eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
12.9هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 این کلیپ کوتاه و فوق العاده رو حتما ببینید. مطمئنم احساستون خوب میشه❤️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿۱﴾ 🔸 قسم به آسمان و طارق آن. 🔅 وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ ﴿۲﴾ 🔸 و چگونه توانی طارق آسمان را بدانی؟ 🔅 النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿۳﴾ 🔸 طارق همان کوکب درخشان است که نورش نفوذ کند. 🔅 إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ ﴿۴﴾ 🔸 (قسم به اینان) که هیچ شخصی نیست جز آنکه او را البته (از طرف خدا) مراقب و نگهبانی هست. 💭 سوره: طارق 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
تو مانند گل، قشنگ و لطیف و پاک هستی وقتی که تو را می‌بینم ملالی در قلب خودم احساس می‌کنم مثل اینکه باید دست‌هایم را بر سرت بگذارم و دعاکنان بگویم که خدا تو را همینطور پاک و لطیف و زیبا نگه دارد ... ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
دوستانه‌ها💞
نگاهم بدجور روی موها و اندامش در رفت و برگشت بود! از سر ناچاری مقنعه اش را همانطور کج و کوله به روی
ملاحت را دیدم که با دستش به سمت اتاق من اشاره کرد و با نگاهی معنادار نگاهم کرد که یعنی "حواست باشد ،این همان است که خیانت کرده؛ دم به تله ندهی دوباره "چکاوک با تعجب ما را می نگریست .سوزان بالاخره در چهارچوب در اتاقم ظاهر شد لامصب مرا از بر بود و خوب بلد بود از نقطه ضعفم استفاده کند. واقعیت این بود که دلم برای روابط عمیق و پرشور مان تنگ شده بود. از وقتی او را از خود دور کرده بودم؛ هیچ کس نتوانسته بود در شبهایم جای اویِ کاربلد و حرفه ای را بگیرد.نگاه مرا که تیپ دیوانه کننده اش دید؛ لبخند آشنایی زد و جرأت گرفت و قدم به داخل اتاق گذاشت. با لبخندی پیروزمند انه رو به ملاحت، در را پشت سرش بست و خرامان به سمتم آمد. -سلام داری جون! خوبی خوشتیپم؟! دستهایش را روی میز گذاشت و در مقابل من خم شد .یقه ی گشادش چشمهایم را بدجور خیره میکرد. دستش را روی گریبان و هرآنچه بیرون زده بود کشید مخصوصا داشت دیوانه ام میکرد. بعد با لحنی مغموم گفت : -من خیلی دلم برات تنگ شده داریوش ! نمی دونی چقدر! خواهش میکنم بذار به زندگیت برگردم .من بی تو نمیتونم .همینطور که میدونم تو بی من نمیتونی! از جایم بلند شدم و به سمتش رفتم .تمام وجودم چشم شده بود چقدر سخت بود مقاوت کردن در برابر این همه زیبایی تحریک کننده !در مقابلش ایستادم . -کدوم گوری بودی این چند وقت؟ پیش اون مرتیکه؟! آره ؟ -بهت گفتم که دروغه !برام پاپوش درست کردن . -خفه شو !خودش را به من چسباند. -دلت میاد؟! من عروسکت بودم !خوشگلت بودم ! چطور میتونی اینجوری بگی ! در یک حرکت ناگهانی موهای فرشده ی پریشانش را از پشت سرش در مشت هایم گرفتم و به شدت فشار دادم .با دو دستش دستم را گرفت تا مانع شود . -آی ! آی داریوش! نکن ! موهامو کندی ! صورتم را در میلی متری صورتش نگه داشتم. دندان هایم را برهم فشردم و از میان دندان هایم با خشم گفتم: -همین الان گم میشی و از اینجا میری بیرون ! به نفعته که اینکارو بکنی . وگرنه همینجا کاری باهات میکنم که به غلط کردن بیفتی -اشکال نداره داری جون من از خدامه. -باشه خودت خواستی و در یه حرکت در اتاق رو قفل کردم و به سمتش برگشتم و....داشت گریه میکرد و زجر میکشید و فریاد میزد. ملاحت محکم به در میکوبید. ترسیده بود این دختر را بکشم و خونش به گردنم بیفتد . -یالا بلند شو! اون تن کثیفتو بلند کن و جوری از اینجا برو که انگار هیچوقت توی زندگی من نبودی !وای به حالت سوزان! وای به حالت اگه یکبار دیگه سر راهم سبز بشی. ایندفعه دیگه قسم میخورم می کشمت ! شیرفهم شد؟ حالا گمشو برو بیرون !درحالیکه به پهنای صورت اشک میریخت و فحش میداد لباس های پاره شده اش را در مشت گرفت و به سختی بلند شد . -الهی بمیری! الهی امشب شب آخرت باشه ! باورم نمیشه همچین بلایی سرم آورده باشی .