eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.4هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
146 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهارشنبه 17 خرداد ماهتون بـخیـر 🟢🐝 روزتـون سرشاراز انرژی مثبت و موفقیت🟢🐝 امـیدوارم یه روز عـالـی و روزی پر برکت داشته باشید🟢🐝 با آرزوی چهارشنبه ای زیـبـا🟢🐝 🐝 ∩_∩ („• ֊ •„)🐝 ┏━━━∪∪━━━┓ 🟢 @childrin1 🟢 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال دُردونه،_326715147139680106.mp3
3.38M
«پاشو صبح اومده» 🌸 ∩_∩ („• ֊ •„)🌸 ┏━━━∪∪━━━┓ 💜 @childrin1 💜 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
42.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎭 🥥 🥥 (1401) ♧ قسمت دهم ♧ (پارت ۵) آخر 🌀 خلاصه داستان: ماه پیشونی همراه با یکی از نوادگان ارژنگ دیو که در داستان های شاهنامه با رستم دستان جنگیده بود در فضایی فانتزی و شاد همسفر می شود و … 💜 ∩_∩ („• ֊ •„)💜 ┏━━━∪∪━━━┓ 💜 @childrin1 💜 ┗━━━━━━━━━┛
52.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎭 🥥 🥥 (1401) ♧ قسمت یازدهم ♧ (پارت ۱) 🌀 خلاصه داستان: ماه پیشونی همراه با یکی از نوادگان ارژنگ دیو که در داستان های شاهنامه با رستم دستان جنگیده بود در فضایی فانتزی و شاد همسفر می شود و … 💜 ∩_∩ („• ֊ •„)💜 ┏━━━∪∪━━━┓ 💜 @childrin1 💜 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش جمع با بازی😍 این بازی سرگرم کننده و بسیار کاربردی رو درست کنید و لذت ببرید.😘 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازی مهارتی عالی🎾⚾️🏀 🙌تقویت حرکات ظریف 🤓دقت توجه و تمرکز 🤩هیجان و هدف 🦵تقویت حرکات درشت 👀هماهنگی چشمها «مناسب ۳تا۷سال» 🍄 ∩_∩ („• ֊ •„)🍄 ┏━━━∪∪━━━┓ 🟢 @childrin1 🟢 ┗━━━━━━━━━┛
‍ 🍃🐥جوجه گرسنه🐥🍃 یکی بود یکی نبود، یه جوجه کوچولویی بود دوست داشت خودش بره دنبال غذا. پس تنهایی رفت تا غذا برای خوردن پیدا کنه. جوجه رفت کنار باغچه. کرم کوچولو که نصفش تو خاک بود گفت: «نخور نخور اگر بخوری من دیگر نیستم.» جوجه کوچولو گفت: «باشه من نمی خورمت» و رفت. جوجه یک دانه تو باغچه دید که سرش سبز شده بود. به دانه گفت: «بخورمت یا نخورمت؟» دانه گفت: «نخور نخور، اگر بخوری دیگر من سبز نمی شوم.» جوجه گفت: «باشه» و رفت. جوجه یک قطره باران رو برگ گل دید به قطره گفت: «بخورمت یا نخورمت؟» قطره باران گفت: «نخور نخور، اگه بخوری برگ تشنه می ماند.» جوجه گفت: «باشه» و رفت. از دور خانم قدقدا را دید. پرید بغل خانم قدقدا و گفت: «بخوابم یا نخوابم؟» خانم قدقدا گفت: «بخواب، بخواب عزیز دلم شب شده.» جوجه لای پر و بال مادر خوابید. خانم قدقدا برایش لالایی قد قد قدا خواند. جوجه تا صبح خواب کرم کوچولو، دانه و قطره باران را می دید که با او دوست شده بودند. ╲\╭┓ ╭ 🐥🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1،کانال دُردونه.mp3
6.34M
"افسانه ای از بلوچستان" با صدای (پگاه رضوی) 🌸 ∩_∩ („• ֊ •„)🌼 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌺 @childrin1 🌹 ┗━━━━━━━━━┛