eitaa logo
پژوهش‌های تاریخ اسلام
2.9هزار دنبال‌کننده
218 عکس
29 ویدیو
9 فایل
مرکز پژوهش های تاریخ اسلام لینک دعوت به کانال: @chsiqs قم، خیابان دورشهر، کوچۀ 15، پلاک 4 تلگرام: https://t.me/chsiqs جهت ارتباط با ادمین: @Chsi_qs لینک آپارات: www.aparat.com/chsiqs
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم وبسم الله القاصم الجبارین پس از عرض سلام خدمت همراهان گرامی و تسلیت بابت فقدان شهید سعید بزرگ پاسدار جبهه مقاومت اسلامی سردار سرافراز حاج قاسم سلیمانی اسکنه الله فسیح جناته والهمنا الصبر والسلوان بدین وسلیه بابت وقوع اشتباه از سوی یکی از ادمین های کانال در بازنشر سهوی یک پست از کانالی دیگر از شما بزرگواران عذر خواهی میشود. اداره کانال
علیهم السلام سلام الله علیها يكي از شيوه‌هاي امام صادق(ع) در جلب نظر مردم به سوي اهل‌بيت(ع) عصمت و طهارت،‌ تشويق به نامگذاري به نام پيامبر و ائمه اطهار بود. مثلاً فردي در ميان شاگرداني كه در مجلس درس امام صادق عليه‌السلام حاضر مي‌شد، ناگهان با پرسش امام عليه‌السلام مواجه شد كه نامش را چه گذاشتي؟ او فهميد كه حضرت متوجه شده كه خداوند فرزندي به او عطا كرده است. آن مرد گفت نام او را حُميرا گذاشتم. حضرت فرمود غَيّر إسمُها؛ يعني نامش را تغيير بده. او رفت و مجدد برگشت. حضرت پرسيدند نامش را چه گذاشتي؟ گفت نامش را فاطمه نهادم. عليه‌السلام اشكش بر گونه‌شان جاري شد و سه بار به احترام نام جدشان (س) خم شدند. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
علیهم السلام سلام الله علیها سنّ حضرت سيده نساء العالمين (س) در زمان شهادت درباره تاريخ ولادت آن حضرت، نقل دو سال پس از بعثت پيامبر (ص) منقول از (ره) ترجيح دارد كه بر اين اساس، آن حضرت در سن 13 تا 14 سالگي ازدواج كردند و در سن 22 تا 23 سالگي به شهادت رسيدند. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
عجّل اللّه فرجه 4 حديث معروفي از رسول الله(ص) رسيده است كه فرمود: "لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطوّل اللهُ ذلك اليوم حتي يلي رجل من أهل بيتي، يُواطئ اسْمُهُ‏ اسْمِي‏"؛ يا "لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطوّل الله عزوجل ذلك اليوم حتي يبعث فيه رجلا من ولدي اسْمُهُ‏ اسْمِي‏"؛ يعني: "اگر تنها از دنيا يك روز باقي ماند البته خدا آن روز را آنقدر طولاني فرمايد تا مردي از اهل بيت من كه اسم او برابر اسم من است حكومت كند". 🖍همچنين احاديث زيادي وارد شده است كه پيامبر(ص) فرمود: "المَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ‏ اسْمِي‏ وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتي..." يعني "مهدي از اولاد من است. نامش نام من و كنيه‏ اش كنيه من است..." ؛ اما جاعلان، جمله "اسمُ ابيه اسمُ ابي" يعني "نام پدرش، نام پدر من است" را بر آن اضافه كردند تا با «محمد بن عبدالله محض» منطبق شود! ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
سلام علیکم درس تاریخ استاد از یکشنبه 10/22 ادامه می یابد.
علیهم السلام سلام الله علیها 🖍آيا طبق منابع و شواهد تاريخي زمان شهادت حضرت زهرا(س) است؟ ✍🏼بله!نقلي كه شهادت حضرت را ۴۰ روز پس از رحلت نبي مكرم اسلام (ص) مي‌داند چندان قابل اعتنا نيست. فاطميه اول كه ۷۵ روز پس از رحلت (ص) است زمان اين بانوي بزرگوار نيست بلكه آغاز بيماري و بستري شدن حضرت و در واقع زمان هجوم به خانه ايشان براي بيرون بردن به منظور بيعت است كه به سقط جنين صديقه طاهره (س) و بيماري او منتهي شد. شهادت حضرت در اصل روز سوم جمادي‌الثاني يعني حدود ۳ ماه پس از رحلت پدر بزرگوارشان بوده است كه به فاطميه دوم در كشور ما معروف و مشهور است. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
آیین نکوداشت علامه سید جعفر مرتضی عاملی رحمه الله با حضور حضرت آیت الله یوسفی غروی حفظه الله ساعت 10 الی 12 چهارشنبه 1398/10/25 سالن همایش شیخ طوسی رحمه الله پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
باسمه تعالی باتوجه به برگزاری نکوداشت مرحوم علامه سید جعفر مرتضی عاملی رحمه الله درس حضرت استاد فردا چهارشنبه 1398/10/25 تعطیل میباشد.
آیت الله یوسفی غروی در بزرگداشت مرحوم علامه سید جعفر مرتضی: پس از دوره تاریخ اسلام مرحوم علامه مجلسی در سه قرن پیش، جای کتاب "جامع" پیرامون تاریخ شیعه در حوزه شیعی خالی بود و مرحوم سید جعفر مرتضی با کتاب تاریخ اسلام خود این خلأ را پر کرد. https://fa.shafaqna.com/news/872884/ @Yusufi_Gharawi
آیت الله یوسفی غروی در بزرگداشت مرحوم علامه : در دوران بعثی ها، سید جعفر مرتضی مدت کمی به نجف مشرف شده بودند و بعثی ها نسبت به طلاب عرب زبان بویژه طلاب لبنانی فشار وارد می کردند و توقع همکاری را داشتند و لذا ایشان از حوزه نجف به قم مشرف شدند. در همان ایام شش روزه ای که بعثی ها به آقایان مهلت داده بودند که با آنها همکاری کنند یا از عراق بروند، دیدم که طلاب برای استخاره نزد مرحوم سید عبد الاعلی سبزواری می رفتند، استخاره ایشان هم قرآنی بود و من خیلی این جمله را از ایشان شنیدم؛ بویژه بعد از گذشت شش روز مهلت که وسیله خروج از نجف به راحتی مهیا نبود و عده زیادی بدون اختیار جا ماندند، که می گفت: «چون اکثر استخاره ها خوب آمده بنظرم رسیده است کسانی در این دو حوزه بوده و هستند که نمی خواهند جدا شوند و به حوزه دیگری بروند اما خداوند خواسته است که میان این دو حوزه تلاقی افکاری انجام گیرد». بنابر این کلمه ایشان آثار و برکاتی بر حوزه ها مترتب شد و عده ای از حوزویان نجف به قم مشرف شدند و منشا آثار و برکات فراوانی شدند بنابراین خوب است ای در مورد تاریخ و آثار و برکات حوزه ها بنویسد. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی آیت الله یوسفی غروی درنکوداشت علامه سید جعفر مرتضی عاملی ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
▪️عیادت شیخین از حضرت زهرا(علیها السلام) بعنوان حلالیت طلبی، اما بدون آنکه حاضر به برگرداندن حق و پایان دادن به غصب باشند! شیخ صدوق به دو سند از امیرالمؤمنین و امام حسین(علیهما السلام) روایت کرده که فرموند: هنگامی که بیماری حضرت زهرا(س) شدت گرفت زنان مهاجرین و انصار گرد ایشان آمدند و جویای حال ایشان شدند. حضرت در پاسخ بیاناتی فرمود که گویای شدت نارضایتی ایشان از سستی و کوتاهی مردانشان بود. زنان بیانات حضرت را به مردانشان رساندند، و در نتیجه عده‌ای از مردان مهاجرین و انصار جهت عذرخواهی نزد حضرت آمدند و گفتند: ای سرور بانوان، اگر ابوالحسن این امر را پیش از آنکه این حکومت تثبیت شود و استحکام یابد به ما میگفت هرگز از او به دیگری عدول نمیکردیم! حضرت(س) فرمود: از من دور شوید! که با این عذر آوردنهای دروغینتان پذیرش عذری نیست، و با این سستی شما چاره‌ای نیست و کاری از پیش نمیرود. و شاید همین قضایا بود که شیخین را به تلاش برای ملاقات و عیادت حضرت برانگیخت. خبر عیادت را سُلیم بن قیس هلالی از ابن عباس، و شیخ صدوق با سلسله سندش از امام صادق(علیه السلام) روایت نموده که همراه با جزئیات بیشتری است. امام(ع) فرمود: هنگامی که فاطمه بیمار شد.. آن دو برای عیادتِ حضرت اذن خواستند اما حضرت نپذیرفت به آنها اذن دهد. پس ابوبکر با خدا پیمان بست که سقف خانه‌ای بر او سایه نیاندازد تا آنکه نزد فاطمه برسد و از وی رضایت بطلبد! و یک شب را در بقیع گذراند! پس عُمر نزد علی(علیه السلام) آمد و گفت: بدرستی که ابوبکر همراه پیامبر خدا(صلّی الله علیه وآله) در غار بود پس یار پیامبر است، و او پیرمردی دل نازک است! و چندین بار آمدیم که از فاطمه اذن ورود بگیریم تا رضایت بطلبیم! اما او نپذیرفت که به ما اذن ورود دهد. پس اگر مصلحت میدانی برایمان از او اذن ورود بگیر. حضرت گفت: باشد. پس علی بر فاطمه وارد شد و به ایشان گفت: ای دختر پیامبر خدا، از این دو نفر کارهایی سر زده که خود شاهد بوده‌ای، و چندین بار آمده‌اند و ردشان کرده‌ای و بهشان اذن نداده‌ای، و از من خواستند که برایشان اذن بگیرم. حضرت زهرا گفت: بخدا به آنها اذن نخواهم داد و کلمه‌ای با آنها سخن نخواهم گفت تا پدرم را ملاقات کنم و شکایت و دادخواهی از این دو را نزد او برم بخاطر آنچه انجام دادند و نسبت به من مرتکب شدند! علی(علیه السلام) گفت: پس من برایشان ضمانت کردم که اذن بگیرم! حضرت گفت: اگر چیزی را برایشان ضمانت کرده‌ای خانه خانۀ توست و زنان تابع مردانند، در چیزی با شما مخالفت نمیکنم، پس به هرکه خواهی اذن بده! پس علی(علیه السلام) خارج شد و به آن دو اذن داد، [پس وارد شدند] و هنگامی که چشمشان بر