eitaa logo
پژوهش‌های تاریخ اسلام
2.9هزار دنبال‌کننده
219 عکس
29 ویدیو
9 فایل
مرکز پژوهش های تاریخ اسلام لینک دعوت به کانال: @chsiqs قم، خیابان دورشهر، کوچۀ 15، پلاک 4 تلگرام: https://t.me/chsiqs جهت ارتباط با ادمین: @Chsi_qs لینک آپارات: www.aparat.com/chsiqs
مشاهده در ایتا
دانلود
❖ نشست اول از سلسله نشست‌های ایام فاطمیۀ ١٤٤٠ چهارشنبه ٣بهمن١٣٩٧ ٢ @Yusufi_Gharawi
باتبریک سالروز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی, دروس آیت الله یوسفی غروی از سه شنبه 1397.11.23 برقرار می باشد, ان شاء الله.
🔸 پیش‌نشست همایش بین المللی حضرت ابوطالب(عليه السلام)؛ حامی پیامبر اعظم(صلّى الله عليه وآله) با عنوان: 💠"مسأله‌یابی موضوعات همايش «ابوطالب(عليه السلام)»" با حضور اساتید ارجمند: آیةالله محمدهادی يوسفی غروی (رئیس شورای علمی همایش) حجة الاسلام والمسلمین محمدحسن شفیعی شاهرودی (مسؤول مؤسسه میراث نبوت) حجة الاسلام والمسلمین محمد مهدی صباحی کاشانی (عضو شورای علمی همایش) پنجشنبه، ۲۵ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۹ تا ۱۱ مکان برگزاری: پژوهشگاه جامعة الزهراء، طبقه سوم. @Yusufi_Gharawi
🔸 باسمه تعالی بدین وسیله اعلام می‌گردد امروز دوشنبه ۲۹بهمن درسهای استاد تعطیل است. @Yusufi_Gharawi
1️⃣ ١❔چرا ام‌البنین(علیها السلام) در کربلا نبود؟ ❖ ایشان در آن زمان بانوی میان سالی بود؛ یعنی اگر هنگام ازدواج با امیرالمؤمنین(علیه السلام) در سال بیستم هجری حدوداً بیست ساله بوده، در هنگام واقعه کربلا که ابتدای سال ٦١ق اتفاق افتاد در حدود شصت سال داشته. و بعنوان همسر امیرالمؤمنین(علیه السلام) از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است. از سوی دیگر، ظاهر حرکت کاروان امام حسین(علیه السلام) در همان ابتدا اینطور نبود که به قصد کربلا و شهادت باشد؛ خروج شبانۀ امام و اهل بیتش در شب بیست و نهم رجب سال ٦٠ق از مدینه به سمت مکه بود، نه کربلا. و به این قصد بود که در پناه حرم امن الهی در امان باشند بدین صورت که یزید از اینکه امام را بین دوراهیِ قتل یا بیعت مطلقه❋ گذاشته بود کوتاه بیاید. که در این سفر، فرزندان ام‌البنین همراه امام و در رکاب ایشان بودند. و دعوت کوفیان از امام در این مدتِ اقامتِ حدوداً چهار ماهۀ امام در مکه انجام گرفت، نه پیش از خروج امام از مدینه. اهل کوفه که خود از خلافت یزید ناراضی بودند و نمی‌خواستند زیر بار بیعت او روند هنگامی که از خودداری امام از بیعت با یزید و پناه بردن ایشان به حرم مکه مطلع شدند با فرستادن نامه‌هایی ایشان را به کوفه دعوت، و آمادگی خود جهت حمایت و دفاع از ایشان، و حتی آمادگی‌شان جهت اخراج حاکم کوفه را اعلام نمودند. امام اقامتش در پناه حرم مکی را ادامه داد تا آنکه با شروع ایام حج و سرازیر شدن مسلمانان از سراسر مناطقِ دور و نزدیکِ سرزمین پهناور اسلامی به مکه و بالا رفتن احتمال پیوستن آنان به امام یا دست‌کم تحت تأثیر قرار گرفتنشان جهت خروج از بیعت با یزید، تهدیدها و فشارهای یزید بر امام شدیدتر شد و به جایی رسید که دستور خونریزی مطلق یعنی حتی در داخل مسجدالحرام و در جوار کعبه را صادر کرد. با این تشدّد دستگاه خلافت، امام برای جلوگیری از شکسته شدن امنیت و احترام خانۀ خدا چاره‌ای نداشت جز اینکه یا ذلت بیعت مطلقه را بپذیرد یا از حرم مکه خارج شود تا تهوّر و گستاخی و بی‌پروایی یزید و آل ابی‌سفیان در جنگ طلبی و خونریزی، در منطقۀ حرم انجام نگیرد و موجب شکسته شدن حرمت مکه و مسجدالحرام نشود. لذا امام(علیه السلام) و همراهانش در روز هشتم ذی حجه، روز ترویه، از مکه خارج شدند. و در انتخاب مقصد، از آنجا که در تمام این مدتِ اقامت امام در مکه، اهالی هیچ منطقه‌ای جز کوفه از بیعت با یزید خودداری نکرده و ارتباطی با امام برقرار نکرده بودند بنابراین به طور طبیعی راه و مقصدی برای امام نبود مگر کوفه. و این سفر هم ظاهرش از ابتدا معلوم نبود که به کربلا منجر می‌شود، بلکه هجده هزار نفر از کوفیان و اهل عراق با مسلم بن عقیل سفیر امام بیعت کرده بودند، و چهار هزار نفرشان در خانه‌های اطراف محل سکونت مسلم از او نگهبانی می‌کردند. شاید اگر این سفر امام به عراق به فرجام می‌رسید و پرچم عدل علی و خلافت اولاد معصومش در کوفه برپا می‌شد، فرزندان ام‌البنین، مادر را نیز به کوفه دعوت نموده و در آن‌جا میزبان او می‌شدند. اما وضعیت به گونۀ دیگری پیش رفت و حضرت ام‌البنین به طبیعت حال همچنان در مدینه ماند و خبر واقعه کربلا و شهادت فرزندانش را به او رساندند. 📚 مجموعۀ مصاحبه‌ها: ٧٢٨، موسوعة التاريخ الإسلامي ٦ : ٦٢،٦٤، ٦٦ - ٦٨، ٨٨. ــــــــــــــــــــ ❋ این در حالیست که بیعت خلفای پیشین مقید و مشروط بود؛ مقید به کتاب خدا و سنت پیامبر. لذا در صورت تخطی و انحراف خلیفه یا کارگزارانش از کتاب خدا و راه و روش پیامبر، علی رغم جوّ خفقانی که کم و بیش شدّت و ضعف میگرفت و علی رغم عذرتراشیها و توجیه‌گریها اما اینجور نبود که هرگز در هیچ موردی جایی برای تخطئه و انتقاد و اعتراض علیه خلیفه و الزام او به جبران خطایش یا خطای کارگزارانش نباشد یا به نتیجه نرسد و راه اصلاح از اساس بسته باشد. @Yusufi_Gharawi
2️⃣ ۲❔ اگر مطلع بودن ام البنین از فرجام خروج امام از مدینه که به شهادت امام و اسارت اهل بیتش می‌انجامد موجب همراهی ام البنین می‌شد پس ام سلمه که توسط خود امام از سرانجام این سفر مطلع شده بود چرا با امام نرفت؟ آیا به دلیل آیۀ ﴿وَقَرۡنَ فِی بُیُوتِكُنَّ﴾(أحزاب/٣٣)؟ و آیا این آیه شامل ام البنین نمی‌شد؟ ❖ اصل خبر أم سلمه از طریق سید بن طاووس شهرت پیدا کرده و سند درستی ندارد. از لحاظ محتوا نیز خبر ابن طاووس با محتوای اخبار معتبر همخوانی ندارد؛ زیرا اخبار معتبر گویای اینست که خروج امام از مدینه بصورت ناگهانی و شتابان و در دل تاریکی شبِ ۲۹ ماه یعنی شب غیرمهتاب بوده، حال آنکه خبر ابن طاووس متضمن این معناست که مردم از تصمیم امام بر خروج از مدینه آگاه شده بودند. و اگر چنین می‌بود که مردم مطلع می‌بودند عوامل حکومتی گزارش می‌دادند و مانع می‌شدند. همچنین در آن خبر اینطور آمده که در روز أم‌سلمه آمده گریه کرده و امام دلداریش داده و أم‌سلمه می‌گوید «ولدي إن ذهبت فلا تذهب إلی العراق...»، در حالیکه در آن برهه هیچ حرفی از عراق و کربلا نبوده. ٣❔ اگر ام البنین یا ام سلمه همراه امام می‌بودند آیا مانع از وقوع خونریزی و هتک حرمت و لااقل مانع از اسارت زنان نمی‌شدند؟ ❖ خیلی بعید است. بلکه احتمالاً آنها را هم خارجی حساب کرده و اسیر می‌کردند. یزیدی که حتی جوار کعبه و معلق بودن به پردۀ کعبه را حرمت نمی‌نهد، بلکه خود کعبه را نیز به هدف غالب شدن بر رقبای سیاسی‌اش به منجنیق می‌بندد، گستاخی‌اش در حدی هست که برای زیر پا گذاشتن اعتبار و وجاهت أم‌سلمه نیز بی‌بهانه نماند. @Yusufi_Gharawi
باسمه تعالی دروس آیت الله یوسفی غروی امروز سه شنبه 30 بهمن ماه برقرار است. خارج فقه ربا ساعت 10:30 خارج تاریخ اسلام ساعت 11:15 خ اراک ک 15(قم نو) ک 7 ک 2 پژوهشکده تاریخ اسلام حوزه علمیه
▪️«(إنالله وإنا إليه راجعون)» فردا شنبه ٤ اسفند به علت تشییع پیکر مرحوم آیة الله محمد مؤمن قمی، درسهای استاد یوسفی غروی تعطیل است. @Yusufi_Gharawi
دیدار آیت الله یوسفی غروی با علامه مجاهد شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان بحرین. @yusufi_gharawi
💠 زیارت جامعۀ کبیره؛ مضمون آن، و انتسابش به امام هادی(علیه السلام) زیارت جامعه از لحاظ محتوا و مضمون، حاوی جملاتی است که با ظاهر برخی آیات قرآن کریم مخالف است. نمونه‌اش اینکه می‌گوید مرجع عباد و بازگشت خلایق به سوی ائمه است: «وَإِيابُ الخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَحِسابُهُمْ عَلَيْكُمْ»، در حالی که قرآن تصریح می‌کند که بازگشت خلایق به سوی خداست: ﴿إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ﴾(الغاشية ٢٥ و ٢٦). اما آیا اینکه در قرآن می‌گوید بازگشت و حساب مردم با خداست منافاتی دارد با اینکه خداوند این حسابرسی را توسط اولیاء و ملائکۀ مقربینش انجام دهد؟ خصوصاً که خداوند مرجع ایاب و حساب را در همین نصّ قرآن با ضمیر «نا» و به صورت جمع آورده است. بنابراین تخالف زیارت جامعه با قرآن کریم، از نوع تخالف‌های بدوی است. یعنی در فهم اول و پیش از تأمل به نظر می‌رسد تخالف است اما با توجه به اینکه این تفویض، تفویض موضعی و در طول و راستای اراده و قدرت خداست نه تفویض کلی که در عرض و به معنای محدودیت و سلب اراده و قدرت خدا باشد، و با توجه به اینکه ائمۀ معصومین(علیهم السلام) مقرب‌ترین اولیاء الله اَند، دیگر تنافی و تخالفی باقی نمی‌ماند. از لحاظ سندی و صحت انتساب آن به امام هادی(علیه السلام) نیز گرچه خالی از تشکیک نیست، اما اولاً، شیخ صدوق(ره) در کتاب «مَن لا یحضره الفقیه»*️⃣ این زیارت را آورده. و به تعبیر برخی علما، شیخ صدوق حتی مراسیلش هم قوی و موثق است. ثانیاً، در قبول یا ردّ روایت باید غیر از سند، مضمون روایت را نیز بررسی نمود. زیرا همانطور که برخی روایات علاوه بر خوب بودن سند اما به لحاظ محتوا و مضمون ممکن است چندان قابل تمسک نباشد، از آن طرف برخی روایات چنان محتوایش قوی است که اگر سندش ایرادی داشته باشد این قوت مضمونش قرینه و دلیلی شمرده می‌شود بر اثبات انتساب آن به معصوم. و زیارت جامعه، الفاظ، بلاغت و مضامینش جبران کنندۀ ایراد سندی و مقوّی صحت نسبت آن به معصوم است. 📓 برگرفته از مقالۀ ایشان در همایش بین المللی سیره و زمانۀ امام هادی(علیه السلام)، یکشنبه ١٢ آذر ١٣٩٦. ــــــــــــــــــــ *️⃣ من لا يحضره الفقيه(شيخ صدوق، ٣٨١ق) ٢: ٦٠٩، ح٣٢١٣؛ عيون أخبار الرضا(عليه السلام)(شيخ صدوق) ٢: ٣٠٥؛ تهذيب الأحكام(شيخ طوسي،٤٦٠ق) ٦: ٩٥، ح١٧٧. @Yusufi_Gharawi
🔸 تعابیر بلند زیارت جامعۀ کبیره در راستای مبارزه با جریان غلو امام هادی(علیه السلام) با تعابیر بلندی که در زیارت جامعۀ کبیره و نیز زیارت مخصوصۀ امیرالمؤمنین(علیه السلام) در عید غدیر آورده است در واقع همزمان با نشان دادن حد و حدود مقامات اهل بیت(علیهم السلام) و مبارزه با جریان انکارِ شأن و مقامات و تفریط در حق ایشان، این را نیز میرساند که آنچه بیش از این مضامین برای ایشان گفته شود و ایشان را از دائرۀ بندگی و مخلوق بودن خارج کند و به خدایی و غیر پاسخگو بودن یعنی ﴿لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفۡعَلُ﴾(سوره أنبياء ٢٣) برساند افراط، غلو و کفر است. بنابراین یکی از هدفهای صدور این دو زیارت و بیان این مقامات، مبارزه با جریان غلو و این نوع کفرِ در پوشش دین بوده است. @Yusufi_Gharawi
🔹باسمه تعالی خدمت فضلا و علاقمندان حاضر در درسهای استاد اعلام میشود که فردا شنبه، ٢٥ اسفند درسهای ایشان برقرار است. @Yusufi_Gharawi
💠 معاشرت مسالمت آمیز امیرالمؤمنین(علیه السلام) با کفّار دربارۀ چگونگی رفتار امیرالمؤمنین(علیه السلام) با غیرمسلمانان، نمونه‌هایی در منابع حدیثی و تاریخی ذکر شده است که حاوی درسها و عبرتهای بسیار آموزنده و مهمی است. در اینجا به چند نمونۀ آن اشاره میشود. ✅ مطابق روایتی از امام صادق از پدرانش(علیهم السلام)، روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بیرون از شهر کوفه و در راه برگشت به کوفه با کافری ذمّی همراه شد که اتفاقاً چهرۀ حضرت را نمیشناخت. آن ذمّی-که برمی‌آید از اهل کتاب بوده- به حضرت خطاب کرد: ای بندۀ خدا، قاصدِ کجایی؟ حضرت گفت: کوفه میروم. مسافتی را همسفر شدند تا جایی که سر دو راهی رسیدند، و چون شخص ذمّی مسیرش از راه اصلی جدا میشد لذا به سمت راه فرعی پیچید و حضرت نیز همراه او به سمت فرعی پیچید. ذمّی به حضرت گفت: مگر نمیخواستی کوفه بروی؟! حضرت پاسخ داد: بله. ذمّی گفت: پس راه کوفه را رها کردی!؟ حضرت فرمود: میدانم. ذمّی پرسید: پس با اینکه میدانی چرا همراه من پیچیدی؟! امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او گفت: همراهیِ نیکو، کامل کردنش به اینست که انسان هنگام جداییِ همراهش چند قدمی بدرقه‌اش کند (از باب احترام و ادب). و پیغمبر ما صلّی الله علیه وآله چنین فرمانمان داده است. ذمّى گفت: اينگونه گفته؟! حضرت فرمود: آرى. ذمّى گفت: پس قطعاً جز این نیست که افرادی که از او پیروی کرده‌اند بخاطر همين كردارهاى بزرگوارانه‌اش از او پیروی کرده‌اند، و من تو را گواه میگیرم كه من هم بر دین شمایم. سپس آن مرد ذمّى همراه اميرالمؤمنين(عليه السلام) به کوفه رفت، و هنگامی که حضرت را شناخت مسلمان شد.1️⃣ ✅ نمونۀ دیگر اینکه روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کوفه به پیرمردی سالمند و نابینا برخورد کرد که دست دراز کرده بود تا مردم به او کمک کنند. حضرت وجود چنین منظری را ناپسند شمرد و با تعجب پرسید این چیست؟! شایان توجه است که از این پرسش حضرت مشخص میشود که در آن روزگار، تکدّی‌گری امری عادی و رایج نبوده و بخاطر همین استثنائی بودنش موجب شگفتی حضرت شده. مردم گفتند: این مسیحی است. یعنی با اینکه پیر و نابینا شده و توان کارگری و تأمین مخارجش را ندارد اما چون مسلمان نیست لذا کسی متکفّلش نشده و مجبور است تکدّی کند. حضرت نهیب رفتند که: تا نیرو داشت و میتوانست کار کند، جوانی و توانش را به کار گرفتید و حال که سالمند و از کار افتاده شده رهایش کرده‌اید و آبرومندانه مخارجش را تأمین نمیکنید!! سپس فرمود: از بیت المال برایش «ماهیانه» مقرر کنید.2️⃣ همین حادثه موجب شد که از بیت المال مسلمانان برای کفّارِ از کار افتاده نیز سهمیه‌ای معین کنند. یعنی در نظام حکومتی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، بهزیستی و تأمین اجتماعی و تأمین زندگی آبرومندانه حق طبیعی و خدادادی هر انسان و هر شهروند است و لذا بدون در نظر گرفتن عقاید و گرایشهایش باید از این حق بهرمند باشد. ✅ نمونه‌ای دیگر از احترام امیرالمؤمنین(علیه السلام) به کفار، اینکه قبیلۀ بنی کلاب از جمله قبایل عربی بودند که پیش از اسلام به عراق و بین النهرینِ دجله و فرات آمده و مستقر شده بودند، و بعد که اسلام به عراق و کوفه رسید بخشی از این قبیله به کوفه آمدند. پس از ورود اسلام به عراق، شَمِر بن ذی الجوشن که از بنی کلاب بود دست از مسیحیت برداشت و مسلمان شد اما پدرش ذی الجوشن همچنان نصرانی بود. وقتی ذی الجوشن مُرد و جنازه‌اش را تشییع میکردند، زمان خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کوفه بود. ایشان پرسید: این جنازۀ کیست؟ گفته شد: جنازۀ ذی الجوشن، پدر شَمِر است. حضرت فرمود: گرچه اهل کتاب است اما به رعایت احترام پسرش که مسلمان است چند قدمی در تشییع جنازۀ او شرکت کنید. 🔻به طور کلی امیرالمؤمنین(علیه السلام) جز در کارزار جنگ با دشمنانی که اصرار بر جنگ مسلحانه داشتند هیچگاه برخورد خصمانه‌ای با افراد نداشت و الگوی کامل معاشرت دوستانه و مسالمت آمیز بود. در قرآن نیز آمده است: ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾(ممتحنه ٨) «خدا شما را باز نمیدارد از کسانی که بخاطر دینتان با شما نجنگیده و از خانه و کاشانه‌تان بیرونتان نکرده‌اند، که به آنها خوبی کنید و منصفانه با آنها رفتار کرده و حقّشان را ادا نمایید. بدرستی که خدا دادگران و منصفان را دوست میدارد.» این دستور قرآن است و امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرآن مجسّم و الگوی کامل اخلاق کریمانه است که انسانها را به سوی فطرت الهیِ نهفته در آنها هدایت میکند که تا زمانی که کسی تعمّد و لجاجتی در پایمال کردن حق دیگران نداشته باشد، با او خوش رفتار باشیم. 📓 مجموعۀ مصاحبه‌ها: ٣٨٦- ٣٨٨. ــــــــــــــــــــ 1️⃣ الكافي ٢: ٦٧٠، ح٥. 2️⃣ تهذيب الأحكام ٦: ٢٩٣، ح١٨. @Yusufi_Ghara
◾️سرگذشت حضرت زینب(علیها السلام) و محل دفن ایشان بنا بر اخباری که در کتاب «أخبار الزينبات» تألیف عُبَیدَلی نسّابه(٢٧٧ق) آمده حضرت زینب(س) از مدینه به مصر، شهر فُسطاط -که بعدها شهر قاهره در نزدیکی آن بنا شد- تبعید، و در خانه‌ای واقع در باغهای شمال شرقی این شهر که مربوط به والی مصر بود اقامت داده شد و در همانجا درگذشت، و بنا بر وصیتش در همان اتاق محل سکونتش دفن شد. پس از واقعۀ کربلا در سال ٦١هجری و بازگشت اسیران و یتیمان از شام به مدینه، و هنگامی که عبدالله بن زبیر در مکه مردم را به برکنار کردن یزید و قیام به خونخواهی امام حسین(علیه السلام) میشوراند و خبرش به اهل مدینه رسید، حضرت زینب(س) نیز شروع کرد به خواندن مردم مدینه به قیام برای خونخواهی امام حسین(علیه السلام) [و اجرای عدالت]، که با مقابلۀ والی مدینه مواجه و موجب بپا شدن آشوب و غائله‌ای بین حضرت و والی شد و اختلافات بالا گرفت. والی مدینه عَمرو بن سعید بن عاص أشدق اموی1️⃣، نامه‌ای به یزید نوشت و او را از اوضاع مدینه آگاه و پیشنهاد تبعید حضرت از مدینه را مطرح کرد. یزید نیز با دستور جدایی حضرت از مردم، با این پیشنهاد موافقت کرد. أشدق دستور داد بصورت علنی به حضرت ابلاغ شود که از مدینه بیرون رود به هر جایی که مایل است! حضرت نپذیرفت و فرمود: «خدا میداند که چه بر ما گذشت؛ بهترینمان کشته شد، و ما را بدنبال خود کشاندند آنچنانکه حیوانات را بدنبال خود میکشانند! و بر پالان و بار و بنۀ شترها بار شدیم! پس بخدا سوگند که خارج نخواهیم شد حتی اگر خونمان ریخته شود!» زنان هاشمی نزد حضرت جمع شدند و با ملاطفت و مدارا با ایشان سخن گفته و حضرت را دلداری و تسلّی دادند. زینب دختر عقیل بن أبی طالب به حضرت گفت: ای دختر عمو، براستی که خدا وعده‌اش را بر ما راست گردانيد و زمين را ميراث ما نمود [که] در هر جاى آن بخواهيم جاى میگزينيم، پس خوش باش و چشمت روشن باشد که خدا جزای ستمگران را خواهد داد؛ آیا میخواهی که با این نپذیرفتن، ذلت و خفتی برایمان پیش آورند! پس وطن را ترک کن بسوی سرزمینی اَمن!» و سکینه و فاطمه دو دختر امام حسین(علیه السلام) با عمه‌شان زینب مواسات نموده و آمادۀ رفتن از مدینه و تبعید همراه وی شدند. أشدق مقدمات سفر حضرت و هر یک از زنان هاشمی که بخواهد با حضرت همراهی کند را آماده کرد، و مصر بعنوان مقصد معین شد. هنگام رسیدن حضرت به قاهره، والی مصر مَسلَمة بن مخلَّد أنصاری خزرجی2️⃣، بهمراه چند نفری به پیشواز حضرت رفت و به ایشان تسلیت گفت و گریست و همراهانش نیز گریه کردند، و حضرت تلاوت فرمود: ﴿هذا ما وَعد الرحمن وصَدق المُرسَلون﴾3️⃣ سپس مَسلمه، حضرت را به خانه‌ای که در باغهای شمال شرقی این شهر داشت برد. حضرت زینب(س) پس از یازده ماه و پانزده روز اقامت در آنجا درگذشت و مَسلمه با حضور جمعیتی در مسجد جامع بر ایشان نماز خواند، و بنا بر وصیت حضرت به همان اتاق محل سکونتش برگردانده و در همانجا دفن شد. وفات ایشان در هنگام غروب روز یکشنبه ١٥ رجب ٦٢هجری بود. 