eitaa logo
چوب الف
62 دنبال‌کننده
40 عکس
9 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴کتک بهتر است یا منطق...؟ ۱- در پاورقی کتاب فلسفه پیش دانشگاهی نظام قدیم حکایتی از ابن سینا بود با این توصیه که هرگاه با یک آدم جبرگرا وارد بحث شدید و دیدید به هیچ صراطی مستقیم نیست و همه چیز را ناشی از جبر میداند بحث را تمام کنید و او را زیر مشت و لگد بگیرید تا به شما بگوید بس کنید و شما در جوابش بگویید "شرمنده! من اختیاری ندارم که گوشمالی دادنت را متوقف کنم، اینها ناشی از جبر است!"... حضرت عباسی هم توصیه ابن سینا درست بود و گاهی اوقات کتک زدن از هر منطقی، منطقی تر است! ۲- چندسال قبل که پیکر شهدای غواص پیدا شده بود عزیزی از من گله میکرد و میگفت شما شهدا را مصادره به ارزش های ایدئولوژیک خود کرده اید و نمیگذارید که ما هم خودمان را در نسبت با آنها تعریف کنیم و خلاصه حرفش این بود که شهدا را جوری معرفی نکنید که فازشان به ما نخورد و اینها... من هم گفتم اگر بگویم که شهدا را در نظام ارزشی خودم تعریف نمی کنم دروغ است و اگر بگویم تعریف میکنم قضاوت تو درست در می آید که ما شهدا را مصادره کرده ایم، پس بحث کردنی که در آن بدون تناقض داشتن محکوم بشوی بحثی بی جاست اما حقیقتش آن است که شهدا ما را مصادره به سمت ایدئولوژی و نظام ارزشی شان کرده اند نه بالعکس... اینکه شهدا زندگینامه، وصیتنامه و باقی چیزهایشان سرشار از ارزش های ما و ضدارزش های شماست که تقصیر ما نبوده،‌ شما هم بگردید و مثلا شهیدی را پیدا کنید که وصیت کرده به اصول لیبرالیسم متعهد باشیم و با ارزش های نظام سرمایه داری زندگی کنیم، آنوقت شما آن شهید را مصادره کن و به فرق سر ما بزن! ۳- حکایت این حرف های تکراری که هرسال در ایام محرم تکرار میشود کم و بیش همین است، همیشه که نباید در جواب بی منطقی جواب منطقی داد... جواب کسانیکه میگویند بجای عزاداری، صرفا بیایم سقراط وار به پیام و هدف عاشورا بیاندیشیم هم همین است!... اولا که اگر پیام عاشورا را مستقیم بازگو کنیم که شما وسط لشگر عمرسعد ایستاده اید، ثانیا هم اگر فکر میکنید با عزاداری امام حسین(ع) کسی ادامه دهنده مسیر عاشورا نمیشود بسم الله، یک لیست از کسانیکه که بدون عزای امام حسین(ع) در راه مولا به شهادت رسیدند تهیه کنید تا ما توماری از شهیدان را به شما نشان دهیم که اتفاقا به عزاداری و سینه زنی رهرو مسیر عاشورا شده اند... اگر فکر میکنید شما بیشتر از بانیان غذای نذری به فکر فقرا هستید نشان بدهید که مجموعا چندبار از سفرهای خارج کشورتان به نفع فقرا گذشته اید تا ما هم نشان بدهیم که بچه های هر هیات و حسینیه خرج چند خانواده فقیر را تامین میکنند...بسم الله کتک بهتر از منطق نیست؟ @chobealef
این دو جوان که یکی در جوانی زیبایی و دیگری جانش را از دست داد احتمالا در دو دنیای ارزشی متفاوت زیسته اند و اگر آنها را چند دقیقه کنار هم قرار میدادیم با انبوهی از اختلافاتشان مواجه میشدیم، اما هر دو قربانی همین تحلیل های سطحی شده اند که فساد یک گروه را دلیلی برای مشروعیت یافتن خشونت معترضانه تفسیر کرده اند... @chobealef
[لایک های خون آلود!] 🔴 اگر احساس می کنید که مراد از کنار هم قرار دادن دو تصویر بالا ادامه دوگانه سازی های ضدتبلیغی است که میخواهد بگوید "یا ایهاالذین روشنفکرون" چرا برای آن جیغ و فریاد به راه انداختید و برای شهادت طلبه مظلوم روزه سکوت اختیار کرده اید، سخت در اشتباهید... اتفاقا روی صحبتم با آنهاست که از فردای انتشار خبر حمله وحشیانه به مرحوم شروع به نوشتن های لایک خور و مخاطب پسند کردند و گفتند این طلبه قربانی فساد آخوندهای دیگر است و...! 🔵 بی آنکه بیخیال آن آخوندهای دیگر شوم صرفا سوالی ساده دارم و آن این است که این مشروعیت بخشی به خشونت با ظاهر تبری از فاسد چه عواقبی دارد؟ آیا صرف اینکه یک نفر یا گروهی احساس کند که روحانیون مسبب وضعیت امروز هستند(ولو که این احساس صحیح یا غلط باشد) به خشونت علیه روحانیون مشروعیت می بخشد؟ اگر این منطق صدق کند آن متحجر دیگری هم می تواند با احساس اینکه بدحجابی زنان باعث فساد اخلاقی جامعه شده(ولو اینکه این احساس نیز صحیح یا غلط باشد) خود دادگاه تشکیل دهد و دخترانی که پوششان را نمی پسندد هدف اسیدپاشی قرار دهد... همه نیک می دانیم که در اقتصاد فعلی ایران هرکسی که ثروتمند میشود مستقیم یا غیرمستقیم با نوشیدن خون مردم به ثروت رسیده(مگر آنکه خلافش ثابت شود)، آیا دانستن این مساله هر حمله و خشونت فیزیکی به را مشروعیت می بخشد؟ این زنجیره را می توان تا بی نهایت و مصادیق متعدد دیگر هم ادامه داد و فهمید که میوه خشونت را از شاخه های متعددی می توان چید، اما آیا فساد یک فرد یا گروه دلیل به مشروعیت یافتن کنش خشونت مدارانه اعتراضی میشود؟ 🔴 این دو جوان که یکی در جوانی زیبایی و دیگری جانش را از دست داد احتمالا در دو دنیای ارزشی متفاوت زیسته اند و اگر آنها را چند دقیقه کنار هم قرار میدادیم با انبوهی از اختلافاتشان مواجه میشدیم، اما هر دو قربانی همین تحلیل های سطحی شده اند که فساد یک گروه را دلیلی برای مشروعیت یافتن خشونت معترضانه تفسیر کرده اند... کشتزار اصلاحی که بذرش باشد میوه اش نه فساد اخلاقی برخی زنان را محدود می کند و نه مانع از تعدی گری روحانیون فاسد میشود، این میوه تنها قربانیان حاضر در این عکس را افزایش می دهد... خشونت معترضانه راه حل نیست، بلکه خود تهدیدی بزرگتر است! موضع روشنفکرانه گرفتن و ارتباط دادن قتل یک روحانی به فساد طیفی از روحانیت هرچند به به و چه چه عوام را به همراه می آورد اما حرکت پشت پرده عاملان را مشروعیتی مستقیم می بخشد... و من ترجیح میدهم که لایک نشوم اما خشونت را مشروعیت نبخشم! @chobealef
