💗شروع بهمن ماهتون عـالی
🌈امروزتان پراز موفقیت
💗و پـراز اتفاقات زیبـا
🌈بـراتـون روزی
💗پـراز لطف خـداوند
🌈دلی آرام
💗زنـدگی گـرم و
🌈یک دنیـا سلامتی آرزومندم
💗روزتــون زیبـا و در پنـاه خــدا
💗 ∩_∩
(„• ֊ •„)💗
┏━━━∪∪━━━┓
🌈 @childrin1 🌈
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون_اوگی_و_سوسکها
این قسمت (رعد و برق)
👆👆👆
🔮
💈🔮
🔮💈🔮
╲\╭┓
╭ 💈🔮 🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون
پلنگ صورتی
این قسمت: شبح
🔆
🎲🔆
🔆🎲🔆
╲\╭┓
╭ 🎲🔆 🆑 @childrin1
┗╯\╲
#تغذیه
تخم مرغ سرشار از آهن برای کودکان؛ قرار دادن یک عدد تخم مرغ در رژیم روزانه کودکان، تمامی نیازهای بدن او به آهن را تامین می کند.
از هشت ماهگی میتونید تو برنامه غذایی کودک اضافه کنید.
💜 ∩_∩
(„• ֊ •„)🍵
┏━━━∪∪━━━┓
🍵 @childrin1 💜
┗━━━━━━━━━┛
#نکته_تربیتی
اگر فرزندتان حاضر نيست محلي كه به او خوش گذشته ترك كند:
1. با گریه فرزندتان نظر خود را تغییر ندهید.
2. از قبل به او اطلاع دهید.
3. از ساعت زنگدار یا موبایل خود استفاده کنید و به او بگویید زنگ که به صدا در آمد مجبور به رفتن هستید.
4. زمانی که محل تفریح را ترک می کنید باید به فرزتدتان دلیلی برای ترک آنجا بدهید که به اندازه محلی که ترک می کنید برای فرزتدتان خوشایند باشد. مثلا قول خوردن بستنی، دیدن کارتون یا هر کار مفرح دیگر را به فرزندتان بدهید. زیرا او در ذهن خود باید دلیلی برای ترک جایی که به او خوش میگذرد داشته باشد،
5. اگر همچنان فرزندتان دست به مانور زد او را بغل کنید و محل را ترک کنید.
💗 ∩_∩
(„• ֊ •„)💗
┏━━━∪∪━━━┓
🌈 @childrin1 🌈
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
فعالیتی مناسب برای کوچولو ها ی زیر دو سال
با ما همراه باشید😘
💕
🟡💕
╲\╭┓
╭ 🟢💕 🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقاشی
#آموزش_نقاشی_راحت
🍄آموزش نقاشی گربه ملوس🍄
عالیه ببینید و واسه کوچولوها انجام بدین😍
╲\╭┓
╭✏️🎨 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🍃🦔 خارپشت خوشبخت 🦔🍃
آن روز، روز قشنگی بود و میکو، خارپشت کوچولو حسابی سرحال بود.
توی باغش خودش دراز کشیده بود و ابرها را تماشا می کرد.شکل و قیافه ابرها طوری عوض می شد که میکو یاد بعضی از حیوانات یا گیاهان باغ می افتاد.
میکو باغش را خیلی دوست داشت او همه گل ها، بوته ها،و حتی همه علف های هرز را به اسم و نام خودش می شناخت.غیر از این که اسم همه رابلد بود می دانست که هر گیاهی می تواند کدام بیماری را خوب کند.
خارپشت کوچولو حتی همه حیواناتی را که رد آن جا زندگی می کردندمی شناخت.با حیواناتی که روی زمین می خزیدند آشنا بود حیواناتی که پستان دار بودند و به بچه هایشان شیر می دادند با همه حتی حشره ها آشنا بود.
تازه این که چیزی نبود، میکو پرنده ها را هم با نگاهش دنبال می کرد و آن ها را از روی صدای آوازشان می شناخت.خلاصه، میکو آن روز برای خودش دراز کشیده بود و فکر می کرد، یک دفعه صدایی بلند شد و فکرهای او را به هم ریخت:
عجب زمانه ای شده ها، آخه یک نگاهی به خودت بکن. تو باغت دراز کشیده ای و لم داده ای و تمام روز را با خودت خیال می بافی که چی؟ تنبل بی مصرف.
این صدای بابا بزرگ بود که بیرون آمده بود تا مثل هر روز قدم بزند. پیرمردگفت: عجب دوره و زمانه ای شده است بچه های این دوره اصلا به درد نمی خورند.
یادم هست بچه که بودم یک بار نشد تمام روز را لم بدهم یا ول بگردم و برای خودم تو هوا سیر کنم آخه پسر جان تو باید کاری کنی!
میکو جواب داد ولی پدر بزرگ من که بیکار نیستم. دارم به ابرها نگاه می کنم توی گل و گیاهان چشم می گردانم و...
