eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
144 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃❤️ نشان ادب ❤️🍃 سلام نشان ادبه فرشته ی روز و شبه           هرکسی که سلام کنه               پیش همه محترمه سلام عزّت آرد       خیر و سعادت آرد   نشان دین سلام است   بهتر زهرکلام است سلام را خدا داد خاتم انبیا داد                 سلام بر محمد      بر آل پاک احمد  #شعر ╲\╭┓ ╭ ❤️🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استیکر سلاااااام
19.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این داستان: موش موشکِ باهوش 👇👇👇 💭 🔮💭 💭🔮💭 Join🔜 @childrin1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃❤️عروسک شادی ، عروسک نازنین❤️🍃 "قسمت سوم" آن شب شادی خواب عجیبی دید. خواب دید که دختر کوچولویی که خیلی شبیه عروسک نازنین بود دست او را گرفت و گفت:« بیا با هم به دیدن بچه ها برویم . بیا تا ببینی در روز جهانی کودک بچه های مردم چه می کنند.» شادی نمی خواست با او برود ولی دخترک دست او را گرفت و در یک چشم به هم زدن آن ها به خانه کوچکی وارد شدند.  در آن خانه چند تا بچه ی قد و نیم قد. دور سفره ای نشسته بودند و مادرشان که خیلی شبیه مادر نازنین بود، تکه هایی نان خالی را بین آن ها تقسیم می کرد.  توی سفره جز نان خالی چیز دیگری نبود. شادی از دخترک پرسید:« این ها کی هستند؟ چرا نان خالی می خورند؟ مگرغذای دیگری ندارند؟»  دخترک جوابی نداد و دست او را گرفت وبه خانه ی دیگری برد. آن جا مرد لاغر و ژنده پوشی که سیگاری لای انگشتانش دود می کرد، داشت پسرکی را کتک می زد. کمربندش را بلند می کرد و با آن به بدن پسرک ضربه می زد و حرف های زشتی به زبان می آورد. پسرک جیغ می کشید ولی نمی توانست از دست مرد فرار کند. تا شادی آمد بپرسد چرا این پسر کتک می خورد، دخترک او را با خود به یک خیابان شلوغ برد،  چندتا دختر و پسرکوچولو با لباس های کثیف و موهای ژولیده داشتند آدامس و بادکنک و چسب زخم می فروختند. شادی دید که یکی از پسرها دستش را در جیب عقب شلوارمردی که داشت با موبایلش حرف می زد فرو کرد و کیف او را برداشت و با سرعت به میان مردم دوید و فرار کرد. مرد نفهمید که کیفش چه طور از جیبش درآمده و گم شده است. شادی می خواست بگوید دزدی کار زشتی است و آن پسر نباید کیف آن مرد را بی اجازه برمی داشت اما دختر او را به خانه ای برد که دخترکوچولویی داشت توی حیاط قدیمی و کثیف آن با خاک های کنار باغچه بازی می کرد. شادی خواست بگوید خاک کثیف است، میکروب دارد و آدم را بیمار می کند اما دخترک او را به پارک بزرگی برد که بچه های زیادی داشتند می دویدند و بازی می کردند. شادی پسر کوچولویی را دید که با رنگ پریده و بدن لاغر روی نیمکتی نشسته بود و مادرش با مهربانی به سر بی موی او دست می کشید و او را می بوسید و می گفت:«پسرم انشاالله تو هم یک روز خوب می شوی و با بچه ها بازی می کنی.آرزو می کنم سلامتیت را به دست بیاوری. » شادی فهمید که بچه هایی هم هستند که بیمارند و نمی توانند بدوند و بازی کنند و مادرهایشان آرزو می کنند آن ها هم مثل بقیه ی بچه ها سالم و سرحال شوند.  دختر می خواست شادی را با خودش جاهای دیگری ببرد اما شادی خسته بود. سردش شده بود و می خواست به خانه برگردد. دختر گفت: « به شرطی تو را به خانه ات برمی گردانم که وقتی نازنین به خانه تان آمد با او دوست شوی و بگذاری با تو بازی کند.» شادی قول داد که با نازنین دوست شود. دختر او را به خانه اش برگرداند. وقتی شادی بیدار شد  از خوابش فقط آن قسمتی یادش بود که به دختر قول داده بود با نازنین دوست شود. ادامه دارد... ╲\╭┓ ╭ ❤️🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استیکر سلاااااام
@childrin1کانال دُردونه(1).mp3
9.87M
" پسرک بی اسم" با صدای ماندگار( مریم نشیبا) 👆👆👆 🔮 💈🔮 ╲\╭┓ ╭ 🔮💈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخواب ای گل بخواب ای گل بخواب ای سوسن و سنبل گلم در خواب گلم بیدار گلم هرگز نشه بیدار اگر خوابت شود بیمار خداوندا نگاهش دار لالالا بخواب لالا بخوای ای بلبل زیبا لالا خدا یارت علی باشه نگهدارت نگهدارت خدا باشه علی مشکل گشا باشه گل نازم بخواب لالا لالالا گل یاسم بخواب لالا لالالا گل بادوم گل گردو گلم لالا گلم لالا بخواب ای کودکم لالا بخواب لالا لالالالالا #لالایی join🔜 @childrin1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا