فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«خاله ریزه»
قسمت : ۱۱
☘ ∩_∩
(„• ֊ •„)🐚
┏━━━∪∪━━━┓
🐚 @childrin1 ☘
┗━━━━━━━━━┛
32.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«خاله ریزه»
قسمت : ۱۲
☘ ∩_∩
(„• ֊ •„)🐚
┏━━━∪∪━━━┓
🐚 @childrin1 ☘
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقاشی
آموزش نقاشی 😉
🐏ببعی🐏
🎨 ∩_∩
(„• ֊ •„)🎨
┏━━━∪∪━━━┓
🟢 @childrin1 🟢
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1.کانال دُردونه_5890882430574790992.mp3
6.55M
#قصه_صوتی
"کاکُل حنا"
با صدای ماندگار( مریم نشیبا)
👆👆👆
🔮
💈🔮
╲\╭┓
╭ 🔮💈 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1کانال دُردونه._5791831014326142146.mp3
3.21M
#لالایی_صوتی
"لالایی شکلاتی"
👆🏼👆🏼👆🏼
💚
⚪️💚
💚⚪️💚
Join🔜 @childrin1
🍃 🍃 🌱 🌱 🌱 🍃 🌱
🌱 🌱 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
🍃 🌸 🌱 🌱 🌸
🌱 🌸 🌸
🌸
۱۴۰۳/۲/۱۷
روز قشنگ بهاریتون بخیروشادی🍃🌸
الهـی در پـنـاه پـروردگـار 🍃🌸
امروزتون بخیرونیکی🍃🌸
حــال دلتــون خـوب 🍃🌸
وجـودتــون سـلامـت 🍃🌸
دوشنبه تون عالی و پراز موفقیت🍃🌸
🍃🌸 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌸🍃
┏━━━∪∪━━━┓
🍃 @childrin1 🍃
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«خاله ریزه»
قسمت : ۱۳
☘ ∩_∩
(„• ֊ •„)🐚
┏━━━∪∪━━━┓
🐚 @childrin1 ☘
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«خاله ریزه»
قسمت : ۱۴
☘ ∩_∩
(„• ֊ •„)🐚
┏━━━∪∪━━━┓
🐚 @childrin1 ☘
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
کاردستی با استفاده از دور ریزها
کاردستی دوچرخه با استفاده از لیوان کاغذی و نی🚲
💕
🚲💕
╲\╭┓
╭ 🚲💕 🆑 @childrin1
┗╯\╲
«با این قصه فرزندت یاد میگیره خجالت کشیدن خوب نیست».
در شهری کوچک و خاکستری به نام شهر خجالت زده اهالی زیادی کنار هم زندگی میکردند. در این شهر همه مردم خجالت بسیاری داشتند و همواره سعی می کردند از توجه دیگران فرار کنند خجالت به گونه ای در این شهر حاکم شده بود که خیابانها تنها با رنگهای خاکستری و سفید تزئین شده بودند. هیچ رنگی جرات نمی کردظاهرشودوشهروندان در سایه خجالت خود زندگی می کردند. بچه ها در سکوت به مدرسه میرفتند و سر کلاس درس هرگز سوالی نمی پرسیدند یا اگر معلم هم از آنها سوال می پرسید سوال را میدانستند دستشان را بلند نمی کردند تا جواب سوال را بدهند همینطور وقتی در محیطی که برایشان آشنا نبود قرار می گرفتند کمتر صحبت میکردند و تمام تلاششان را میکردند تا توجه کسی را به خود جلب نکنند روزی از روزها باد شدیدی شروع به وزیدن کرد و زنبوری را از شهر دیگری همراه خود به شهر خاکستری آورد زنبور وقتی به شهر خاکستری رسید از تعجب خشکش زده بود او با خودش گفت خدای من اینجا دیگه کجاست چرا انقدر سوت و کوره چرا هیچ رنگ اینجا وجود نداره آدم ها چقدر ساکت و مصنوعی هستند این خیلی عجیبه شاید به کمک احتیاج داشته باشند بهتره برم ببینم چه خبره زنبور به سمت مدرسه حرکت کرد اون از لای پنجره ای که باز بود وارد یکی از کلاسهای درس شد معلم روبروی شاگردها ایستاده بود و از خجالت سرش را پایین انداخته بود. بچه ها هم در سکوت سرشون را پایین انداخته بودند و به کتاب خیره شده بودند. زنبور تو دلش گفت واقعا اینجا چه خبره اینا از خودشون خجالت میکشند یا از همدیگر معلم چرا انقدر ساکت و آرومه انگار گرد خجالت پاشیدن توی این شهر... همه با خجالت خودشون درگیرن زنگ تفریح به صدا درآمد بچه ها آروم و بی صدا وسایلشون رو برداشتند و رفتن توی حیاط مدرسه قسمت دستشویی انتهای حیاط بچه ها پشت سر هم توی صف ایستاده بودند تا یکی یکی به دستشویی بروند یکی از بچه ها به اسم امیر عباس اول صف ایستاده بود ولی بچه های دیگر از انتهای صف می اومدند و به دستشویی می رفتند امیر عباس هم خجالت میکشید که بهشون بگه نوبت من هست و اونا نباید حقش رو ضایع کنند زنبور که از دور داشت به امیر عباس نگاه می کرد با سرعت به طرف او رفت و زیر گوشش گفت با صدای بلند بگو نوبت منه من خیلی وقته که اینجا ایستادم امیر عباس سرش را به طرف زنبور برگرداند و با چهره متعجب گفت تو تو داری با من حرف می زنی؟! زنبور گفت: فعلاً اینو ولش کن بعداً برات توضیح میدم الان کاری رو که ازت می خوام انجام بده امیر عباس گفت آخه نمیتونم روم نمیشه زنبور جواب داد هیچ کاری نداره به خودت اعتماد کن تو از پسش بر میای امیر عباس با صدای خیلی آرومی گفت من خیلی وقته اینجا ایستادم نوبت منه زنبور گفت: الان دقیقاً به کی داری اینو میگی اصلاً خودت صدای خودت رو میشنوی امیر عباس گفت به خدا نمیتونم آخه اونا از دست من ناراحت می شوند.
زنبور جواب داد الان با این وضعیتی که اینجا ایستاده ای تا چند دقیقه دیگر سیل راه می افتم و خرابکاری به بار میاری متوجه منظورم که هستی؟!! اون وقت اونطوری دیگه از خجالت فکر کنم بری توی زمین مدرسه و برای همیشه اونجا پنهان بمانی امیر عباس گفت خب به کی باید بگم؟ زنبور گفت به همینی که داره میاد و میخواد بره وارد دستشویی بشه امیر عباس صورتش رو به سمت همکلاسیش که میخواست وارد دستشویی بشه برگرداند و گفت من خیلی وقته که اینجا ایستادم نوبت منه که برم دستشویی ناگهان با گفتن این جمله پرچمی که بالای ساختمان مدرسه بود به رنگ آبی درآمد..
ادامه دارد...
🐝 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐝
┏━━━∪∪━━━┓
🌼 @childrin1 🌼
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1...کانال دردونه.mp3
5.71M
#قصه_صوتی
"فندق و نارگیل"
با صدای ماندگار( مریم نشیبا)
👆👆👆
🔮
💈🔮
╲\╭┓
╭ 🔮💈 🆑 @childrin1
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_لالایی
"قصر مروارید"
(سواحل جنوب)
👆👆👆
💜
✨💜
💜✨💜
╲\╭┓
╭ ✨💜 🆑 @childrin1
┗╯\╲
🍃 🍃 🌱 🌱 🌱 🍃 🌱
🌱 🌱 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
🍃 🌸 🌱 🌱 🌸
🌱 🌸 🌸
🌸
۱۴۰۳/۲/۱۸
سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ماهتون عـالـی 🌸🍃
آرامش باارزشترین حس دنیاست🌸🍃
براتون یه دنیـا آرامـش .........
یه دنیـا تندرستی و یک عـالمه🌸🍃
خوشبختی وبرکت آرزومندم
امروزتون سرشاراز بهترینها🌸🍃
🍃🌸 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌸🍃
┏━━━∪∪━━━┓
🍃 @childrin1 🍃
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«خاله ریزه»
قسمت :۱۵
☘ ∩_∩
(„• ֊ •„)🐚
┏━━━∪∪━━━┓
🐚 @childrin1 ☘
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون_نوستالژی
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
«خاله ریزه»
قسمت :۱۶
☘ ∩_∩
(„• ֊ •„)🐚
┏━━━∪∪━━━┓
🐚 @childrin1 ☘
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقاشی
آموزش نقاشی طبیعت😉
🏡کلبه جنگلی🏡
🎨 ∩_∩
(„• ֊ •„)🎨
┏━━━∪∪━━━┓
🟢 @childrin1 🟢
┗━━━━━━━━━┛
💎گنج خلیج فارس💎
توی خلیج فارس گنجیست
یک گنج پنهان و درخشان
غواص هستم در خیالم
در آبهای گرمِ ایران
باید حواسم جمع باشد
اینجا و آنجا را ببینم
در بین مرجانها بگردم
دنبالِ گنجِ نازنینم
آن وقت، یک سوغاتی خوب
میآورم با خود به ساحل
بیرون میآیم از تَهِ آب
با چند مروارید خوشگل
💎 ∩_∩
(„• ֊ •„)💎
┏━━━∪∪━━━┓
💜 @childrin1 💜
┗━━━━━━━━━┛