[آقای حاتمی‌کیا سلام...] 🔸🔹خب لازم نیست که آدم همیشه جملات جدید خلق کند، بعضی جملات را بهتر است آدم تکرار کند، و به رسم تکرار مثل همیشه میگویم:«چه فرق است برای "ابراهیم" که تبر به دست گیرد یا دوربین...او بت های زمانه خود را خوب میشناسد!»... و اما بعد! 🔹🔸آقای حاتمی‌کیا تولدتان مبارکتان و صدافزون مبارکمان... این متن هم هم کلماتش از یک "نویسنده وابسته و سفارشی نویس" است که قصدش تبلیغ شماست، اصلا وقتی فهمیدم وابسته بودن یعنی حاتمی‌کیا بودن، تصمیم گرفتم دیگر هیچوقت مستقل نباشم! 🔴 عمرتان پاینده باشد که زندگی ما را تکمیل نمودید... اصلا هر نسل باید یک حاتمی‌کیا داشته باشد تا خودش را بشناسد و الا اگر سعید، کاظم، راشد، ناصر، وصالی و حیدر را ندیده بودیم دنیا برایمان چه شکلی بود؟ شبیه همین هفت میلیارد نفر که صبح بیدار میشوند و بعد از خوردن سه وعده غذا میخوابند؟ شبیه عطاران و گلزار؟ شبیه گزینه های خنداننده شو؟ چه شکلی بود؟ 🔵 شما سرمان را داغ کردید که هوس کنیم یکبار ویزا بگیریم، به آلمان برویم و در کنار رود راین وقتی یک مردک مست آلمانی داد و بیداد الکلی اش دور گوشمان وزوز میکند بگوییم "خدا خدا خدااا چرا اینجا؟"... یا به بوسنی برویم و عاشق یک دختر به نام "فاطیما" شویم و وسط این عشق خمپاره ای فرو بیاید و ما را ناکام و مجروح به ایران منتقل کنند... یا با همان ژ۳ که خیلی نامرد است جلوی یک مسوول جمهوری اسلامی را بگیریم و بگوییم "میدونی گردان بره خط گروهان برگرده یعنی چی؟ میدونی گروهان بره دسته برگرده یعنی چی؟ میدونی دسته بره نفر برگرده یعنی چی؟"... شما عاشقمان کردید که یک روز برویم و به ناو "وینسنس" آمریکایی مشت بزنیم و بازخواست شویم که اقداممان علیه امنیت ملی بوده... یا هواپیماربایی بکنیم تا بفهمند که "تو خوزستان نه کار بود، نه آب بود، نه برق بود"... یا مثل وصالی تفنگ بکشیم و بگوییم "ننگ بر جنازه پاسداری که تو خشاب اسلحه اش فشنگ مونده باشه" یا حداقل مثل حیدر محافظ یک شخصیت نظام بشویم و هنگام انتحاری او را سپر خود بکنیم تا ثابت شود که ما محافظ شخصیت نظام بوده ایم نه "بادیگارد" اشخاصش... نمیدانم خب آدمی که آرزویش اینها نباشد دنیایش چه رنگی است، اما خب این آرزوها را شما برایمان ساختید! ✔ شما به ما یاد دادید که همیشه معترض باشیم اما بجای آنکه وضع موجود نامطلوب را مثل چماقی بر سر ارزشها بکوبیم، ارزشهای مطلوب ناموجودمان را بر سر وضعیت بکوبیم! ✔ خدا برایمان حفظتان کند... شاید بی شما سینما یک پرده سفید با تعدادی آدم بیکار که دوساعت تخمه میشکنند باقی می ماند! @chobealef
🔴 رقابت عادلانه بنز و ژیان‌‌‌...! ۱- یکسال پیش آقازاده آقای حدادعادل در میزگردی تلویزیونی و در قامت مدافع مدارس غیردولتی گفته بود "چه کسی گفته مدارس ما علیه منافع محرومین است؟ اتفاقا ما عده ای را ثبت نام میکنیم و آنها دیگر به مدارس دولتی نمیروند، پس پولی که قرار بود خرج تحصیل اینها شود به باقی دانش آموزان مدارس دولتی تعلق میگیرد!"... طبیعی است که شان هر آدم دوکلاس درس خوانده ای بالاتر از تشریح این مغالطه کودکانه است، اما همین مغالطه خلاصه نگاهی است که موافقان مدارس غیردولتی دارند... یعنی درس خواندن یک اقلیت در محیطی بهتر(بعلت پرپول تر بودن جیب پدران محترمشان) باعث ضایع شدن حق دیگران نمیشود! ۲- قطعا شنیده اید که "هرکه بامش بیشتر برفش بیشتر" و همچنین شنیده اید که "لنگه کفش در بیابان نعمت است"... ربطی هم به هم ندارند اما در اولی اگر بام بزرگتری نباشد برف آن روی بام کوچک تر هم نمی ریزد اما در دومی هرکس که لنگه کفش را پایش کند دیگری را از دست یافتن به آن محروم کرده و سریع تر می تواند از بیابان فرار کند... حقیقتا داستان موافقان و مخالفان مدارس غیردولتی هم همین است، موافقان میگویند اگر همین ده ۱۰-۱۲ درصد نورچشمی هم در مدارس غیردولتی مثل آدمیزاد درس نخوانند رفاهش به آن هشتاد و چند درصد دیگر نمی رسد و مخالفان میگویند اگر آن ۱۰-۱۲ درصد در فضایی بهتر درس بخوانند اصلا چه کسی میتواند دیگر از بیابان کنکور فرار کند و به مدارج عالیه برسد؟(چنانکه آمارها نیز این را مطلقا ثابت میکنند که در دانشگاه های برتر کشور اصلا آن هشتاد و چند درصد جایگاهی ندارند) ۳- بحث ما اصلا بر سر رقم این مدارس نیست که یکی بگوید کم است و دیگری بگوید زیاد است... به رسمیت شناختن مدرسه غیردولتی یعنی قبول اینکه همه در کنکور با هم برابرند اما آنها که جیب پدرشان سنگین تر است برابرترند!... مدرسه غیردولتی یعنی قبول اصالت سرمایه در میدان دانش، یعنی یک خط ویژه که در آن بجای اتوبوس(وسیله حمل و نقل عمومی) یک بنز تک سرنشین(وسیله حمل و نقل خصوصی) اجازه تردد داشته باشد، یعنی فرعی بودن استعداد فردی در برابر اصلی بودن طبقه اجتماعی، یعنی مسابقه کشتی ای که همه قوانین آن عادلانه است اما یکی از دسته ۶۵ کیلوگرمی و دیگری از دسته مثبت ۱۲۵... مدارس غیردولتی حتی اگر به شکل نمادین سالانه چند محروم را هم رایگان ثبت نام کنند یا تبدیل به خیریه شوند باز در حال تولید "فقر" برای همه و دست گیری از چند "فقیر" هستند... مثل اینکه از یک سارق بابت آنکه به اندازه هزینه برگشت برای فردی که از او دزدی کرده است پول باقی گذاشته تقدیر کنیم! چه باید کرد؟ استثناً اولین جواب بهترین جواب است، تلاش برای تعطیلی "نهاد" آموزش غیردولتی! @chobealef
