🐵🗯 بچه میمون ها در مزرعه🗯🐵
توی مزرعه همیشه کار زیاد بود. اِریک و اّندی داشتند کاه های انبار را مرتب میکردند.
ناگهان متوجه شدند که چیزهایی توی هوا وول میخورند؛ چیزهایی شبیه توپ های گرد زرد روشن مثل خورشید.
اریک گفت: «اینها حباباند!»
پسرها به حباب ها خیره شدند. بعد صدای خشخش چیزی را گوشهی انبار شنیدند.
ناگهان یک دست و دو تا گوش و یک دماغ از پشت کاهها بیرون آمد.
و همه جا پر از حباب شد. اندی گفت: «اون چیه؟»
اریک گفت: «نگاه کن! یکی دیگه هم اونجاست! شبیه بچه میمون هایی اند که مادربزرگ توی قصه هاش تعریف میکرد!»
اندی گفت: «مگه ممکنه. بچه میمون ها که وجود ندارند!»
یک بچه میمون پرید پشت خرگوش مزرعه؛ لوپی.
لوپی فکر کرد بچه میمون ها خیلی بامزهاند. یک بچه میمون دیگر هم تخممرغها را برداشت و شروع کرد به شعبدهبازی. جوجهها با تعجب به بچه میمون نگاه میکردند.
اریک که باورش نمیشد، گفت: «وااای! پس بچه میمونا وجود دارند و واقعاً هم شیطون هستند.»
اندی خندید و گفت: «و همیشه هم حباب درست میکنند!»
حبابهای بچه میمونها به آسمان پرواز میکرد.
اندی گفت: «بیرون را نگاه کن، پدر اونجاست! اگه بچه میمونها را ببیند، نمیگذارد نگهشان داریم.»
اریک و اندی بچه میمونها را بغل کردند. اندی گفت: «بیا پشت تراکتور قایم بشیم!»
اریک و اندی و بچه میمونها ساکت ماندند و صدای پدر را شنیدند.
-«پسرها! شما اونجایید؟ این حبابها از کجا اومده؟»
پدر که دید خبری از پسرها نیست، رفت؛ اما بچه میمونها انگار ناراحت بودند.
اندی گفت: «فکر میکنی دلشان برای مادرشان تنگ شده؟»
اریک آه کشید و گفت: «شاید؛ اما ما که نمی دونیم مادرشان کجاست. بیا حمام شان کنیم. آنها آب بازی را دوست دارند!»
بچه میمونها با خوشحالی پریدند توی آب.
اندی چند تا شکلات از جیبش در آورد و گفت: «گرسنهاید؟ میخواهید یه چیزی بخورید؟»
بچه میمونی شکلک درآورد و شکلات را پس زد. اریک صابون را برداشت و گفت: «بیا، میخوام تمیزت کنم!»
ناگهان بچه میمون صابون را گاز زد.
اریک گفت: «وای، صابون بیمزه است، حالت را به هم میزند!»
بعد از اینکه بچه میمونها حسابی بازی کردند و همه جا را به هم ریختند، وقت استراحت رسید. بچه میمونها باید به رختخواب میرفتند.
اریک و اندی یک جعبهی مقوایی را پر از کاه کردند. اریک چند تا تکه صابون برید و توی جعبه گذاشت تا بچه میمونها گاز بزنند و گفت: «این صابونها مال شماست، چون شما صابون خیلی دوست دارید. بچه میمونهای کوچولو، خوب بخوابید!»
ناگهان... وووهووو!
پسرها از طرف جنگل صدای جیغ وحشتناکی را شنیدند.
اریک حس کرد قلبش مثل طبل میزند.
بچه میمونها از جعبه بیرون پریدند و فرار کردند.
اندی فریاد زد: «برگردید، خطرناکه!»
اما بچه میمونها گوش ندادند. با سرعت هر چه تمام تر با پاهای کوچولویشان به سمت جنگل دویدند.
پسرها دنبال بچه میمونها دویدند.
ناگهان بچه میمونها ایستادند.
چی دیده بودند؟ صدای وحشتناک دوباره همه جا پخش شد: ووووهوووو!
اندی گفت: «صدا از اون درخت میاد!»
بچه میمونها از شاخههای یک درخت بلند بالا رفتند و میان برگها ناپدید شدند.
اندی فریاد زد: «اوه، نه!»
یک حباب بزرگ از میان شاخهها بیرون آمد.
اریک گفت: «فکر میکنم خانهشان را پیدا کردند، مادرشان را هم همین طور...»
