🐜⭐️ دشمن در شهر مورچه ها ⭐️🐜
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود
توی شهر مورچه ها همه چیز مرتب و منظم بود.همه ی مورچه ها دانه جمع می کردند و به انبارها می بردند تا برای فصل زمستان به اندازه ی کافی غذا داشته باشند.
ناگهان صدای فریاد نگهبانی که جلوی دروازه ی شهر ایستاده بود بلند شد.او فریاد زد:«آهای مراقب باشید! دشمن به ما حمله کرده است.»
همه ی مورچه ها آماده ی دفاع از شهرشدند. زنبور قرمز بزرگی سعی می کرد به زور وارد شهر شود.نگهبان ها نیزه هایشان را به سوی او نشانه گرفتند اما زنبور آن قدر بزرگ و قوی بود که همه را به گوشه ای انداخت و به زحمت از دروازه ی شهر عبور کرد و وارد دالان ورودی شهر شد.
چندتا از نگهبان ها زیر بدن او له شدند. زنبور بزرگ می خواست به زور از دالان تنگ ورودی شهر عبور کند اما هیکل درشتش در آن دالان جا نمی شد و با هر حرکت ِاو، قسمتی از دالان خراب می شد.
مورچه ها که دیدند اگر کاری نکنند، زنبور قرمز تمام لانه هایشان را ویران می کند،همه با هم به او حمله کردند. آنها به سر زنبور ریختند و تا می توانستند گازش گرفتند و کتکش زدند.زنبور قرمز عصبانی شد و خواست مورچه ها را از خودش دور کند.بدنش را تکان داد و تعداد زیادی از مورچه ها را پایین ریخت اما یک دسته ی دیگر از مورچه ها به او حمله کردند و گازش گرفتند.
زنبور قرمز که دید زورش به آنها نمی رسد، از همان راهی که آمده بود برگشت و پرید و فرار کرد.مورچه های سالم به کمک مورچه های زخمی آمدند و آنها را به بیمارستان رساندند.بعد از آن هم، با کمک همدیگر دروازه و دالانی را که زنبور قرمز خراب کرده بود،تعمیرکردند و ساختند.
زنبور قرمز که خیال می کرد مورچه ها موجودات ضعیف و ناتوانی هستند، وقتی اتحاد و همکاری آنها را دید، فهمید که اشتباه کرده است. او فهمید که وقتی مورچه های کوچک با یکدیگر همکاری می کنند، قدرتشان زیاد می شود و می توانند دشمنانشان را شکست بدهند.
زنبور قرمز با خودش گفت:« این مورچه ها مرا خیلی زود از شهرشان بیرون کردند.شاید اگر به جای من یک شیر هم وارد لانه می شد، آنها همین بلا را به سرش می آوردند و شکستش می دادند.
#قصه_متنی
╲\╭┓
╭⭐️🐜 🆑 @childrin1
┗╯\╲
#نکته_تربیتی
كودك را مسئول رفتارهاي خودش كنيد!!!!
کودک و دوستش در اتاق مشغول بازی هستند. سر و صدای آنها باعث اذیت و آزار شماست، بهتر است بگویید:
"بچه ها تصمیم بگیرید یا بی سر و صدا بازی کنید، یا از اتاق خارج شوید." اگر بعد از ۵ دقیقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگویید:
"خوب می بینم تصمیم گرفتید که از اتاق بیرون بروید."
این جمله، شما را از داشتن نقش منفی نجات می دهد، زیرا آنها می دانند این تصمیم آنها بوده که منجر به این نتیجه شده است.
به این ترتیب کودک مسئول عمل خودش است.
╲\╭┓
╭💜🌈 🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
#بازی
#کاردستی
🤩اینم یک کار دستی عالی😍که به ذهن بچه ها خیلی کمک میکنه🌈🎉
💕
💜💕
╲\╭┓
╭ 💜💕 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1.کانال دُردونه.mp3
6.52M
#قصه_شب
"بُز کوچولو"
با صدای ماندگار (مریم نشیبا)
موضوع : از چیزی که هستی لذت ببر
👆👆👆
🐞
🍃🐞
🐞🍃🐞
join🔜 @childrin1
@childrin1دُردونه..mp3
2.47M
#لالایی_صوتی
"بالش ابری"
💖
🌻💖
💖🌻💖
🌻💖🌻💖
╲\╭┓
╭💖🌻 🆑 @childrin1
┗╯\╲
دُردونہ .mp3
2.92M
#ترانه_صوتی
"سلام چه خوب و زیباست"
👆👆👆
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
╲\╭┓
╭ ✨❤️ 🆑 @childrin1
┗╯\╲
11.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
"اوگی و سوسکها"
👆👆👆
💭
🍃💭
💭🍃💭
🍃💭🍃💭
💭🍃💭🍃💭
Join🔜 @childrin1
18.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
"مستر بین"
👆👆👆
💚
🔆💚
💚🔆💚
🔆💚🔆💚
💚🔆💚🔆💚
Join🔜 @childrin1
☘🐸مهمون قورباغه🐸☘
قورباغه مهمون داره
قوری و فنجون داره
چای میریزه با قوری
تو فنجون بلوری
میخنده دندونش کو؟
قند تو قندونش کو؟
قندها رو موش نبرده
خودش دو لپی خورده
#شعر
🐸
☘🐸
🐸☘🐸
╲\╭┓
╭ ☘🐸 🆑 @childrin1
┗╯\╲