eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.5هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
145 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پازل با بستنی ورزی 🧩 با استفاده از یک بسته چوب بستنی پازلی ساده جذاب و کاربردی بسازید. 💕 🧩💕 ╲\╭┓ ╭ 🧩💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی زیبای زنبور کاغذی🐝 کاردستی و کار گروهی در رشد خلاقیت و اعتماد بنفس کودکان بسیار موثر است 👌 💕 🐝💕 ╲\╭┓ ╭ 🐝💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
💚رابطه پدر و مادر در رفاه و خوشبختی کودک نقش مهمی بازی می‌کند و بر تمام جنبه‌های زندگی او از سلامت روان و موفقیت‌ تحصیلی گرفته تا روابطش در آینده تاثیر می‌گذارد.💚مشاجره گه‌گاهی پدرو مادرها پدیده‌ای عادی است اما تاثیر آن برکودکان به اشکال متفاوتی خود را آشکار می‌کند. 🟢در اکثر موارد کودکان زیاد تحت تاثیر مشاجره معمولی پدر و مادرقرار نمی‌گیرند اما اگر این جر و بحث‌ها با داد و فریاد و عصبانیت شدید باشد یا باعث قهر والدین با هم بشود، کودکان در معرض آسیب جدی قرارمی‌گیرند. 💕 ⭐️💕 ╲\╭┓ ╭ 💚💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
🎨 گام به گام این شماره: خرس پاندا این روزها که کوچولوهاتون تو خونه موندن و بیشتر حوصله شون سر میره میتونید با استفاده از این الگوها باهم نقاشی های ساده بکشید و بچه ها رنگش کنن و از لحظات شادی که براشون رقم میزنید لذت ببرن 💕 🎨💕 ╲\╭┓ ╭ 🎨💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"دختر" عموهای فتیله ای💚 👆👆👆 🔆 💜🔆 🔆💜🔆 ╲\╭┓ ╭💜🔆 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1'کانال دُردونه.mp3
4.49M
دختر بابا👧🏽👑 👑مناسب برای روز دختر👑 💕 👧🏽💕 ╲\╭┓ ╭ 🧒🏼💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1.کانال دُردونه.mp3
3.65M
دخترم👧🏽👑 👑مناسب برای روز دختر👑 💕 👧🏽💕 ╲\╭┓ ╭ 🧒🏼💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
12.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزیزان همراه که براتون گذاشتم خیلی راحت وکم هزینه می باشد. با ویا میتونید جاده های را درست کنید و از بخواهید توپ را میان آن بافوت کردن توسط نی هدایت کند. فوت کردن در تقویت کودک برای تلفظ صحیح لغات تاثیر دارد. همچنین این بازی باعث و کودک میگردد.حتی میتوان بارنگهای مختلفی که این جاده هارا میکشیم برای رنگهای مختلف ازآن استفاده نمود.یادمان باشد کودکان سرشاراز هستند و برای یادگیری باید از همه ی این توان استفاده نمود.😍😍 💕 💜💕 ╲\╭┓ ╭ 💜💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
🟣به تن صدا و لحن کلامتان توجه کنید با کودکی که غر می‌زند با همان لحن و با تندی صحبت نکنید. زمانی که کودک آرام شد با او حرف بزنید. بالا و پایین رفتن صدا باید متناسب با موقعیت باشد. پس اگر همیشه با داد و بیداد حرف می‌زنید باید این عادت را ترک کنید. 🟢نشان دهید در مورد چیزی که می‌گویید جدی هستید، ولی تهدیدی نکنید یا وعده‌ای ندهید که می‌دانید عملی نخواهید کرد. 💕 🟢💕 ╲\╭┓ ╭ 🌈💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
🎨 گام به گام این شماره: پروانه این روزها که کوچولوهاتون تو خونه موندن و بیشتر حوصله شون سر میره میتونید با استفاده از این الگوها باهم نقاشی های ساده بکشید و بچه ها رنگش کنن و از لحظات شادی که براشون رقم میزنید لذت ببرن 💕 🎨💕 ╲\╭┓ ╭ 🎨💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ سوسکی خانم کجا میری؟🌈⭐️ یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود ،گوشه ی یک مزرعه ی سبز و قشنگ خاله عنکبوت با شاگردش سوسکی خانم نشسته بود. چه کار می کرد؟ برای همسایه ها لباس می بافت. لباس های رنگ و وارنگ ،خیلی قشنگ. یکی زرد، یکی سبز، یکی به رنگ گلها و یکی به رنگ دریا. روز ها کار خاله عنکبوت و سوسکی خانم همین بود.