په! مثلا که چی؟ نه آقا جان. نه آقا جان. این حرف ها پوچ است. وسط علف ها ولو شده ای. و گل ها را الکی بو می کنی؟ و وقتت راتلف می کنی؟ تو باید از جوانی ات استفاده کنی و کار مهمی انجام بدهی و عاقبت به خیر شوی.
میکو جواب داد: آخه من همین جا و همین جوری هم خوشبختم.
پدربزرگ گفت: حرفش را هم نزن .برو یک نگاهی بینداز ببین بقیه چه طوری زندگی شان را جمع و جور می کنند.
پدر بزرگ این را گفت سرش را تکان داد و لنگان لنگان رفت.
میکو گیج شده بود. به نظر او انگار که بابا بزرگ از او شاکی شده و ناراضی بود. مثلا بقیه چی کار می کنند که کارشان از او بهتر است؟
خارپشت کو چولو هر چه فکر کرد عقلش به جای نرسید.انگار باید خودم راه بیفتم ببینم جاهای دیگر چه خبر است؟ شاید از بقیه چیزهایی یاد گرفتم.
این شد که کوله پشتی اش را بست و راهی شد.
یک دفعه لاک پشت مثل برق از کنار میکو رد شد میکو داد زد: هی خانم لاک پشته صبر کن ببینم. واسه چی می دوی؟
لاک پشت به سرعت نفس نفس زنان گفت: دارم... دارم... آموزش می بینم و تمرین می کنم.
خار پشت کوچولو پرسید: تمرین واسه چی؟
واسه این که ... واسه این که بتوانم از همه لاک پشت های دنیا ...تندتر بدوم.
میکو پیشانی اش را خاراند و گفت: با این لاک سنگینی که روی کولت داری یک کم سخت نیست که بدوی؟
لاک پشت گفت: معلومه که سخته!پس خیال می کنی برای چه موقع دویدن لاکم را روی کولم می کشم؟
عوضش... می دانی، اگر... اگر من تندترین لاک پشت دونده دنیا بشوم آن وقت دیگر همه من را می شناسند ... و من خوشبخت می شوم.
میکو با خودش گفت: خانم لاک پشته درست می گوید.ها!
هی بگذار تا من هم با تو بدوم.
و هر دو تا از جا کنده شدند و دویدند. ولی چیزی نگذشت که خارپشت از پا افتاد و کنار کشید.حسابی از نفس افتاده بود.اما خانم لاک پشته همان طور دوید و دوید و رفت.
حتی برنگشت تا پشت سرش را نگاه کند.میکو با خودش گفت: ول کن بابا ما نیستیم.دویدن تفریح خوبی است ولی نه این جوری!
چند لحظه ای استراحت کرد و بعد با قدم هایی آهسته تر به راهش ادامه داد.
#قصه
╲\╭┓
╭ 🦔🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1💜کانال دردونه.mp3
3.75M
#قصه_صوتی
"بابا بزرگ و صبا"
با صدای (خاله شادی)
👆👆👆
🦋
🎨🦋
╲\╭┓
╭🦋🎨 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🍃❤️لالایی محلی شیرازی❤️🍃
لالالالا، گل آبشن
کاکا رفته چشوم روشن
لالالالا، گل خشخاش
کاکا رفته خدا همراش
لالالالا، گل زیره
بچهم آروم نمیگیره
گل سرخ منی، شاله بمونی
ز عشقت میکنم من باغبونی
تو که تا غنچه ایی بویی نداری
همین که وا شدی با دیگرونی
لالایت می گم و خوابت نمیآد
بزرگت می کنم یادت نمیآد
عزیز کوچکم رفته به بازی
به پای نازکش بنشینه خاری
به منقاش طلا خارش درآرید
به دستمال حریر رویش ببندید
لالالالا، گل پسته
بابات رفته کمر بسته
لالالالا، گل خشخاش
بابات رفته خدا همراش
لالالالا، گل نعنا
بابات رفته شدم تنها
#لالایی
╲\╭┓
╭ ❤️🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲
💚ســـلام
🐸به دلهای گرمتان
💚سلامی به
🐸قلب پاک و پر مهرتان
💚آرزو میکنم امروزتون
🐸از شوق سر ریز باشید
💚و لبخندی به بلندی آسمان
🐸رو لبهاتون نقش ببندد
💚صبح زیبـاتـون بـخیر
🐸 ∩_∩
(„• ֊ •„)💚
┏━━━∪∪━━━┓
💚 @childrin1 🐸
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 #دانلود کنید👆
#سرود شاد و زیبای بهترین بابای دنیا
تقدیم به شما دُردونه های عزیز 🌈🐝
🐝
🌈🐝
╲\╭┓
╭ 🌈🐝🆑 @childrin1
┗╯\╲
🌺امام علی جونمه
🌸آیین و ایمونمه
🌺امام علی امامه
🌸امام شیعیانه
🌺ای بچه ی بازیگوش
🌸اینو حسابی کن گوش
🌺آخرشم بگو علی
🌸امام اول و ولی
🌺حالا یک دو سه
🌸امام اول :علی
🌺یار پیمبر : علی
🌸ساقی کوثر: علی
🌺نور ولایت: علی
🌸همسر زهرا: علی
🌺قهرمان اولی
🌸مولا امام علی
🌺دوسش داریم یه عالمه
🌸هر چی بگیم بازم کمه
🌺✨ ∩_∩
(„• ֊ •„)🌸✨
┏━━━∪∪━━━┓
🌸✨ @childrin1 🌺✨
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
با وسایل بازیافتی یک کاردستی زیبا درست کنید.😍
🌷 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌷
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 ⭐️
┗━━━━━━━━━┛
#نکته_تربیتی
قشقرق يا بدخلقي کردن يك مسئله شايع در كودكان (خصوصاً 2 تا 3 ساله) است.
