eitaa logo
کودک و خانواده
189 دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.3هزار ویدیو
12 فایل
سبک زندگی و تربیت کودک
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ماجرای شیرین و جالب بدنیا امدن سردار شهید 🌷 زمستان سال ۶۲ بود ما تو اسلام اباد غرب زندگی میکردم ابراهیم از منطقه اومده بود، و از قیافش معلوم بود که چند وقته که نخوابیده است 😨 با اینکه خسته بود اجازه نداد من کار کنم، خودش شام را آورد خوردیم، جمع کرد، مهدی را خواباند،😴 رختخواب ها را انداخت من، مصطفی، پسر دومم را باردار بودم،🙈 شروع کرد به حرف زدن با بچه تو راهیمون. 😳😟 میگفت: (بابایی اگر پسر خوب و حرف گوش کن باشی باید همین امشب سرزده تشریف بیاری، میدونی چرا؟ چون بابا خیلی کار داره. اگه امشب نیای من توی منطقه نگران تو و مامانت هستم.☹️ بیا و مردونگی کن همین امشب تشریف فرمایی کن) جالب این بود که میگفت: "اگه پسر خوبی باشی" نمیدانم از کجا میدانست بچه پسر است؟😟😳 هنوز حرفش تموم نشده بود که زد زیر حرفش و گفت: (نه بابایی، امشب نیا،🙁 بابا ابراهیم خسته اس، چند شبه که نخوابیده، بمونه برای فرداشب) این را که گفت، خندیدم، و گفتم: تکلیف این بچه رو روشن کن بیاد یانیاد؟😉 کمی فکر کرد گفت: قبوله، همین امشب! چه شبی بهتر از امشب که تولد امام حسن عسگری علیه السلام هم هست،🤗 بعد انگار که با یکی از نیروهایش حرف میزند، گفت: پس همین امشب مفهومه؟!!👨✈️😡 مدتی گذشت، احساس درد کردم و حالم بد شد. ابراهیم حال مرا که دید ترسید گفت: بابا تو دیگه کی هستی؟ شوخی هم سرت نمیشه پدر صلواتی؟🙃 دردم بیشتر شد! ابراهیم دست و پایش را گم کرده بود، و از طرفی هم اشک تو چشماش حلقه زده بود؛😥 پرسید: وقتشه؟!! گفتم: آره🙈 منو رسوند بیمارستان و فرزندم بدنیا اومد و بچه هم پسر بود!😟😍😍 اون شب ابراهیم مثل پروانه دورم میچرخید اون شب رو هیچوقت فراموش نمیکنم و هروقت یادش میوفتم خندم میگیره!💔🌺😍 راوی: ژیلا بدیهیان(همسرشهید) منبع:کتاب برای خدامخلص بود @child_family