[همان سردر پنجاه تومانی...] ۱- در ترم آخر دانشگاه و مقطع ارشد استادی سر کلاسمان آمده که میگوید جزوه درس در اتاق کپی هست و باید تهیه اش کنید... هر هفته بیست صفحه اش را بخوانید و سر کلاس بیایید، من هم در طول یکساعت و نیم زمان کلاس سوالاتی را از آن بیست صفحه از تک تک شما میپرسم و برای هر پاسخ بیست و پنج صدم نمره ترم میدهم تا این یکساعت و نیم زمان کلاس هم بگذرد... متد تدریسی اش هم متدی مشارکتی می داند که در آن استاد گوینده صرف نیست و دانشجو هم در روند تدریس مشارکت دارد! ۲- یک استاد دیگر در دوران کارشناسی داشتیم که پیشه اش تجارت بود و صفرهای حساب بانکی اش به اندازه تعداد سیئات کارنامه حجاج بن یوسف بود... چون ثروت داشت همزمان و بدون داشتن مدرک تحصیلی لازمی عضو هیئت علمی دانشکده علوم سیاسی، مدیریت، اقتصاد و... دانشگاه تهران و دانشکده مدیریت دانشگاه صنعتی شریف و چندجای دیگر بود!... خرج دانشکده را میپرداخت و هرسال بعنوان پژوهشگر نمونه انتخاب میشد و هیچکس حق نداشت موازی با او درسش را ارائه دهد... در خرج آخر سالن آمفی تئاتر دانشکده را کوبید و از نو ساخت اما اجازه نداد که افتتاح شود! جویا شدیم که آخر چرا؟ گفتند دکتر گفته وقت وزیر فعلا خالی نیست تا بیاید و افتتاحش کند(حالا وزیر بیاید و در این وانفسای کسری بودجه با یک میلیاردر خَیر مواجه شود که از جیبش خرج دانشگاه را میدهد، چه ها میکند را خودتان تجزیه و تحلیل کنید!) ۳- کارهای پایان‌نامه که درست شود و عملیات دفاع مقدس از آن به پایان برسد باید از این دانشگاه بروم و پشت سرم را هم نگاه نکنم... دانشگاه تهران برایم مملو از مواردی مثل بند یک و دو متن بود که اینستا بابت محدودیت کاراکتر فرصت نوشتنشان را به من نمی دهد، اما اینها و مواردی از این دست خلاصه بهترین دانشگاه کشور است، همینقدر طبل توخالی، کارخانه مدرک سازی که سالی هفتاد هشتاد تا لیسانسی و پنجاه شصت تا فوق لیسانسی و هفت هشت ده تا دکتری علوم سیاسی بیرون میدهد و محصولات تولیدی اش واقعا باور میکنند که چیزی آموخته اند!... یک چیز است مثل باقی چیزهایمان و مشتی از نمونه خروارهایمان! @chobealef
دیگر نباید خفت.mp3
3.06M
دریغ از یک چگوارا...! "دیگر نباید خفت" @chobealef
[همیشه استاد...!] ۱- مسعود فراستی در مورد آلفرد هیچکاک کتابی دارد با عنوان‌ ،کتاب را نخوانده ام اما هیچکاک را دوست دارم، البته خیلی هم مهم نیست مهم همین بودن هیچکاک است، یک فیلمساز کم انعطاف که چهل سال به یک شکل فیلم ساخته و فیلم هایش همه شبیه هم است اما همه شان را میشود دید و همان هیجان اولیه را درک کرد...! ۲- شاید مهمترین خیانت دانشگاه به زندگی مان همین اجبار به خطاب کردن "استاد" بر دهها و صدها آدم قد و نیم قد در مدت چهارسال دانشجویی بود... وقتی این همه استاد داشته باشیم یعنی دیگر استاد امری نایاب که باید برای پیدا کردنش سالها وقت بگذاریم نیست، استاد یعنی یک سلسله مدارج طی شده و گذر از پل صراط چند کنکور! ۳- امروز حکم حبس که خیلی ها دکتر خطابش میکنند صادر شد... حسن عباسی دکتر نیست و شاید به همین دلیل است که او را جز معدود اساتید طول و عرض زندگی ام میدانم! یک هیچکاک که چندسال دوری از او و سخنرانی های پرهیاهویش و حتی زاویه پیدا کردن در خیلی از امور با او، باعث نمیشود تا حق استادی اش را فراموش کنم... یک مرد باشهامت که حرف های خنده دارش برای عوام همیشه بعد از چندسال محقق میشد، اما خب چه میشود گفت؟ آدمها دوست دارند از همه چیز سوژه خنده پیدا کنند! ۴- خیلی ها حسن عباسی را قدیس وار میپرستند و خیلی های دیگر او را نماد تحجر و خشونت و بیسوادی میپندارند... من در این دوگانه نمیگنجم و او را یک "استاد" میدانم، از معدود استادهای زندگی که به شاگردانش شک کردن را آموخت! در ترم اول قبولی دانشگاه تهران و میان هزاران تعریف و تمجید پلاستیکی که حواله مهمترین دانشگاه کشور میکنند هیچ چیز به اندازه یک استاد که آدمی را به شک بیاندازد و بگوید "حواست باشد اینجا خبرخاصی نیست!" ضروری نمی باشد... من همیشه شک کردن به عناوین بزرگ و دهان پر کن را از "بی عنوان دکترترین" استاد زندگی ام آموخته ام... او همیشه میخواست چریک تربیت کند و افسوس که در آرزویش چندان موفق نبود... همیشه استاد! @chobealef
✅ نئولیبرالیزم به مثابه قُمپز/پرویز امینی* 🔴 خبر استعفای آخوندی برای خیلی‌ها مصداق «خبر خوب» و بر سبیل «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان» است. خصوصا این روزها که خبر خوب از جانب دولت روحانی در حکم کیمیاست! 🔴 اما متن استعفا آخوندی از خود استعفا مهمتر و از جهتی تأمل‌برانگیز و نسبت به توضیح وضعیت کنونی روشنگر است. 🔴 آخوندی در متن استعفاء، عدم پایبندی دولت روحانی به اصول نئولیبرالیزم بخصوص اصل بازار آزاد رقابتی با تأکید بر «تحت هر شرایطی» مثل شرایط نابسامان اقتصادی امروز را به عنوان دلیل قطع همکاری و استعفاء ذکر کرده است. درواقع یک دولتمرد ارشد جمهوری اسلامی که تقریبا تمام وقت ۴۰ ساله در قدرت، نه به خاطر ناتوانی و ناکارآمدی و نه به خاطر دشواری شرایط کشور و نگرانی برای مشکلات مردم و نه لااقل به خاطر اصول اسلام یا انقلاب اسلامی یا قانون اساسی ج.