فاطمه(علیه السلام) افتاد بر وی سلام کردند، اما حضرت جواب سلامشان را نداد بلکه رویش را از آن دو برگرداند. پس آن دو به سمت روی حضرت رفتند.. پس حضرت(س) به علی(علیه السلام) گفت: جامه را از من بگردان! و زنانی در اطراف حضرت بودند پس حضرت به آنها گفت: صورتم را بگردانید! پس هنگامی که روی حضرت را برگرداندند آن دو نیز به سمت روی حضرت رفتند و ابوبکر گفت: ای دختر پیامبر خدا، جز این نیست که نزدت آمده‌ایم برای حلالیت طلبی و دوری از خشم و غضبت، از شما میخواهیم که ما را ببخشی و از آنچه از ما نسبت به شما رخ داده بگذری! پس حضرت(س) به آن دو گفت: هرگز یک کلمه با شما سخن نخواهم گفت تا پدرم را ملاقات کنم و شکایت شما دو نفر را نزد او برم و از آنچه کردید و انجام دادید و نسبت به من مرتکب شدید دادخواهی کنم! آن دو گفتند: پس ما برای عذرخواهی آمده‌ایم و رضایتت را میطلبیم؛ ببخش و از ما در گذر و ما را به آنچه از ما سر زده مؤاخذه مکن! پس حضرت بسوی علی(علیه السلام) رو نمود و به ایشان فرمود: من با این دو نفر کلمه‌ای سخن نخواهم گفت تا از آنها دربارۀ چیزی که آنرا از پیامبر خدا شنیده‌اند بپرسم، پس اگر با صداقت پاسخم را دادند میبینم نظرم چه میشود! آن دو گفتند: خدایا!، باشد!، و ما جز حق نخواهیم گفت و گواهی نخواهیم داد مگر به صداقت! پس حضرت گفت: شما را به خدا قسم میدهم آیا شنیدید پیامبر را که میگفت: «فاطمه پارۀ تن من است و من از اویم، هرکه او را بیازارد پس حقا که مرا آزرده و هرکه مرا بیازارد پس به حق که خدا را آزرده، و هرکه او را پس از مرگم بیازارد همچون کسی است که او را در حیاتم آزرده، و هرکه در حیاتم او را بیازارد همچون کسی است که پس از مرگم او را آزرده»؟ گفتند: خدایا، بله. حضرت گفت: الحمد لله. سپس حضرت گفت: خدایا من تو را گواه میگیرم -و شاهد باشید ای کسانی که در اینجا حاضرید- که این دو مرا در حیاتم و در هنگام مرگم آزردند! بخدا کلمه‌ای با شما دو نفر سخن نگویم تا پروردگارم را ملاقات کنم و شکایتتان را از آنچه کردید و نسبت به من مرتکب شدید نزد او برم! پس ابوبکر گفت: ای وای بر من! ای کاش مادرم مرا نزاییده بود! اما عمر .. (ادامه در ص2) 1️⃣ @Yusufi_Gharawi
(ادامه از ص1) 2️⃣ پس ابوبکر گفت: ای وای بر من! ای کاش مادرم مرا نزاییده بود! اما عمر به او گفت: عجب از مردم، چطور ولایت امورشان را به تو داده‌اند در حالی که تو پیرمردی هستی که خرفت و کودن شده‌ای!؛ از خشم یک زن اندوهگین و بی قرار میشوی و از رضایتش خوشحال! مگر چه کرده کسی که زنی را خشمناک کند؟! و برخاستند و خارج شدند. این خبر را ابن قُتیبه با این تتمه روایت کرده: حضرت گفت: پس من خدا و فرشتگان را گواه میگیرم که شما دو نفر خشمناکم کردید و راضی و خشنودم نکردید، و هنگامی که پیامبر را ملاقات میکنم شکایتتان را نزد او میبرم! پس ابوبکر گفت: من پناه میبرم به خدای تعالی از خشمش و خشم تو ای فاطمه. سپس ابوبکر گریۀ سختی کرد و گریان خارج شد در حالی که حضرت به او میگفت: بخدا در هر نمازم نفرینت میکنم. و در پیام امیرالمؤمنین(علیه السلام) به فرستادۀ عمویش عباس در آخرین روزهای حیات حضرت زهراء(علیها السلام) اینگونه آمده است: «.. و بدرستی که فاطمه دختر پیامبر خدا(صلّی الله علیه وآله) هنوز همچنان ستمدیده است، از حقش محروم، و از میراثش رانده شده. به سفارش پیامبر خدا(صلّى الله عليه وآله) دربارۀ وی عمل نشد، و حق و احترام پیامبر و حق خدای عزّ وجل نسبت به او مراعات نشد؛ و کفایت میکند که خدا حاکم است و کیفر دهنده و انتقام گیرنده از ظالمین!». 📚 موسوعة التاريخ الإسلامي 4: 142- 148. از: - الإحتجاج (الطبرسي، 548ق) 1: 149. و برای منابع خطبه، رک: موسوعة 4: 144. مرحوم مجلسی نیز این خطبه را از بیشتر این منابع در بحارالأنوار 43: 158- 163 آورده، و سپس تا ص170 به شرح آن پرداخته. - كتاب سليم بن قيس الهلالي العامري(76ق): 391. - علل الشرائع (الصدوق، 381ق) 1: 220- 223، ب149. - الإمامة والسياسة (ابن قتيبة الدينوري، 276ق) 1: 14. - الأمالي (الطوسي، 460ق): 155- 156، ح258. @Yusufi_Gharawi
