❄️در حیاط❄️
برف ناگهان
بی خبر رسید
دانه دانه برف
از سفر رسید
دانه های برف
بی سر و صدا
ایستگاهشان
شد حیاط ما
تیرگی شب
ناپدید شد
شب نقاب زد
رو سفید شد
❄️ ∩_∩
(„• ֊ •„)❄️
┏━━━∪∪━━━┓
☃️ @childrin1 ☃️
┗━━━━━━━━━┛
❄️آدم برفی سیاه❄️
یک روز سرد زمستانی که برف زیادی آمده بود، بچهکلاغها تصمیم گرفتند برای خودشان یک آدمبرفی درست کنند.
آنها برفها را گلوله کردند و روی هم گذاشتند اما نتوانستند آدم برفی درست کنند. برای همین نزدیک روستا رفتند و یک آدم برفی پیدا کردند که بچهها دیروز آن را درست کرده بودند.
آنها دوست داشتند رنگ آدمبرفیشان سیاه باشد، درست مثل خودشان. برای همین فکر کردند که چطور میتوانند آدمبرفی را سیاه کنند.
یکی از آنها که اسمش زاغی بود، گفت: «بهتر است برویم رنگ سیاه پیدا کنیم و آدمبرفیمان را رنگ کنیم.» یکی دیگر از بچهکلاغها گفت: «بهنظرم اگر یک پارچه سیاه پیدا کنیم و بیندازیم رویش خوب است.»
بچهکلاغ سومی گفت: «چقدر تو باهوشی. آنوقت که دیگر نمیشود ببینیمش. تازه توی این برف و سرما از کجا رنگ و پارچه پیدا کنیم؟! مگر یادتان رفته است که مامان گفت نباید از لانه دور شویم؟»
آنها نمیدانستند که چطور رنگ آدمبرفی را سیاه کنند تا اینکه دوباره زاغی گفت: «فکری بهنظرم رسیده بچهها. میدانم حالا چه کار کنیم، اما راهحل من، یک کم درد دارد.
اگر هر کدام از ما فقط چند تا از پرهایمان را بِکَنیم و بچسبانیم روی آدمبرفی قشنگمان، واقعا رنگش سیاه میشود. دردسر گشتن و پیداکردن رنگ و پارچه سیاه از خانه آدمهای روستا را هم ندارد.
همه قارقار خندیدند. بعد هم هر کدام از بچهکلاغها چندتا پر از خودشان را کَندند و زدند به آدمبرفی. روی تپهی برفی کنار جنگل کاج یک آدمبرفی کلاغی واقعا جالب و زیبا بود.
حالا آدمبرفی مثل کلاغها پرهای سیاه داشت. بچهکلاغها از اینکه توانسته بودند یک آدمبرفی با پرهای سیاه درست کنند خیلی خوشحال بودند و شروع کردند به چرخیدن و پریدن دور آدمبرفی.
یکدفعه باد سردی وزید و بچهکلاغها شروع کردند به لرزیدن. آنها که خیلی سردشان شده بود، دویدند و رفتند توی لانه و زیر بال مادرشان خوابیدند.
آدمبرفی هم گرفت خوابید و خواب دید که مثل بچهکلاغها دارد پرواز میکند. کمکم غروب شد و همهی اهالی جنگل به خواب خوشی فرو رفتند.
