فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کندویی_ها
این قسمت : نمایش و قصه گویی
🐝
🍯🐝
🐝🍯🐝
🍯🐝🍯🐝
join🔜 @childrin1
@childrin1کانال دُردونه.mp3
2.08M
#ترانه_صوتی
"حاجی فیروز"
👆👆👆
🍄
🌹🍄
🍄🌹🍄
╲\╭┓
╭ 🌹🍄 🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_آموزشی_انگلیسی
در مورد حمام رفتن (The bath song)
از مجموعه
"Super simple learning"
👆👆👆
🎲
🔆🎲
🎲🔆🎲
🔆🎲🔆🎲
Join🔜 @childrin1
🐭🌈موش تنبل🌈🐭
یکی بود، یکی نبود. نزدیک یک مزرعه ی گندم، چند تا موش زندگی میکردند. وقتی گندمها را درو کردند، جشن و شادی موشها شروع شد. حالا آنها میتوانستند با خیال راحت به مزرعه بروند و گندمهایی را که روی زمین ریخته بود، جمع کنند. این کار زحمت زیادی داشت و موشها حسابی خسته میشدند. اما جمع کردن غذا و بردن آنها به لانه، کاری بود که موشها آن را خیلی دوست داشتند.
البته نه همه موشها! در میان آنها، موش تنبلی بود که اصلاً به سراغ کار پر زحمت نمیرفت. او در سوراخ تاریک منتظر میماند تا موشها گندمها را بیاورند، بعد یواشکی میرفت و از گندمها بر میداشت و به لانهاش میبرد. موشهایی که کار میکردند و زحمت میکشیدند، متوجه شدند که هر روز گندمهایشان کم میشود. آنها نمیدانستند چه کسی این کار زشت را میکند. برای همین هم دور هم نشستند و فکر کردند و حرف زدند و تصمیم گرفتند این دزد بلا را پیدا کنند و او را حسابی تنبیه کنند.
یک روز، وقتی که موشها از کار برگشتند، موش تنبل کیسههای پر از گندم را دید. منتظر ماند تا موشها به خواب بروند و یواش یواش به سراغ کیسه ها رفت. یکی از کیسه های گندم را برداشت و فوری دوید توی لانهاش. در کیسه را باز کرد و یک مشت گندم برداشت و در دهانش گذاشت. وای! چه تلخ و بدمزه بود. فوری از لانه بیرون دوید. موشها بیرون بودند و کنار کیسه های گندم ایستاده بودند.
موش تنبل دست و بینی و صورتش سیاه سیاه شده بود! او یک کیسه زغال را دزدیده بود، نه یک کیسه گندم را! موش تنبل وقتی بقیه ی موشها را دید خندید! وای! چه دندانهای سیاهی! از سر و صورت و دندانهای سیاه موش تنبل، همه به خنده افتادند. آنها تصمیم گرفته بودند که دزد گندمها را تنبیه کنند، اما آن روز، آنقدر خندیدند که یادشان رفت باید موش را تنبیه کنند.
اما موش تنبل حسابی تنبیه شده بود، او حالا یک موش روسیاه، دست سیاه، دندان سیاه بود و از همه خجالت میکشید!
#قصه
╲\╭┓
╭ 🐭🌈 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه.mp3
5.78M
#قصه_صوتی
"قوری غمگین"
👆👆👆
🐝
🐝
join🔜 @childrin1
@childrin1'دُردونه.mp3
2.9M
#لالایی_صوتی
"لالایی به زبان ترک"
(Uyu melekYuzlum)
👆👆👆
💚
🌈💚
💚🌈💚
Join🔜 @childrin1
26.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
"ماشا و آقا خرسه"
(دوبله فارسی)
این قسمت: رباط
👇👇👇
🐻
💜🐻
╲\╭┓
╭ 🐻🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲
قصه نی نی غوله
🐭🔮 موش بزرگ 🔮🐭
مامان غوله گفت: « موش ها هر روز گردوها را می خورند! »
بابا غوله و نی نی غوله به هم نگاه کردند و خندیدند.
مامان غوله که رفت. دوتایی به طرف گردوها دویدند.
باباغوله زودتر خودش را به گردوها رساند. دستش را دراز کرد که گردو بردارد اما... تَرَق! دستش توی تله موش گیر کرد. مامان غوله برگشت. باباغوله را دید. خندید و گفت: « بَه بَه چه موش بزرگی شکار کرده ام! »
#قصه
🐭
🔮🐭
🐭🔮🐭
╲\╭┓
╭ 🔮🐭 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🌿 بز دانا 🌿🐐
روزی روزگاری بزی بود که می خواست از روی پلی رد بشه. وقتی آقا بزه به وسط های پل می رسه بز دیگه ای رو می بینه که اونم می خواد از روی پل رد بشه،اما این پل خیلی باریک بود و هر دو بز نمی تونستند با هم از روی اون رد بشن. بز اولی به بز دومی می گه"برو عقب.ما که هر دو با هم نمی تونیم از روی پل رد بشیم"
بز دومیه می گه "چرا من برگردم؟"
بز اولی می گه "چون من از تو قوی ترم"
بز دومی می گه "کی گفته تو از من قویتری؟"
بز اولی می گه "حالا بهت نشون می دم" و سرش رو خم می کنه و با شاخ هاش اونو تهدید می کنه.
بز دومی می گه "یک دقیقه وایسا" اگه ما با هم بجنگیم، هر دو تامون تو رودخونه می افتیم و غرق می شیم. من یک نقشه دارم. من روی پل دراز می کشم تا تو از روی من رد شی.
با این فکر بز دانا ، هر دو بز تونستند از روی پل رد بشند.
#قصه
╲\╭┓
╭ 🐐🌿 🆑 @childrin1
┗╯\╲