دو بچه میمون با هیجان به بالا خیره شده بودند. درحالیکه مادرشان آرام و با دقت از درخت پایین میآمد. بچه میمون ها به مادر چسبیده بودند.
مادر دستش را به طرف اریک برد. اریک هم آرام دست مادر را گرفت و به اندی گفت: «فکر کنم میخواهد تشکر کند.»
اما اندی نگران بود و گفت: «باز هم میتونیم با آنها بازی کنیم؟»
انگار بچه میمونها منظور اندی را فهمیده بودند. نفس عمیق کشیدند و لپهایشان را پر از باد کردند و پالاپ، پالاپ، پالاپ... به طرف پسرها حباب فرستادند. حبابها شکل قلب بودند.
اریک خوشحال شد و گفت: «پس شما هم موافقید؟ ما میتونیم برگردیم و با شما بازی کنیم!»
اندی گفت: « قول میدهیم یک عالمه صابون هم بیاریم!»
#قصه
🐵
🗯🐵
🐵🗯🐵
🗯🐵🗯🐵
Join🔜 @childrin1
@childrin1🌵کانال دردونه.opus
1.33M
#قصه_صوتی
«موش موشی و خرگوشی»
با صدای (مهرنوش کبیری)
✨ ∩_∩
(„• ֊ •„)✨
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️@childrin1 ⭐️
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دُردونه''_6050996492087328797.mp3
10.03M
#لالایی_صوتی
"ماهی"
👆👆👆
🐠
💜🐠
🐠💜🐠
╲\╭┓
╭ 💜🐠 🆑 @childrin1
┗╯\╲
ســـ🥰✋ــلام
صبح دوشنبه تـون بـخیر🌸🍃
آرامـش با ارزشتریـن🌸🍃
حس دنیاست
براتون یه دنیا آرامش🌸🍃
یـه دنیـا تنـدرستی
و یک عالمه خوشبختی🌸🍃
و بـرکت آرزومندم
دوشنبه تـون عـالـی و بینظیـر 🌸🍃
🍃🌸 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌸🍃
┏━━━∪∪━━━┓
🍃 @childrin1 🍃
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون_نوستالژی
کارتون خاطره انگیز
«#جزیره_ناشناخته»
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
قسمت« ۱۲ »
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━━∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_آموزشی
🥳بازی
الگو یابی
👦ڪودڪ طبق الگو داده شده عمل میکند.
👀دقت توجه و تمرڪز
🙌تقویت حرڪات ظریف
👁تقویت حافظه دیداری
«مناسب کودکان ۳تا۷سال»
🟢 ∩_∩
(„• ֊ •„)🔶
┏━━━∪∪━━━┓
🟣 @childrin1🔺
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آموزش_ریاضی
#خودت_بساز
آموزش جمع و تفریق و ضرب از طریق بازی➕✖️➕
♥️ ∩_∩
(„• ֊ •„)♥️
┏━━━∪∪━━━┓
🪴 @childrin1 🪴
┗━━━━━━━━━┛
#تزیین_غذای_کودک
کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه
🌼 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌼
┏━━━∪∪━━━┓
🌈 @childrin1 🌈
┗━━━━━━━━━┛
#نکته_تربیتی
#راهکارهای_رفتار_با_کودک_لجباز
تسلیم نشوید!
اگر فرزند شما قبل از مهمانی با گربه و لجبازی اصرار دارد ماشین برقی خود را به همراه بیاورد در برابر خواسته او تسلیم نشوید. تسلیم شدن در ذهن او به این معناست که کلید حل تمام قفل ها، لجبازی است. بهتر است در این مواقع قوانین خود را مجددا به او یادآوری کنید. مثلا قرامون این بود که ماشینت را فقط میتونیم جاهایی ببریم که فضای باز هست مگه نه؟
🐭 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐭
┏━━━∪∪━━━┓
🟢 @childrin1 🟢
┗━━━━━━━━━┛
🍃🐈مامان پیشی و پنج تا بچه اش🐈🍃
مامان پیشی قصه ی ما سعی می کنه تا بچه هاش بخوابند و از روش های مختلفی استفاده می کنه، با ما همراه شوید و این داستان زیبا را بخوانید..
مامان پیشی خسته بود. می خواست بخوابد. اما اول باید پنج تا بچه اش را می خواباند. با خودش گفت: برایشان قصه می گویم تا خوابشان ببرد. قصه اش را گفت و تمام کرد، اما پیشی ها خوابشان ببرد.
مامان پیشی فکر کرد: اول باید بازی کنند تا خسته شوند و بخوابند.
