eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.7هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
142 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼جمعه تـون عـالی 🌈امروزتان شاد و زیبـا 🌼لحظه هایتان سرشـار 🌈آرامش و دلخوشی 🌸امـیدوارم امـروز خــدا 🌈سرنوشتی دوستداشتنی 🌼زندگی پراز عشـق 🌈روزی فـراوان ، لبی خـندان 🌼و دلی مهربون براتون رقم بزنه 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
کانال دردونه.mp3
787.9K
" سلام چه خوب و زیباست" 👆👆👆 🔆 ❤️🔆 🔆❤️🔆 ❤️🔆❤️🔆 🔆❤️🔆❤️🔆 Join🔜 @childrin1
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این داستان :♤مدیریت زمان♤ (برمانه ریزی در زندگی) 👆👆👆 🍊 🍋🍊 🍊🍋🍊 🍋🍊🍋🍊 🍊🍋🍊🍋🍊 Join🔜 @childrin1
43.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن سینمایی ( قسمت دوم ) 💕 ✨💕 ╲\╭┓ ╭ ✨💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌈اینم یک کار دستی عالی واسه بازیه بچه ها 💕 🌈💕 ╲\╭┓ ╭ 🌈💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭐️اوریگامی ستاره⭐️ 💕 ⭐️💕 ╲\╭┓ ╭ ⭐️💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رده سنی : ۴ + سال هدف : تقویت هوش کودک ، یادگیری شمارش ، رنگ ها ، دست ورزی ، بهبود عملکرد دو نیمکره مغز ، تمرکز و حافظه ذخیره کنید و در وقت مناسب با بچه ها تمرین کنید. 🌼 🌈🌼 ╲\╭┓ ╭ 🌈🌼🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ ☘🐸مهمون قورباغه🐸☘ قورباغه مهمون داره قوری و فنجون داره چای میریزه با قوری تو فنجون بلوری میخنده دندونش کو؟ قند تو قندونش کو؟ قندها رو موش نبرده خودش دو لپی خورده 🐸 ☘🐸 🐸☘🐸 ╲\╭┓ ╭ ☘🐸 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕 آیا فرزند شما از تاریکی می ترسد؟ (بازی سایه ها) را امتحان کنید و پس از مدتی شاهد تغییرات باشید. 💕 💜💕 ╲\╭┓ ╭ 💜💕 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
‍ 🌳🍃 موبی و قارقور 🍃🌳   قارقور، یک جوجه‌کلاغ بود، عاشق چیزها‌ی براق. هر چیز براقی را که پیدا می‌کرد، می‌پرید و توی لانه می‌گذاشت. قاشق، چنگال، خودکار، سیخ کباب و... مامانش می‌گفت: «جوجَکَم، سیاهَکَم! این‌قدر آشغال جمع نکن، زشته! آبروی‌مان را توی باغ بردی.» ولی قارقور گوش نمی‌کرد. هی آشغال پیدا می‎کرد؛ هی آشغال پیدا می‌کرد. توی لانه پر از آشغال شده بود. اصلاً جای نشستن هم نبود. یک روز صبح، قارقور گفت: «مامان‌جون! من امروز یک چیز براق پیدا نکردم. می‌روم پیدا کنم.» مامان‌کلاغه گفت: «ای قار، ای بی‌قار! کجا می‌روی؟ لانه را کردی آشغال‌دونی. نرو جوجه‌جان!» ولی قارقور حرف‌های مامان‌کلاغش را نشنید، پر زد و رفت. وقتی برگشت توی نوکش یک چیز براق و عجیبی بود. مامان‌کلاغ گفت: «باز چی پیدا کردی؟» قارقور، نوکش را نشان داد و گفت: «ببین چی پیدا کردم؟ این اسمش موبی است.» مامان‌کلاغ، چپ چپ نگاه کرد و نگاه کرد. ناگهان جیغ زد: «قااااااار قاااااار...» و بعد پر زد، قارقور را با چنگالش گرفت و پرید بالای درخت. قارقور خیلی تعجب کرد. بعد گفت: «مامان! چی شده؟ چرا ترسیدی؟» مامان‌کلاغ گفت: «صدبار به تو گفتم هر چیزی را که پیدا می‌کنی به لانه نیاور. این یک چیز خطرناک است. این یک چیزی است که سر درد کلاغی می‌آورد. این یک چیزی است که تومور مغزی کلاغی می‌آورد. فهمیدی؟» مامان‌کلاغ به پایین نگاه کرد و به آن چیز عجیب گفت: «آهای! از لانه‌ی ما برو بیرون؛ زودباش دیگه!» موبی که یک موبایل‌کوچولو بود، گفت: «من که روشن نیستم؛ خاموش هستم؛ خطر ندارم.» مامان‌کلاغ گردنش را پایین‌تر آورد و گفت: «یعنی اگر خاموش باشی خطر نداری؟» موبی گفت: «اگر زیاد روشن باشم خطر دارم.» مامان‌کلاغ گفت: «چه خوب! پس همیشه خاموش باش. فقط یک ذره روشن باش.» موبی سرش را تکان داد و خندید؛ بعد هم برای‌شان یک آهنگ خنده‌دار کلاغی پخش کرد تا قارقارقار بخندند. قارقارقارقار، قیر قیر قیر قورقورقور، قیر قیر قیر ╲\╭┓ ╭🌳🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