eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.4هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
146 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
دُردونه های خوشگلم عدد ها رو به هم وصل ڪنید تا یڪ نقاشی خوشگل درست ڪنید 😍😘 🎨 ∩_∩ („• ֊ •„)🌈 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 🎨 ┗━━━━━━━━━┛
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐞کاردستی کفشدوزک 🐞 با استفاده از کاغذ رنگی 💚 ∩_∩ („• ֊ •„)💚 ┏━━━∪∪━━━┓ 🐞 @childrin1 🐞 ┗━━━━━━━━━┛
🎨 گام به گام این شماره: راگون با آموزش ساده و گام به گام نقاشی روش ساده نقاشی ڪردن را به فرزندانتان بیاموزید. 🎨 ∩_∩ („• ֊ •„)🌈 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 🎨 ┗━━━━━━━━━┛
اختلاف تصاویر👌🏻👌🏻 .🍃بازی پیدا کردن تفاوت‌ ها در نقاشی از مجموعه بازی‌های فکری است که باعث افزایش دقت و تمرکز و تقویت هوش کودکان می‌شود. بازی اختلاف تصاویر یکی از راه های خوب برای سرگرم کردن کودکان و افزایش دقت بچه هاست. این بازی به بچه ها کمک می کند به جزئیات توجه کنند و کودکانی که در دوره مهد کودک و پیش دبستانی از این برگه ها استفاده می کنند، در دوره دبستان معمولا در درس املای فارسی موفقیت بیشتری دارند. .🍂این کاربرگ ها مناسب ۵ تا ۷ سال هست .(باید توجه داشته باشیم که استعدادها و توانایی های بچه ها متفاوت هست) 🌼 ∩_∩ („• ֊ •„)🌼 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 🌈 ┗━━━━━━━━━┛
جیغ زدن کودکان 🔰 كودكی كه جيغ ميزنه دو دليل برای اين كارش ميتونه وجود داشته باشه يا جيغ زدن رو از شما ياد گرفته. 👈 اگر شما در روز فقط يكبار جيغ بزنيد اون حتما ده بار جيغ ميزنه یا شما اهل بكن نكن و فرماندهی هستيد و او ياد گرفته با اين مانور به خواسته ش برسه. 🔰 كودكی كه با جيغ زدن توجه مادر رو به خودش جلب ميكنه در صورت تكرارش برای ٥٠ بار اين كار در وجودش كاشته ميشه. 💚 ∩_∩ („• ֊ •„)💚 ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️ @childrin1 ⭐️ ┗━━━━━━━━━┛
‍ ⭐️🌈من کی بزرگ می شوم؟🌈⭐️ یکی بود، یکی نبود. در خانه‌ای که وسائلش خیلی خیلی بزرگ بود. یک بچه خیلی خیلی کوچک زندگی می‌کرد. هر روزی که می‌گذشت بچه کمی بزرگتر می‌شد. اما هر چقدر هم که بزرگ می‌شد، باز هم قدش به وسائل خیلی خیلی بزرگ خانه نمی‌رسید. همه افراد خانواده در خانه راحت بودند. از آن جایی که قد مامان و بابا خیلی بلند بود، دستشان به همه وسائل می‌رسید. پسر کوچک خانواده هم همیشه بغل مامان و بابا بود و می‌توانست به هر چیزی که دلش می‌خواست دست بزند. خلاصه در این خانه تنها کسی که خوشبخت نبود، دختر کوچولوی قصه ما بود! مثل این بود که وسائل خانه از دست دختر کوچولو فرار می‌کردند. دست دختر کوچولو به ظرف غذایش که روی میز بود ، نمی‌رسید و به همین دلیل یا غذایش را به موقع تمام نمی‌کرد و یا غذا را روی زمین می‌ریخت. وقتی که می‌خواست ظرف سالاد و یا نمکدان را بردارد، میز بزرگ می‌شد و همه چیز از او دور می‌شد. اگر دختر کوچولو می‌‌خواست آب بخورد، لیوان‌های روی قفسه از او دور می‌‌‌شدند. اگر هم می‌توانست یکی از لیوان‌ها را بردارد، لیوان به قدری بزرگ و سنگین می‌شد که از دست او روی زمین می‌افتاد و