هدایت شده از استیکر سلاااااام
14.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃❤️عروسک شادی ، عروسک نازنین❤️🍃
"قسمت آخر"
او منتظر بود تا نازنین و مادرش به خانه ی آنها بیایند اما آخر هفته مادر نازنین تنها آمد. شادی از او پرسید:« نازی کجاست؟» مادر نازنین جواب داد:« حالش خوب نبود. سرما خورده بود و سرفه می کرد. گفتم شاید اگر با من بیاید حالش بدترشود .او را پیش مادربزرگش گذاشتم و آمدم.» شادی به اتاقش برگشت. داشت با توپ کوچولویش بازی می کرد که توپش قل خورد و زیر تخت افتاد. شادی زیر تخت را نگاه کرد. توپش را برداشت و عروسک نازنین را دید.
آن را هم برداشت و خوب نگاهش کرد . این عروسک شبیه آن دختری بود که توی خواب دیده بود. کمی هم شبیه نازنین بود .شادی فکرکرد که عروسک چه طور به اتاق او آمده و با خودش گفت: « شاید نازنین هم خواسته به من هدیه ای بدهد. خوب من هم به او یک هدیه می دهم. » به سراغ اسباب بازی هایش رفت. عروسک ها راخوب نگاه کرد. از بین آن ها عروسکی را که لباس عروسی پوشیده بود و شعر می خواند و موهای طلایی داشت برداشت. او را بوسید و به او گفت: «من خیلی دوستت دارم برو پیش نازنین و با او دوست باش .
به او بگو که دفعه بعد که بیاید من هم با او بازی می کنم.» شادی عروسک را به مادر نازنین داد، مادرنازنین با تعجب گفت:« چرا این عروسک را به من می دهی؟» شادی گفت: « نازی عروسکش را به من هدیه کرده من هم عروسکم را به او هدیه می کنم. به خاطر روز جهانی کودک. ما بچه ها باید با هم دوست باشیم و هم دیگر را دوست داشته باشیم. » مادرشادی هم با تعجب به او نگاه می کرد.
او هم دلش می خواست که دخترش دوستان زیادی داشته باشد و حالا می دید که شادی دارد اولین دوستش را انتخاب می کند. مادر نازنین از او و مادرش تشکر کرد و عروسک را برای نازنین به خانه برد.
نازنین آن قدر خوشحال شد که حالش فوراً خوب شد و با خوشحالی با عروسک بازی کرد. او اسم عروسکش را شادی گذاشت و مطمئن بود که شادی هم عروسک او را نازنین صدا خواهد کرد.
پایان..
╲\╭┓
╭ ❤️🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲
هدایت شده از استیکر سلاااااام
12.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_آموزشی_کاردستی
"جوجه نمایشی"
👆👆👆
🐣
🍃🐣
╲\╭┓
╭ 🐣🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