.
این چند وقت که گوشیام سوخت بهترین فرصت بود برای گشتزدن بین اقلیم داستانی جنوب. کتابها و مصاحبهها و مستندات لازم برای اجرای برنامه حلقه کتاب مبنا را خواندم. حالا مدل وبینار طراحی شده و ترتیب قرارگرفتن اسلایدها هم درآمده. بعضی از مطالب را جدا کردم تا عینا بخوانم. مصاحبه رادیو فرانسه، تعریف محمود از خلاقیت و مصاحبهای که از رضا امیرخانی خواندم. امیرخانی برای گفتن از محمود صحبتش را اینطور شروع کرد: «بربلندا نشسته بود، اما سرخمیده. آرامترین قصهنویس این ملک بود. نشان داد قلمزدن در خلوت سهلتر است از فریاد در جلوت.»
@chiiiiimeh
.
.
احمد محمود به لیلی گلستان گفت: نقاشی را دوست داشتم ولی هیچوقت نشد سمتش بروم. این نخل و این تصویر که برای پسزمینه وبینار انتخاب کردم باید چیزی شبیه سبک موردعلاقهاش باشد. بافت جنوبی آرامی دارد. محمود نانوا بود، کارگر فصلی، بنا، بیست تا شغل عوض کرد. شاید به خاطر همین شخصیتهایی که برای داستان انتخاب میکرد اغلب از قشر خاصی بودند. آرزوی محمود داشتن اتاق کار بود که آخر عمرش محقق شد. نمیدانم از نوشتن توی اتاقش که بخشی از پارکینگ بود لذت برد یا رعشهی دستانش نگذاشت. یکبار بعد از جلسه نقد بهش پاکتی دادند. یکراست رفت بیمارستان برای درمان مشکل تنفسی که داشت. میگفت اگر یکبار دیگر به دنیا بیایم نویسنده نمیشوم. میروم سراغ کاری که تا آخر عمر درآمد آبرومندی داشته باشد. روز قلم روز توست نویسنده محبوبم.
@chiiiiimeh
.
.
تا صبح که شمارش رسمی و غیررسمی آرا تموم بشه مشغول مدام و تکمیل تابلوی ونگوگم. ولی من اگه از این مدادهای مدامی نداشتم یه بلایی سرخودم میآوردم. خدایا شکرت یکی هم به من رسید.
@chiiiiimeh
.
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 همیشه اتفاقات #روز_عاشورا رو راویان مختلف روایت کردن.
اما امروز میخوایم از کتابی واستون بگیم
که راوی اون یه خیمهست.
🏴 یه #خیمه با قابلیتهای خاص و شگفتانگیز،
خیمهای که صاحب اون
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها هستن.
📖 کتاب #خیمه_ماهتابی
در ده فصل و با تصویرگریهای مناسب
برای #کودکان و #نوجوانان نوشته شده.
📌 انتشارات شهید کاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi
چیمه🌙
🛑 همیشه اتفاقات #روز_عاشورا رو راویان مختلف روایت کردن. اما امروز میخوایم از کتابی واستون بگیم که ر
.
دیشب زهرا باقری که خودش چندتا کتاب نوشته و کتابهایش چندین چاپ هم خورده ویدئوی معرفی خیمه ماهتابی را برایم فرستاد و نوشت: «میدونی، امام حسین نازش زیاده. نمیذاره هرکسی براش کاری بکنه.» تا صبح که بیدار بودم و مشغول بازنویسی رمانم دلم میخواست این تعارف دوستانهی از سر لطف را باور کنم.
🌟سلام بر ماه سرخوشی
@chiiiiimeh
.
هدایت شده از نوشکا
🔔 آغاز شد
📚 مسابقه کتابخوانی #خیمه_ماهتابی
👬 ویژه نونهالان و نوجوونهای عزیز(مناسب برای بچههای ۷ الی ۱۳سال)
اگه شما هم با نوجوونها و نونهالها ارتباط دارین حتما بهشون اطلاع بدین!