ا.ا و...، بلکه با قمپز نئولیبرالیزم، خواهان جدایی و استعفاء از دولت روحانی است که در نظر و عمل نیز جدی‌ترین دولت در اعتقاد و پیشبرد نئولیبرالیزم بوده است. واقعا از این موقعیت کمدی‌تر و در عین حال تراژدیک‌تر می‌توان سراغ گرفت؟ 🔴 البته وضعیت آشفته و بی‌دروپیکر و انفجار قیمت مسکن در همین مدت و تبدیل شدن مسکن برای بخش‌های وسیعی از جامعه خصوصا محرومین، به یک اتوپیا و رؤیای دست نیافتنی، و اخلاقیات متفرعنانه آخوندی با مردم و خبرنگار و...، نشان می‌دهد که مسئله، کنار رفتن یک دولتمرد نئولیبرال نیست که این حرف برای دهان آخوندی زیادی بزرگ است؛ بلکه مسئله، این است که ما در چه وضعیتی هستیم که یک فرد در متن مدیریت ارشد ج.ا.ا با ادعای نئولیبرال بودن، به قول معروف قمپز در می‌کند؟ 🔴 برای آشکارتر شدن این کمدی-تراژدی، گفتن این نکته خالی از لطف نیست که این موضع آخوندی درباره اصل «بازار آزاد رقابتی تحت هر شرایطی»، به معنای «عدم دخالت دولت در اقتصاد، تحت هر شرایطی»، مربوط به یکی از رادیکال‌ترین گرایش‌ها در سنت لیبرالیزم یعنی لیبرتارین‌ها مثل فریدمن و فون هایک و... است و دارای خصم‌های بزرگ و مهمی در درون خود سنت لیبرالیزم از جمله اگال‌ترین‌هایی (برابری طلبان) مثل جان راولز؛ معروف به مهمترین فیلسوف سیاسی قرن بیستم و آمارتیاسن و اقتصاددانان بزرگی مثل کینز و... است. کینز تکیه کلام معروفی در مخالفت با عدم دخالت دولت در بازار و رها کردن، برای تنظیم خودجوش آن داشت که «در دراز مدت همه ما مرده‌ایم» و نمی‌توان بازار را به حال خود رها کرد. از اینها جالبتر، موضع فوکویاماست که روزگاری لیبرال دموکراسی را پایان تاریخ می‌دانست و اینک از ناموفق بودن اولین دولت‌های نئولیبرال در دهه هشتاد در آمریکا (ریگان) و انگلیس (تاچر) صحبت می‌کند و از مداخله دولت در بازار دفاع می‌کند. 🔴 حالا در چنین وضعیتی، اینکه وزیر ج.ا.ا در موضعی کاتولیک‌تر از پاپ، با نئولیبرلیزم برای ج.ا.ا قمپز در کند، چه حد و مرزی از یک کمدی-تراژدی را به نمایش می‌گذارد؟ 🔴 سروش در سال ۲۰۱۵ گفتاری انتقادی علیه نیولیبرالیزم دارد تحت عنوان نئولیبرالیزم مسلح! که در آنجا به تفصیل درباره نوعی تجدیدنظرش درباره لیبرالیزم صحبت می‌کند و خصوصا بر نئولیبرالیزم به معنای ماکیاولیسم تأکید دارد: «من خودم در نامه‌ای که نوشته بودم، دوران مدرن را ماکیاولیسم مسلح نامیده بودم. حالا نئولیبرالیزم هم می‌شود به کار برد». این مسئله جالب نیست که سروش که خود را در همین گفتار مروج لیبرالیزم در ایران می‌داند، اکنون درباره آن به تردید و تجدیدنظر رسیده و نئولیبرالیزم را به عنوان باطن ماکیاولیسم نقد می‌کند اما آخوندی، ج.ا.ا را به تعهد بی‌قیدوشرط به نئولیبرالیزم فرا می‌خواند؟ 🔴 گزاره «تعهد به اقتصاد بازار آزاد رقابتی تحت هر شرایطی» چشم‌انداز سیاسی و اقتصادی جمهوری خواهان در آمریکاست. یعنی این موضع آخوندی حتی از نظر حزب دموکرات آمریکا نیز مردود است و اینجاست که بار کمیک این موضع وزیر ج.ا.ا بی‌نهایت می‌شود که درون ج.ا.ا موضعی دارد که در جناح اپوزسیون حزب دموکرات آمریکا قرار می‌گیرد! واقعا از این خنده‌آورتر، چه کمدی‌ای در سطح جهان نمایش داده شده است؟ فکر نکنم هنوز بشر وسیله‌ای اختراع کرده باشد که بتواند چنین مسافت دور و درازی از ج.ا.ا تا حزب جمهوری خواه آمریکا را به این سرعت طی کند! 🔴 وجه تراژدیک قصه آخوندی این است که ایده ج.ا.ا و کارنامه کاریش به وسیله حضور و عملکرد کسانی در متن مدیریت ج.ا.ا نقد می‌شود که قمپزشان نئولیبرالیزم است! از این تراژدیک‌تر؟! برای ج.ا.ا از این تلخ‌تر که یک دولتمردش با کارنامه ضعیف کاری با قمپز نئولیبرالیزم بر سر او و مردم ایران منت بگذارد؟ 🔴 به نظرم اگر ج.ا.ا یک مومیایی از آخوندی تهیه کند و این مومیایی را در معرض دید نسل جوان امروز و نسل‌های آینده برای شکل دادن به آگاهی و خودآگاهی تاریخی آنان قرار بدهد، خدمت بزرگی به تاریخ و آینده ایران کرده است. @chobealef
[از اربعین-۱] مجموعا آنچه جامعه عراقی را از ایرانی جدا میسازد آن است که دهه ها ندیدن روی خوش زندگی به عمده آنها آموخته است که آینده مطلوبشان را با زندگی کردن در "همین لحظه" تحقق ببخشند آنها در حال زندگی میکنند، حتی وقتی تمام سرمایه حاصل از یکسال کارشان را خرج ده روز پذیرایی از زوار میکنند برای همین امروزشان تصمیم میگیرند... 👇👇👇 @chobealef
🔴 جلوه بصری زندگی عراقی ها چند جهان موازی از تناقض را نشانمان می دهد... عراق پر از ماشین های مدل بالایی است که آرزوی گاز دادن روی یک آسفالت با حداقل استانداردهای لازم به دلشان می ماند، آنها در مناطق روستایی شان آسفالت ندارند اما سوار اتومبیل هایی میشوند که توانایی خریدش غالبا برای طبقه متوسط شهری ساکن در پایتخت ایران هم  موجود نیست! 🔵 در عراق میتوان دهها روستا را بدون دیدن حتی یک مرکز درمانی پشت سر گذاشت اما در هر روستا حداقل دو آرایشگاه نیمه مجهز مردانه را پیدا کرد...غالب خانه های روستایی عراق با چیزی به نام نمای بیرونی بیگانه اند و اسکلت ساختمان، نمای آنها را شکل میدهد اما به محض ورود به خانه ها با کیفیت نسبتا مناسبی در نمای داخلی مواجه میشویم. 🔴 در همین عکس هم آنچه به ثبت رسیده غیر از این را نشانمان نمی دهد، یک میزبیلیارد، حجم انبوهی قلیان، نخلستان، جاده، جمعیت عزادار و...همه در یک نقطه به هم متصل شده بودند، مردم روستانشین نه فقر خود را با تظاهر پنهان میکردند و نه از علاقه شان به تفریحات آن هم در میانه موسم عزاداری میگذشتند(بالعکس جامعه ایرانی) 🔵 سبک زندگی و الگوی مصرف عراقی ها با وضعیت ملی شان کاملا تطابق دارد، یک کشور که نیم قرن درگیر جنگ های قومیتی، دیکتاتوری صدام، جنگ هشت ساله با مهمترین همسایه شان، تصرف نظامی، تروریسم، عدم ثبات قدرت مرکزی و...بوده است حالا دوست دارد به گونه ای مصرف نماید که جمع تمامی مظاهر باقیمانده از گذشته و آرزوهای محتمل آینده را ممکن بسازد! 🔴 برای عراقی ها ماشین مدل بالا نمادی از پیشرفتی است که حاصل نشده(آنچنان که نبود آسفالت مناسب در مرکزی ترین نقاط شهر هم آن را تایید میکند)...آنها داشتن مد غربی در لباسی عربی را به شکلی واضح به نمایش میگذارند(چیزی مشابه موج مذهبی-لاکچری جامعه پسا ۸۸ ایران)...آنها سعی میکنند تطابق میان ارزشهای جهانی با آیین های بومی را به شکلی افراطی جلوه گر سازند. ✅ مجموعا آنچه جامعه عراقی را از ایرانی جدا میسازد آن است که دهه ها ندیدن روی خوش زندگی به عمده آنها آموخته است که آینده مطلوبشان را با زندگی کردن در "همین لحظه" تحقق ببخشند... آنها در حال زندگی میکنند، حتی وقتی تمام سرمایه حاصل از یکسال کارشان را خرج ده روز پذیرایی از زوار میکنند برای همین امروزشان تصمیم میگیرند... جامعه ایرانی که همیشه امروزهایش را برای فردا خنثی میکند، تا آخرین لحظه عمر برای روز مبادا پول پس انداز میکند و از اول ابتدایی برای نتیجه کنکور پیش دانشگاهی فرزندش برنامه ریزی میکند نمی تواند در"همین لحظه"زندگی کردن عراقی ها را درک کند! @chobealef
[از اربعین-۲] 🔴 از همین الان تصمیم بگیرید که ده ثانیه به هیچ چیز فکر نکنید! قطعا موفق نخواهید شد... شما نهایتا میتوانید به "فکر نکردن" فکر کنید اما نمی توانید فکر نکنید! همه چیزهایی که در تجربه اربعین لمسشان کردم واقعیتی فراتر از منطق حاکم بر زندگی، جامعه و آکادمی بود، آنچه در راهپیمایی اربعین رخ میدهد جلوه ای از واقعیت موجود است حتی اگر توانایی فهم چرایی و چگونگی اش را نداشته باشیم... رسانه ها و نهادهای علمی می توانند به اربعین اعتنا نکنند تا پیش فرض هایشان بی اعتبار نشود، اما آنها نمیتوانند اربعین را انکار کنند، آنها نهایتا میتوانند به "انکار کردن" اربعین بیاندیشند یا به زبان ساده تر آرزویش را بکنند اما از انکار آن عاجزند... آنچه در نزدیک به ده روز میانی ماه صفر در بیابان های عراق اتفاق میافتد واقعیت دارد حتی اگر منطق ما فهمش نکند! 🔵 ویکتور هوگو میگوید "از میان دو واژه انسان و انسانیت اولی در کوچه ها و دومی در کتاب ها سرگردان است"... در بازه کوتاه مدت راهپیمایی اربعین برای اولین بار در عمرم "کمیت انسان" و "کیفیت انسانیت" را در اعلی ترین درجه خود و ممزوج با یکدیگر پیدا کردم... برای نخستین بار یک اجتماع انسانی(بزرگترین اجتماع انسانی بشریت) همه استانداردهای زندگی را به چالش کشید، طبقه، نژاد، ملیت، جنسیت و... از اعتبار و تمایزبخشی ساقط شده بودند، وحدت جمعیت و کیفیت انسانی چنان در هم تنیده شده بود که همه نظریات اجتماعی رنگ میباختند... مردمی با فقر مطلق چنان دارایی نداشته خود را توزیع میکردند که هیچ حد از نابرابری به چشم نمی آمد... گویا قرن ها تضاد عرب و عجم آنچنان بی اعتبار شده بود که دیگر جنگ هشت ساله دو ملت هم در اذهان جایی پیدا نمیکرد... مردها و زنانی مشغول به کار مجانی شده بودند که خود در نیازمندی بی همتا بودند، استانداردها رنگ باخته و عقلانیت متکامل شده بود! 🔴 در نخستین شب اقامت به منزل یک روستایی عراقی رفتیم... جز چهار دیوار و هفت هشت تا پریز برق و چهار پنج تا تمثال حضرت عباس هیچ چیز در خانه نداشت... بغل جاده می ایستاد و آنقدر چک و چانه میزد تا زائران بیشتری در خانه اش بخوابند... جز احترام چیزی برای پذیرایی کردن از ما نداشت، مبهوت به کلکسیونِ "نداشته هایش" زل زده بودم که با قاب عکسی عجیب روبرو شدم... عکس فرزند خانواده که در جریان جنگ هشت ساله با ایران کشته شده بود... مبهوت عکس بودم و او داشت قربان صدقه میهمانان ایرانی اش میرفت... جغرافیای کربلا تمامی تاریخ دو کشور را تسخیر کرده بود! @chobealef
آمریکا... آمریکا! این بلاهتِ عظیم و توحّش متمدن و بدویّت مدرن و خشونتِ با اتیکت و غارتِ قانونمند، و خوشبختیِ زشت و آزادیِ لَش و دموکراسیِ احمق، و ایندیویدوآلیسمِ قالب‌ریزی شده و استانداردیزه! و بالاخره همان جاهلیت عرب! با شریف‌های قریشی، و سیاه‌های حبشی، و کعبه مقدسی که اینک مجسمه آزادی نام دارد، و بازار عکّاظی که وال استریت؛ و «بنی امیّه» و «بنی عبد مناف» و «بنی هاشم» که خانواده «فورد» و خانواده «راکفلر» و «کندی»، و همان خاطره موهوم و فخر مجهول به «ابراهیم» و «اسماعیل» که اینجا، «جرج واشنگتن» و «ابراهیم لینکلن» ! و در اینجا و آنجا و هرجا، طوایف یهود «بنی قریظه» و «بنی نظیر» و «بنی قینقاع» که پول و جواهر و بازار و می‌فروشی‌ها را تیول خود دارند، منتها در ابعاد میلیون ها برابر آگراندیسمان شده، و هر شتر جمّازه دو کوهانه، یک جمبوجت ب52 هشت موتوره بمب افکن گشته! و «دارالّندوه شیوخ»، «سازمان سیا» شده، و هر «ابو لهب»ی، یک «دالس» و «کسینگر» و هر «حمّالة الحطب» و «هند جگر خواره»‌ای، یک پتیاره دیوی چون خانوم «روزولت» و هر وحشی حمزه کُشی، یک «چومبه» یا «ژنرال لونول» و «وان تیو»! 🔴 با مخاطب های آشنا، دکتر علی شریعتی، صفحه 70 @chobealef
وقتی انسان درد چیزی را نداشته باشد و بخواهد برایش نسخه درمانی صادر کند حکایت آن روحانی و این دانشگاهی میشود... 👇👇👇 @chobealef
[خب کیک بخورند...!] 🔴 چندسال پیش روحانی محترمی در منبری نه چندان مشهور مشغول تکرار مکررات منبرهای سنتی بود و میلیمتری از آن استانداردها دور نمیشد... میانه بحث که آمد کمی حرف هایش را امروزی تر کند اشاره ای به وضعیت نهاد خانواده در جامعه امروزی ایران کرد و گفت کاش زن ها میفهمیدند که ارزش خانواده چقدر بالاست و بجای مشغول کردن خود به کار و اشتغال خانه دار می ماندند، یکی از میان جمعیت سوال کرد که آیا شما میخواهید مانع نقش آفرینی زنان در اجتماع شوید؟ حاج آقا هم با قطعیت گفت "نه!" و ادامه داد که شما به راهپیمایی ۲۲بهمن نگاه کنید، انبوهی از جمعیت حاضر را خواهران ما تشکیل میدهند، این نقش آفرینی اجتماعی نیست؟... طبیعتا همه قبول کردیم که هست و متقابلا پذیرفتیم که آن بنده خدا هم مخالف حضور زنان در جامعه نیست! 🔵 جناب محمدفاضلی استاد جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی یادداشتی مرقوم کرده اند (و به شکل و شمایل ویژگی های ۲۰گانه توسعه سیاسی جامعه از دید استاد علوم سیاسی همان دانشگاه) راهکارهایی برای بی اثر کردن تحریم ها ارائه داده... مثلا طبقات متمول برای شستن ظرف هایشان هم نوکر و کلفتی خانگی استخدام کنند، یا بقیه پول را به راننده اسنپ پس ندهند و مواردی از این دست... نتیجه نهایی هم آن میشود که با بازتوزیع مجدد درآمد به اقشار آسیب پذیر فشار کمتری وارد میشود و روزگارشان با سختی کمتری میگذرد... بر طبق منطق آن منبری در این مورد هم چه کسی میتواند منکر این اصل شود که این کارها به اقشاری از جامعه برای عبور از مشکلات کمک میکند؟ قطعا هیچکس! 🔴 وقتی انسان درد چیزی را نداشته باشد و بخواهد برایش نسخه درمانی صادر کند حکایت آن روحانی و این دانشگاهی میشود... یک نفر سالها با هزینه دولت درس خوانده و سالها از دولت حقوق گرفته تا نهایتا راهکاری برای حل بخشی از مشکلات ارائه بدهد، در منظومه فکری اش سیستمی را بگنجاند و نهایتا میوه آن سیستم عدالت اجتماعی و برقراری جامعه ای باشد که افرادش نیازمند صدقه و لطف ثروتمندان نباشند، اما آنقدر غرق در مناسبات موجود میشود که نهایتا توصیه اخلاقی میکند و در همان توصیه اخلاقی اش هم فضا را برای برتری جویی طبقات مسلط به رسمیت میشناسد... غالب دانشگاهیان و حوزوی های کشور همینقدر سرشان در محیط های بسته خودمانی است که از عدالت، آزادی، زن، فقر، پیشرفت، خانواده و حتی علم و دین جز چند کاریکاتور ثبت نکرده اند پس نهایتا همانند ماری آنتوانت(ملکه فرانسوی) در جواب این گلایه که مردم نانی برای خوردن ندارند با آرامش پاسخ میدهند "خب بروند کیک بخورند!" @chobealef
⛔ حماقت، لازم نیست اصلاحش کنید! ✅ حماقت لازم نیست، اصلاحش کنید... و تمامی اخبار چند روز اخیر را با خودم مرور میکنم &٪+°$Π¶®~؟ @chobealef
✅ در مصائب ساکنان طبقه وسط! @chobealef
۱- من عمیقا به آن تشیع که قرار است امامش "شاید این جمعه بیاید...شاید!" کافرم! دست خودم نیست نمیتوانم بپذیرم که خدا با مردم شوخی داشته باشد، امامی را محو کند و بعدها بگوید در خماری اش بمانید تا دوباره ظاهرش کنم... حالا هم که ظاهر شد قرار است با خواندن چند ورد و دعا کل لشگرهای ظلم و جور جهان را ریشه کن کند و نظامی عادلانه به پا سازد... چرا باید خدا میان مردمش فرق بگذارد و این نعمت بزرگ را نصیب نسلی کند که "نشسته" در آرزوی آمدن امامش بوده! اصلا اگر قرار بود که بدون تکان خوردن مردم با یک معجزه تمامی ظالمان سرکوب و نابود شوند، چرا از اولین پیامبر تا به حال کسی به سراغ این معجزه نرفت تا همه چیز اصلاح گردد و این همه ظلم جهان را فرا نگیرد؟ من برای این انتظار نیم ساعت هم منتظر نمی مانم... من عمیقا به تشیعی ایمان دارم که در آن امامی سالها منتظر است تا شیعیانش به سمت او "حرکت" کنند، قرار نیست او بیاید، قرار است ما به او برسیم، او راهی را گم نکرده ما به بیراهه زده ایم... انتظار برای من رسیدن به آن جایی است که همه در گرد امامی یکی میشوند! ۲- شاید میان تمامی جذبه های پیاده روی اربعین همین شباهتش با مفهوم انتظار بود که مرا جذب خود کرد... آیینی که شرکت کنندگانش را به حرکت وا میدارد، همه به یک مقصد فکر میکنند، خادمانش به دیگران خدمت میکنند تا سریعتر این مسیر طی شود... این حرکت جمعی، این قبول رنج فردی برای پیوستن به یک قیام جمعی، این مقصد مشترک، اینها همگی همان چیزها بود که برایم اربعین را از تمامی مناسک و آیین ها متمایز میکرد... یک تمرین برای طی کردن راهی مشترک، یک آیین که قرار نیست شاید امروز یا فردا امام حسینش بیاید و شاید نیاید، یک گذار از "شاید" او بیاید به "باید" ما برویم هدفمند... من برای این تشیع حاضرم هزاران سال پیاده روی کنم و انتظار رسیدن داشته باشم! ۳- یاس را درک میکنم، درد را حس میکنم، شرایط را متوجهم، اما به سکون مومنانه مسلمانانی که کناری می نشینند و میگویند دیگر کاری نمی کنیم تا او بیاید سخت انزجار دارم... چه میشود که انتظار عدالت را با تحمل ظلم جمع میکنیم؟ این چه قیامی است که شرطش تقیه و سکوت شده؟ این چه انتظار مبتذلی است که مصلحش در گوشه ای از تاریخ گم شده و ما برای پیدا کردنش آگهی روزنامه میدهیم؟... انتظار یعنی حرکت! یعنی شاید این جمعه برسیم شاید... @chobealef