وقعة الطف، کتابی است بازسازى‌شده از کتاب مفقود ابومخنف ازدى (متوفای 157ق) درباره واقعه کربلا که توسط نویسنده و محقق معاصر محمدهادی یوسفی غروی گردآوری شده است. این کتاب مهم‌ترین کتابی است که موجب شهرت ابومخنف گردیده و شامل دقیق‌ترین آگاهی‌ها از واقعه کربلاست. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ مؤلف، کتاب را تقریبا هفتاد سال پس از واقعه عاشورا؛ یعنی در دهه یک‌صدوسی هجری نوشته است و ازآن‌رو که خود از اهالی کوفه مرکز اخبار فاجعه عاشورا بوده است، غالباً حوادث را با یک و یا حداکثر با دو واسطه نقل نموده است. در برخی موارد حوادث را از کسانی چون عقبة بن سمعان و غلام عبدالرحمن بن عبدربه و ضحاک مشرقی نقل نموده که در روز عاشورا در کنار امام حسین(ع) بوده‌اند، ولی به شهادت نرسیده و زنده مانده‌اند و یا در پاره‌ای موارد از کسانی چون حمید بن مسلم و عفیف بن زهیر و کثیر بن عبدالله شعبی، اخبار روز عاشورا را نقل کرده که خود از شهود قتل امام حسین(ع) بوده‌اند. ازاین‌رو مقتل او که توسط شاگردش هشام بن محمد کلبی روایت شده است همواره منبعی مستند و موثق و اطمینان‌بخش محققین و مورخین اسلامی بوده و در کتب خویش از آن نقل می‌کرده‌اند[ برای مطالعه گزارش کتاب اینجا کلیک کنید http://wikinoor.ir/%D9%88%D9%82%D8%B9%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%B7%D9%81 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
علم تاریخ را تعریف کنید. آیا تاریخ گرایش‌های مختلف دارد؟ مسئله تعریف، معرکه آرا است. من با قطع نظر و با چشم‌پوشی از تعریف‌هایی که شده است، در یک کلمه می‌گویم تاریخْ انعکاس جریان‌های قابل یادداشتِ بشر است. بشر نوشتن را آموخته و فهمیده است. بعضی از کارهایی که به دست بشر رخ می‌دهد یا حتی از حوادث کنونی پیش می‌آید، قابل یادداشت است؛ ممکن است به لحاظ آثار و نتایج و فوایدی باشد که بر آن مترتب می‌شود یا عبرتی که آیندگان از گذشتگان می‌گیرند. من در مقدمه تحقیق کتاب وقعه الطف در تعریف تاریخ همین یک جمله را نوشته‌ام که انسان کتابت را فرا گرفت و آنچه را که خود و دیگران انجام داده بودند منعکس کرد و همین تاریخ شد؛ البته همان‌طور که شما اشاره کردید، چنین تعریفی از تاریخ، سطح وسیعی را شامل می‌شود و طبعاً تقسیم‌بندی متعددی خواهد داشت؛ علاوه بر اینکه هر علمی هر چه زمان بر آن می‌گذرد، موجب انشعابات متعدد در آن می‌شود. وقتی یک علم توسعه پیدا کند، طبعاً در آن تقسیم‌بندی پدید می‌آید و هر قسمتش به یک جهت اختصاص پیدا می‌کند. تاریخ مضاف یعنی تاریخی که عنوانش مضاف‌الیه‌ای داشته باشد تا آن قسمت خاص را مشخص و معین کند. تاریخِ مضاف به‌تبع مضاف‌الیه‌اش اقسام مختلفی پیدا می‌کند. مضاف‌الیه‌اش گاهی جوامع بشری است، گاه مکان‌های متعدد و گاه مقاطع مختلف زمانی و گاهی هم علوم مختلف بشری است که می‌شود تاریخ علم. از سوی دیگر اینکه علم بشری تقسیمات متعددی دارد و طبعاً تاریخ هم به اضافه این علوم اقسام متعددی پیدا می‌کند و سپس تفسیر تاریخ وارد کار می‌شود؛ یعنی اینکه علل و عوامل و بواعث و محرکات تاریخ بررسی شود.
ادامه👆 چنین چیزی تحلیل است. تحلیلِ حوادث تاریخی یعنی ببینیم چه عواملی برای ظهور و بروز فلان حادثه در کار بوده است و البته به دنبال بررسی علل و عوامل، بررسی آثار و نتایج آن عوامل می‌آید که ممکن است این آثار و نتایج، خود تأثیرگذار بر حوادث بعدی باشند. نتایج در اینجا حالت دوگانه‌ای پیدا می‌کنند؛ از یک سو آثار و نتایج حوادث قبلی‌اند و از یک سو علل و عوامل حوادث بعدی. عنوان میان‌رشته‌ای پیدا می‌کند. به همین دلیل بنابر اصول عقلایی می‌گویند تحلیل تاریخ، فرع بر تحقیق تاریخ است. چرا ابتدا باید تحقیق کرد؟ چون افراد متعددی تاریخ را نوشته‌اند و انگیزه‌های مختلف داشته‌اند و وقتی ناقلان مختلف شوند، حوادث به صورت مختلف نقل می‌شوند؛ بنابراین نیاز به تحقیق داریم. تحقیق یعنی بررسی مرجحات و قرائن و نشانه‌هایی که یکی از گزارش‌ها را بر گزارش دیگر ترجیح می‌دهد. البته ممکن است هر کس تحقیق را در سطحی خاص مناسب بداند. وقتی تحقیق انجام گرفت، منشأ یا زمینه‌ای برای تحلیل می‌شود، نه اینکه انسان هر خبری را از هر جا بدون تحقیق بگیرد و شروع به تحلیل کند، آن‌گونه که در عصر حاضر رسم شده است. همین امر موجب شد من بیشتر به تحقیق متون تاریخی بپردازم. می‌دانستم آنچه در این زمانه مطرح است، متون تاریخی نیست و تحلیل‌های تاریخی است. جای تحقیق تاریخی به‌خصوص درباره متون تاریخی اسلام، صدر اسلام و سیره نبوی و ائمه اطهار(علیهم‌السلام) خالی است. متون تاریخی ما اشکال، نقاط ضعف و چالشی دارند. نیاز است برای گزینش متن تاریخیِ راجح بازبینی شوند و این متن، محور تحلیل‌های بعدی قرار گیرد. ادامه دارد 👇🏻 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @Yusufi_Gharawi
(1) ❔١. چرا ام‌البنین(علیها السلام) در کربلا نبود؟ ● ایشان در آن زمان بانوی میان سالی بود؛ یعنی اگر هنگام ازدواج با امیرالمؤمنین(علیه السلام) در سال بیستم هجری حدوداً بیست ساله بوده، در هنگام واقعه کربلا که ابتدای سال ٦١ق اتفاق افتاد در حدود شصت سال داشته. و بعنوان همسر امیرالمؤمنین(علیه السلام) از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است. از سوی دیگر، ظاهر حرکت کاروان امام حسین(علیه السلام) در همان ابتدا اینطور نبود که به قصد کربلا و شهادت باشد؛ خروج شبانۀ امام و اهل بیتش در شب بیست و نهم رجب سال ٦٠ق از مدینه به سمت مکه بود، نه کربلا. و به این قصد بود که در پناه حرم امن الهی در امان باشند بدین صورت که یزید از اینکه امام را بین دوراهیِ قتل یا بیعت مطلقه*️⃣ گذاشته بود کوتاه بیاید. که در این سفر، فرزندان ام‌البنین همراه امام و در رکاب ایشان بودند. و دعوت کوفیان از امام در این مدتِ اقامتِ حدوداً چهار ماهۀ امام در مکه انجام گرفت، نه پیش از خروج امام از مدینه. اهل کوفه که خود از خلافت یزید ناراضی بودند و نمی‌خواستند زیر بار بیعت او روند هنگامی که از خودداری امام از بیعت با یزید و پناه بردن ایشان به حرم مکه مطلع شدند با فرستادن نامه‌هایی ایشان را به کوفه دعوت، و آمادگی خود جهت حمایت و دفاع از ایشان، و حتی آمادگی‌شان جهت اخراج حاکم کوفه را اعلام نمودند. امام(ع) اقامتش در پناه حرم مکی را ادامه داد تا آنکه با شروع ایام حج و سرازیر شدن مسلمانان از سراسر مناطقِ دور و نزدیکِ سرزمین پهناور اسلامی به مکه و بالا رفتن احتمال پیوستن آنان به امام یا دست‌کم تحت تأثیر قرار گرفتنشان جهت خروج از بیعت با یزید، تهدیدها و فشارهای یزید بر امام شدیدتر شد و به جایی رسید که دستور خونریزی مطلق یعنی حتی در داخل مسجدالحرام و در جوار کعبه را صادر کرد. با این تشدّد دستگاه خلافت، امام برای جلوگیری از شکسته شدن امنیت و احترام خانۀ خدا چاره‌ای نداشت جز اینکه یا ذلت بیعت مطلقه را بپذیرد یا از حرم مکه خارج شود تا تهوّر و گستاخی و بی‌پروایی یزید و آل ابی‌سفیان در جنگ طلبی و خونریزی، در منطقۀ حرم انجام نگیرد و موجب شکسته شدن حرمت مکه و مسجدالحرام نشود. لذا امام(علیه السلام) و همراهانش در روز هشتم ذی حجه، روز ترویه، از مکه خارج شدند. و در انتخاب مقصد، از آنجا که در تمام این مدتِ اقامت امام در مکه، اهالی هیچ منطقه‌ای جز کوفه از بیعت با یزید خودداری نکرده و ارتباطی با امام برقرار نکرده بودند بنابراین به طور طبیعی راه و مقصدی برای امام نبود مگر کوفه. و این سفر هم ظاهرش از ابتدا معلوم نبود که به کربلا منجر می‌شود، بلکه هجده هزار نفر از کوفیان و اهل عراق با مسلم بن عقیل سفیر امام بیعت کرده بودند، و چهار هزار نفرشان در خانه‌های اطراف محل سکونت مسلم از او نگهبانی می‌کردند. شاید اگر این سفر امام به عراق به فرجام می‌رسید و پرچم عدل علی و خلافت اولاد معصومش در کوفه برپا می‌شد، فرزندان ام‌البنین، مادر را نیز به کوفه دعوت نموده و در آن‌جا میزبان او می‌شدند. اما وضعیت به گونۀ دیگری پیش رفت و حضرت ام‌البنین به طبیعت حال همچنان در مدینه ماند و خبر واقعه کربلا و شهادت فرزندانش را به او رساندند. 📚 مجموعۀ مصاحبه‌ها: ٧٢٨، موسوعة التاريخ الإسلامي ٦ : ٦٢،٦٤، ٦٦ - ٦٨، ٨٨. (1) ــــــــــــــــــــ *️⃣ این در حالیست که بیعت خلفای پیشین مقید و مشروط بود؛ مقید به کتاب خدا و سنت پیامبر. لذا در صورت تخطی و انحراف خلیفه یا کارگزارانش از کتاب خدا و راه و روش پیامبر، علی رغم جوّ خفقانی که کم و بیش شدّت و ضعف میگرفت و علی رغم عذرتراشیها و توجیه‌گریها اما اینجور نبود که هرگز در هیچ موردی جایی برای تخطئه و انتقاد و اعتراض علیه خلیفه و الزام او به جبران خطایش یا خطای کارگزارانش نباشد یا به نتیجه نرسد و راه اصلاح از اساس بسته باشد. @Yusufi_Gharawi
(2) ❔۲. اگر مطلع بودن ام البنین از فرجام خروج امام از مدینه که به شهادت امام و اسارت اهل بیتش می‌انجامد موجب همراهی ام البنین می‌شد پس ام سلمه که توسط خود امام از سرانجام این سفر مطلع شده بود چرا با امام نرفت؟ آیا به دلیل آیۀ ﴿وَقَرۡنَ فِی بُیُوتِكُنَّ﴾(أحزاب/٣٣)؟ و آیا این آیه شامل ام البنین نمی‌شد؟ ● اصل خبر أم سلمه از طریق سید بن طاووس شهرت پیدا کرده و سند معتبری ندارد. از لحاظ محتوا نیز خبر ابن طاووس با محتوای اخبار معتبر همخوانی ندارد؛ زیرا اخبار معتبر گویای اینست که خروج امام از مدینه بصورت ناگهانی و شتابان و در دل تاریکی شبِ ۲۹ ماه یعنی شب غیرمهتاب بوده، حال آنکه خبر ابن طاووس متضمن این معناست که مردم از تصمیم امام بر خروج از مدینه آگاه شده بودند. و اگر چنین می‌بود که مردم مطلع می‌بودند عوامل حکومتی گزارش می‌دادند و مانع می‌شدند. همچنین در آن خبر اینطور آمده که در هنگام روز أم‌سلمه آمده گریه کرده و امام دلداریش داده و أم‌سلمه می‌گوید «وَلدي إن ذهبتَ فلا تذهبْ إلی العراق...»: فرزندم اگر حتماً رفتنی هستی پس به عراق نرو!؛ در حالیکه در آن برهه هیچ حرفی از عراق و کربلا نبوده، و اصلاً فرستادن مأموران والیِ مدینه جهت احضار و اجبار امام بر بیعت در هنگام غروب بود و امام به مأموران فرمود: حالا باشد فردا صبح تا ببینیم چه میشود، و امام در دل همان شب به همراه فرزندان و برادران و اهل بیتش شتابان راهی مکه شد؛ یعنی بعد از این ابلاغ و احضار از طرف حاکم مدینه دیگر اصلاً امام در مدینه نماند تا أم‌سلمه خدمت ایشان برسد و نصیحتی کند و گفتگویی میانشان باشد. و بالاخره با غیر معتبر بودن اصل خبر دیگر جایی برای توجیه و تأویلش نمی‌ماند. ❔٣. اگر ام البنین یا ام سلمه همراه امام می‌بودند آیا مانع از وقوع خونریزی و هتک حرمت و لااقل مانع از اسارت زنان نمی‌شدند؟ ● خیلی بعید است. بلکه احتمالاً آنها را هم خارجی حساب کرده و اسیر می‌کردند؛ یزیدی که حتی جوار کعبه و معلق بودن به پردۀ کعبه را حرمت نمی‌نهد، بلکه خودِ کعبه را نیز به هدف چیره شدن بر رقبای سیاسی‌اش به منجنیق می‌بندد، گستاخی‌اش در حدی هست که برای زیر پا گذاشتن اعتبار و وجاهت أم‌سلمه نیز بی‌بهانه نماند. 📓 پرسش و پاسخ‌های شفاهی از استاد @Yusufi_Gharawi
سلام علیکم باتبریک میلاد باسعادت حضرت زهرا سلام الله علیها به اطلاع میرساند بحث تاریخ حضرت استاد امروز برگزار نمیشود و ان شاء الله از فردا پیگیری میشود.
سلام علیکم درس حضرت استاد تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشد.
واکنش آیت الله یوسفی غروی به مداحی اخیر: این حکایت، عوامانه است و صحت ندارد/ صدا و سیما باید از پخش پیش گیری می کرد / مداحان و اهل منبر از کتب اربعه استفاده کنند شفقنا – کارشناس برجسته تاریخ اسلام با بیان اینکه حکایت خوانده شده توسط یک مداح در حرم امام رضا (ع) در هیچ آیه و روایتی ریشه ندارد و ادعایی بی اساس بوده است، گفت: در کنار اشتباهی که این مداح مرتکب شد، متأسفیم از اینکه این مطلب از صدا و سیما پخش شده است. به فرض که مداح کم معرفتی داشته و چنین مطلبی را نقل کرده است، چرا صدا و سیما اجازه داد این مطلب پخش شود!؟ همان زمان که در کنار ضریح امام رضا(ع) این مطلب در حال گفتن بود ارتباط باید قطع می شد و اجازه داده نمی شد که چنین مطالبی مستقیماً پخش شود. آیت الله محمدهادی یوسفی غروی در گفت وگو با شفقنا درباره حکایتی که چند روز پیش یک مداح بیان کرد و واکنش ها و انتقادات بسیاری به دنبال داشت، اظهار کرد: حکایتی که این مداح مطرح کرد، صحت نداشته و بی اساس بوده است و اینکه مداح ادعا کرد که حضرت زهرا(س) به فردی شراب خوار و قمار باز بیان کردند با فرزند من قمار نکن، قصه ای عوامانه است و صحت ندارد. یوسفی غروی با بیان اینکه در بی اساس بودن و صحت نداشتن این داستان هیچ شکی نیست، گفت: نکته مهمی که نباید در این میان نادیده گرفته شود این است که این نوع داستان ها قطعاً مناسب یک مداح آن هم در حرم مطهر یک امام معصوم نیست، اما متأسفانه مراتب معرفت ها بسیار متفاوت شده است. وی افزود: اینکه یک مداح فرصت پیدا کند و در حرم امام رضا(ع) به مداحی بپردازد، اتفاق کمی نیست، ایشان باید قدر این فرصت را می دانست و به بیان چنین مطلب بی اساسی که در هیچ آیه و روایتی ریشه ندارد، نمی پرداخت. کارشناس برجسته تاریخ اسلام گفت: افرادی به این مداح و داستانی که تعریف کرده انتقاد کردند که انتقاد آنان به جاست، اما متأسفیم از اینکه این مطلب از صدا و سیما پخش شده است. به فرض که مداح کم معرفتی داشته و چنین مطلبی را نقل کرده است، چرا صدا و سیما اجازه داد این مطلب پخش شود!؟ همان زمان که در کنار ضریح امام رضا(ع) این مطلب در حال گفتن بود ارتباط باید قطع می شد و اجازه داده نمی شد که چنین مطالبی پخش شود! این گونه مطالب ضبط هم نباید بشود چه رسد به پخش! یوسفی غروی بیان کرد: همه ما بشر هستیم و معصوم نیستیم و اشتباهاتی داریم، این هم متاسفانه از جمله اشتباهی هست که رخ داد. کارشناس برجسته تاریخ اسلام در مورد اینکه مبنای روایی مستندات کافی و دقیقی دارند، گفت: نمی توان در مورد همه روایات حکم کلی داد، روایات باید یک به یک مورد بررسی قرار گیرند و مشخص شوند، سندیت روایت چیست، راوی این روایت کیست و اگر لازم باشد دقیق تر در مورد روایتی حکم شود، باید رجال سند آن نیز بررسی شود به عبارت دیگر مشخص شود طریق صاحب کتاب به چه صورت است، راویان یک به یک بررسی شوند تا نقل آن روایت به امام معصوم برسد. همه روایات باید طبق کتب علم رجال یک به یک معرفی شده باشند و هرکدام که معرفی نشده اند، اعتبار ندارند و هرکدام که اسمشان نیامده باشد یا آمده باشد و گفته شده که ضعیف یا مجهول هستند هم از اعتبار ساقط می شوند. حتی اگر در مورد سندیت یک روایت توصیف شد که ۳۰ نفر انسان معتبر و موثق آن را نقل کرده و سندیت حتی یکی از آنها ضعیف و مجهول باشد، آن خبر نیز معتبر نمی باشد. باید توجه داشته باشیم که بررسی اسناد مساله ای مشکل و بسیار مهم است. یوسفی غروی خاطرنشان کرد: بیان می شود برخی از مردم اخباری گر و برخی اصولی هستند، اصولی یعنی کسانی که مراعات این قواعد علمی را کنند و اخباری ها یعنی کسانی که حداکثر به اعتبار مولف کتاب اکتفا می کنند یعنی همان اندازه که معلوم می شود از چه کتابی و چه کسی نقل شده است به عنوان مثال اگر از کتب اربعه یعنی از کتاب اصولکافی، الاستبصار، کتاب من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام یعنی از مرحوم شیخ صدوق یا شیخ طوسی یا شیخ کلینی باشد، گفته می شود معتبر است و نیاز به بررسی سند نیست. @Yusufi_Gharawi منبع: https://fa.shafaqna.com/news/934765/
🔹 تعداد همسران امام حسن مجتبی(علیه السلام) ❓اینکه گاهی گفته میشود امام حسن مجتبی(ع) سیصد همسر داشته تا چه اندازه درست است؟ ● شبهۀ مربوط به تعداد زوجات امام حسن مجتبی(ع) یک شبهۀ قدیمی است که اضافه بر محققان شیعی حتی برخی از نویسندگان و محققان اهل سنت نیز مطالب تحقیقی و نسبتاً مفصلی در رد این شبهه و مبرا بودن امام حسن مجتبی(ع) از این افتراء نوشته‌اند. راجع به منبع این شبهه، یادم است مرحوم شهید محراب آیةالله سید اسدالله مدنی تبریزی(ره) در شبهای ماه مبارک رمضان در نجف اشرف، در مسجد شیخ انصاری منبر علمایی میرفت و هر دو شب از منبرش در ماه مبارک را به یکی از معصومین(عليهم السلام) اختصاص داده بود و در همین منبرها این شبهه را نیز مطرح و سپس بیان کرد که قدیمی‌ترین کتابی که این عدد سیصد همسر را گفته کتاب «قُوْت القلوب»1️⃣ است. کتاب «قوت القلوب في معاملة المحبوب، ووصف طريق المريد إلى مقام التوحيد» بمعنای مایۀ حیات قلبها در معامله با محبوب و بیان راه رسیدن مرید به مقام توحید، تألیف ابوطالب مکی متوفای ٣٨٦ق در بغداد است که چون در مکه پرورش یافته به مکی معروف شده. این کتاب در بیان آدابِ سلوک صوفیانه و از مشهورترین و مهمترین منابع صوفیه و یکی از منابع کتاب «إحیاء علوم الدینِ» غزالی است که در موارد متعدد به آن استناد کرده است. ابوطالب مکی در بغداد سکنی گزید و حالت عارفانه و صوفیانه‌ای داشته و گفته میشود گرسنگی شدیدی به خود میداد و سالها خوراکش برگ و علف و ریشۀ گیاهان صحرا بود و به ریاضت و تجرّد میگذراند و ازدواج نکرد. و قابل توجه اینکه علمای اهل سنت تصریح کرده‌اند که این کتاب حاوی مطالب جعلی و عقاید باطل و فاسد است. و از جمله اعتقادات وی اینکه: «هیچ چیزی برای مخلوقین پرضررتر از خالق نیست!»2️⃣. وی مجلس وعظی در مسجد مرکزی بغداد، جامع منصور3️⃣، داشته و این مطلبِ بی‌پایه علیه امام را در آنجا مطرح کرده بدون آنکه سندی برای این ادعایش بیاورد و بگوید از که شنیده و اشخاصی را بعنوان واسطه‌های نقل این خبر از زمان امام حسن(ع) نام بیاورد، یا کتاب و منبعی را برای این خبرش ذکر کند. و روشن است که چنین خبری هیچ اعتباری ندارد. وانگهی اگر فرضاً امام حسن(ع) سیصد همسر داشته پس آثار این سیصد همسر چیست و کجاست!؟ به تعبیر دیگر با وجود سیصد همسر میباید بطور طبیعی امام حسن(ع) بیش از سایر امامان فرزند میداشت و سادات حسنی خیلی بیش از مثلاً سادات موسوی میبودند. ❓تعداد واقعی همسران و فرزندان امام مجتبی(ع) چقدر است؟ ● مؤرخان بدون هیچ اختلافی در بیان تعداد و اسامی همسران امام حسن مجتبی(ع) هیچکدام بیش از پنج همسر نام نبرده‌اند، و فرزندان ایشان را نیز هیچکدام بیش از پانزده نفر نگفته‌اند. اینجا هم به همان ابهام برمیگردیم که اگر واقعاً تعداد همسران امام رقم بالایی و مثلاً سیصد زن میبود پس چرا تنها پنج تن از آنها شناخته شده‌اند و بقیه هیچ نامی ندارند!؟ این ادعا، این علامت استفهام بزرگ را دارد. ❓چه انگیزه‌ای برای جعل و نشر اینگونه مطالب دروغ وجود داشت؟ ● دولت عباسیان در حدود نیمه‌های قرن چهارم هجری یعنی در اوج قدرتش گرفتار قیامهای متعددی به رهبری علویان بود که بیشترشان از سادات حسنی بودند. لذا عباسیان انگیزۀ توهین و تحقیر سادات حسنی را داشتند و متأسفانه از راه توهین مستقیم و غیرمستقیم به امام حسن مجتبی(ع) این خواستۀ خود را تأمین میکردند. گاه به صراحت وگاه در لفافه به سادات حسنی میگفتند افتخارتان به جدتان حسن مجتبی است درصورتی که ایشان چنین و چنان بوده پس شما هم انگیزه‌های شهوانی دارید ومیخواهید به پول وامکاناتی برسید! 📓 مجموعۀ مصاحبه‌ها: ٤٥٣- ٤٥٥. ـــــــــــــــــــ 1️⃣ قوْت القلوب ٢: ٤٠٨: «وتزوج الحسن بن علي(رضي الله عنهما) مائتين وخمسين امرأة وقيل ثلاثمائة» 2️⃣ در منابع مربوطه مطالب این دو منبع دربارۀ وی نقل وتأیید ضمنی شده‌؛ - تاريخ بغداد (الخطيب البغدادي، ٤٦٣ق) ٣: ٣٠٣/ شمارۀ ١٣٩٥: «صنّف كتاباً سمّاه "قُوْت القلوب".. ذكر فيه أشياء منكرة مستشنعة في الصفات.. وقال لي أبو طاهر محمد بن علي بن العلاف: كان.. من أهل الجبل.. وقدِم بغداد فاجتمع الناس عليه في مجلس الوعظ فخلط في كلامه. وحُفظ عنه أنه قال: «ليس على المخلوقين أضرُّ من الخالق!» فبدعه الناس وهجروه، وامتنع المكي [من الوعظ]» - تلبيس إبليس (ابن الجوزي، ٥٩٧ق): ١٥٩: «وصنف لهم أبو طالب المكي "قوت القلوب" فذكر فيه الأحاديث الباطلة وما لا يستند فيه إلى أصل، من صلوات الأيام والليالي وغير ذلك من الموضوع، وذكر فيه الإعتقاد الفاسد. وردّد فيه قول "قال بعض المكاشفين" وهذا كلام فارغ. وذكر فيه عن بعض الصوفية أن الله(عز وجل) يتجلى في الدنيا لأوليائه!» 3️⃣ بعد از بنای بغداد توسط ابوجعفر المنصور، خلیفۀ عباسی، اولین مسجد جامعی که در بغداد ساخته شد ونماز جمعه در آن برپا میشد مسجد کاخ منصور بود و جامع المنصور نامیده شد. @Yusufi_Ghara
💠 ميلاد الإمام الحسن(عليه السّلام)، تسميته، وبعض السنن نقل الدولابي في «الذرية الطاهرة» عن الليث بن سعد قال: وَلّدت فاطمة بنت رسول الله الحسن بن علي في شهر رمضان سنة ثلاث‏. وفي «الإرشاد» روى المفيد بسنده عن الصادق(عليه السّلام) أنه ولد ليلة النصف من شهر رمضان سنة ثلاث من الهجرة. وفي تسميته روى الطوسي في «الأمالي» بسنده عن الرضا(عليه السّلام) عن آبائه عن علي بن الحسين(عليهم السّلام) عن أسماء [بنت يزيد بن السكن الأنصارية الولّادة الخطّابة]1️⃣ قالت: إن فاطمة لما حملت بالحسن(عليه السّلام)‏ وولدته جاء النبيّ(صلّى الله عليه وآله) فقال: يا أسماء، هلمّي ابني. فدفعته إليه في خرقة صفراء فرمى بها النبيّ(صلّى الله عليه وآله) وأذّن في اذنه اليمنى وأقام في اذنه اليسرى، ثم قال لعليّ(عليه السّلام): بأي شي‏ء سمّيت ابني؟ قال: ما كنت لأسبقك باسمه يا رسول الله‏. فقال النبيّ: ولا أنا أسبق باسمه ربّي. فهبط جبرئيل(عليه السّلام) فقال: يا محمد، العلي الأعلى يقرؤك السلام ويقول: عليٌّ منك بمنزلة هارون من موسى، ولا نبيّ بعدك، سمِّ ابنك هذا باسم ابن هارون. فقال النبيّ: وما اسم ابن هارون؟ قال: شبّر. قال النبيّ: لساني عربي! قال جبرئيل: سمِّه الحسن. فسماه الحسن. فلما كان يوم سابعه عقّ النبيّ عنه بكبشين أملحين وأعطى القابلة فخذاً وديناراً، ثم حلق رأسه وتصدّق بوزن الشعر ورِقاً (فضةً) وطلى رأسه بالخَلوق2️⃣، ثم قال: يا أسماء، الدم فعل الجاهلية3️⃣. 📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ‏2: 249 - 250. عن: - الذرية الطاهرة: 101، 202، - الإرشاد 2: 5، - عيون أخبار الرضا 2: 25. ــــــــــــــــــــ 1️⃣ تعريف أسماء ب‍بنت عميس من اشتباه وخلط الرواة إذ أنها كانت في الحبشة آنذاك. 2️⃣ الخلوق: نوع من الطيب أعظم أجزائه من الزعفران أو هو الزعفران، يستخدم في غسل شعر الرأس ومشطه. 3️⃣ ويعلم منه بعض السنن وأن العرب كانوا يطلّون رأس الوليد بالدم ليصبح دمويّاً جريئاً!، فنسخه الإسلام. @alYusufi_alGharawi