در واقع، اكثر كودكان 2 تا 5 ساله هر از گاهي به درجات متفاوتي كنترل خود را از دست داده و شروع به بدرفتاريهایي نظير گريه و زاري كردن، جيغ و فرياد زدن، پاي به زمين كوبيدن و يا خود را به زمين انداختن ميكنند.
اساساً بدخلقي نوعي رفتار ناپخته در برابر خشم و عصبانيت است و كودكان در دو حالت دست به چنين واكنشي ميزنند:
1-ابراز ناراحتي يا مقاومت در برابر ناتواني يا بيميلي در انجام كاري (خود خواسته يا خواسته شده)
2- تاكتيكي براي بدست آوردن و رسيدن به خواسته خود.
نكته: كودكان در زمان بيماري بيشتر بدخلق ميشوند و نياز به توجه بيشتري دارند.
💕
💜💕
╲\╭┓
╭ 💜💕 🆑 @childrin1
┗╯\╲
👹〽️ غول گنده و کوچه تنگ〽️👹
غولی بود که می خواست از یک کوچه تنگ بگذرد. غول گنده بود و کوچه تنگ...
غول، کمی که جلوتر رفت توی کوچه گیر کرد. غول که نمی توانست جلو برود و نه عقب. داد زد: های وای..
مردم سرهایشان را از پنجره خانه ها بیرون آوردند و غول را دیدند که توی کوچه گیر کرده بود.
مردم گفتند: خوودت را بکش بالا. خودت را بکش بالا.
غول دست و پایی زد و خودش را بالا کشید اما یک دفعه... تررررررق.....
کوچه از جا کنده شد و غول با کوچه و با خانه ها و آدم هایش به هوا رفت. و تالاپی افتاد وسط میدان.
سووووت.......... پلیس سوت زد: کوچه... این جا چیکار می کنی؟ میدان که جای کوچه نیست.
غول دوباره خودش را بالا کشید و دوباره غول با کوچه ها و با خانه ها و با آدم هایش از جا بلند شد و به هوا پرید و افتاد توی خیابان پشتی.
کوچه راه را بست. خیابان بن بست شد. ماشین ها بوق زدند.
بوق... بوق... کوچه برو کنار...
غول شروع کرد به دویدن. دوید و دوید دوید و کوچه را با خودش برد و از شهر بیرون رفت و رسید به یک کوه بلند.
غول که هنوز توی کوچه گیر کرده بود از کوه بالا رفت. کوچه و خانه ها سر بالایی بودند. آدم ها کجکی شدند و داد زدند: وای... ی...ی....
غول ازآن طرف کوه پایین آمد وداد: وووووووووو
پشت کوه، غول به بیشه ای رسید که جویباری از وسط آن می گذشت.
مردم گفتند: صدای آبشار میاد.
یکی گفت: بوی یاس میاد.
یکی گفت: از پنجره می توانم کوه ها را ببینم.
مردم از خانه ها بیرون آمدند و گفتند: وای ... چه منظره قشنگی.
غول گفت: منظره را ول کنید. من را از این کوچه تنگ خلاص کنید.
مردم کمر غول را با طناب بستند و او را کشیدند. گومپ... غول از کوچه تنگ بیرون آمد.
مردم به دور و بر خود نگاه کرد. منظره کوه... بوی گل... صدای قورباغه...
کوچه تنگ همان جا تا آخر دنیا همان جا توی بیشه باقی ماند.
غول هم کنار همان کوچه برای خودش یک کوچه پهن درست کرد. کوچه ای که وقتی ازآ ن می گذشت توی آن گیر نمی کرد.
#قصه
╲\╭┓
╭ 👹〽️ 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1.کانال دُردونه_5854737562064652199.mp3
541.6K
#آموزش_قرآن
🌼به عصر قسم خورد خدا
🌸تو این سوره بچه ها
🌺 می کنه آدم زیان
🌼اگه نباشه ایمان
🌸 کارهای خوب که باشه
🌺خدا هم راضی میشه
🌼 توکل کن بر خدا
🌸صبور باشید تو کارها
🌺 همیشه و هرکجا
🌼باشید به یاد خدا
🌼
🌺🌼
╲\╭┓
╭ 🌺🌼 🆑 @childrin1
┗╯\╲