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد باد خزان نکبت ایام ناگهان بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن تأثیر اختران شما نیز بگذرد این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد بیش از دو روز بود از آن دگر کسان بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم تا سختی کمان شما نیز بگذرد در باغ دولت دگران بود مدتی این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه این آب ناروان شما نیز بگذرد ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع این گرگی شبان شما نیز بگذرد پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست هم بر پیادگان شما نیز بگذرد ای دوستان خوهم که به نیکی دعای سیف یک روز بر زبان شما نیز بگذرد... 🔴 سیف فرغانی @chobealef
"تقدیم به باهوشان کم خرد، آنها که اقتصاد خواندند تا گرسنگی ۹۹٪ و سیری ۱٪ را تئوریزه کنند!"... این جمله ای بود که اسماعیل رئیسی مترجم کتاب بهای نابرابری جوزف استیگلیتز در آغاز کتاب نوشته بود... باهوشان کم خرد!... این واژه خیلی ناقص است... @chobealef
🔴 "تقدیم به باهوشان کم خرد، آنها که اقتصاد خواندند تا گرسنگی ۹۹٪ و سیری ۱٪ را تئوریزه کنند!"... این جمله ای بود که اسماعیل رئیسی مترجم کتاب بهای نابرابری جوزف استیگلیتز در آغاز کتاب نوشته بود... باهوشان کم خرد!... این واژه خیلی ناقص است، نمیدانم که برای گذر از زیر ذره بین وزارت ارشاد بوده یا مراعات نسوان نشسته در جمع را کرده که با همین دو کلمه خشک و خالی قناعت سروته قضیه را هم آورده! 🔵 من قبول میکنم که وقتی "هوش زیاد" و "خرد کم" (یعنی همان چیزها که سیستم آموزشی ما دنبالش است) در کنار یکدیگر جمع شوند باید انتظار تصمیمات خطرناکی داشت... مثلا یک باهوش کم خرد ممکن است در وسط یک میهمانی از میزبان در مورد شیوه درست کردن خورشت سوال کند و وقتی که میزبان مِن و مِن کرد بگوید آخر مزه خورشت فلان رستوران را میدهد... باهوش کم خرد میتواند اینگونه باشد اما کسی که در یک مهمانی از تجربه شب زفاف زن و شوهری سوال میکند باهوش کم خرد نیست، احمق بیشعور است، عوضی بی ناموس است، هرزه حرام لقمه است و الباقی فحش ها! 🔴 وقتی که این متن سراسر وقاحت را دیدم که یک نفر چگونه منطق بی ناموسی اقتصادی اش را بر سر کارگرانی که با حقوق ثابتشان نمیتوان یک ماه را بی دردسر زندگی کرد و حالا هشت ماه است که همان حقوق هم نگرفته اند میکوبد و از آنها میخواهد که بجای یخچال خالی به کتابخانه نداشته شان فکر کنند و در اوج هرزگی به آنها تفهیم اتهام میکند که چون کارگرند و مثل او "تحصیلات بیشتر!" نداشته اند حالا نباید تصوری بیشتر از یک نان خالی در سر بپرورانند، برایم سوال شد که حتی یک کم هوش کم خرد هم نمیتواند به این سطح از لجن و بی پرده گویی در بیان منطق نجس سرمایه داری برای کارگران گرسنه بپردازد... 🔵 اینها سیری ۱٪ ثروتمند و گرسنگی ۹۹٪ دیگر را تئوریزه نمیکنند، اینها فحشای درونی شان را بر روی انسان و انسانیت بالا می آورند، اینها حتی در این وسط حق را به آن مالک کلاهبردار کارخانه که با رانت صاحب شده و بعد تسهیلات گرفته و حالا فرار کرده و پیدایش نیست میدهند و از آن کارگر میخواهند تا به تحصیلات بیشتر بپردازد و متوجه "گرفتاری های کارآفرینان" شود...آقای نویسنده اقتصاددان شما همه آن فحش هایی است که ما می دهیم، ما به این فحاشی و بددهانی مان مفتخریم! 🚩 پ.ن: هفت تپه یک مورد نیست، یک اصل و قاعده است، انتهای خصوصی سازی های بی پدرومادری چیزی جز این نمیشود... احیای اقتصاد تعاونی تنها راه نجات امروز مستضعفان است! @chobealef
[ما و میلیونها جلد کتاب نخوانده...] 🔵 ترم یک دانشگاه بودیم و شهوت خرید کتاب های قطور، مثلا جامعه شناسی ۱۰۰۰صفحه ای گیدنز را زیر بغل میگذاشتیم و مثل آخوندی که توضیح المسائل از دستش نمی افتد این طرف و آن طرف میرفتیم و البته تعهدی هم به خواندنش نداشتیم... چند هفته ای که گذشت فهمیدیم دلیلی ندارد هر کتابی که استاد معرفی میکند را بخریم! اساسا مدل دانشگاه همین است که کتاب معرفی کنند و هر استادی که در پایان هر جمله اش دانشجو را به کتابی ارجاع دهد باسوادتر شناخته میشود... 🔴 ما شهوت کتاب خریدنمان را با تقوا و روزه و باقی توصیه های معنوی مهار کردیم که با یک تیپ شخصیتی جدید آشنا شدیم... زرنگ های آویزان دانشجویانی بودند که دو کتاب امتحانی را از کتابخانه، سه تا را از سال بالایی ها و چهارتا را نسخه پی دی اف دانلود میکردند، حالا ما عقب مانده های پول مفت گیر آورده ای بودیم که کتاب نو میخریدیم... حالا به ظاهر هم که بود میخواستیم وانمود به گیر آوردن کتاب از سال بالایی ها بکنیم تا به طریقی این شهوت زرنگی ناشی از آویزانی را ارضا کنیم... 🔵 اواخر ترم بود و استاد کتابی معرفی کرد، پنج یا شش هزار تومان بود اما همه معترضانه از وضع اقتصادی مملکت موبایل های میلیونی شان را برداشتند و شروع به سرچ برای پیدا کردن نسخه پی دی اف کردند تا در زرنگی از همدیگر سبقت بگیرند... استاد گفت غالب کتابفروشی ها نسخه دست دوم کتاب را دارند اما شما نسخه نو را بخرید، شم اکتشاف گونه مان گفت استاد میخواهد کتابش تجدید چاپ شود و سود را به جیب بزند، اما نه ما کارآگاه های خوبی نبودیم، استاد گفت دیگر کسی کتاب نمی خواند چه برسد که بخواهد بخرد، ما تنها مشتریان کتاب های موجودیم و اگر ما هم خودمان برای کتاب دستی به جیب نکنیم دیگر کتابی چاپ نمیشود که ما بخواهیم دست دوم یا پی دی افش را مفت و مجانا تهیه کنیم... حالا خوددانید! 🔴 امسال سال هفتم است، آن موقع که استاد آنها را گفت دلار تازه ۳۰۰۰تومان شده بود و برای ما این رقم پایان دنیا بود، ما به دلار ۱۲۰۰۰تومانی هم عادت کردیم اما هنوز هیچکس نمیخواهد موبایل ارزان تری به دست بگیرد و کتاب بخرد... کتاب بخرید/یم، یک روز میمیریم و میلیون ها جلد کتاب نخوانده برایمان فاتحه ای نمی خوانند! @chobealef