بعد پنج تا سنگ ریزه به بچه هایش داد و گفت: با این ها، قل قل بازی کنید.
پیشی ها با سنگ ریزه ها بازی کردند، اما خسته نشدند، خوابشان نبرد.
مامان پیشی فکر کرد: باید بدو بدو کنند تا خسته شوند.
بعد پروانه ها و ملخ های توی باغچه را نشانشان داد و گفت: ببینم کی از ملخ بلندتر می پرد، کی از پروانه تندتر می رود!
پیشی ها دنبال پروانه ها و ملخ ها دویدند و پردیدند، اما خسته نشدند. خوابشان نبرد.
مامان پیشی فکر تازه ای کرد: اگر چشم هایشان خسته شود، بسته می شود، آن وقت خوابشان می برد.
بعد روی زمین دراز کشید و به پیشی ها گفت: بیایید با هم بازی کنیم. به ابرها نگاه کنیم و به نوبت بگوییم که شکل چی هستند.
پنج تا پیشی آمدند. کنار مامانشان دراز کشیدند. به ابرها نگاه کردند و یکی یکی گفتند:
شکل موش... شکل کلاغ....، سگ....بره....گنجشک...
نوبت مامان پیشی بود که بگوید. اما نگفت. چون خوابش برده بود.
پیشی ها ریز ریز، میو میو خندیدند.
بعد هم سرشان را گذاشتند کنار سر مامانشان. به خُرخُرش گوش کردند و خوابشان برد.
#قصه
╲\╭┓
╭ 🐈🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1.کانال دُردونه_5798910039552952198.mp3
4M
#قصه_صوتی
"یک تصمیم تازه برای سال نو"
با صدای ماندگار( مریم نشیبا)
موضوع : گوش دادن به حرف پدر و مادر (در خریدهای ضروری)
👆👆👆
🔮
💈🔮
╲\╭┓
╭ 🔮💈 🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_لالایی
خوزستانی(ماه نخلستان)
👆👆👆
🌴
🌾🌴
🌴🌾🌴
🌾🌴🌾🌴
Join🔜 @childrin1
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
ســـ🥰ــ✋ــلام
سه شنبه 19 دی ماهتـون عـالــی🍃🌸
روزتــون پـر از عـشـق و امـیـد 🍃🌸
الهی حال دلتون خـوب باشه🍃🌸
امروزتون چون گــل زیـبـا🍃🌸
🍃 ∩_∩
(„• ֊ •„)🍃
┏━━━∪∪━━━┓
🌸 @childrin1 🌸
┗━━━━━━━━━┛
47.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
«#قصه_کوچولوها»
«با بازی سه بچه میمون قصه گو»
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
قسمت« ۱ »
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━━∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛
33.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_کودکانه_ریرا
این داستان(یک دوست خلاق)
👆👆👆
🍎
🔆🍎
🍎🔆🍎
Join🔜 @childrin1
@childrin1❤️کانال💜❤️ دردونه.mp3
5.36M
#ترانه_صوتی
"بیب بیب" (عمو امید)
🌻 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌻
┏━━━∪∪━━━┓
💜 @childrin1 💜
┗━━━━━━━━━┛
#نکته_تربیتی
🟢صبور نبودن بچه ها!
علت این که بچه ها صبور نیستند این است که بلافاصله سرویس گرفته اند و فاصله ی بین خواست و خواسته را بسیار کوتاه کرده ایم. در صورتی که فقط در یک سال اول است که اصلا نباید بین این دو فاصله باشد و بعد از این سن به آرامی باید بین خواست و خواسته ی کودک فاصله ایجاد شود که صبوری و بردباری بالا برود و لذت بیشتر شود.
این فاصله دربچه های ما بسیار کم شده است و هر چه این فاصله کم تر شود، صبوری کمتر می شود و به دنبال آن ناسپاسی بیشتر خواهد شد. بچه های امروز بسیار نا سپاس و بی صبر هستند چون فاصله ی خواست و خواسته در آنها به صفر رسیده است و برای چیزی که می خواهند به دست آورند صبر ندارند. منظور با حسرت بزرگ کردن بچه ها نیست ولی باید صبر کنند تا وقتی به دست می آورند لذت ببرند.
🐭 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐭
┏━━━∪∪━━━┓
🟢 @childrin1 🟢
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
"کاردستی مناسب روز پدر"
🟡 ∩_∩
(„• ֊ •„)🟡
┏━━━∪∪━━━┓
♥️ @childrin1 ♥️
┗━━━━━━━━━┛