📘کتاب خیمه ماهتابی؛
روایت قصه کربلا از زبان خیمه حضرت زینب(س)
📝به قلم فاطمه سادات موسوی
قیمت با تخفیف: ۷۲هزارتومان✅
👌قیمت مناسب + هدیههای جذاب
(هدیههای کتاب به اندازه خود کتاب خوب و دوست داشتنیاند؛ استیکر برچسبی زیبا، خیمه پارچهای دلبر)
همراه با مسابقه جذاب و جوایز ویژه👇
🔹کمک هزینه سفر زیارتی کربلا
🔹سنگهای متبرک حرم سیدالشهدا(ع)
🔹بستههای فرهنگی متنوع...
نحوه تهیه کتاب👇
👈 مجازی
https://manvaketab.com/book/380849/
👈 پیامرسان ایتا
@manvaketab_admin
👈 کتابفروشیهای معتبر سراسر کشور
اینم کانال مسابقه 👇👇
همه چیز در مورد این پویش رو در کانال ببینید
https://eitaa.com/joinchat/982844187C5b0c4369bd
.
«راهنمای زیستن در روزگار سخت»
آنتن گوشی، صبحها توی ابردهسفلی پر است. بعد از چند هفته سفر چشمهایم را وسط باغی اطراف شاندیز باز میکنم. میخواهم از زندگی بین افراد خانوادهام لذت ببرم، اما شب قبل بچهها تبولرز داشتهاند و خودم افتادهام به استخوان درد. بهشان میگویم بلیط بگیرم و برگردیم قم؟! راضی نمیشوند. میرویم درمانگاه. با آمپول و دارو سروته ماجرا را هم میآورم. چند روز بعد باز میپرسم برگردیم خانه؟ اینبار استخر و بچههای خاله و مادربزرگ را بهانه میکنند.
تسلیم میشوم. به ناشر پیام میدهم که یکچهارم کار تکمیل شده. خواهش میکنم وقت بیشتری بهم بدهد. محرم را فقط از نگاه دیگران تماشا کردم. حتی برای نوشتن توی کانال شخصی تمرکز کافی نداشتم. دعوت تاسوعای بیت رهبری را رد کردم تا از بچهها سوال تکراری «چرا مثل بقیه مامانا برامون وقت نمیذاری؟!» را نشنوم. بیحوصلگی را با خواندن کانال دوستم «فاش» برطرف میکنم. عکس کتابی که بهش معرفی کردهام را گذاشته. خوشحال میشوم کتاب پاتوقها را خوانده و نظرش را داده.
از رابطهمان نوشته که شبیه چای است، گاهی سرد میشود، گاهی تلخ، گاهی تازهدم. ما قبلا همکار بودیم. به خاطر هوش و استعداد و آن کلاه و لباس فارغ التحصیلی آبی رنگ توی پروفایلش «دانشگاه شریفی» صدایش میزدم. راهبهراه ازش سوال میپرسیدم. بعد از اینکه جوابم را میداد، میگفت: گوگل دوست خوب ماست. میخندیدم و میگفتم: اگر تو یادم ندهی که من خنگول یاد نمیگیرم. ویراستاری یادم داد و اینکه بهتر است در لحظه عصبانیت تصمیمهای جدی نگیرم.
برای فاطمهالسادات شهروش که خیلی حساس است نیمفاصله اسم و فامیلش را درست بگذارم، صوت گذاشتم که: «میدونی هیچچیزی اندازه نوشتن درباره خودم و خودت و رابطه کتابیمون نمیتونست حالم رو خوب بکنه.» بعد شادابتر رفتم سراغ تمامکردن متن نیمهکارهای درباره امید و آیندهنگری. تیک یکی از کارهایم را که زدم، با خیال راحتتری توانستم برگردم کنار بقیه. کیک تولد را گذاشتم روی میز و کلاه دست بچهها دادم. رضا اولین خواهرزادهام، نیمهی محرم هشت سال پیش به دنیا آمد.
@faaash
@chiiiiimeh
.
.
برایم توضیح داد شامورتی یا گداجوش چیست و چطور ازش استفاده میکنند. پرسیدم چرا گداجوش؟ برگشت عقبتر و از مدل چای دمکردنهای قدیم گفت. از آدمهایی که کتری و سماورهای محترمی داشتند و سمت گداجوشها نمیرفتند. دوتا کاسه خریدم فقط برای اینکه از مغازهاش یادگاری داشته باشم. وقتی برای عکس اجازه گرفتم گفت: از من بگیر، از پسرعموهام، از رئیسیِ عزیز.
@chiiiiimeh
.