eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.8هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
ذکر حاج آقا نخودکے(ره) برای هر حاجتی😳 شاید بعضی‌ها نشناسن، شیخ‌نخودکی عالم‌بزرگی کہ در صحن‌انقلاب حرم‌امام‌رضا‌(ع) زیر درب‌طبرسی مدفونہ ذکرهاے سفارش شده از آن مرحوم بسیار مجرّبہ، مخصوصا این ذکری کہ در ادامہ بهت میگم، فرقی نداره حاجتت چی باشہ این ذکرِمعروف، گره از کار خیلی ها باز کرده هر حاجتی داری قبل از طلوع آفتاب «قبل از اینکہ آفتاب بزنہ» برای برآورده شدن حاجتت ۷۱ مرتبه این ذکرو بگو برای دیدن ذکر روی ها بزن تا قفل زندگیت باز بشه👇 🔐🔐🔐🔐🔐🔐🔐🔐 🔓🔓🔓🔓🔓🔓🔓🔓
27.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 شنیدن این داستان نگاهتون به خودتون رو عوض میکنه!♥️اینکه کنار یه آدمی باشی که بهت حس ارزشمند بودن بده خیلی مهمه تو میتونی در نوع خودت زیباترین فرد ممکن باشی ولی دیده نشی خودتو در معرض چشم هایی قرار بده که ارزشتو ببیننو وقتی ارزشت رو درک کنن قدر تو رو هم میدونن آره ♥️    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
12.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باور نمیکنی اگه بگم تمام لک های صورتت درمان شدنیه😳🤩🤩🤩 کلیه خالهای ریز و لکهای صورتشون با استفاده از رفع اذین از بین رفته☺️👏👏👏 بیش از هزاران و نتیجه درمان از کرم رفع لک 😍 رفع لکهای و ... اگه میخوای بدونی علت لکهای صورتت چیه و برای همیشه ریشه کنشون کنی بیا لینک زیر👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1784283524Cade13cf0a9 فااااقد هیدروکینون❌❌ فاقد کورتون ❌❌ کاملا گیاهی با اثر بخشی اولیه ده روزه👌
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
این رفع لک قاچاق نیست❌ وارداتی نیست❌ با افتخار محصول کشور ایران🇮🇷 و از همه مهمتر دارای لوح تقدیر تندیس از صدا و سیماست👍😍 با سابقه فروش ده ساله و بیش از هزاران رضایت از سرتاسر کشور😊✅👇 https://eitaa.com/joinchat/1784283524Cade13cf0a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 آدمى كه به زندگى شما تعلق داشته باشه، مياد و ميمونه ! آدمى هم كه از جنس شما نيست در نهايت ميره ... البته بعضيا هم هستن كه در مقطعى ميشه بخشى از زندگى شما باشن اما موندگار نيستن ... و جزو ارتباط هايى ميشن كه به عنوان خاطره يا تجربه از اونها ياد ميكنيد ... ولى در هر حال چه در رابطه عاطفى، چه دوستى، خلاصه در هر نوع معاشرتى به دنبال كسانى باشيد كه هم شما از بودن اونها و هم اونها از وجود شما لذت ميبرين و هر دو طرف همديگرو همينطورى كه هستيد دوست و قبول داريد چون اينطوريه كه يك ارتباط سالم شكل ميگيره و ادامه پيدا ميكنه ... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 شروع داستان زیبا و هیجان انگیزه 🥀وقتی یازده سالم بود منو به مردی هفتاد ساله که زنش مرده بود شوهر دادن به همین سادگی …. نه کسی نظر منو پرسید نه صلاحم رو در نظر گرفت آقام کارگری ساده بودو در آمد کمی داشت پس وقتی زن های محلی منو برای اون پیر مرد پولدار در نظر گرفتند نه نگفت.... https://eitaa.com/joinchat/4035838326C397aba6a5b
خیلی به پول احتیاج داشتم هیچ منبع درآمدی نداشتم 😭😞 هر صبح مجبوربودم بچم ازخواب بیدارکنم وبرم دنبال کاربگردم خیلی اذیت میشد😞 تا اینکه اتفاقی قبل ازسال تحویل باکانال کاردرمنزل باگوشی آشناشدم بهم یاد دادچطوری با# گوشی پول زیاد دربیارم الان دستم توی جیب خودمه راحت خرج می‌کنم 🥰💵💰 لینک کانالش براتون گذاشتم 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1459225038Ce572b86522 .
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
. 📌 کار در منزل افراد جویای# کار در منزل باگوشی که این مدت مدام پیام دادید امروز لینکش براتون میزارم لینک کار در منزل 👇👇👇👇👇 daramad online dar ita .
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 چـــــــــــکـاوکـــ٨ـﮩـ۸ـﮩــــــــ...... 🍃🍃🍂🍃
دوستانه‌ها💞
❤️❤️ #چکاوک -خب بهم بگین !حقیقتو بهم بگین! از گذشتتون بگین .شاید..این بتونه مارو به هم نزدیکتر ک
❤️❤️ -تو رو خدا..تو رو خدا.. درستش کنین! آهی کشید و دستش را به کمر زد .افسوس گویان گفت: -باشه عزیزم !باشه !نمیذارم جایی بازگو کنه! نگران نباش! نمیخوام فکرتو درگیرش کنی!باشه؟ ضیاءالدین دیگر ماندن در اتاقم را جایز ندانست. ب،،،،وس،؛:"ه ای پر آرامش بر پیشانیم کاشت و از اتاق خارج شد و وارد اتاق کمیل گردید و در را بست!نمیدانم چه گفتند و چه قراری باهم گذاشتند! اما وقتی که از اتاق خارج شد و منِ نگران را در چارچوب در اتاقم دید؛ چشم هایش را با اطمینان بر هم فشرد و از ساختمان خارج گردید!دلم مثل سیر و سرکه میجوشید! اینکه کمیل گوشی را بردارد و به یوسف زنگ بزند و تمام آنچه را که دیده است برای او بازگو کند؛ داشت مرا به کشتن میداد .به محض رفتن ضیاءالدین از ساختمان ،پا تند کردم و وارد اتاق کمیل شدم و در را بستم !حیرت زده و دیوانه شده مرا نگاه کرد! پشت میزش نشسته بود! پریشان احوال ،ناباور ،شگفت زده ،در هم فرو ریخته!ملتمسانه نگاهش کردم !هیچ نگفتم و فقط سرم را تکان دادم! اشک تا پشت پلک هایم آمده بود! این همه فشار برای من خیلی زیاد بود! خسته شده بودم از اینکه باید همه را توجیه میکردم!و حالا نوبت توجیه کردن کمیل بود! بیشتر از همه خسته شده بودم از اینکه باید برای همه نقش بازی میکردم و برای هر کس رازش را در سینه پنهان میساختم !من راز کمیل و یوسف را باید از ضیاءالدین پنهان میساختم !و تا آن لحظه راز ازدواجمان را از آن دو! اما حالا کمیل فهمیده بود و من نمیدانستم چطور باید حقیقت را برایش بازگو کنم که قانع شود و به یوسف حرفی نزند ! هیچ نمیگفت !حتی یک کلمه !فقط ناباورانه نگاهم میکرد !به سمتش رفتم . - گوش کن !باید برات توضیح بدم ! لبانش خشک شده بود! انگار ترک برداشته بود! با زبانش لبش را ترک کرد! آب دهانش را فرو برد و در حالتی که سعی میکرد خود را کنترل کند و از کوره در نرود و داد نزند، رو به من گفت: -مثل بچه ی آدم میشینی و مو به مو ،چکاوک ؛ مو به مو ،جزء به جزء ،برام تعریف میکنی چه گندی بالا آوردی! سرم را تکان دادم و قدرشناسانه نگاهش کردم ! از این که اجازه داده بود برایش بگویم! از این که مرا تهدید نکرده بود که یوسف را با خبر میسازد! از این که تا آن لحظه منطقی برخورد کرده بود !با دلهره نشستم و نگاهش کردم. تمام جرات و جسارت و توانم را جمع کردم و گفتم: -ببین !نمیدونم ضیاءالدین چی بهت گفت ، ولی ..پوزخندی پر از خشم زد: -ضیاءالدین !! تا این حد باهاش صمیمی شدی و ما خبر نداشتم؟! این صمیمیت بغل گوشم بود و من متوجه نشدم؟!من بو برده بودم چکاوک! شک کرده بودم !برای همین نگران بودم و وارد این شرکت لعنتی شدم؛ اما دیگه فکر نمیکردم تا این حد ... -کمیل! خواهش میکنم به حرفام گوش بده !تو رو خدا منو دعوا نکن! اینقدر قضاوتم نکن! فقط گوش کن!عصبی و پر خشم گفت: -اون قدر باورم نمیشه خودت رو اینجوری بدبخت کرده باشی که الان میخوام بلند شم و یجوری بزنمت که نتونی از جات بلند شی! با اینکه نمیتونم تصور کنم حاضر شده باشی همچین کاری رو به هر دلیلی کرده باشی و اینجوری احمقانه با آینده و سرنوشتت بازی کرده باشی؛ اما بازم میگم باشه !خفه میشم و گوش میدم که ببینم چی میخوای بگی !و تمام سعی مو میکنم این عصبانیتی که داره نابودم میکنه رو کنترل کنم ! آب دهانم را فرو بردم و با صدای لرزان از اشک و آه صحبت کردم: -ممنونم که بهم گوش میدی کمیل! این قضیه خیلی پیچیده است ! نفس عمیقی کشیدم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم از اون روز بارونی تا کلانتری و پیشنهادی که باعث شد این عشق صورت بگیرد.،کمیل ! من نمیدونم تقدیر بود؛ قسمت بود یا هرچی بود ؛ولی باور کن خواست خدا بود !بود و شد! و تو این ماجرا ،ضیاءالدین فقط بخاطر من خودشو فدا کرد! اون هیچ تقصیری نداشت! کمیل ناباورانه نگاهم میکرد ! باورش نمیشد من به همچین مشکلی گرفتار شده باشم !عصبی گفت: -پس چرا به من نگفتی؟ چرا با من حرف نزدی؟ هزار تا راه بود که میشد انجام داد! من این سرهنگ رو میشناسم !خیلی سخت گیره ! اما میتونستم باهاش صحبت کنم ! چکاوک چرا سکوت کردی دختر !توی همچین موقعیتی، توی همچین شرایطی ،سکوت کردن اصلا عاقلانه نبود !عقلت کجا رفته بود؟! چطور تونستی به این مرد اعتماد کنی؟! -کمیل اون واقعا خواست منو طلاق بده! اما سرگرد نذاشت! -از کجا معلوم که میخواست طلاقت بده؟! باور کن اون میدونسته سرگرد به این راحتی ها گول نمیخوره! با تعجب نگاهش کردم. - چی میگی کمیل؟ امکان نداشت؟ یعنی اصلا همچین چیزی نبود. ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺 لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍 https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375 🍃🍃🌺🌺
اتاق ترسناک زن جادوگر😰😵‍💫 خیلی به مردم قرض داشتم و مجبور شدم به کار کردن تو خونه مردم...🤕 رفتم خونه یه‌ خانم شروع کردم تمیزکاری که چشمم خورد به قاب تو اتاقش، روش نوشته بود کد معجزه‌گر🤫 یه هفته که گذشت بازم رفتم تمیزکاری دیدم رو میزش پر طلاست💍 دیگه کنجکاو شدم و ازش پرسیدم این‌همه طلا از کجاست 😳 بهم گفت فرشته معجزه زندگی من کد معجزه‌گره که بهم داد و منم نیت کردم و شروع کردم خوندش، ۴ روز که گذشت ۷۰ میلیون برنده بانک شدم و تموم بدهی‌هامو دادم😍 با کد معجزه‌گر ۴ روزه حاجت روا شدم، شما هم بخونید و ببینید چند روزه حاجت تونو میده👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/356581800C196e9d5730