eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.7هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
141 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
#نکته_تربیتی ⛔️در مهمانی ها اجازه ندهيد ديگران بدون داشتن دانش و علم، به شما احساس نگرانی و اضطراب بدهند و شما هم همین اضطراب را به فرزندتان منتقل کنید. 🔅"واي انقدر بغلش نكن بغلی ميشه " 🔅 "خيلی بچت لوس شده ها" 🔅 "زيادي داری آسون ميگيری به بچه ات" 🔅 "نسل ما با كتك و فشار بزرگ شديم به اين خوبی از آب در اومديم نسل جديد خيلی خيلي لوس و بي تربيت بزرگ ميشن". 🔅"من اگه جای تو بودم آدمش ميكردم" 🔅 "خيلی زود از شير گرفتيش خيلی اشتباه كردی" 🔅 "چرا از پوشک نگرفتيش هنوز" 🔅 "آخ آخ خيلی لوسش كردی". 🌈فراموش نكنيد كه مقايسه، نصيحت يا دخالت بیجا در واقع تجاوز به امنیت روانی کودکان است. ╲\╭┓ ╭❤️🌈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜⭐️شعر کودکانه سوره کافرون 💜⭐️ بسم الله الرحمن الرحیم بگو تو ای محمد به دشمنان خدا من و شما همیشه هست راهمون از هم جدا شما قبول ندارین خدای خوب من را من هم قبول  ندارم بتهای سنگی تون را شما قبول ندارین خدای خوب من را پس دین من از خودم دین شما از شما انگاری هست همیشه راه ما از هم جدا #شعر_آموزشی ╲\╭┓ ╭💜⭐️ 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@childrin1کانال دُردونه(1).mp3
2.58M
#قصه_صوتی "سوگل مهربون" با صدای ماندگار( مریم نشیبا) 👆👆👆 🔮 💈🔮 ╲\╭┓ ╭ 🔮💈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_389974401887504276.mp3
454.9K
#لالایی_صوتی (با صدای پگاه رضوی) 👆👆👆 🎲 ❤️🎲 🎲❤️🎲 ❤️🎲❤️🎲 🎲❤️🎲❤️🎲 Join🔜 @childrin1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂🌸روزتـون 🍂🌸سرشار از انرژی مثبت 🍂🌸و موفقیت 🍂🌸با آرزوی شنبه ای زیبـا 🍂🌸و هفته ای خـوب ╲\╭┓ ╭🌸 🍂 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@childrin1کانال دُردونه.MP3
4.02M
#ترانه_صوتی "ورزش صبحگاهی" (مناسب مهد ها) 👆👆👆 ⛹ 🏋🚴 ⛷🏇🏋 ╲\╭┓ ╭ 🏋♂⛹♂ 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیباترین دختران، دختران شاد هستند🥳 به کودکانمان شاد بودن را بیاموزیم. اگر کودک مدام شاهد قضاوت های ما در مورد زیبایی ظاهری اطرافیان باشد و احساس کند بایستی زیبا باشد تا دوست داشته شود، به تدریج نسبت به چهره و بدن خود احساس رضایت نخواهد داشت و تصور می کند زیبایی ملاک برتری افراد است. به کودکانمان بیاموزیم برای خوب بودن شاد بودن کافیست. ╲\╭┓ ╭🌈💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜🍃 آلودگی هوا 🍃💜   ای آسمون این روزا چرا تو آبی نیستی؟ چرا رنگت پریده؟ دیگه آفتابی نیستی؟ چرا روی صورتت غبار غم نشسته از اون بالا چی دیدی دلت اینجور شکسته؟ دیشب ستاره ها رو رو دامنت ندیدم از لب خندون ماه گل خنده نچیدم کاشکی دوباره ابرا جمع بشن و ببارن بازم گل های شادی تو سینه ها بکارن #شعر ╲\╭┓ ╭💜🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#نکته_تربیتی مشقهایش را نمی نویسد! اتاقش را مرتب نمی کند! به زحمت از خواب بیدار می شود! کارهای شخصی اش را انجام نمیدهد! برای همه کارهایش به ما وابسته است! و .... اینها مشکلاتی ست که امروزه اکثرا والدین با آن درگیر هستند. مشکلاتی که نوعی لجبازی و ابراز خشم به والدین کنترل گر است. مهمترین علت این نوع مشکلات، کنترل بیش از حد والدین است؛ نوعی وابستگی که والدین به کودک خود دارند که در طول رشد کودک سبب ساز مشکلات عدیده ای می شود. اما راه حل چیست؟ شاید باورش سخت باشد اما تنها یک راه برای حل این مشکلات وجود دارد : رها کردن کودک یا نوجوان به حال خود، نسخه ای معجزه آسا که در صورت انجام درست آن در کوتاه ترین زمان کودک یا نوجوان شما متوجه مسئولیت های متناسب با رشد خود خواهد شد و انجام کارهایش را به عهده خواهد گرفت. کافیست از امر و نهی کردن کودک در مورد کارهای شخصی اش دوری کنید و نگران عدم انجام آنها نباشید. این راه حل مستلزم صبوری شما است و انجام درست آن در طی یک الی دو هفته شما را متعجب خواهد کرد .. ╲\╭┓ ╭🌈💜 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🕷🦂عروسی زن عمو عنکبوت🦂🕷 یکی بود، یکی نبود. توی یک انباری که پر از قفسه‌های گرد و خاک گرفته بود، عمه عقرب هم بود. عمه عقرب توی پایین‌ترین قفسه‌ی انباری، نزدیک چاه آب زندگی می‌کرد. عمه عاشق میهمانی رفتن بود. عاشق دور هم نشستن و از این در و آن در حرف زدن بود؛ اما هیچ‌کس دعوتش نمی‌کرد. خودش هم که مهمانی می‌داد، هیچ‏کس به خانه‌اش نمی‌آمد. همه از نيشش می‌ترسیدند. مار آبی چاه هم هر روز سرش را بیرون می‌آورد و فش و فش به او می‌خندید و مسخره‌اش می‌کرد. عمه عقرب پشتش را به چاه می‌کرد، می‌رفت خانه‌اش را آب و جارو می‌کشید و به سر و صدای بالایی‌ها دلش را خوش می‌کرد. يك روز صبح زود، از طبقه بالایی‌ها سروصداهایی آمد. عمه عقرب خوب گوش کرد. شنید که امشب عروسی عمو عنكبوت است. رفت سر چاه و داد زد: «آهای مار آبی! برو که می‏خوام خودم را بشورم، شب برم عروسی.» مار فش فش خندید و گفت: «تو را که راه نمی‌دهند.» بعد هم از ترس نیش عقرب، تندی رفت ته چاه، زیر آب‌ها قایم شد. عمه عقرب به روی خودش نیاورد. رفت توی چاه آب و سر و تنش را شست و صفا داد. بعد یواش‌یواش، یکی‌یکی طبقه‌ها را رفت بالا تا رسید طبقه‌ی آخر، نزدیک سقف. آن جا خانه‌ی عمو عنکبوت بود. در زد و گفت: «عمو عنکبوت! منم عمه عقرب. در را باز کن!» عمو عنکبوت اسم عمه را که شنید، از لای در سرک کشید و گفت: «چی شده کله سحری؟» عمه عقرب گفت: «مبارکه عمو! منم بيام عروسی‌ات؟» عمو عنكبوت هول کرد و گفت: «اگر بیایی که اول از همه عروس خانم فرار می‌کند. تو كه دوست نداري عمو عنكبوتت، بي‏زن عمو شود؟» عمه عقرب گفت: «نه که دوست ندارم، اما عروسي را دوست دارم.» عمو عنکبوت با خجالت گفت: «تورم پاره شود، اگر دروغ بگویم. خودت که می‌دانی با نیش تو مهمانی نمی‌شود.» عمه عقرب غصه‌دار شد. یک دفعه از نیشش خیلی بدش آمد. تندی رفت طبقه‌ی پایین، خانه‌ی دایی هزارپا و گفت: «دایی هزارپا! من دیگه نیش نمی‏خوام. جون بچه‏هات، نیشم را بچین!» دایی هزارپا از پشت در گفت: «عمه خانم! من که قیچی ندارم. عوضش تا دلت بخواد، پا دارم.» عمه عقرب گفت: «خودم که پا دارم.» و رفت طبقه‌ی پایین‏تر، خانه‌ی خاله خرچنگ. گفت: «خاله خرچنگ! من دیگه نیش نمی‏خوام. جون بچه‏هات، نیشم را بچین!» خاله خرچنگ گفت: «عقرب است و نیشش عمه. نیشت را بچینم که دیگر عقرب نیستی عمه.» عمه که دید خاله درست می‌گوید، فکر دیگری کرد. رفت کنج خانه‌اش و تا شب یک لباس قشنگ درست کرد. یک لباس که جیب داشت. شب که شد، نیش‏هاش را کرد توی جیبش تا پیدا نباشد و رفت عروسي. قبل از آنکه مهمان‌ها جیغ بکشند، عمه عقرب سلام کرد و گفت: «ببینید! نیشم نیست، نترسید!» مهمان‌ها خوش‌حال شدند. عمو عنکبوت هم گفت: «بفرما عمه! بفرما بالای تارم، کنار عروس و داماد، جای عمه است.» عمه عقرب رفت که بنشیند، اما یکهو عروس خانم جیغ کشید. عمه عقرب گفت: «نیشم که نیست زن عمو، چرا می‌ترسی زن عمو؟» عروس، مار چاه را روی دیوار نشان داد و گفت: «از نیش اون می‌ترسم.» عمه عقرب رفت جلوی مار. نیشش را بیرون آورد و گفت: «برو وگرنه نیشت می‌زنم!» مار تا نیش عمه عقرب را دید، در رفت. عمه عقرب به عروس گفت: «مار آبی که نیش ندارد، زن عمو. تازه تا نیش عمه عقرب هست، از هیچی نترس زن عمو!» همه برای عمه عقرب و نیشش کل کشیدند. زن عمو عنکبوت ترسش رفت و عروسی سر گرفت. از آن به بعد عمه عقرب توی همه‌ی مهمانی‌ها بود، فقط نیشش توی جیبش بود. 🕷 🦂🕷 🕷🦂🕷 Join🔜 @childrin1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@childrin1کانال دُردونه.mp3
8.75M
‍ ‍ ‍#قصه_صوتی "ملکه پرنده" (خاله ستاره) 👇🏻👇🏻👇🏻 💜 ⭐️💜 💜⭐️💜 ╲\╭┓ ╭⭐️💜 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_لالایی لرستانی(اسب چوبی) 👆👆👆 💕 ❤️💕 💕❤️💕 ╲\╭┓ ╭ ❤️💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ســـلام صبح زیباتون بخیر🍃🌸 حال دلتون خوب وجودتون سلامت زندگیتون‌غرق‌درخوشبختی🍃🌸 ایام به کامتون و روز و روزگارتون شاد🍃🌸 ╲\╭┓ ╭🌸 🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا