🔶 شناخت اللَّه و حكمت او معاد را ثابت مىكند. آخر مگر مىشود براى يك مقدار محدود و براى هفتاد سال زندگى، براى اين مقدار كشك و اين خوردن و خالى كردن، اين همه شير بدوشند⁉️
🔶 ميليونها تُن شير براى يك مثقال كشك؟! اين مسخره است! براى اين زندگى محدود من و براى اين تلاوت تكرار من، اين همه هستىِ منظم و هماهنگ؟! ابر و باد و مه و خورشيد و فلك ...⁉️
🔶 اينجاست كه از حكمتِ اللَّه به معاد مىرسيم و معاد اثبات مىشود. حكيم، هستى را رها نمىكند؛ كه معنا ندارد او اين گلّه را را از بيابان عَدَم راه انداخته باشد تا در مسلخِ مرگ سر بِبُرد⁉️
🔶 آن هم بعد از آن همه رنج و درد و تعبى كه كشيدهاند! همين و همين؟! «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ»؛ آيا شما خيال مىكنيد كه ادامه و بازگشت نداريد؟! اينكه عبث مىشود! اينكه لغو مىشود! آيا هستىِ با اين عظمت در اينجا به بنبست مىرسد⁉️
📚 حیات برتر، ص ۳۷
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 آیت الله تهرانی
💠 پينهدوزى بود سر كوچه حمّام وزير كه منزل ما در آنجا بود، و ما كفشهاى خود را براى پينه و وصله به او می داديم.
💠 يك روز با حالت گريه به منزل آمد و اين قضيّه را براى پدرم كه عالم محلّه بود تعريف كرد، و من صغير بودم و خوب به خاطر دارم.
💠 مىگفت: ما كفش دوزها عادتمان بر اينست كه چون بخواهيم ميخهائى را به كفش بزنيم، يك مشت از آن را در دهان خود می ريزيم، سپس يكى يكى در مىآوريم و به كفش می كوبيم.
💠 من يك مشت ميخ سياه بنفش (كه معروف است و بلند و نوك تيز است) در دهان خود ريختم تا به كفش بزنم. ناگهان كسى آمد و مشغول گفتار شد و من غفلت كردم و آنها را بلعيدم.
💠 در آنگاه مرگ را در برابر چشمانم مشاهده كردم كه اينك است كه معده و روده من پاره پاره شود.
💠 بدون معطّلى در دكّان را بستم و به حضرت عبد العظيم عليه السّلام رفتم، و خود را به ضريح چسباندم و گفتم: يا سَيِّدَ الْكَريم! تو می دانى كه من عائله سنگين دارم، فقط شفاى خود را از تو می خواهم.
💠 حالم بسيار منقلب بود. چون از حرم بيرون آمدم، وسط صحن كنار حوض نشستم. ناگهان حال قِى و استفراغى به من دست داد، چون قى كردم ديدم همه آن ميخها در آن است.
📚 روح مجرّد، ص ۲۷۰
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی رحمة الله علیه
🔷 شخصی بود به نام استاد محمد بنّا؛ اما بنّایی بلد نبود، نقل کرد: روزی پدرتان آیت الله میرزا عبدالعلی تهرانی را دیدم. عرض کردم: ۳۲۰ تومان برای نان و ... بچه هایم قرض کرده ام، بدهکارم.
🔷 ایشان به من یک تومان داد و گفت: از اینجا برو حضرت عبدالعظیم حسنی رحمة الله علیه. خدمت حضرت که رسیدی به ایشان بگو: عبدالعلی، نگو حاج آقا، بگو عبدالعلی، سلام رساند و عرض کرد که قرض مرا ادا کنید.
🔷 رفتم، این کار را کردم. از ایوان حرم بیرون آمدم، در صحن، کسی با من مصافحه کرد و ۳۲۰ تومان در دست من گذاشت. درست همان مقدار که بدهکار بودم.