🌸 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌸
┏━━━∪∪━━━┓
☃️ @childrin1 ☃️
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دُردونه_6048711423456971251.mp3
3.54M
#قصه_صوتی
"بعضی شوخی ها اصلا خنده دار نیستن"
با صدای (خاله شادی)
👆👆👆
🦋
🎨🦋
🦋🎨🦋
╲\╭┓
╭🦋🎨 🆑 @childrin1
┗╯\╲
کانال دُردونه._326715147139680090.mp3
5.42M
#لالایی_صوتی
"بپر برو تو رختخواب"
(حمید جبلی)
👆👆👆
🌛
⭐️🌛
🌛⭐️🌛
╲\╭┓
╭ ⭐️🌛 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🍂 🌿 🍂 🌿 🌿 🍂
🌿 🍂 🍃 🍎 🍂 🍎
🍂 🍎 🍂 🌿
🌿 🍎 🍎
🍎
یکشنبه 24دی ماهتون عالی🍂🍎
امـروزتـان پـر از موفقیت 🍂🍎
و پـراز اتـفاقـات زیـبـا 🍂🍎
بـراتــون روزی
پـراز لطف خـــداونــد🍂🍎
دلی آرام زندگی گرم🍂🍎
و یک دنیـا
سـلامتی آرزومندم🍂🍎
🍎 ∩_∩
(„• ֊ •„)🍎
┏━━━∪∪━━━┓
🍂 @childrin1 🍂
┗━━━━━━━━━┛
41.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
«#قصه_کوچولوها»
«با بازی سه بچه میمون قصه گو»
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
قسمت« ۴ »
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━━∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
عزیزانی که درخواست بازی برای کوچولوهای بالای ۶ ماه داده بودن
مناسب کودکان ۶ تا ۱۸ ماه
هدف : تقویت هوش ، مهارتهای حرکتی ، آشنایی با رنگ ، کشف جزییات 😘😍
✔️بفرستین برای مامانایی که کودک ۶+ ماه دارن.
🍊 ∩_∩
(„• ֊ •„)🍊
┏━━━∪∪━━━┓
🧡 @childrin1 🧡
┗━━━━━━━━━┛
🎲🏵دارکوب نوک قرمز🏵🎲
یک روز غروب یاسمن رفت پشت پنجره اتاقش و پنجره را باز کرد. یک دارکوب قرمز را دید که روی تنه درخت توی حیاط نشسته بود. او منقار بلندش را تق تق تق تق تق به تنه درخت میکوبید.
یاسمن به دارکوب گفت: «پس تویی که هر روز من را از خواب بیدار میکنی؟»
دارکوب گفت: «آره. من باید نوکم را تند و تند به تنه درخت بکوبم. وقتی گرسنه هستم با منقارم تنه درخت را سوراخ میکنم، بعد با زبان بلندم که نوک چسبانکی دارد، کرمها را از توی سوراخ درخت بیرون میکشم و میخورم.»
یاسمن و دارکوب با هم دوست شدند. هوا کم کم تاریک شد.
یاسمن به دارکوب شب به خیر گفت و رفت خوابید.
دارکوب هم روی شاخه درخت خوابید.
دارکوب آن شب یک خواب عجیب دید. صبح که شد و همه بیدار شدند، رفت پشت پنجره و به یاسمن گفت: «من دیشب یک خواب دیدم.» یاسمن گفت: «چه خوابی دیدی؟»
دارکوب گفت: «من توی خوابم دیدم بچه کرمها داشتند گریه میکردند و میگفتند تو رو خدا ما را نخور. ما تازه به دنیا آمده ایم. دوست داریم زنده بمانیم تا همه جای جنگل را ببینیم.»
یاسمن گفت: «خب کرمها را نخور.» دارکوب گفت: «اگر من کرم نخورم، گرسنه میمانم.»
یاسمن گفت: «پس باید دنبال غذای دیگری برای تو بگردیم.»
آنها توی جنگل با هم قدم زدند تا برای دارکوب غذا پیدا کنند. توی راه سنجاب را دیدند که با دندانهای تیزش فندق میشکست. یاسمن به دارکوب گفت: «تو میتوانی فندق بخوری؟» دارکوب گفت: «من که دندان ندارم.»
آنها کمی جلوتر رفتند و به رودخانه رسیدند، چند لک لک توی آب شنا میکردند و ماهی میخوردند. یاسمن به دارکوب گفت: «تو میتوانی ماهی بخوری؟»
دارکوب گفت: «منقار من خیلی کوچک است، نمیتوانم ماهی بخورم.»
هوا کم کم تاریک شد. یاسمن و دارکوب به خانه برگشتند. دارکوب رفت روی درخت نشست و یاسمن رفت توی آشپزخانه. مادر یاسمن ماکارونی خوشمزه ای پخته بود. یاسمن بشقاب غذایش را با خودش آورد توی اتاقش. دارکوب را صدا زد و گفت: «زود باش بیا پشت پنجره. میخواهم برایت کمی غذا بریزم.» او کمی ماکارونی ریخت پشت پنجره تا دارکوب هم غذا بخورد. آنها با هم ماکارونی را خوردند و خندیدند.
