eitaa logo
کتابفروشی‌ ِچُغُک🕊
195 دنبال‌کننده
57 عکس
13 ویدیو
1 فایل
‹ یاهو › برگ های کتاب به منزله بال هایی هستند که روح ما را به عالم نور و روشنایی ِ پرواز می دهند ! کتاب ، دریچه ای به عالم پنهان چُغک‌ همان گنجشک است . . - سبز‌ شو ؛ جوانه بزن🌱(: باگوش‌ ِجان‌ می‌شنوم . @fadieya
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالرئوف .
اونجا که‌ مولا علی‌ میگه : میخ‌، کارش‌ وصل‌ کردن‌ بود حیف میخِ‌ در، یارِ مرا از من‌ گرفت . .
~ غسلش داد و کفنش کرد آنگاه نشست و تنها برایش گریست ! بعد آرام در گوشش زمزمه کرد : - زهرا، أنا علۍ . .💔
مشغول کار خانه شدی خوش سلیقه ام ! زهرا س مرا چقدر بدهکار میکنی . ‌ داری برای دلخوشی ام کار میکنی ؟ یا‌حیدر .
هوالتواب ‌.
در این روز ها که غبار گناه به زندگیمان ظلمت و تیرگی بخشیده . با اندک توسلی به حضرت مادر به حتم آن ظلمت به نور بدل می‌شود ! لازمه اش اندکی اراده با چاشنی عطش ِ عشق ِبه اوست :] ✍🏼
~ علی صورت نهاده بر مزار یار ِتنهایش الهی بشکند دستی که سیلی زد به زهرایش !
30.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هم‌ حرف آتیش ِ هم صحبت از میخه یه رد خون روی صفحه ی تاریخه . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• . برش‌ی‌از‌کتاب : و هنگامی که امام را با زور به‌ طرف مسجد می‌بردند حضرت زهرا[س] با اینکه صدمه دیده بود، خود را به میان آنان و امام رساند و فرمودند: به خدا سوگند! نمی‌گذارم پسرعموی مرا ظالمانه به‌سوی مسجد بکشانید . و بعد از آنکه امام‌علی[ع] را آن‌گونه به مسجد بردند حضرت وارد مسجد شد و با تهدیدی جدی فرمود: پسرعمویم را رها کنید ! قسم به آن خدایی که محمد[ص] را به حق برانگیخت ! اگر از اودست برندارید گیسوان خود را پریشان کرده، پیراهن رسول‌خدا[ص] را بر سر افکنده دربرابر خدا فریاد خواهم زد . و هنگامی‌که سلمان فارسی با اشاره حضرت علی[ع] از آن بانوی بزرگوار خواست نفرین نکند و به منزل برگردد، خطاب به سلمان این چنین فرمودند: می‌خواهند علی را به قتل برسانند و من بر قتل علی صبر ندارم❤️‍🩹! . قیمت ِکتاب، تنها : 210.000 تومان جهت سفارش'! @Choqoc . ✉️「 𝚎𝚒𝚝𝚊𝚊.𝚌𝚘𝚖/𝚌𝚘𝚐𝚑𝚘𝚌
کتابفروشی‌ ِچُغُک🕊
• . برش‌ی‌از‌کتاب : و هنگامی که امام را با زور به‌ طرف مسجد می‌بردند حضرت زهرا[س] با اینکه صدمه دی
~ در ادامه کتاب آمده: خلیفه و دیگران که از دفاع و حمایت جدی آن بانوی بزرگوار از امام علی[ع] هراسان شدند، به‌ناچار امام را آزاد کردند و حضرت زهرا[س] با دیدن امام به او چنین عرض کرد: جانم فدای جان تو : )! روحم سپر بلاهای جان تو ای ابوالحسن؛ اگر تو در خیر و نیکی باشی با تو خواهم بود و اگر در سختی و بلا گرفتار شوی بازهم با تو خواهم بود !