📚 خاطره های آموزنده ص ۳۳۷
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🔷 ما از استعدادهاى عظيم انسان مىيابيم كه انسان بيشتر از اين محدودهى هفتاد ساله است. انسان براى اين زندگى محدود به اين همه استعداد نياز نداشت، همان غرايز فردى و اجتماعى براى رفاه و نظم و عدالت زندگى هفتاد ساله، كافى بودند.
🔷 ما از عظمت استعدادهاى انسان، ادامهى او را مىيابيم و چون انسان از بىنهات سرمايه برخوردار است، پس بىنهايت ادامه خواهد داشت و براى اين بىنهايت راه بايد استعدادهايش را بارور كند و پاهاى نيرومندى پرورش دهد و مركبهايى بسازد، همان طور كه براى رسيدن به ماه، استعدادهايش را بارور كرد و مركبهايى تهيه نمود و راههايى را پشت سرگذاشت.
🔷 انسان بايد در اين محدودهى هفتاد ساله پاهايى تربيت كند و مركبهايى بيابد و سرمايههايى را زياد نمايد و توشههايى براى بی نهايت راه بردارد و سپس راهش را شروع كند و حركتش را دنبال نمايد. در اين دنيا پاها ساخته مىشوند و در آن مرحله راهها پيموده مىگردند.
🔷 همهى انسانها در يك نقطهى انحطاط قرار دارند:«ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِين» و فقط با سرمايههايى هستند و پاهايى، هر كس هر قدر كار بكند و راه برود بالاتر مىآيد، تا ثروت، تا قدرت، تا رياست، تا بهشت آب و نان و بالاتر مىآيد، تا آنجايى كه نهايتى ندارد و تا بر نمىدارد.
🔷 و اين است كه حضرت على علیه السلام، آن مرد راه فريادش بلند مىشود:«آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ و طُول الطَّريق»، آه از توشهى كم و راه دور. اگر هدف على، بهشت نان و آب بود و بهشت حوريان بود كه آن توشهها كم نبود، با كمتر از اينها به آن همه مىرسند.
🔷 على علیه السلام راهى دارد تا بىنهايت و اين است كه هر چقدر توشه بردارد چيزى نيست، چون هر مقدار در برابر بىنهايت، صفر است و هيچ است و كم است.
📚 رشد، ص ۲۹
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
💠 توجه به حضرت مهدى علیه السلام، تجربه بن بستها و احساس تنگناها را مىخواهد. براى كسى كه هنوز دنيا وسعت دارد، در خيمه مهدى جايى نيست.
💠 و براى كسى كه اهدافى حتى تا سطح آزادى و عدالت و عرفان و تكامل دارد، براى همراهى و معيّت مهدى ضمانتى نيست كه در منفرق الطرق و بزنگاهها، اسبها و مركبهاى آماده شده، ما را جايى مىخواند و به زندگى دعوت مىنمايد.
📚 تو می آیی، ص ۲۱
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷👈 دروازه بان دل
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
❇️ به حضرت على علیه السلام گفتند:«بِمَ نِلْتَ بِما نِلْتَ؟» از چه به اين همه رسيدى؟
❇️ «قالَ: كُنتُ بَوّاباً عَلى بابِ قَلْبَى». گفت: من دروازه بان دلم بودم.
❇️ به كسى راه می دادم و به چيزى راه مى دادم كه مرا بارور كند، نه اين كه از من بكاهد و مرا مصرف كند.
📚مسئولیت و سازندگی، ص ۱۴۳
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 حاج حسین یکتا
💠 خیلی ها از من می پرسند چکار کنیم شهید بشویم، یا لااقل مقام شهداء را داشته باشیم؟؟
💠 شهداء اول مراقبت از دل هایشان کردند و مدافع قلب شدند، بعد مدافع حرم شدند.
💠 امام صادق علیه السلام می فرمایند:«الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه». دل حرم خداست، پس در حرم خدا، غير خدا را جای مده.
💠 مدافعان حرم، اول از حرم خدا خیلی خوب دفاع کردند که به آنها لیاقت دفاع از حرم زینب سلام الله علیها را دادند.
📚 مهمان شام، ص ۵۱
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 تقوا، اطاعت حق و عمل به وظيفه است. و اين اطاعت نتيجهى ايمان و عشق به حق است و كسى كه از آن عشق برخوردار شد و در كلاس اطاعت نشست، ديگر جز عمل به وظيفهاش برايش مسألهاى نيست.
🔶 فقط مىخواهد كه بر روى مرز حركت كند و آنطور كه دستور دارد پيش بيايد. اين چنين كسى ديگر بنبست ندارد و گير نمىكند، چون او با شروعش به نتيجه رسيده و از آغازش بهره گرفته و حق خويش را بدست آورده است.
🔶 آخر مهم رسيدن نيست، مهم در راه بودن است و كسى كه در راه است و در روى مرز است ديگر بن بستى ندارد. بودن و نبودن، ماندن و رفتن، برايش يكسان است. نه ترسى دارد از آينده و نه حزنى از گذشته و نه تزلزلى در حال.
🔶 هنگامى كه محرّك ما وظيفهها بود، نه احساسات و عواطف و رقتها، نه هوىها و هوسها و نه حرفها و جلوهها، هنگامى كه محرّك ما امر حق بود، عمل به وظيفه و اطاعت اين امر ما را آسوده مىدارد.
🔶 اگر مىبينى كه با عمل به وظيفه آسوده نمىشوى، اين نشانهى شركهايى است كه پنهانى در دل تو خانه دارند و علامت بتهايى است كه تو را حركت دادهاند و به بنبست رساندهاند و با فشارها به ضعف اعصاب و زخم معده و سل سينه گرفتار نمودهاند.
📚 روش برداشت از قرآن، ص ۱۰۷
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔶 روزی استاد صفایی رحمة الله علیه با برخی دوستان که وضعیت مالی خوبی داشتند، برای زیارت مشهد مقدس، همراه شدند و به مسافر خانه ای رفتند و اتاقی گرفتند.
🔶 آن فرد پولدار با وسواس خاصی به اتاق پرداخته و به نظم و ترتیب و جابجایی اسباب ها و خلاصه به ترکیب اتاق مشغول شده بود.
🔶 استاد او را مخاطب قرار داده و گفت: آقای... زیاد به خودت زحمت نده؛ به اندازه ای که در این مکان هستی به آن بپرداز. ما دو روز بیشتر اینجا نیستیم. این همان حکایت دنیاست.
🔶 پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند:«إنَّ النّاسَ فِي الدُّنيا ضَيفٌ و ما فی أيديهِم عارِيَةٌ و إنَّ الضَّيفَ راحِلٌ و إنَّ العارِيَةَ مَردودَةٌ». مردم در این دنیا مهمان هستند و آنچه در دست دارند، امانت است. ميهمان، رفتنى است و امانت، پس دادنى.
📚 مشهور آسمان، ص ۲۱۰
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
💠 تو فرزند همت خود باش، که به پدرانت نیاز نباشد و فرزندانت به تو افتخار کنند.
💠 که سقراط در جواب شماتت آن دشمن که او را به پدرش سرزنش کرده بود گفت: تو به پدرانت افتخار می کنی؛ اما من، فرزندانم به من افتخار خواهند کرد.
💠 تو پایان افتخارات گذشته هستی و من آغاز فردا....
📚 نامه های بلوغ ص ۱۶
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 انسان درگير از درون، نمىتواند در بيرون مقاوم باشد. همين نقطه ضعفهاى درونى، دستاويز قدرتهاى بيرونى است.
💠 وسوسهها و تحريكها، تضادها و درگيرىها را در تو شديدتر مىكند و نيروهاى تو را پراكنده و روياروى مىسازد.
📚 تطهیر با جاری قرآن ج ۱ ص ۴۸
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie