دوستانهها💞
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 کیمیا..... 🍃🍂🍃
عرض سلام ادب و احترام خدمت همه دوستانم
ممنون که همراه من هستین
دوتا مطلب هست میخواستم بگم
اول اینکه با اجازتون عکس و اسم کانال زاپاسمون رو میخام عوض کنم هر کدومتون اسم خوبی مد نظر داره برام بفرستید تو نظر ناشناس
عکس خوبم که نشون دهنده دور همی دوستانهمون باشه برام بفرستین
دوم اینکه امروز یک پارت هدیه براتون تو کانال ملکه میفرستم
با تشکر از حظور گرمتون😘😘😘
لینک کانال ملکه
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍂🍃
May 11
دوستانهها💞
کیان:امر،امره شماس ارباب اما جسارته، با چند برابر شدنه محافظا سهراب میفهمه که میدونیم از زندان فرار
ساعت ۰شب بود که رسیدم یزد و یه راست رفتم یه هتل و یه دوش گرفتم.
یزد بی نهایت گرم بود و منم اصلا طاقته گرما رو نداشتم، اگه میخواستم چند روز اینجا بمونم، کلا نظرم برگشت، فردا همه ی کارا
رو باید انجام میدادمو برمیگشتم.
دراز کشیدم رو تخت، بازم چشمم افتاد به مچ بنده دستم.
اووووووف.... ینی الان کجایی؟؟؟!!!
دلم برا ماساژاش و گرمای دسته ظریفش رو تنم تنگ شده بود، اما چه کنم که نبود، نبوووود.
صبح از جام بلند شدمو یه راست رفتم سراغه ادرسی که کیان پیدا کرده بود.
خونه ی کوچیکی بود.اما منتطقش بد نبود، یه منطقه ی ساکت و اروم بود.
خیره ی دره خونه بودم که در باز شدو یه پیره زن از خونه اومد بیرون..... فکر کنم این همون مادر بزرگ و تنها فامیله دکتر باشه،
چهره ی ارومی داشت....مثله خوده سامیار....
رفتم جلو، میخواستم طرزه برخوردشو ببینم.
_ببخشین.
پیرزن:بله
اسمه یه کوچه ای رو که تو راه اومدن دیده بودم و گفتم و پرسیدم میدونه اون کوچه کجاس یانه.
پیرزن:شرمنده پسرم اما من نمیدونم این کوچه ای که شما میگین کجاس.
_ممنون....
پیرزن از لحنه خشکم تعجب کرد اما چیزی نگفت و رفت.
خوب بود، زنه متشخصی بود. حداقل بعد از اینهمه سر و کله زدن با مردمه روستا مردم شناسی رو خوب یاد گرفته بودم.
شرو کردم به پرس و جو اکثرا سامیارو نمیشناختن، یه دو سه نفر میشناختنش که اوناهم تاییدش کردن.
دیگه کارم تموم شده بود و میخواستم برگردم که زنی دره خونه روبرویی رو باز کرد و اومد بیرون.
این باید گزینه خوبی باشه.
رفتم جلو....
_ببخشید.
زن:بله. با منین؟؟؟
_بله میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟؟؟!!!
زن:بفرمایید امرتون.
و با خیرگی نگاهم کرد، از نگاهش خوشم نیومد.
_میخواستم از خانمی که تو خونه روبروییتون زندگی میکنه چندتا سوال بپرسم.
زن نوعه نگاهش عوض شدو پرسید.
زن:راجبه خانم فرخی)مادر بزرگه سامیار(؟؟؟
_بله.
زن:حتما شماهم اومدین برا امره خیر!!! من نمیفهمم یه زنه باردار چطور میتونه خواستگار داشته باشه!!!!!
_بله؟؟؟
زن:مگه شما نیومدین راجبه همین خانمی که چند ماهیه تو خونه خانم فرخی زندگی میکنه بپرسی؟؟؟
زنه باردار؟؟؟!!!! کیان راجبه زنه باردار چیزی نگفته بود!!!! این زنه خودشم میگفت چند ماهه اینجاس، مگه کیان نگفت اینا بجز هم
کسی رو ندارن؟!!!!پس این چی میگفت؟؟!!!! باید سردر میووردم.
ادامه دارد...🍃🍃🍂🍃
یک گل کاکتوس قشنگ توی خونه ام داشتم، اوایل بهش میرسیدم قشنگ بود و جون دار، کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره خیلی قوی بود، صبور بود، اگر چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود بخاطر اینکه خیلی قویه و چیزش نميشه
هر گلی که خراب ميشد، میگفتم کاکتوس چقدر خوبه هیچیش نميشه و باز هم بهش رسیدگی نمی کردم.تا اینکه یه روز رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده، ریشه اش از بین رفته و فقط ساقه هاش ظاهرشونو حفظ کردن
قشنگ ترین گلمو از دست دادم چون فکر میکردم خیلی قویه و اگه بهش نرسم هیچیش نمیشه. همه اینارو گفتم که بهتون بگم آدما شاید با بی توجهی کنار بیان و هیچیو به روتون نیارن، ولی یروزم از همون کنارا میرن و این شمایید که دیر میفهمید.
🆔
🕊
🍃
چرا وقتی میفهمید دوستون داره بد میشید؟
چرا خودتونو بالا میگیرید؟
چرا راحت دلشو میشکنید؟
واقعا چرا فکر میکنید اگه کسی دوستون داره لابد گوهی هستین؟
چرا باهاش بد رفتاری میکنید و راحت اشکشو در میارید؟
اون شاید بهتون نگه ولی من بهتون میگم!!
مطمئن باشید بخاطر کوچکترین رفتار یا شوخی که کردید اون دلش شکسته و گریه کرده!
اومدم بگم انقدر باهاش بد نباشید اون هیچ گناهی جز دوست داشتن شما نداره.
🆔
#آواۍزندگـے🕊
🍃
محبوب من!
میدانی دچار، یعنی چه؟
من اولینبار، وقتی بیست و یکیدوساله بودم، در پاورقی کلیله و دمنه خواندمش. مرحوم مینوی به نقل از دهخدا نوشتهبود: دچار شدن یعنی شیفتگی، دلباختگی، عاشقی. من که تا آن روز فقط معنای سانحهدیدن و بدبختی و بیچارگیاش را بلد بودم، به استادمان گفتم: دچار شدن، چه ربطی به عشق و عاشقی دارد؟ جواب داد: وقتی در چشمان کسی خیره میشوی یعنی چشمهایتان با هم تصادم پیدا میکند دیگر دوتا چشم در کار نیست؛ حالا دو، چهار شدهاست و تو دچار شدهای. دچار نگاه یا شیفتگی یا دلباختگی یا عشق یا سانحه یا بدبختی یا بیچارگی یا هرچیز دیگری که تو بگویی محبوب من!
🆔
#🕊
🍃