باورم نمیشه اینجوری وحشیانه بهم حمله کرده باشی! پوزخندی پر از خشم به رویش زدم : -حمله؟! تو خودت آماده ی آماده بودی جوونم ! اصلا واسه همین اومده بودی! که مثل همیشه منو دیوونه کنی و دوباره خرم کنی! اما فکر اینجاشو نکرده بودی احمق! محاله دیگه بهت اجازه بدم توی زندگیم بمونی! حتی از صد کیلومتری من رد نمیشی! وگرنه همین بلا رو سرت میارم! حتی خیلی بدتر از این! حالا گمشو بیرون تا دوباره کار دستت ندادم ،لنگان لنگان و تحقیر شده به سمت در اتاقم به راه افتاد .در را از قفل باز کردم . درحالیکه داشت خارج میشد تفی بدرقه ی راهش کردم .ملاحت و چکاوک مات و مبهوت او و وضع ظاهری خفت بارش را مینگریستند.درحالیکه به سختی روی پایش ایستاده بود؛ برگشت و با آن حال نزارش رو به من گفت : -قضیه اینجا تموم نمیشه داریوش دریاسالار! نشونت میدم با کی طرفی! بخدا تلافی میکنم . جوری که به چیز خوردن بیفتی . فریاد کشیدم : -خفه شو زنیکه ی همه جایی! هرغلطی دلت میخواد بکن! فقط از جلو چشمام برو همون جهنم دره ای که ازش اومدی!غرورش ،شخصیتش ،آبرویش در مقابل این دو دختر خرد شده و به فنا رفته بود .ملاحت دلش برایش میسوخت .به سمتش رفت . ادامه دارد ... 🍃🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانسوز باب الحوائج حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر علیه السلام تسلیت باد 🖤🖤🖤🖤🖤 نگاه به چشم ترم کن بیا و امشب کرم کن امام رضایی ترم کن میکشه دلم پر مثل کبوتر می‌زنه صدا دخیل یا موسی ابن جعفر😭 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
سلام بر مولایی که زمینیان، عطر خدا را از وجود او استشمام می کنند؛ سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را روی زمین برپا خواهد کرد. ❤️
در زندگی همیشه غمگین بودن از شاد بودن آسان‌تر است! ولی من اصلا از آدم‌هایی خوشم نمی‌آید که آسان‌ترین راه را انتخاب میکنند. تو را به خدا شاد باش و برای آن که شاد شوی، هر کاری از دستت بر می‌آید،بکن🌱ᥫ᭡ ❤️
دم خدا گرم چه جاهایی میتونست مچم رو بگیره ولی دستم رو گرفت چه روزایی می تونست زمینم بزنه، اما بلندم کرد👌 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 این فیلم را برای خود ذخیره تا هر وقت احساس ناراحتی و افسردگی و ناامیدی داشتی نگاهی به آن بیندازی و برای همه آنان‌که دوستشان داری ارسال کن... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 مشکل و سوال دوستمون این بود👇 سلام دوستان عزیزم ویاسی جون من ۴۲ سالمه یک پسر ۱۴ ساله و یک دختر ۱۹ ساله دارم دخترم ۱۱ ماه هست که عقد کرده دامادم قبل عقد خیلی اهل کار کردن بود وضعش بد نبود چند ماهی هست سر کار نمیره ماشین سمند داشت اونم فروخت مدتی میانش با دخترم جالب نبود انگار مشکل داره ی شب دخترم امد گریه کرد گفت پیام داده میخوام طلاقت بدم و کلی هم قرص خورده بود من اینو شنیدم زنگ دامادم زدم گوشی برنداشت پیام دادم بهش گفتم بلای سر دخترم بیاد خودت می دونی از این حرفا دوروز دخترم بیمارستان بود نیامد عیادت از اون به بعد با دخترم خوبه ولی با من بد شده همینطور با شوهرم شب دیر وقت میاد که ما خواب باشیم با ما روبرو نشه زیاد دنبال حرف میگیره به دخترم گفته بد عروسی میارم دم در میزارمت ولی خودم نمیام داخل تورا خدا شما بگید چکار کنم تصمیم گرفتیم طلاقش بگیریم بد منصرف شدیم دخترم مشکلش اینه که شوهرش با ما خوب نیست بد این ماجرا فهمیدیم هر چی پول داشته گذاشته تو ارز نمیدونم کجا ور شکست شده اول عقد ۱۰۰ ملیون دار ندارم بود دادم دسش اونم رفت توش ماندم چکار کنم شاید پیش خودتون بگین چرا تحقیق نکردی ولا از هر کی پرسیدم همه گفتن خوبه از اشناهاست ادم لج باز و ی دنده زیر بار هیچی نمیره کینه ای هم هست تورا خدا اینو بزارین تا دوستان راهنمای کنن چکار باید کنم خودم معلولم با هزار بدبختی دخترم بزرگ کردم خواب خوراک ازم گرفته از آینده دخترم میترسم ممنون از لطف شما 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake ❤️