eitaa logo
, Paradox ,
1.6هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
864 ویدیو
5 فایل
فرمانروای اینجا ۱۱۸ سال عمر کرده . و درخت تنومند چیپسی که بهش فرمانروایی میکنه پر از خاطرات و حال و احوالاتشه. جنگل آمازون https://eitaa.com/joinchat/1731134270Cce5b4952b5 « چنل ناشناسِ کاشت درخت چیپسمون :۱۴۰۰/۶/۲۷ 
مشاهده در ایتا
دانلود
ولی نمیفهمم چرا وقتی بارون میاد همه غمشون گین میشه و گریه میکنن ولی وقتی برف میاد همه در پوست خودشون نمیگنجن و از شادی به پهنای صورت لبخند میزنن ؟
بزارید یه چیزی بهتون بگم ... من وقتایی که ناراحت میشم یا خیلی استرس دارم و حالم بد میشه میرم زیر پتوم و با خودم حرف میزنم تا آروم شم بعد میام بیرون و به زندگیم ادامه میدم 👌🏻
اگه خیلی ناگهانی هیولایی که توی اتاقمون مخفی شده رو ببینیم باید چیکار کنیم ؟ -چطور مگه ؟ -آخه همین الان دیدمش ... *به خودش توی آیینه زل زده بود •••••••••• @chips_mast
خیلی خوابم میاد
امروز : ۱‌ خوابالودگی در تمامیه زنگ های کلاس ۲ . شکلات و ضایع شدن ۳ . کتابخونه و مشتی ها ۴ . خوابالودگی ...
صبحتون بخیر
)
02:02
-
پلی شدن اهنگ : It's ciffing season And all the girl needing a big boy 😔
پیشاپیش از امروزی که داری میاد متنفرم
هَمان شَب بود ! مَهتاب شوریده رَنگ شده بود . اَز روح نَژَندَش میشد فَهمید ؛ فرو مانده بود و قوت نداشت . گویی اَفگار شده بود و بُغض مانند مَخنَقِه ای گَریبانش را گرفته بود ، ان شَب که چشم هایش پُر از اَشک شده بود به هیچ کُدام اِجازه جاری شدن نمیداد ... تا اینکه قَطره اَشکی از روی گونه اش سُر خورد و پایین آمد . اما میدانم که من آن شب تفریط کردم ؛ تفریط در وفاداری یا دوستی '
شبتون بخیر -
در انتظار اتوبوس خوشبختی بود ، تمام عمرش ... •••••••••
... Baby I'm yours
, Paradox ,
در انتظار اتوبوس خوشبختی بود ، تمام عمرش ... ••••••••• #feels
خوشبختی همان راهی بود که باید پیاده میرفت ایستگاه خوشبختی ؛ و ایستادن و انتظار برایش ، یک توهم بود ! او فقط باید همانطور به راهش ادامه میداد .. •••••••••
خودشه !
زپرتي :  واژة روسي Zeperti به معني زنداني است و استفاده از آن يادگار زمان قزاق‌هاي روسي در ايران است در آن دوران هرگاه سربازي به زندان مي‌افتاد ديگران مي‌گفتند يارو زپرتي شد و اين واژه کم کم اين معني را به خود گرفت که کار و بار کسي خراب شده و اوضاعش به هم ريخته است. | واژه |
دیشب یه کابوس کوتاه دیدم ؛ ولی قشنگ حس میشد وقتی از خواب پا شدم ... یه لحظه تعجب کردم که اون که خواب نبود صدا میشنیدم حس مسکردم لمس کردنو همه چیز و واقعا خوشحالم که خواب بود
پارادوکس -
بعضی وقتا دلم میخاست یه پسر نوجووون محبوب باشم که توی یکی از ایالتای امریکا زندگی میکنه و توی تیم بیسبال یا فوتبال امریکایی مدرسه عضوه و همه بچه ها دوستش دارن . توی زنگاه ناهار خوری هم سر اینکه کی کنارش بشینه بحثشون میشه و اونا بهش اهمیت میدن و زنگای تفریح با اکیپشون با اون سوییشرتایی که روش M داره دور هم جمع میشن و برای بازی بعدی برنامه میچینن ... اما من اینجام ؛ یه دختر خجالتی و درونگرا که دقیقا اون طرف کره ی زمین توی ایران و اصفهانم . و خبری از تیم بیسیال یا فوتبال امریکایی نیست ، هیچکی هم دوستم نداره همچنین تنهایی غذا میخورم آره !
Moonlight Sunrise
-