با نخهای پشمی و رنگارنگ لباس می بافتند و آواز می خواندند: نشسته ایم با شادی       دوباره توی خانه لباس نو می بافیم       دوباره دانه،  دانه یکی به رنگ دریا      یکی به رنگ صحرا زرد و سفید و قرمز     رنگ لباس گل ها اما یک روز گلوله های پشمی خاله عنکبوت تمام شد. خاله عنکبوت به شاگردش سوسکی خانم گفت:سوسکی جانم ، مهربانم، زود تر راه بیفت و برو نخهای پشمی بگیر و بیاور. سوسکی خانم بدون این که از خاله عنکبوت بپرسد کجا بروم و از چه کسی بگیرم ، راه افتاد ورفت. سوسکی خانم وسط راه رسیده بود که یک دفعه یادش امد از خاله عنکبوت نپرسیده است کجا برود. از چه کسی پشم بگیرد. سوسکی خانم با خودش گفت:طوری نیست ، در می زنم. به هر کسی رسیدم می پرسم. سوسکی خانم رفت و رفت به یک خانه رسید. جلو رفت و در زد. تقو تق تق یک نفر جواب داد: کی هستی؟ سوسکی خانم گفت: ای تو که پشت دری پشم تنت فرفری پشم قشنگم بده از همه رنگم بده اما کسی که در را باز کرد یک مرغ بود. خانم مرغه گفت: قد قد قدا! شما کجا؟ اینجا کجا؟سوسکی خانم جان نگاه کن من اصلا پشم ندارم. پر دارم نمی توانم به تو نخههای پشمی بدهم. باید بروی جای دیگر. سوسکی خانم از مرغه خدا حافظی کرد و رفت تا به یک خانه ی دیگر رسید. به در کوبید. تق تق تق یک نفر از پشت در جواب داد:بله بفرما کی هستید؟ سوسکی خانم جواب داد: ای که تو پشت دری پشم تنت فرفری پشم قشنگم بده از همه رنگم بده ولی کسی که در را باز کرد، گاو بزرگ مزرعه بود. سوسکی خانم را دید. خندید و گفت:سوسکی خانم جان نگاه کن. من یک پوست کلفت دارم. پشم ندارم. من نمی توانم به شما نخ های پشمی بدهم. سوسکی خانم از گاو هم خدا حافظی کرد . رفت و رفت و رفت تا به یک خانه ی دیگر رسید. در را کوبید تق تق تق کسی پشت در بود. جواب داد: آمدم کی هستی؟ سوسکی خانم باز گفت: ای تو که پشت دری پشم تنت فرفری پشم قشنگم بده از همه رنگم بده اما کسی که در را باز کرد یک گربه ی خواب الود بود. گربه خمیازه ای کشید و گفت: سوسکی خانم جان، نگاه کن. من روی بدنم مو دارم.پشم ندارم من نمی توانم به تو نخهای رنگی بدهم. سوسکی خانم با این که خسته بود، باز راه افتاد رفت و رفت ورفت.خسته که شد روی یک سنگ بزرگ نشست  آهسته گریه کرد. یک دفعه از زیر سنگ بزرگ یک نفر سرش را بیرون آورد. سوسکی خانم ترسید. از روی سنگ پایین پرید. کسی که سرش را از زیر سنگ بیرون آورده بود گفت: نترس،نترس من یک لاک پشت هستم تو کجا می روی؟ این جا چه کار می کنی؟ سوسکی گفت: آمدم پشم بخرم،برای خاله عنکبوت ببرم. شما نخ های پشمی دارید به من بدهید؟ لاک پشت گفت:من فقط روی بدنم این سنگ بزرگ را دارم. پشم ندارم. نمی توانم به تو پشم بدهم. برو شاید آن طرف مزرعه بتوانی پشم پیدا کنی. سوسکی خانم هم خسته هم غصه دار می خواست دست خالی پیش خاله عنکبوت برگردد ولی خجالت می کشید تازه اگر دست خالی برمی گشت هم خودش و هم خاله عنکبوت بی کار می شدند. چون نخ های پشمی نداشتند که لباس ببافند. سوسکی خانم داشت فکر می کرد و راه میرفت که میان علف ها چشمش به یک نفر افتاد که علف می خورد. جلو رفت خوب نگاه کرد کسی که علف می خورد پشم داشت آن هم چه پشم هایی، سفید و قشنگ و فرفری. سوسکی خانم با شادی جلو دوید و گفت: ای که علف می خوری پشم تنت فرفری پشم قشنگم بده از همه رنگم بده تا ببرم به خانه لباس نو ببافم از آن ها دانه دانه کسی که میان علف ها بود کسی نبود جز گوسفند سفید مزرعه. گوسفند سفید نزدیک سوسکی خانم امد به او نگاه کرد ولی نگفت من نخ های پشمی ندارم. خندید و گفت: بفرما خوش آمدید به این جا خانه در این جا دارم پشم های زیبا دارم یکی به رنگ آب است یکی به رنگ آفتاب یکی به رنگ گل ها یکی به رنگ مهتاب حالا بگویید از کدام یکی می خواهید؟ سوسکی خانم گفت: از همه رنگ می خوام. از پشم های خیلی قشنگ می خواهم. گوسفند از پشم های رنگارنگی که توی خانه داشت به سوسکی خانم داد. سوسکی خانم خوشحال پیش خاله عنکبوت برگشت. خاله عنکبوت گفت: دست سوسکی خانم درد نکنه سوسکی خانم هم گفت: دست آقا گوسفند هم درد کنه. بعد دوتایی نشستند بافتند و آواز خواندند. می نشینیم با شادی دوباره توی خانه لباس نو میبافیم دوباره دانه دانه یکی به رنگ دریا یکی به رنگ صحرا زرد و سفید و قرمز رنگ لباس گل ها 🌈 ⭐️🌈 ╲\╭┓ ╭ ⭐️🌈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