#قصه
🏵
🎲🏵
🏵🎲🏵
╲\╭┓
╭🎲🏵 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه_5782869633782515948.mp3
3.34M
#قصه_صوتی
"خواب عجیب"
با صدای (خاله شادی)
👆👆👆
🦋
🎨🦋
🦋🎨🦋
╲\╭┓
╭🦋🎨 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1.mp3
10.02M
#لالایی_صوتی
با صدای "علی زند وکیلی"
👆👆👆
💚
✨💚
💚✨💚
╲\╭┓
╭ ✨💚 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🌸🌸🍃🌸🌸 🍃🌸
🌸🍃🌸🌸🍃🌸
🍃🌸🌸🍃🌸
🌸🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃 🌸
🌸
🌸
ســـ🥰✋ــلام
صبح دوشنبه تـون بـخیر🌸🍃
آرامـش با ارزشتریـن🌸🍃
حس دنیاست
براتون یه دنیا آرامش🌸🍃
یـه دنیـا تنـدرستی
و یک عالمه خوشبختی🌸🍃
و بـرکت آرزومندم
دوشنبه تـون عـالـی و بینظیـر 🌸🍃
🍃 ∩_∩
(„• ֊ •„)🍃
┏━━━∪∪━━━┓
🌸 @childrin1 🌸
┗━━━━━━━━━┛
سلام به دُردونه های عزیزم
امروز شهادت امام دهم ما بچه شیعهها یعنی امام هادی(علیهالسلام)☀️ هست.
کسی که مثل باران رحمت برای همهی مردم مایه حیات و مثل خورشید نورافشان همه آسمان و زمین بود.
ایشان پدر بزرگ امام زمان عزیزمون هستند☀️ امروز امام مهربانِ حاضر ما، بخاطر شهادت پدر بزرگشون، شال سیاه به گردن انداختند😔
بچه ها شهر سامرا در کشور عراق، زیارتگاه امام هادی(علیهالسلام) هست.
پس بیایید در این روز غم، همگی بلند شیم و به طرف خورشید طلایی سامرا بچرخیم و به نشانهی ادب و احترام دستهامون را روی قلبمون💚 قرار بدیم و بگیم سلام✋️ امام هادی مهربان☀️ بچههای خوبم،
✨هادی یعنی هدایت کننده به
سوی کارهای خوب و پسندیده✨
سلام✋️ و عرض تسلیت هم به امام زمان عزادارمون 🏴
بچه ها همگی به ایشون می گوییم:
امام مهربانم☀️ ما بچه شیعهها با شادی شما شاد و با ناراحتی شما ناراحت هستیم😔
🖤 ∩_∩
(„• ֊ •„)🖤
┏━━━∪∪━━━┓
🕯 @childrin1 🕯
┗━━━━━━━━━┛
من میزنم از دل
با بغض صدایت
یا حضرت هادی
جانم به فدایت
این شیعه به لطفت
گردیده هدایت
یا حضرت هادی
جانم به فدایت
دل دارم و اکنون
پر زد به هوایت
یا حضرت هادی
جانم به فدایت
🥀شهادت امام هادی علیه السلام را به همه ی شما آفتابگردونی های عزیز تسلیت عرض میگوییم.🕯
🖤 ∩_∩
(„• ֊ •„)🖤
┏━━ ∪∪━━━┓
🕯 @childrin1 🕯
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دُردونه..._6048810710215953496.m4a
322K
#شعر شهادت امام هادی(ع)
خدا جونم، من امروز
دلم پر از غم شده
از توی باغ دنیا
یک شاخه گل کم شده
زمین چه غصّه داره
کو دَهمین فرشته؟
پر زده رفته ، حالا
خونه ش توی بهشته
شهادت بابا بزرگ مهربون امام زمان علیه السلام بر شما تسلیت باد
🖤 ∩_∩
(„• ֊ •„)🖤
┏━━━∪∪━━━┓
🕯 @childrin1 🕯
┗━━━━━━━━━┛
40.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
«#قصه_کوچولوها»
«با بازی سه بچه میمون قصه گو»
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
قسمت« ۵ »
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━━∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مجموعه_داستان_های_مهارت_های_زندگی
این داستان :♤اصلنم خنده دار نبود♤
(مسخره کردن و دست انداختن)
🌼
🌈🌼
╲\╭┓
╭ 🌈🌼🆑 @childrin1
┗╯\╲