اکثریت همیشه قبول میکنند و بی دردسر و دغدغه به زندگی در این جهان همانگونه که هست ادامه میدهند و اقلیت همیشه مبارزه میکند تا اگر نمی تواند جهان ناعادلانه را تغییر دهد حداقل آن را بی آبرو کند... @chobealef
🔸اصفهانی ها از نظر بیولوژیکی ورزشکارتر از سیستان و بلوچستانی ها هستند 🔹تهرانی ها از نظر استعداد مستعدتر از شهرستانی ها هستند دانش آموزان مدارس پولی از نظر هوشی باهوش تر و نخبه تر از دانش آموزان(خموده، بی انگیزه، متنفر از وطن و بی اعتنا به اصول اخلاقی) مدارس دولتی هستند 🔸ژن های خوب از نظر ارتباطی دارای روابط عمومی بهتری نسبت به بچه رعیت ها هستند 🔹پولدارها از نظر شناخت مبانی رنگ و تمیز بودن خوشتیپ تر از گدا گرسنه هایی که لباس تولید داخل میپوشند هستند سرمایه دارها از نظر کتابخانه های بزرگشان دارای عزت نفس بالاتری نسبت به کارگران حقوق نگرفته هفت تپه که شعار "نان" میدهند هستند 🔸شمال شهرنشین ها از نظر مراجعه دائمی به انواع پزشک ها نسبت به جنوب شهری هایی که بابت گران بودن درمان به دندان پزشکی هم نمی روند انسان های بهداشتی تری هستند 🔹فرانسوی ها از نظر فرهنگی متمدن تر از الجزایری ها هستند 🔸آمریکایی ها از نظر میزان مشارکت در خیریه ها انسان دوست تر از سومالیایی ها هستند 🔹چشم رنگی های اروپا در غرب ایران از نظر سواد و تشخص با سواد و متشخص تر از چشم بادامی های افغانستان در شرق ایران هستند ⬅بعضی اساسا بدون‌هیچ تلاشی بهتر از بعضی دیگر هستند... 🔴 ما را ناچار میکنند تا به همه این پیشفرض ها ایمان بیاوریم... اکثریت همیشه قبول میکنند و بی دردسر و دغدغه به زندگی در این جهان همانگونه که هست ادامه میدهند و اقلیت همیشه مبارزه میکند تا اگر نمی تواند جهان ناعادلانه را تغییر دهد حداقل آن را بی آبرو کند... ما صدای بی استعدادهایِ غیربهداشتیِ کتاب نخواندهِ انسان نادوستِ عقب مانده ژن معیوب داشته نامتمدنِ حاشیه نشینِ گرسنه ای باشیم که حتی فرصت پی بردن به علت شکستشان را هم نمیبرند! ✅آرمان عدالت ✅جامعه منهای فقر ✅جهان‌برابر @chobealef
🔴همه میدانند آقای فرهادی! ۱- شما یک بیمار که تنها شش ماه دیگر زنده است را فرض کنید، اگر پیش یک پزشک ایرانی برود پزشک این خبر را به او نمیگوید، حتی ممکن است بگوید نشانه های مثبت پیدا کرده ولی سرانجام به یکی از نزدیکان او اطلاع میدهد که بیمارتان تنها شش ماه زنده می ماند و بگذارید این ماه های آخر راحت باشد، اما اگر این بیمار پیش یک پزشک سوئدی برود پزشک خیلی صریح به او میگوید شش ماه بیشتر زنده نیستی پس هرکاری که دوست داری در این شش ماه انجام بده، هر دو این پزشک با یک تعهد اخلاقی تصمیم میگیرند که به بیمارشان حقیقت را بگویند یا نگویند، اما این اخلاق به نتایج متفاوتی منتهی میشود... اینها قریب به مضمون یکی از مصاحبه های چندسال پیش است،این پاراگراف به تنهایی مضمون عمده آثار فرهادی است: "نسبی بودن امر اخلاقی" و ناتوانی در رسیدن به یک استاندارد اخلاقی واحد، فرهادی حتی همان زمان هم که تم قضاوت را وارد سینمای ایران کرد به دنبال قاضی کردن مخاطب در مورد موقعیت های مختلفی بود که تعهدهای اخلاقی تضاد آفرین میشوند، فی المثل تعهد راضیه به حلال بودن پول مانع از آن میشود تا قسم دروغ بخورد و قسم نخوردن راضیه باعث انحلال بنیان یک خانواده میگردد... اخلاق نسبی است، همین! ۲- فرهادی این نسبی بودن اخلاق را روی دست گرفت و همینطور فیلم های یک شکل با پایان های به اصطلاح باز ساخت تا اینکه پس از "گذشته" احساس کرد که دیگر مخاطب خوشش نمی آید، همه چیز تکراری شده و حتی مبتذل، تصمیم به چالشی کردن سوژه ها(همان ناموسی کردن خودمان) گرفت تا اگر حرف جدیدی ندارد حداقل دست خطش را عوض کند... "فروشنده" تا حدی افت فرهادی بود اما "همه میدانند" عین سقوط آزاد است، حتی آنها هم که به تشویق متعصبانه فرهادی عادت دارند اثر آخر او را پس زده و میزنند! ۳- همه می دانند که عشقی قدیمی با ثمره ای نامشروع در دهکده کوچکی وجود داشته است، حتی آنها هم که نمی دانند با صدای ناقوس کلیسا مطلع میشوند تا دیانت با استانداردهای اخلاقی خود چیزی که همه میدانند را از یک راز مبدل به یک رسوایی میکند، با صدای ناقوس کلیسا همه میدانند گناه نخستینی بوده که تا ابد زجر و آلامش مرتکبان را آزار میدهد... با همه اینها "همه میدانند"حتی ضد یک قرائت اخلاقی و استانداردهای غیرتمندانه هم نیست، یک اثر بینهایت معمولی با کلیشه های تکرارشده ایست که صرفا رنگ و بوی عشق های مثلثی سریال ترکیه ای گرفته(و صدالبته قابلیت اکران ندارد)، یک حراج ناموسی با عینک دودی انسان دوستانه و پایان بازی که دیگر جذبت نمیکند، انگار که آقای کارگردان حرف جدیدی ندارد! @chobealef