📚 موسوعة التاريخ الإسلامي ٦: ٢٢٦- ٢٢٧. از: أخبار الزينبات: ٢١- ٢٢، چاپ المنيرية مصر؛ ١١٥- ١٢٢ چاپ کتابخانۀ مرحوم آیةالله مرعشی نجفی. قاموس الرجال ١٠: ٧٢/ ٧٥٤٧. ــــــــــــــــــــ 1️⃣ أشدق بطور همزمان فرمانروایی مکه را نیز برعهده داشت اما با خودمختاریهای نسبی که عبدالله بن زبیر توانسته بود در مکه پیدا کند، نیروی امویان در مدینه متمرکز شده بود تا مدینه از دستشان خارج نشود. أشدق در روزهای پناهندگی امام حسین(علیه السلام) به مکه، چنان در راه اطاعت محض از خلیفه و حفظ نظام استبدادی امویان گستاخ بود که مجری این دستور یزید شد که با سی نفر نیرو در کمین امام باشد و ایشان را دستگیر کند و تحویل یزید دهد، و اگر نتوانست، هر طور شده امام را ترور کند حتی اگر در زیر پردۀ کعبه باشد. و در حرم امن الهی چنان عرصه را بر امام تنگ نمود که امام فرمود حتی اگر در لانۀ حشره‌ای باشم مرا بیرون میآوردند تا بکشند. و برای جلوگیری از خونریزی، ناچار نیت احرام حج را در همان روز شروع مناسک، به عمرۀ مفرده تبدیل کرد و بسرعت از احرام خارج شد و برعکسِ حرکت حاجیان که به مِنا و عرفات میرفتند، همراه با خانواده و یارانش به سوی عراق رفت. (رک: موسوعة ٦: ١٠٦) 2️⃣ مسلَمه خزرجی در سال ٣٨ق که امیرالمؤمنین(علیه السلام) محمد بن أبی بکر را به فرمانروایی مصر فرستاده بود همراه عده‌ای به وی حمله کردند و به شکل فجیعی کشتند و سپس در بدن درازگوش مرده‌ای گذاشته و سوزاندند وهمسرش را نیز به شهادت رساندند. او از سال ٤٧ق توسط معاویه به ولایت مصر منصوب شد و تا آخر شعبان ٦٢ باقی بود و در ماه ذ.ق از دنیا رفت. 3️⃣ ابتدای آیه اینست: ﴿قالوا يا وَيلنا مَن بَعثَنا مِن مرقدِنا.. ﴾(یس٥٢) : میگويند اى وای بر ما چه كسى ما را از قبرمان برانگیخت؛ اینست همان وعده خداى رحمان، و پیامبران راست میگفتند! @Yusufi_Gharaw
💠 بررسی روایات ولادت امام زمان(عجل الله فرجه) و حوادث پیرامون آن با حضور آیة الله یوسفی غروی شنبه، ١٤/شعبان/١٤٤٠ - ۳۱ فروردین ١٣۹۸ ساعت ۱۸ قم، خ اراک، ک۱٥(سوهان خودکار)، ک٧(کوچه سوم سمت راست)، ک۲(کوچه اول سمت چپ)، پ۱۱۲ پرسشهای خود را میتوانید به شمارۀ 09391350479 ارسال فرمائید. #نشست_تاریخی ٤ @Yusufi_Gharawi
💠 سومین پیش‌نشست همایش بین‌المللی حضرت ابوطالب(ع) حامی پیامبراعظم(ص) با عنوان «ابوطالب(ع)؛ مؤمن قريش» با حضور آیت الله محمدهادی يوسفی غروی (رییس شورای علمی همایش) دوشنبه ۳/ تیر/ ۱۳۹۸ ساعت ۱۸ تا ۲۰ مکان: بلوار جمهوری اسلامی، ک۲، ساختمان انجمن‌های علمی حوزه، سالن اجتماعات @Yusufi_Gharawi
🔸 ادامۀ بحث خارج تاریخ اسلام توسط آیت الله حاج شیخ محمدهادی يوسفی غروی از سه‌شنبه ٤/ تیر/ ۱۳۹۸ (❗️اصلاحيه❗️) ساعت ۱۸:۳۰ قم، خ اراک، کوی ۱٥(سوهان خودکار، قم نو)، كوچه شهید قدرتی، فرع اول، مرکز پژوهشهای تاریخی حوزۀ علميه @Yusufi_Gharawi
❖ مکتب امام صادق(عليه السلام) ❓بعضی برآنند که امام صادق بر اثر مسمومیت به شهادت رسیدند و بعضی دیگر درگذشت طبیعی آن حضرت را ترجیح ‌داده‌اند. کدام یک مستندات تاریخی قوی‌تری دارد؟ ● مرحوم شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ هجری قمری) در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه‌السلام» از عبدالسلام بن صالح، معروف به ابوالصلت هروی، از حضرت رضا(ع) روایت نموده که: «ما مِنّا إلا مسموم أو مقتول» هر کدام از ما یا با شمشیر و یا با زهر کشته شده است. سند این روایت، قابل قبول است، اما دلالت روایت چندان روشن نیست؛ یعنی معلوم نیست منظور از «ما» چه افرادی هستند؟ بنابراین با وجود این تردید، دیگر نمی‌توان مفاد این سخن را سندی قطعی بر شهادت تمام امامان دانست؛ لذا مرحوم شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ق) نیز در کتاب خود «الارشاد» در خصوص صحت گزارش‌های مسمومیت چند تن از امامان معصوم، از جمله امام صادق(ع) تردید نموده است‌‌. ❓چه عوامل و شرایطی در زمان امام صادق(ع) بوده، که زمینه‌ساز ظهور پر رنگ «غُلات» شده، در حدی که می‌بینیم حتی مثلا مُفَضَّل بن عمر، از اصحاب امام، متهم به غلو شده است؟ ● غلو در ادیان گذشته نیز بوده است و معروف‌ترین غلو در دین، غلو مؤمنان به حضرت عیسی(ع) است که در حد ایمان به نبوت ایشان بسنده نکرده و او را خدا یا فرزند خدا خوانده‌اند. در اسلام نیز در اواخر دوران پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه وآله، بنا بر خبری که ابن‌شهرآشوب در جزء اول کتاب «مناقب» آورده است، شخصی از یاران آن حضرت به ایشان عرض کرد: «آیا در وقت ملاقات با شما نیز همانند خودمان به یک سلام بسنده کنیم و برایتان به سجده نرویم؟» و در پاسخ، پیغمبر(ص) خشمگینانه جلوگیری فرمود. در دوران امیرالمومنین(ع) بنا بر آنچه در برخی منابع از جمله «رجال کَشّی» (قرن چهارم هجری) آمده، پس از پایان جنگ جمل، میان چند تن از ملوانان هندی در بصره، اختلافی مالی پدید آمد و با هم درگیر شدند. چون برای داوری به نزد امیرالمومنین(ع) آمدند، خواستند مترجمی بیاورند، اما امیر مؤمنان با آنان به زبان مادری‌شان سخن گفت. بدین جهت گویی آنان از کفر بت‌پرستی خود به کفر غلو در علی(ع) دچار شدند و به ادعای خدایی آن حضرت به سجده افتادند! علی(ع) هرچه کرد که آنان از این غلو کفرآمیز خود به اسلام بگروند، فرمان نبردند. بعدها نیز در کوفه اشخاصی درباره آن حضرت گفتاری کفرآمیز بر زبان راندند که با برخورد شدید ایشان روبرو شدند. درباره امام‌حسین(ع) نیز برخی از مردم کوفه، پس از شهادت آن حضرت با اقتباس از نجات حضرت عیسی(ع) از دار یهودیان، قائل به رخداد مشابهی برای امام حسین(ع) شدند و گفتند شخص مقتول آن حضرت نبوده و شاید آفریده دیگری با چهره مشابه آن حضرت به قتل رسیده است! در دوران امام صادق(ع) نیز باز در کوفه بنا بر آنچه در برخی منابع از جمله رجال کشی آمده است، حدود پنجاه تن یکصدا شدند و گفتند «لا اله الا جعفر»! فرماندار کوفه آنان را دستگیر کرد و در میان مسجد جامع کوفه به دورشان هیزم آورد و با نفت آنها را سوزاند؛ دو تن از ایشان توانستند از میان دود و آتش جان سالم به در برند، به مدینه نزد امام(ع) رسیدند و از غلو خود توبه کردند؛ یکی از این دو تن همین مُفَضَّل بن عمر بود و دیگری سالم بن مُکرَم. عامل عمده این‌گونه غلوها، یکی دانش ائمه اطهار(ع) بود و دیگری کرامات ایشان. البته غلات مدعی بودند که خودشان به معرفتی فوق‌العاده رسیده‌اند و دیگر مکلف به تکالیف شرعی نیستند! (۱) @Yusufi_Gharawi
(۲) ❓گاه تعبیراتی همچون «دانشگاه امام صادق» به کار می‌رود و گفته می‌شود که امام صادق شاگردانی مثلا در علم شیمی داشته، نظیر جابر بن حیان. به لحاظ تاریخی، این گفته‌ها چقدر صحیح است؟ ● در این مورد، گزارش معتبری در دست است که از احمد بن محمد بن سعید بن عقد? به ما رسیده است. وی از علمای زیدی اوایل قرن چهارم (متوفای ۳۳۳ق) و حافظ قرآن و بسیاری از احادیث و اخبار ائمه اطهار نیز بوده است و لذا مشهور به لقب «حافظ» بوده و نوشته‌های بسیاری داشته است، به‌خصوص در علم رجال یعنی گزارش شرح حال رجال راوی اخبار ائمه اطهار(ع). یکی از کتابهای مفصل وی درباره اصحاب ائمه و به خصوص امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بوده، با اینکه این شخص زیدی بوده و بنابراین معتقد به امامت آن دو بزرگوار نبوده، اما ایشان را از علما و دانشمندان اهل بیت(ع) می‌دانسته. در هر حال وی حدود سه هزار و هشتصد تن را به عنوان راویان اخبار آن حضرت نام ‌برده که نام بیشترشان را مرحوم شیخ طوسی (م۴۶۰ق) در کتاب «طبقات‌الرجال» آورده است و از آن روز این عدد تقریبی بر سر زبان‌ها و اقلام شهرت یافته و بر این اساس گفته می‌شود تعداد شاگردان امام صادق(ع) یعنی روایت‌کنندگان از آن حضرت حدود چهارهزار نفر است. از این میان شخصی است به نام جابر بن حیان طرتوسی یا طرسوسی است. طرسوس یا طرتوس هر دو نام دو نقطه از قرای شام و نزدیک مرز روم بوده است؛ اما در عین حال این شخص به کوفه نیز نسبت داده شده و گاه گفته شده جابر بن حیان کوفی. از جابر بن حیان آثاری به دست ما رسیده که به اصطلاح قدیم در علوم غریبه و علم کیمیاست و لذا چندان مورد اعتنای علمای رجال ما نبوده و در کتابهای رجال ما چندان ذکر و شرحی در خصوص این شخص نیامده است. اما در عصر اخیر کتابهایی درباره جابر بن حیان منتشر شده، از جمله کتاب عربی «الامام الصادق مُلهِم الکیمیا» و کتابهای دیگری که عنایت بیشتری به این شخص نموده‌اند؛ ولی مشخص نیست که از منقولات و آثار به دست آمده از وی، در علم شیمی امروزی اثری مانده یا استفاده‌ای شده باشد. در هر حال تنها مستند نسبت این آثار به امام صادق(ع)، عباراتی است که در نوشته‌های او به طور مکرر آمده که: «قال سیدی و مولای جعفر بن محمد…» درحالی که برای ما چندان مشخص نیست که آیا منظور از این «جعفر بن محمد»، امام صادق(ع) باشد یا شخصی دیگر. ❓گویا امام صادق(ع) در توصیف تربت پیامبر(ص) فرموده‌اند: «قبرُ رسول‌الله مُحصَب حصباء حمراء» (با ریگهای سرخ پوشانده شده). آیا از وجود چنین توصیفاتی استنباط می‌شود که مزار تا آن زمان، در میان عموم مردم شناخته شده نبوده و مثلا زیارت قبر پیامبر تا زمان امام صادق (حدود سال ۱۲۰ق)، در میان مسلمانان رایج نبوده است؟ ● مرقد پیغمبر اکرم(ص) اندرون حجره‌ای از حجره‌های خانه آن حضرت، در کنار مسجدالنبی بوده است و لذا فرض ناشناخته ماندن جزئیات و خصوصیات و ویژگی‌های آن مرقد طبیعی است. چون در آن زمان عکس یا تصویری از مرقد نبوده و چنین نیز نبوده که درِ حجره همواره برای عموم باز باشد؛ لذا ناشناخته ماندن جزئیات و خصوصیات و ویژگی‌های آن مرقد چندان غیرطبیعی و تعجب برانگیز نیست؛ بنابراین چنین اخباری در نهایت ممکن است دلالت بر ناآگاهی مردم یا بی‌اطلاعی شخص مخاطب امام داشته باشد و به هیچ وجه دلالتی بر عدم رواج زیارت آرامگاه آن حضرت ندارد‌. (۲) @Yusufi_Gharawi
(۳) ❓در زیارت امیرالمؤمنین(ع) در هفدهم ربیع الأول که امام صادق آن را به محمد بن مسلم تعلیم داده‌اند آمده است که «از باب‌السلام وارد شو» و نیز آمده است «خود را به قبر بچسبان و بگو…» از این تعابیر به نظر می‌رسد که مزار امیرالمؤمنین اتاقکی داشته، اما گویی روی قبر ضریحی نبوده است. ضریح‌گذاری روی قبر شریف حضرت چه زمانی انجام شده؟ ● نبودن ضریح بر مراقد امامان معصوم(ع) تا پایان دوران حضور آنان و بلکه تا پایان دوران غیبت صغری یعنی تا پایان ۳۳۰ هجری معلوم و روشن است؛ اما پس از این تاریخ و به‌ویژه با شروع تعمیرات اساسی در دو مرقد نجف و کربلا از سوی محمد بن زید علوی ـ داعی زیدی طبرستانی ـ از نیمه قرن چهارم به بعد ظاهرا تاریخ شروع ضریح گذاری آغاز شده است. و البته هیچ آیه یا روایتی هم دلالتی بر منع این اقدام ندارد. از یک سو زیارت‌هایی برای امیرالمؤمنین از زبان امام صادق نقل شده، اما از سوی دیگر اخباری هست حاکی از اینکه موضِع قبر امیرالمؤمنین تا زمان امام رضا مورد اختلاف بوده است. تا پایان دوران حکومت امویان بنا بر وصیت آن حضرت، فرزندان ایشان این پنهان‌کاری موجه و معقول را ادامه داده و مخالفتی ننموده‌اند. اما عباسیان که روی کار آمدند، خودشان سعی در اظهار افتخار به نیایشان عباس بن عبدالمطلب، عموی پیغمبر(ص)، داشتند؛ لذا در قبرستان بقیع نه تنها سایبان، که حتی گنبد و بارگاهی بر قبر وی ساختند که عملا قبر فاطمه بنت اسد و نیز مراقد شریف امام حسن و امام سجاد و امام باقر علیهم‌السلام را نیز در بر می‌گرفت. با این تغییر اوضاع دیگر ادامه پنهان‌کاری نسبت به مرقد امام علی(ع) موجه نبود؛ لذا امام صادق(ع) در سفرهای مکرر خود به کوفه، مرقد امیرالمومنین را آشکار ساختند. بنابراین وجود برخی اخبار حاکی از تردید برخی افراد در این مورد، ناشی از ناآگاهی این افراد بر از اخبار مربوط به زیارت‌های علنی و آشکار امام صادق(ع) بوده که البته عدم اطلاع این افراد هم چندان غیرطبیعی نیست. ❓آیا امام صادق، برای پدرشان یا ائمه ـ غیر از امام حسین یا حتی برای حضرت پیامبر و حضرت زهرا مجلس عزا برگزار می‌کردند؟ پرسش دیگر اینکه چرا هیچ متن زیارتی از ایشان مثلا برای پدرشان نقل نشده است؟ ● در روایات تاریخی چنین گزارشی نداریم؛ اما وجهش این است که گویا از دوران پیغمبر اکرم(ص) و در احادیث از آن حضرت، نمونه‌هایی حاکی از ویژگی‌های خاص حضرت سیدالشهدا(ع) در دست بوده و هست و گویی این نیز یکی از آن ویژگی‌ها می‌باشد. البته توجه دارید که ذکر این ویژگی‌ها برای آن حضرت الزاما نشانه بالاتر بودن رتبه و مقام آن حضرت نسبت به دیگر امامان و مثلا امام باقر(ع) نیست، از سوی دیگر این روایات و دیگر روایات و آیات موجود، دلالتی بر منع زیارت یا اقامه مجالس عزا برای دیگر امامان معصوم ندارد. ❓تعامل امام صادق(ع) با ابوحنیفه چگونه بوده است؟ گاه گفته می‌شود روابط بسیار حسنه‌ای داشته‌اند و گاه تصور می‌شود که چون از یک مذهب نبوده‌اند نباید رابطه خوبی میان آنان باشد! ● آنچه در اخبار وارد شده، یکی محاجه امام صادق(ع) با ابوحنیفه نعمان بن ثابت کابلی کوفی (متوفای ۱۵ق) است در مورد مشروعیت قیاس به عنوان یکی از دلایل احکام شرعی که ابوحنیفه به آن استناد می‌جسته و عمل می‌کرده و امام صادق(ع) آن را مشروع نمی‌دانست و در این احتجاج نیز امام بر وی فائق آمد. مورد دیگر نیز اینکه دومین خلیفه معروف عباسی ـ منصور دوانیقی ـ امام صادق(ع) را به دربار خود احضار کرد و از ابوحنیفه چهل پرسش از مسائل فقهی مشکل برای طرح بر آن حضرت خواسته بود و آن حضرت در پاسخ می‌فرمود: اهل مدینه چنین و اهل کوفه چنان می‌گویند و گاه آن حضرت با یکی از این دو قول اظهار موافقت یا مخالفت می‌فرمود. جز این‌گونه اخبار گزارش تاریخی مشخصی در خصوص کیفیت روابط ابو‌حنیفه با شخص امام صادق(ع) در دست نیست. اما گزارش‌هایی دال برخورد ناخوشایند ابوحنیفه با پیروان آن حضرت در کوفه به ما رسیده است. (گفتگوی روزنامۀ اطلاعات/ شنبه، ٧ مرداد ۱۳۹۶) 🔗 http://www.ettelaat.com/etiran/?p=298671 @Yusufi_Gharawi .
❖ نشست تاریخ و سیرۀ امام صادق(علیه السلام) سخنران: آیة الله يوسفی غروی شنبه، ۸/تیر/۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۵ تا ۱۳ مکان: ۳۰متری هنرستان، ک ۳۹، پ ۸۶، مرکز آموزشهای کاربردی @Yusufi_Gharawi
🔸 باسمه تعالی به اطلاع میرساند امروز چهارشنبه درس استاد تعطیل است و جلسۀ بعدی به حول و قوۀ الهی روز شنبه، ١٥ تیرماه خواهد بود. @Yusufi_Gharawi
💠 جدول بحوث آیة الله یوسفی غروی در تابستان ٩٨ از یکشنبه ١٦ تیر ۱۳۹۸ ١٨:٣٠ تا ١٩:١٠ ← حرکت امام حسین(علیه السلام) ١٩:١٥ تا ٢٠:٠٠ ← تاریخ اسلام قم، خ اراک، ک۱٥(سوهان خودکار، قم نو)، ک٧(شهید قدرتی)، ک۲، مرکز پژوهشهای تاریخی حوزۀ علميه @Yusufi_Gharawi
💠 دهۀ کرامت ❓منشأ تأسیس دهۀ کرامت چیست؟ ▫️ دربارۀ روز ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) تاریخ مشخصی در دست نیست، اما چون یازدهم ماه ذی‌القعده سالروز ولادت امام رضا(ع) است و حضرت معصومه(س) خواهر ایشان است و شهر مقدس قم بعنوان یکی از شهرهای ایران به وجود مبارک آن حضرت تقدس و تبرک یافته، لذا این پیشنهاد مطرح شد که روز اول این ماه به بزرگداشت حضرت معصومه(س) اختصاص داده شود و از این روز تا روز ولادت امام رضا(ع) بعنوان دهۀ کرامت نامگذاری شود. و البته اصل اینکه یادبودهای اهل بیت(ع) مورد توجه و تکریم قرار گیرد امری بسیار پسندیده و مورد رضای خداوند متعال است از این جهت که این یادبودها موجب تقویت ارتباط رهروان با رهبران معصوم خود و پیروی هرچه بیشتر از آنان گردد. ❓لقب کریمه اهل بیت(ع) که برای حضرت فاطمه معصومه(س) بکار میرود به چه معناست؟ ▫️ تعبیر «كريمةُ فلان» یک اصطلاح ادبی عربی است برای اشاره به دختر گرامی و شرافتمند یک شخص محترم. کرم و کرامت در زبان عربی دو معنا دارد؛ یکی بمعنای بذل و بخشش و جود و عطا که مصداق یک عمل صالح و لذا صفت فعل است. و یکی هم بمعنای شرافت و شکوه و جلال و ارجمندی و بزرگی و بزرگواری و بزرگ‌منشی و آزادگی و آزادمنشی و جوانمردی، که صفت ذات است. در تعبیر «كريمةُ فلان» این معنای دوم منظور است نه کرامت به معنای بخشش و عطا. در آیۀ سوم سورۀ علق هم که آمده است: «اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ»، «أکرم» در این آیه بمعنای بخشنده‌تر نیست، بلکه بمعنای بزرگوارتر، گرامی‌تر، بسیار بزرگوار و بسیار گرامی است. دهه کرامت نیز به همین معناست. 📓 مصاحبۀ خبرگزارى تسنيم/ ۱۳ تیر ۱۳۹۸ @Yusufi_Gharawi
💠 تاریخ ولادت امام موسی کاظم(علیه السلام): ١٧/ذح/۱۲۸ق، نه ٧/صفر؛ در منابع دست اول تاریخی، راجع به تاریخ ولادت امام کاظم(علیه السلام)، تصریحی نسبت به روز و ماه ولادت یافت نمی‌شود و تنها سال‌ ولادت ذکر شده که سال ۱۲۸ هجری است، و به نقلی ۱۲۹. تا پیش از قرن پنجم و ششم هجری، همان طور که علامه شوشتری -صاحب «قاموس الرجال»- گفته است: «لَمْ یُعیّن أحدٌ شَهرَه»، هیچ یک از مورخان ماهِ ولادت امام کاظم(علیه السلام) را تعیین نکرده، پس چه رسد به روز ولادت! قول هفتم صفر به عنوان ولادت امام کاظم(علیه السلام) برمی‌گردد به دو تن از علمای قرن پنجم و ششم؛ شیخ طبرسی در دو کتاب «إعلام الوری» و «تاج الموالید»، و ابن شهر آشوب مازندرانی در کتاب «مناقب آل أبي طالب». منتها منابع قرن پنجم و ششم، منابع میانی شمرده می‌شود، نه دست اول. و در منابع کهن و دست اول هیچ روایتی نیست که مؤید این قولِ هفتم صفر باشد. یعنی مثلاً شیخ کلینی در «کافي» یا شیخ مفید در «إرشاد»، هیچ روز یا حتی ماهی را برای میلاد امام کاظم(علیه السلام) معیّن نکرده‌اند. آنچه در این منابع آمده تنها سال ولادت امام کاظم(علیه السلام) است. از مرحوم کلینی در کافی اینطور آمده: «سال ۱۲۸، و به نقلی ۱۲۹». و مرحوم مفید در ارشاد می‌گوید: «سال ۱۲۸». ✅ استخراج روز و ماه ولادت امام کاظم(علیه السلام): اما احمد البرقي، از علمای بنام شیعه در قرن سوم هجری و از یاران امام جواد و امام هادی(علیهما السلام)، در کتابش «المحاسن»، خبری از أبی بصیر نقل کرده که می‌گوید: «در سالی که همراه امام صادق(علیه السلام) به حج مشرف شدیم، وقتی از حج برگشتیم و به شهرک أبْوَاء (بین مکه و مدینه) رسیدیم، مادر امام کاظم(علیه السلام) درد زایمانشان گرفت و حضرت، آنجا به دنیا آمد.» از این خبر -که اتفاقاً در کهن ترین و دست اول ترین منابع آمده- به راحتی می‌توان ماه ولادت و نیز روز تقریبی آن را استخراج کرد؛ با این توضیح که با معلوم بودن زمان و محل ولادت امام موسی کاظم(علیه السلام) که بعد از پایان مناسک حج و در راه بازگشت به مدینه بوده، پس بسیار بعید است که این ولادت در ماه صفر بوده باشد. بلکه در یک برگشت طبیعی از مکه به مدینه، باید گفت تاریخ ولادت ایشان در نیمۀ دوم ماه ذی الحجۀ سال ۱۲۸ هجری بوده است. در تعیین دقیق روز، این احتمال بعید نیست که در بعضی منابع، عبارتی همچون «السابع عشر» آمده بوده که با توجه به اشتباهاتی که در خواندن و بازنویسی کتب خطی رخ می‌داده، برخی به اشتباه آن را «السابع صفر» خوانده و بازنویسی کرده باشند. بنابراین شاید تاریخ صحیح، روز ١٧/ذی الحجه باشد. پس به هر حال تاریخ ٧/صفر به عنوان سالروز ولادت امام کاظم(علیه السلام)، نه تنها مؤیدی در منابع دست اول ندارد بلکه آنچه از این منابع استفاده می‌شود نادرستی این قول است. و اما سال ولادت امام کاظم(علیه السلام) که آیا سال ۱۲۸ بوده یا ۱۲۹؟ از آنجا که ماه ذی الحجه آخرین ماه سال قمری است لذا گاهی از سوی برخی ناقلانِ اخبار این کم‌دقتی پیش آمده که حوادث ماه ذی الحجه را با ذکر شمارۀ سال بعد نقل کرده‌اند. میلاد امام کاظم(علیه السلام) نیز چون در ماه ذی الحجه و خصوصاً در نیمۀ دوم آن یعنی در روزهای پایانی سال واقع شده احتمالاً به همین خاطر در بعضی نقل‌ها بجای سال ۱۲۸، به اشتباه سال ۱۲۹ گفته شده. 📓 مجموعۀ مصاحبه ها: ٤٦٨، ٤٧٠ و ٤٧١. @Yusufi_Gharawi