فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 انتشار برای نخستین بار؛ شرح زندگی سیاسی #امام_باقر(علیهالسلام) توسط آیتالله خامنهای در سال ١٣۶١
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
#تلاوت_قرآن
👈#صفحه ۵۲۱
#امروز👇
🙏 #سهشنبه #ششم_تیر ۱۴۰۲
👈ثواب قرائت امروز محضر مبارک #امیرمؤمنان و #فاطمه_زهرا علیهماسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀برای امام زمانم چه کنم؟
🍃دعای #امام_زمان علیه السلام
🎙شيخ احمد #كافے
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#مهدویت
🔸بــیتعارف بگویم:
نیرویی که نمازش را اول وقت نمـیخواند، خوب هم نمـیجنگد!
ما هرچه داریم از معنویت داریم،
هرجا که ذرهای پشتمان لرزید،
به دلیلِ ضعف توکلمان به خدا بـوده است..!
" #شـهید_حسـن_باقـری"
#شهدا #قهرمانان
💠سبکهای فرزندپروری:
♦️به طور کلی چهار سبک فرزندپروری وجود:
🔅سبک مقتدرانه: دارای کنترل زیاد و محبت زیاد
🔅سبک مستبدانه: دارای کنترل بالا و محبت کم
🔅سبک سهل گیرانه: دارای کنترل کم و محبت زیاد
🔅سبک طردکننده: دارای کنترل کم و محبت کم
📌هر سبک رویکرد متفاوتی نسبت به تربیت فرزندان دارد و هر سبک را با توجه به ویژگی های متفاوتی که دارد میتوان تشخیص داد.
#فرزندپروری #تربیت #تربیت_فرزند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌نصیحت رو راحت خرج نکن
🔹بذار فرزندت خودش به نتیجه برسه
🔹لطفاً بچههارو از نصیحت فراری ندید!
♦️توصیه #امام_رضا(علیهالسلام) به پدر و مادرهایی که زیاد نصیحت میکنند.
#فرزندپروری #تربیت_فرزند #تربیت
⤴️⤴️
#دختر_شینا
قسمت چهل و هفتم
وقتی فردا و پس فردا آمد و صمد نیامد، طعنه و کنایه ها هم شروع شد: «طفلک قدم! مثلاً پسر آورده!»
ـ عجب شوهر بی خیالی.
ـ بیچاره قدم، حالا با سه تا بچه چطور برگردد سر خانه و زندگی اش.
. آخر به این هم می گویند شوهر!
این حرف ها را شینا هم می شنید و بیشتر به من محبت می کرد. شاید به همین خاطر بود که گفت: «اگر آقا صمد خودش آمد که چه بهتر؛ وگرنه خودم برای نوه ام هفتم می گیرم و مهمانی می دهم.» از بس به در نگاه کرده و انتظار کشیده بودم، کم طاقت شده بودم. تا کسی حرفی می زد، زود می رنجیدم و می زدم زیر گریه. هفتم هم گذشت و صمد نیامد. روز نهم بود. مادرم گفت: «من دیگر صبر نمی کنم. می روم و مهمان ها را دعوت می کنم. اگر شوهرت آمد، خوش آمد!»
صبح روز دهم، شینا بلند شد و با خواهرها و زن داداش هایم مشغول پخت و پز و تدارک ناهار شد. نزدیک ظهر بود. یکی از بچه ها از توی کوچه فریاد زد: «آقا صمد آمد.» داشتم بچه را شیر می دادم. گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: «دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی.»
بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی داشت از سر کوچه می آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود. با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت: «خوب است. فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم. پیغام داده اند حالش خیلی بد است. فردا برمی گردم.» انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن. دست ها و پاهایم بی حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت. شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند، زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق. توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می لرزید. شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم. می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود. نباید مهمانی اش را به هم می زدم. سر ظهر مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند. مرداد ماه بود و فصل کشت و کار. اما زن ها تا عصر ماندند. زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها را شستند و میوه ها را توی دیس های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده بود. سر تعریف زن ها باز شده بود، من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظة آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد.
#داستان #شهدا #دفاع_مقدس #قهرمانان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قافله سالار داره میاد... 💔
#هشت_ذی_الحجه
سالروز حرکت امام حسین(ع) از مکه بسوی کربلا
#تلاوت_قرآن
👈#صفحه ۵۲۲
#امروز👇
🙏 #چهارشنبه #هفتم_تیر ۱۴۰۲
👈ثواب قرائت امروز محضر مبارک #امیرمؤمنان و #فاطمه_زهرا علیهماسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ خدایا از ثوابهايم بگذر!
🔻 من گاهى كه مىخواهم از خودم جمعبندى نمايم، مىگويم خدايا! گناهانم كه گناه است براى خودت، ولى تو از ثوابهايم بگذر. از طاعاتم بگذر! اين را بدون شوخى مىگويم، كه خدايا! تو از اينها بگذر! چون ما مغرور همين طاعات هستيم.
‼️ به حقّ حق قسم! خوبىهاى ما، بد است. اين همان تعبيرى است كه «اباعبداللّه» با عرفان در «روز عرفه» مىگفتند: «اِلهِى مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِىَ فَكَيْفَ لاتَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِىَ»؛ كسى كه خوبىهايش بدى است، پس چطور بدىهايش بدى نباشد.
🔺 كارهاى خوب ما مثل كارها و خوبىهاى بچّههاست، كه مىخواهند كارى بكنند، چيزى بياورند، ولى براى ما رنجآور است و مىگوييم: بس است. پس واى به بدىهاشان!
👤 #استاد_علی_صفایی_حائری
📚 از کتاب #فوز_سالک ص ۲۰۴
#⃣ #روز_عرفه
کودکان بیش از تنبیه، به تشویق نیاز دارند.
تشویق به آنها عشق و امید و انگیزه میدهد.
او را برای آینده سرشار از امیدواری میکند.
احساس خوب بودن و ارزشمندی را در او بالا میبرد.
💠 استفاده بیش از حد از تنبیه، و استفاده نکردن از تشویق، باعث سَرخوردگی و ناامیدی فرزندانمان میشود و ما با دست خود، فرزندانمان را به سوی احساس حقارت سوق میدهیم و انرژی مثبت را از آنان میگیریم.
#فرزندپروری #تربیت_فرزند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ
🙏شهادت حضرت مسلم علیه السلام
#تلاوت_قرآن
👈#صفحه ۵۲۳
#امروز👇
🙏 #پنجشنبه #هشتم_تیر ۱۴۰۲
👈ثواب قرائت امروز محضر مبارک #امیرمؤمنان و #فاطمه_زهرا علیهماسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #نماهنگ | امتحان الهی
🔻 #حضرت_آیتالله_خامنهای: اگر به حکمت مندرج در #عید_قربان توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز میشود. در عید قربان یک قدردانی بزرگ الهی نهفته است از پیامبر برگزیدهی حضرت حق، حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) که آن روز ایثار کرد. بالاتر از ایثار جان، در مواردی ایثار عزیزان است.
#عید_قربان #سخن_بزرگان