می‌شکست. اگر دختر کوچولو می‌خواست دست‌هایش را بشوید، دستشویی به‌قدری بزرگ می‌شد که دست دخترک به شیر آب نمی‌رسید. یا این که اگر صابون را برمی‌داشت، صابون در دست‌هایش جا نمی‌گرفت و سر می‌خورد و زیر در قایم می‌شد. دختر کوچولو خیلی دوست داشت با پدرش به پارک برود، اما قدم‌های پدر به قدری بلند بود که دخترک مجبور بود برای رسیدن به او تمام راه را بدود. در این خانه حتی آدم‌ها هم بزرگ می‌شدند. دوستان مادرش وقتی به خانه آنها می‌آمدند، آن قدر بزرگ می‌شدند که دختر کوچولو دوست نداشت حتی آنها را ببیند. یک روز بچه داشت با خودش فکر می‌کرد: «پس من کی بزرگ می‌شم؟ کی دستم به همه وسائل خونه می‌رسه؟» که در همان زمان فکر می‌کنید چه اتفاقی افتاد؟ مجسمه چینی مادرش ناگهان بزرگ شد و تبدیل به یک فرشته زیبا شد. فرشته به دختر کوچولو گفت: «می‌دونی !از آن جایی که من هم یک مجسمه کوچکم، دستم به وسائل خونه نمی‌رسه. بیا این توپ سحرآمیز روبگیر، تا به تو کمک کنه.» بعد هم فرشته مهربان، کوچک و کوچک‌تر شد و باز تبدیل به همان مجسمه چینی قدیمی شد. دختر کوچولو به توپی که فرشته به او داده بود، نگاه کرد و با خودش فکر کرد که این فقط یک توپ کوچک است. چطور می‌تواند به من کمک کند؟ بعد هم توپ را در جیبش گذاشت. آن شب، سرمیز شام ،اتفاق عجیبی افتاد! دخترک همانطور که سعی داشت ظرف روی میز را بردارد، ناگهان احساس کرد قدش در حال بلند شدن است! توپ سحرآمیز تبدیل به یک بالش بزرگ روی صندلی شده بود و قد او را بلندتر کرده بود. همان شب، وقتی که دختر کوچولو می‌خواست دست‌هایش را بشوید، توپ سحرآمیز به او کمک کرد و تبدیل به چهارپایه شد. از آن روز به بعد دیگر دخترک دستش به تمام وسائل خانه می‌رسید. توپ سحرآمیز با تبدیل شدن به چهارپایه، بالش، پله، لیوان و یا یک صابون کوچک همیشه به او کمک می‌کرد. اما دختر کوچولو یک روز متوجه شد با این که توپ سحرآمیز در جیبش قرار دارد، دستش به راحتی به ظرف روی میز می‌رسد، برای شستن دست‌هایش احتیاجی به چهارپایه ندارد و در پارک برای رسیدن به پدرش لازم نیست بدود. دخترک خیلی خوشحال شده بود. چون می‌دانست دیگر واقعاً بزرگ شده است. دختر کوچولو فوراً به اتاق برادر کوچکش رفت و در حالی که توپ سحرآمیز را به او می‌داد، گفت: «همین روزها به یک توپ سحرآمیز احتیاج پیدا می‌کنی. بگیر، این توپ مال تو!» بعد هم در خانه‌ای که همه وسائلش اندازه‌ای معمولی داشتند، در کنار خانواده‌اش خوشبخت و شاد زندگی کرد. ⭐️ 🌈⭐️ ╲\╭┓ ╭ ⭐️🌈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه.mp3
3.76M
"خرگوشی که می خواست عجیب باشد" با صدای (خاله شادی) 💚 ∩_∩ („• ֊ •„)💚 ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️ @childrin1 ⭐️ ┗━━━━━━━━━┛
@childrin1.کانال دُردونه.mp3
2.5M
با صدای( محمد نوری) ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ╲\╭┓ ╭ ✨❤️ 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸روزتون بخیر 🌼امـروزتـون 🌸پـراز لبخـنـد 🌼و پـراز بـهتریـن ها 🌸امـیدوارم 🌼عـشق صفای زنـدگیتان 🌸شـادی و لبخند تقدیرتان 🌼مـهربانی راه و رسمتان 🌸و لطف خـدا همراهتان باشـد 🌼 ∩_∩ („• ֊ •„)🌸 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌸 @childrin1 🌼 ┗━━━━━━━━━┛