*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 آدما در مسئله ی ذوق، به دو دسته تقسیم میشن؛ یا ذوقی ان یا بی تفاوت به جرئت میگم این قضیه حد وسط نداره. شما یا جزو اون دسته ای هستی که برای تک تک اتفاقات کوچیک و قشنگ اطرافت ذوق میکنی، یا معمولا ساکتی و به یه لبخند بسنده میکنی حالا اینو چرا گفتم؟ چون دسته ی «آدم های ذوقی» همونایی ان که دنیا کنارشون قشنگتره اینا،همونایی ان که براشون مهم نیست خودشون چقدر تمکن مالی دارن، شما مطمئنی با یه شاخه گل هم لبخندشونو میبینی و نمیترسی ازینکه با بی‌تفاوتیشون بزنن تو ذوقت! حالا چطور میشه آدمای این دسته رو به دسته ی مقابل منتقل کرد؟ به راحتی! کافیه چندبار دربرابر ذوق هاشون بی تفاوت باشید و مثل تک تیراندازی که استخدام شده واسه شلیک بی نقص، بزنید وسط حال خوب و ذوقشون. به همین راحتی آدمِ ذوقی شما کشته شده! میتونید خوشحال باشید یک نفر دیگه به جمع بی‌تفاوت های دنیا اضافه شده تبریک میگم، حالا دیگه کمتر حس تنهایی می‌کنید :) 👤 راحیل رضایی 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88

#زناشویی سریال چهارخونه بود فکر میکنم که من خودم سه چهار بار کامل دیدم🤣 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡

#عید #عید_نوروز 🍃بفرست واسش و اولین نفری باش که سال جدید رو بهش تبریک میگی🍃 چقدر ۱۴۰۲ زود گذشت 🥺❤️ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡

#خلاقیت بفرست برای کسی که میخوادبرات هدیه بگیره بهش بگو هدیه منو با پاپیون خوشگل تر کن آهای خوشگلی که این فیلم برات ارسال شده دوست من بهت امیدداره نامیدش نکن😉 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡

*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌هیچ کس سرش آنقدر شلوغ نیست که زمان از دستش در برود و شما را از یاد ببرد همه چیز بر می گردد به اولویت های آن آدم ...! اگر کسی به هر دلیلی تو را یادش رفت فقط یک دلیل دارد: تو جزو اولویت هایش نیستی ...! "پائولو کوئلیو " 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88

#گل_و_گیاه ❌❌کپشن خیلی مهم . ⛔ضرر و زیان سموم و آفتکش هایی که تو بازار وجود داره غیرقابل انکاره مخصوصا استفاده ازشون تو محیط بسته مثل منزل خیلی خیلی خطرناکه و سرطان زاست. و یک گیاه ارزش از دست رفتن سلامتی خودمون و خانواده مون رو نداره پس بهتره از طریق روش های بی خطر از ابتلای گیاهمون به آفت پیشگیری کنیم. ✅استفاده از پوست پرتقال یکی از این‌روشهاست و پیشگیری کننده ابتلای گیاه به آفته.اما درمان کننده به هیچ عنوان نیست یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡

.

-نه ، به هیچ وجه ! -پس بذار کلکشو از زندگیت بکنم ! -نه !نه ناگهانی ام متعجبش کرد.سوی نگاهش انگار پر کشید و رفت.روبرویش را نگریست و به حالتی پر از افسوس و تاسف گفت: -پس علاقه ای هست ! -نه نیست! بخدا نیست! آخر چرا باید به او ثابت میکردم که علاقه ای به دیگری ندارم! اصلا چه دلیلی داشت او بداند! اما انگار خودِ احساساتی ام کنترل صدایم را به دست گرفته بود . -اون فقط...دوستمه! کسی که واقعا میخواست مشکلمو حل کنه!پوزخندی زد. هنوز نگاهم نمی کرد . -حل کنه ؟!یا معامله کنه! داریوش میگفت در ازای کمکی که میخواسته بهت بکنه ازخواسته...باهاش رابطه داشته باشی.که بری خونه اش! لب گزیدم .داریوشِ دهن لق!باز منِ احساساتی ام اظهار وجود کرد : -من که نرفتم.من که باهاش معامله نکردم .من ... میدونم .. چطور مواظب خودم باشم!نگاهم کرد. -الان هم داشت تهدیدت میکرد؟! روی داریوش حساس شده؟! -خب .. اونا باهم درگیر شدن !باتعجب گفت: -درگیر؟ کی؟ -همون شبی که... شما من رو توی خونه ی داریوش دیدین .همون شبی که ... -اون مزخرفاتو به تو نسبت دادم! در عمق چشمانش چشم دوختم . -بخاطر اون حرفا، من روزها گریه کردم... ضیاءالدین خان!آهی کشید و گفت: -بیشتر از این شرمندم نکن دختر! الان که به اون حرفا فکر میکنم میبینم که میمردم اگر واقعا تو ... سکوت کرد. دیوانه وار میخواستم جمله اش را تمام کند . -اگر واقعا من چی؟لبخند آرامی برویم زد. -خیلی قدر خودتو بدون.خیلی! تو خیلی باارزشی . باز شدن ترافیک مانع ادامه ی حرفش شد و من چقدر افسوس خوردم.وارد شهر که شدیم کمی از حجم بارش باران کاسته شده بود. -خوابگاه امیر اباد هستین؟ همون خوابگاه بزرگ و سه طبقه؟ -بله همونه .در همین موقع تلفنش به صدا درآمد. گویا شماره برایش ناشناس بود و او پاسخ گفت. لحن صدایش کم کم عصبانی میشد! -چطور جرأت کردی به من زنگ بزنی مردک! گفته بودم تا بارها رو نرسوندی تماس نگیر.دارم یه شکایت برعلیه ات تنطیم میکنم. میخواهم دمار از روزگارت در بیارم ....تو غلط میکنی مردتیکه ی ... دیگر به وضوح داشت فریاد میزد. -بگو کجایی تا بیام بکشمت!.. آها آره بگو ... چی؟! ... پس همین نزدیکی هایی! صبر کن بیام خونتو بریزم احمق !آن مرد آدرس جایی را داد و ضیاء الدین گوشی را قطع کرد و روی داشبرد پرت کرد. -محبی احمق! میری میچپی توی گاراژ متروکه؟ حالیت میکنم ! بعد دوربرگردان را دور زد و رو به من گفت: -میرم ببینم حرف حسابش چیه. گاراژی که میگه همین نزدیکی هاست.از تو ماشین جم نمیخوری چکاوک تا برگردم.در رو قفل میکنی و میشینی! وقتی عصبانی میشد لحنش تحکمی و دستوری بود.و نمیشد نه و نچ آورد و روی حرفش حرف زد .مقابل در آهنی و قدیمی بزرگی پارک کرد. دوباره نگاهم کرد و تحکمی گفت: -همینجا بمون. تحت هیچ شرایطی در رو باز نکن .من زود برمیگردم .میرم ببینم حرف حسابش چیه مرتیکه که اینهمه تهدید میکنه ! دلم آشوب بود.در را که باز کرد و خواست از اتومبیل خارج شود ؛ناخودآگاه و غیرارادی گوشه ی آستینش را گرفتم . -نرین !خواهش میکنم !من نگرانم.دلم آشوبه ! -نترس دختر! هیچی نمیشه.این مرتیکه الان مدتهاست کارش همین شده. تهدید! هارت و پورت الکی! اما ایندفعه دم به تله داده! نمیتونم ازش بگذرم! میرم حقشو کف دستش میذارم و میام . حالا آستینش را ول نمیکردم . -نگران شمام .اگه چیزی تون بشه.در آن اوج عصبانیت و حرص، با آرامشی که فقط مختص خودش بود گفت : -نترس ! هیچی نمیشه ! با نارضایتی آستینش را رها کردم .او رفت.ولی کاش اجازه نمیدادم.کاش هیچوقت دستم را از بند آستینش رها نمیکردم ! نفهمیده بودم اتفاقی که در ان گاراژ متروکه خواهد افتاد با سرنوشت و آینده ی من بدجور گره میخورد !زمان زیادی گذشته بود.هیچ صدایی نمی آمد .او برنمیگشت. باران دوباره شدید شده بود. درنگ جایز نبود.موبایلم را برداشتم تا با داریوش تماس بگیرم .لعنتی خط نبود.درروزهای بارانی خط موبایل میرفت. باید کاری میکردم .باید به سراغش میرفتم .دلم آشوب بود.از اتو مبیل پیاده شدم .قفل اتومبیلش را زدم و به سمت آن گاراژ مخوف به راه افتادم .هوا تاریک بود و از شدت بارش باران ،به سختی میتوانستم مقابل خودم را ببینم. ادامه دارد ... 🍃🍃🍂🍃

*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 این ترش شامی گیلانی واقعا یکی از خوشمزه تریناست😋🧆 مواد لازم 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88

واسه آقاتون اینطوری دلبری کن🙈 با ترفندهای کانال زیر خودت رو براش خوشگل کن🤤👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1784283524Cade13cf0a9 با این کانال شوهرم شب ها بهم میگه...👻😈

#سلامتی دیگه عمل جراحی نکن❌ بااین ترفنددیگه زانودردوفراموش کن✅ فقط کافیه یه دونه تخم مرغ توخونه داشته باشی ونمک هم که خداروشکرهمیشه دردسترس هستش 😍 فقط کافیه سه شب این ترکیب وبزنی به زانوهات😉 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir