#قسمت_هفتاد_و_هفت
هرکاری کردم خوابم نبرد
تقریبا ساعت ۱۱ شب بود که صدای پدرم بلند شد
پتوم رو دور خودم پیچیدم
استرس همه ی وجودم رو گرفته بود
صداش هی واضح تر میشد
یهو بلند داد زد:
+غلط کرده!
من دختر اینجوری تربیت نکردم
در اتاقم با شدت باز شد
دیگه نتونستم خودمو به خواب بزنم
بابا که چشم های بازم رو دید
به قیافه وحشت زده مامان خیره شد و گفت:
+خواب بود نه؟
اومد سمتم
بلند شدمو روبه روش ایستادم
جدی بود.
جدی تر از همیشه این بار چاشنی خشم هم به چهرش اضافه شده بود
تا خواستم دهن باز کنمو بگم چیشده با شدت ضربه ای که تو صورتم فرود اومد به سمت چپ کشیده شدم.
با بهت به چهره برافروخته ی بابا نگاه میکردم
ناخوداگاه پرده اشک چشم هامو گرفت
هلم داد عقب که افتادم صدای جیغ های مامانمو میشنیدم که میگفت:
+احمد ولش کن تو رو خدا.
اومدم جلوتر که دوباره هلم داد و گفت:
+مردم اسباب بازیتن مگه ؟زیادی بازی کردی باهاش دلت و زده ؟چیکار کردی با پسره مامانش داشت سکته میکرد ؟تازه فهمیدی دوستش نداری؟تا الان چه غلطی میکردی؟
روبه روش ایستادم و به چشماش خیره شدم
ادامه داد:
+اگه دوستش نداشتی چرا الان یادت اومد؟واسه چی زودتر نگفتی که اینطور شرمنده نشیم.
ها؟؟
حرف بزن دیگه؟
چرا خفه خون گرفتی؟
چرا لال شدی؟
میخواستم بگم شما هیچ وقت به من گوش نکردین، نخواستین صدامو بشنوین میخواستم دفاع کنم
ولی با سکوت خودم و مجازات میکردم.
حقم بود .
هرچی بابام بهم گفت حقم بود
نگاه تاسف بارش وقتی که گفت دلم خوش بود بچه تربیت کردم، حقم بود
این همه حال بد حقم بود
دوری و نبود محمد هم حقم بود
وقتی صدای بسته شدن در رو شنیدم کف اتاق دراز کشیدم
کاش یکی وجود داشت و درکم میکرد
درک نشدن از طرف همه
خیلی دردناک بود
خیلی دردناک تر از اون چیزی که فکرش رو میکردم.
خیلی آزارن میداد .
حتی خیلی بدتر از صدای کشیده شدن ناخن رو شیشه!
مصطفی اینبار هم مثل همیشه وفاداریش رو ثابت کرده بود و به کسی نگفت دلیل اینکه ردش کردم چی بود.
نمیدونم چطوری شبم صبح شد
نماز صبح رو که خوندم ناخوداگاه از خستگی زیاد خوابم برد
___
حدود سه هفته از شهادت بابای ریحانه میگذشت.
و من حتی یک ثانیه هم باهاش نبودم تا بهش دلگرمی بدم.
با صدای زنگ تلفن ، چشم هامو باز کردم و به گوشی نگاه کردم تا بفهمم کی زنگ زده که دوباره زنگ خورد و اسم ریحانه به چشمم افتاد جواب دادم :
_سلام
با صدای گرفته و داغونی گفت :
+سلام فاطمه جون خوبی؟
_فدات شم تو چطوری؟
+خوبم خداروشکر .میگم ما داریم میریم مزار شهدا از اون طرف همبه بابا یه سر بزنیم.
پنجشنبه اس دوست داری بیای باهامون ؟
_شما؟
+من و محمد
با شنیدن اسم محمد دلم خواست برم ولی کسی و نداشتم که منو ببره.
وقتی بهش گفتم که نمیتونم اصرار کرد و گفت نیم ساعت دیگه دم خونمون منتظره.
با عجله رفتم سمت دسشویی و صورتم رو شستم.
مسواک کردمو خواستم برم بالا که با قیافه پر از خشم بابا مواجه شدم
بیخیال رفتم تو اتاقمو اروم در رو بستم
هنوز جای دستش رو صورتم بود.
بی رحم بی درک.
گوشم هنوزسوت میکشید.
یه مانتو و شلوار مشکی پوشیدم و یه روسری مشکی بستم.
موبایلم رو گذاشتم تو جیب شلوارم و چادرم هم سرم کردم.
اروم از پله ها رفتم پایین تا به مامان بگم میخوام برم مزار شهدا که بابا مثل ملک الموت جلوم ایستاد و زل زد به چشم هام.
+ازکی تا حالا چادر سرت میکنی؟
چشم ازش برداشتمو
_مدت کوتاهیه!
+چادر و شهدات بهت یاد دادن بزنی زیر قول و قرار و آبرو و رابطه ی چندین و چندساله ی ما؟
خواستم جواب ندم ک دستمو کشید
+کجا به سلامتی؟
_دوستم اومده دنبالم میخوایم باهم بریم بیرون
+از کی اجازه گرفتی؟
به جورابام زل زدم و چیزی نگفتم.
+ازکی تا حالا انقد خودسر شدی؟
این دوستت بهت یاد داده؟
از کی تاحالا انقد پست فطرت شدی؟
داد زد :
+از کی تا حالا بی صاحاب شدی ک ب خودت اجازه میدی هر غلطی کنی؟
مامان که سر و صداش رو شنید فوری خودش رو رسوند پیش ما و گفت:
+احمد جان خواهش میکنم. بسه اقا.
بابا بیشتر داد زد:
+تو دخالت نکن
همینه دیگه.
بچه رو دادم دست تو تربیتش کنی همین میشه
دختره ی بی چشم و روی بی خانواده
ببین چجوری آبروریزی کرده.
به این فکر نکردی ک من چجوری باید سرم رو پیش رضا بلند کنم؟
بی نمک!
چادرمو محکم کشیدو پرتم کرد عقب
جوری ک چادرم از سرم در اومد.
ادامه داد
+حق نداری جایی بری!
دیگه نمیتونستم تحمل کنم.
تا همین الانش هم به زور جلو اشکام رو گرفته بودم
خدایا خودت کمکم کن خودت بگو باید چیکار کنم
بدون توجه به مامان رفتم سمت اتاقم و در رو محکم بستم .
دلم میخاست جیغ بزنم از غربتم.
چرا هیچ کسی درکم نمیکرد؟
چرا همه بی درک شدن یهو؟
چرا به دنیا اومدم برای درک نشدن؟
بلند بلند گریه میکردم که صدای موبایلم بلند شد
صدامو صاف کردم که دیدم ریحانس.
جواب دادم
_الو
+کجایی تو دختر یک ربعه منتظرتم.بیا دیگه
#فاء_دال
#غین_میم
#قسمت_هفتاد_و_هشت
شرمندم به خدا.
خواستم ادامه بدم که دوباره گریم گرفت.
با هق هق گفتم
_نمیتونم بیام ریحانه
بابام نمیزاره.
میگه حق نداری بری بیرون.
+ای وای چرا؟ چیشده؟
هق هقم اجازه نداد چیزی بگم که گفت :
+بابات خونه است الان ؟
_آره ولی فکر کنم چند دقیقه دیگه بره
+آها باشه.گریه نکن قربونت برم .شاید دلخوره ازت. ایرادی نداره یه وقت دیگه ازش اجازه میگیریم با ما بیای .بهت زنگ میزنم دوباره .
_باشه .مرسی ریحانه جون .خداحافظ
خداحافظی کرد وتلفن قطع شد.
دلم گرفت.
بعد مدتها میتونستم ببینمش ولی نشد!!
دلم نمیومد لباسم رو عوض کنم
از جام تکون نخوردم
دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت
نمیدونم چقدر گذشت
که در اتاقم باز شد و مامان اومد تو بهم نزدیک شد ویه نگاه به صورتم انداخت و گفت:
+با این وضعت دوستت هم دعوت میکنی؟
با تعجب بهش خیره شدم
از اتاق بیرون رفت
داشتم فکر میکردم منظورش چی بود که چشمم افتاد به ریحانه که سیاه پوشیده بود و یه لبخند تلخم رو لباش نقش بسته بود.
با دیدنش از جام بلند شدم و پریدم بغلش.
شرمنده بودم که این همه مدت نتونستم برم پیشش.
وقتی دیدمش دوباره همه ی غم هام یادم افتاد و توبغلش یه دل سیر گریه کردم.
لاغر شده بود رنگ به صورتش نمونده بود.
دستش و گرفتم و نشستیم
_ریحانه جون ببخش منو .دلم میخواست دوباره بیارم پیشت ولی نشد.
+این چ حرفیه .شما خیلی لطف کردین به ما.بگو ببینم چیشده چرا انقدر داغونی؟؟
وقتی بیشتر بهش نگاه کردم متوجه شدم چقدر تو این مدت شکسته شده
دلم براش کباب شد
نگاه منتظرش رو که دیدم همچی رو گفتم .
