eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.4هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
146 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
@childrin1.mp3
10.02M
با صدای "علی زند وکیلی" 👆👆👆 💚 ✨💚 💚✨💚 ╲\╭┓ ╭ ✨💚 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
          🌷 🌷        🌷 🌷        1403/5/7        🌷 🌸  🌷 🌷  🌸 🌷        🌷🌸🌸 🌷 🌸 🌸🌷         🌷🌸🌸🌸🌸🌸🌷             🌷🌸🌸 🌸🌷                  🌷 🌸 🌷                        🌷             ســ😊✋ـــلام یکشنبه 7 مرداد مـاهتـون عـالـی 🌸🍃 ان شاءالله امروز برای تک تک🌸🍃 دوستانم همون روزی بشه🌸🍃 کـه آرزوشـو دارنــد  پـر از خـیـر و بـرکـت  🌸🍃 پراز مـوفـقـیـت و پراز مـحـبت خـــدا 🌸🍃 در زنـدگـی روزتون زیبـا و‌شاد🌸🍃  🍃🌸 ∩_∩ (⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)🌸🍃 ┏━━━∪∪━━━┓ 🍃. @childrin1 🍃 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
51.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم نگاه زیبای شما 😍 «پینوکیو» قسمت : ۲۷ پارت ۱ ☘ ∩_∩ („• ֊ •„)🐚 ┏━━━∪∪━━━┓ 🐚 @childrin1 ☘ ┗━━━━━━━━━┛
26.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم نگاه زیبای شما 😍 «پینوکیو» قسمت : ۲۷ پارت ۲ ☘ ∩_∩ („• ֊ •„)🐚 ┏━━━∪∪━━━┓ 🐚 @childrin1 ☘ ┗━━━━━━━━━┛
⁣⚃ اگر کودک شما شیشه شیر می خورد برای گرفتن او از شیشه شیر به مرور سر شیشه شیر را گشاد کنید و درآخر سر شیشه را قیچی کنید. این کار آهسته و درفاصله زمانی 20 تا 40 روز باید انجام شود. ♥️      ∩_∩        („• ֊ •„)♥️    ┏━━ ∪∪━━━┓ 💜  @childrin1💜    ┗━━━━━━━━━┛
♧سوپ مناسب یبوست کودکان ۹ ماه به بالا♧ مواد لازم :😍 🍗گوشت مرغ یا بوقلمون 🥕هویج رنده شده 🎃کدوحلوایی 🥣جوپرک 🥦کلم بروکلی 🧅پیاز 🥃کره یا روغن زیتون طرز تهیه:😘 پیازبا یکم کره تفت میدین و مرغ بهش اضافه میکنید. بعد دوسه دقیقه تفت یه لیوان اب و مابقی مواد اضافه میکنید ومیزارین که قشنگ جابیفته این سوپ به دلیل داشتن بروکلی کدوحلوایی وجو پرک برای یبوست مناسبه 🤗 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤩هدفدار 👀حافظه دیداری 🤓دقت توجه و تمرکز 🙌هماهنگی چشم و دست 🙌تقویت حرکات ظریف 🧠تقویت و عملکرد مغز 🤩هیجان و هدف 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
«اگه میخوای فرزندت حرف های زشت نزنه این قصه رو واسش بخون» خورشید از پشت کوه ها بیرون آمد همه جای جنگل روشن روشن شده بود. انگار روز دل انگیزی بود اما حیوانات جنگل خوشحال نبودند. آنها فهمیده بودند که قرار است جنگل زیبای شان خراب شود. برای همین تصمیم گرفتند به جنگل دیگری مهاجرت کنند. "دیوید" از اینکه قرار بود به جنگل دیگری بروندناراحت و عصبانی بود. اما چاره ای جز مهاجرت نداشتند. دیوید و همه حیوانات به راه افتادند و توانستند خودشان را به جنگل زیبایی برسانند. آنجا هم هوا خیلی خوب بود دیوید کنار یک سنگی نشست و منتظر بود تا پدرش خانه را آماده کند. او هنوز هم ناراحت و عصبی بود همین طور که دیوید انتظار میکشید، روباه شوخ طبع جنگل جدید پیش او آمد و گفت چهره ت خیلی جدیده رفیق تا حالا اینجا ندیدمت از کدوم سیاره اومدی؟. اما دیوید که خیلی عصبانی بود فورا صورتش سرخ و داغ شد و با صدایی بلند داد زد و گفت: به تو چه فضولی؟ روباه از شنیدن جواب دیوید تعجب کرد و ناراحت شد اما چیزی نگفت و رفت. کمی بعد چیتای مهربان از دور دیوید را دید او صدای فریاد دیوید را شنیده بود پیش او آمد و گفت صداتو شنیدم داد میزدی چیزی اذیتت کرده؟ کسی میخواست بهت صدمه بزنه؟ دیوید که خودش را سلطان جنگل میدید بلند شد و با غرشی وحشتناک گفت: " برو ببینم تو کی هستی که میخوای مراقب من باشی؟ اصلا به تو ربطی نداره که چی شده برو ببینم چیتا خیلی از این بلند صحبت کردن و زشت حرف زدن دیوید متعجب و ناراحت شد اما خیلی مودبانه گفت: " دوست عزیزم! به نظرم عصبانی هستی میتونم کمکت کنم؟ دوباره دیوید عصبانی شد. همینکه میخواست داد بزند سر و کله ببری پیدا شد. ببری بااحترام به چیتا سلام کرد و گفت: قربان کمکی از دست من برمیاد؟". دیوید از برخورد ببری خیلی تعجب کرد به فکر فرو رفت و با خودش گفت : مگه این چیتا چه کاره است که انقدر باهاش مودبانه حرف میزنه؟". دیوید که فکر میکرد قربان و سلطان جنگل است دوباره خشمگین شد و فریاد زد و کلی حرفهای زشت زد روباه که صدای داد و بیداد و حرف های زشت دیوید را شنید برگشت وقتی چشمش به چیتا افتاد، محترمانه سلام کرد و گفت قربان حالتون خوبه؟ چیزی که اذیتتون نمیکنه؟ آره؟". دیوید که از برخورد ببری و روباه خیلی متعجب شده بود، آنجا را ترک کرد. اما چیتا از اینکه انقدر دیوید عصبانی بود ناراحت بود. او دلش می خواست به دیوید کمک کند برای همین رفت و جایی نشست که بتواند دیوید را ببیند چیتا با دقت به دیوید نگاه می کرد و همه رفتارهای او را زیر نظر داشت دیوید با دوستان و خانواده اش خیلی بد حرف میزد. او هر وقت ناراحت و یا عصبانی میشد داد و بیداد میکرد و حرفهای زشت میزد. چیتا آرام آرام به دیوید نزدیک شد. به چشمهای دیوید نگاه کرد و گفت: به نظرم تو خیلی بچه قوی ای هستی اما با داد و بیداد کردن و حرفهای زشت زدن بقیه رو از خودت دور میکنی بعد خودت خیلی اذیت میشی!". دیوید مثل همیشه جلوی دوستانش میخواست طوری برخورد کند که نشان دهد او از همه قوی تر است. دیوید بلند شد و با عصبانیت حرفهای زشت به چیتا زد. همینجا بود که دوستان دیوید پشت چیتا ایستادند و گفتند سلطان ما از این به بعد، چیتای مودب و مهربونه تو به اون خیلی حرفای زشتی زدی اون اصلا بهت بی احترامی نکرد ما طرفدار چیتا هستیم. ما به اون احترام میذاریم چون معلومه اون خیلی محترمانه و با ادب رفتار میکنه کمی بعد دوباره ببری آمد به همه سلام کرد و به چیتا گفت: قربان چی همه دوستای جدید پیدا کردین! شما واقعا سلطان خوب جنگلید!". دیوید که از دیدن این صحنه خیلی ناراحت شده بود از پدرش خواست تا وسایل شان را جمع کنند و به جنگل دیگری بروند. دیوید در حال جمع کردن وسایلش بود که اشک میریخت چیتا متوجه حال بد دیوید شد. پیش دیوید رفت و گفت از اینجا نرو همه ما میتونیم مودبانه کنار هم باشیم و بازی کنیم تو بچه خوبی هستی دیوید که خیلی از رفتارش و حرفهای زشتی که زده بود پشیمان بود با چشمانی خیس به چیتا نگاه کرد و گفت: من اون همه حرف زشت زدم باز هم داری محترمانه باهام حرف میزنی واقعا خجالت میکشم چیتا دست دیوید را گرفت و به آرامی گفت: مهم نیست مهم اینه از الان تصمیم بگیری که حرفای زشت نزنی محترمانه حرف بزنی تا همه بهت احترام بذارن. دیوید که از شنیدن حرف های چیتا خوشحال شده بود ساکش را زمین گذاشت و گفت: پس میمونم قربان محترمانه حرف میزنم و احترام میذارم. چون دوست دارم همه با من مثل تو مودبانه و محترمانه حرف بزنن!". پایان... 🟡        ∩_∩        . (⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠) 🟢    ┏━━━∪∪━━━┓    🟢 @childrin1 🟡    ┗━━━━━━━━━┛