از مصطفی و حمایتاش
از محبت پدر و مادرش
از توجه شون ب من
از بی وفایی خودم
از دلی که شکستم
از کتکی ک خوردم
همه چیز رو بهش گفتم
دستم و تو دستش گرفت و گفت:
+تو حق داشتی خودت راهت رو انتخاب کنی پدرتم الان ناراحته
بعدا میفهمه که خیلی خوب شد الان گفتی و خودت رو خلاص کردی .
یخورده مکث کرد و گفت :
+ولی فاطمه تو که همش از این پسره تعریف کردی چیشد که اینجوری مخالفت کردی ؟فقط واسه اینکه عاشقش نبودی؟
#فاء_دال
#غین_میم
.
ࡃߊ̈̇ࡄࡐ߳ߊܢߺ߭ ܟߺࡎ߭ܝܝߺ̈ߺߺ ܝ۬ܣܝߊ♥️
نماز اول وقت فراموش نشه🙂
پُرسیـدَملبـآسِپاسـدآریچهرنگۍ
اسـت؟!
سَـبزیــآخاڪۍ؟!
+خَندیـدوگُـفت:ایـنلِبـآسهاعآدت
ڪَردهاندیـآخونیباشَندیـاگِلۍ! 🫀✌🏻
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
هیچزمان ، آدمهایی که تو را به خدا نزدیک میکنند رها نکن ؛
بودن ِآنها یعنی خدا هنوز حواسش بهت هست :)! . .
-شهید جهادمغنیه
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
تا پای جان برای حزب الله میجنگم .
- شهید سید حسن نصرالله .
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
🚶♂رفیقشمیگفت :
گاهیمـیرفتیهگوشهیِخلوت ،
چفیهاشرومیکشیدرویِسـرش
توحالتِسـجدهمـیموند . .!🌱
بهقولِمعروفیهگوشـهای
خداروگیرمیآورد . .(:
- شھیدمصطفیصدرزاده
#تلنگر
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب اسلامی خطاب به آمریکایی ها: سرتون به سنگ خورد و در صورت تکرار باز هم سرتان به سنگ خواهد خورد..
#وحده_صادق_۳🇮🇷🇮🇷
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
-؛
حـس ِ قشنگ؟
موقع گناھ کردن ؛
یاد امامزمان بیوفتی ("
بعد از اون گناهت دست بکشــی/🤍>
ــــــــــ ــــ ــــــــــ ـــــ
🌿🌸@cheyxrctsubduvtxjhb8899
30.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به وقت سلام
اسلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
التماس دعای خیر یافاطمه الزهرا سلام الله علیها '
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
هدایت شده از - چـریـکـی ·
مزد زندگی ام را آخر با شهادت میگیرم و لا غیر .
18.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💗 نماهنگ | دعای امام زمان(عج)
🎥 قرائت دعای سلامتی امام زمان(عج) توسط حضرت آیت الله خامنهای
✏️ رهبر انقلاب: وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرمودهاند: ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم.
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج↴
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸﷽🌸
💠دعای عهد با صدای فرهمن
اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوب
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج↴!'
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ_الهی_عظم_البلا
همخوانی شهدا ...
🕥سـاعـت عـاشقـے
اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج↴↴!'
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
✨
سلام مولای من...
خــداکنددلِ من فقط برای تو باشد💚
اللَّھُـمَعجِّـلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج 🕊
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
17.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظاتی از سرودخوانی دانشآموزان در دیدار با رهبر انقلاب
از نسل آرمانیم
پیرو فرمان سید خراسانیم
در کنار بچه های غزه و لبنانیم..
یا صهیون خیبر خیبر
خوب گوش کن حیدر حیدر
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
24.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهبه ، چی خوند حسین طاهری در محضر حضرت آقا 😍🇮🇷🇮🇷
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: ادامه حرکت ملت ایران در مقابله با استکبار، نیازمند علم و تفکر و فناوری و نقشه راه است
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899
میدونی چرا انقدر ما دهه هشتادی ها به حضرت آقا ارادت داریم!؟
_چون حضرت آقا اولین فردی بود که ما دهه هشتادی ها و نسل مارو شناخت🌱✌️🏻
به نقل از حضرت آقا؛
ما دهه هشتادی ها معمار این مملکت و کشور هستیم ، پس با قدرت و متکی به ایمان بریم که کشور خودمون رو به دست خودمون ، یعنی ما دهه هشتادی ها بسازیم 🕶✌️🏻
#دهه_هشتادی|#سیزده_آبان|#حضرتآقا
🌿🌸"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@cheyxrctsubduvtxjhb8899