eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
12.9هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به کجا روم زِ دردت؟ چه دوا کنم؟ چه چاره؟ که هزار باره خون شد، جگرِ هزار پاره... . ❤️🤍❤️
🌸🍃 شروع سرگذشت جدید به اجبار از عشقم یوسف جدا شدم ونشستم پای سفره عقد و شدم همسر امیربهادرخان... .
دوستانه‌ها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #گلچهره من قول میدم که زندگیت از این رو به اون رو بشه .عمیقا به چشمای کلثوم نگاه کردم و گفت
🍃🍃🍃🌸🌸 گفت چه غلطی کردی هان. با ترس بهش زل زدم و گفتم من... راستش این پتو کثیف شده بود من شستمش گذاشتم خشک بشه همين...گفت چرا کثیف شد؟ تو اصلا چرا به دست به وسایل این خونه میزنی مگه اینا ماله توعه؟ چه فکری پیش خودت کردی که به خودت اجازه دادی که پتو رو با این دستات بشوری بار آخرت باشه که همچین غلطی میکنی این بار چیزی بهت نمیگم ولی سری بعد اگه تکرار بشه..اوووووومدن.. .آقا امیر خسرو اومدن با شنیدن صدای یکی از خدمتکار ها که به سمت جواهر میدوید و خبر رو بلند تکرار می کرد منو رها کرد و به طرف صدا برگشت و گفت چیه؟؟چه خبر شده؟ خدمتکار که دیگه به نزدیکی ما رسیده بود سرشو پایین انداخت... نفس کم اورده بود بعد از کمی سکوت بریده بریده گفت «خانوم جااان خبر خوب دارم براتون خبر رسیده که آقا امیر خسرو همین الان وارد آبادی شدن‌جواهر خنده بلندی سر داد از داخل کت سنگ دوری شده اش چند تا سکه واسنکاس دراورد گذاشت تو دست خدمتکار و گفت آفرین کارت خوب بود... اینم مژدگانی انگار که این خبر خوب باعث شده بود یادش بره که چند دقیقه قبل داشت منو با خاک یکسان میکرد...دوباره به سمتم برگشت..آنقدر خوشحال بود که به راحتی میتونستم برق چشماشو ببینم.... انگشتش رو به نشونه تهدید جلوی صورتم گرفت و گفت این سری بهت چیزی نمیگم ولی اگه تکرار بشه من میدونم و تو... حالا هم این پتو رو در کسری از ثانیه گلی کرد نگاهی بهش انداخت و گفت این پتو رو می بری دوباره میشوری فهمیدی؟؟ قدمی به عقب برداشت و گفت راستی کلی لباس هم دارم که گذاشتم داخل سبد اونا رو امروز می بری میشوری.وای به حالت اگه یه نخ ازشون کم بشه متوجه شدی ؟! در تمام مدت فقط به اون پتو نگاه میکردم دیشب س.گ لرز زده بودم با بدبختی و با آب سرد شسته بودمش چطور دلش اومد انقدر راحت زیر پاهاش گلیش کنه من نمیدونم چرا از خدا ترس نداشتن؟چطور دلشون میومد منی که حتی زبون نداشتم و رو این همه اذیت کنن ؟آهی کشیدم و به کلثوم نگاه کردم و گفتم +بازم خوبه این عروس جدیده شانس داره حالا نیومده ببین چقدر همه به تکاپو افتادن... ولی من عروس خ.ونبسم کلثوم هیچ کس یادش نمیره که من چرا عروس این خونه شدم.. ❤️❤️
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺻﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺻﻮﺗﯽ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﮑﻨﺪ🌱 ﻋﯿﺐ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭا ﺩﺍﺩ ﻧﺰﻥ ﺍﻭﻝ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺭا ﺗﺮﻭﺭ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯽ ﺑﻌﺪ ﺁﺑﺮﻭﯼ آن‌ها را🌱 ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﺮﮎ دل‌ها را ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺑﺎن‌ها ﻣﯽﺷﻨﻮﺩ🌱 ‌‌‌ ‍ ‌‌ 🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿
🤍🌼 بیایید تهِ دل هم را خالی نکنیم به کسی که تازه خانه خریده به جای ترساندن از قسط هایِ عقب مانده ای که ممکن است برایش اتفاق بیفتد ؛ تبریک بگوییم و آرزوی خانه ی بزرگتر بکنیم به زنی که تازه باردار شده به جای ترس از زایمان و دردسر های بزرگ کردن بچه قدمِ نو رسیده اش را تبریک بگوییم باور کنید قشنگ تر است اگر به دوستمان که تازه ازدواج کرده به جای اینکه بگوییم همه مثل هم اند بگوییم "برایت آرزوی خوشبختی میکنم" بیایید تهِ دل هم را خالی نکنیم نزنیم تویِ ذوقِ عزیزترین کسانمان وقتی خبری را با شوق به ما می دهد . ‌‌ 🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿
هَمه قول موندن میدن امّا همه سر قولشون نمیمونن ... تکیه دادن به آدمی که ناگهان ازت فاصله میگیره ، مثل پَریدن توی دریا به امید نجات غریقیه که دست و پا زَدنت رو میبینه وَ کاری برات انجام نمیده ... تو مُمکنه از غرق شدن نجات پیدا کُنی اما دیگه هیچ‌ وقت دل به دریا نمیزنی .. ‌ 🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍂🍂🍂
🏴 تقویم نجومی 🗓 سه شنبه 🔺 ۱۳ شهریور / سنبله ۱۴۰۳ 🔺 ۲۹ صفر المظفر ۱۴۴۶ 🔺 ۳ سپتامبر ۲۰۲۴ 🌓 امروز قمر در «برج سنبله» است. ✔️ برای امور زیر خوب است: جابجایی خرید حیوان دیدار با دوستان و بزرگان تأسیس امور خیریه شرکت در مجالس عزاداری امور آموزشی امور زراعی امور مربوط به حرز 🚖 مسافرت خوب و همراه با صدقه باشد. 👶 زایمان نوزاد صبور، شجاع و مبارک باشد. 👨‍👩‍👧‍👦 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب سه شنبه) احتمال سقط شدن زیاد است. 💇 اصلاح سر و صورت باعث گوشه‌گیری می‌شود. 🩸حجامت، خون‌دادن، فصد خیلی خوب و موجب قوت دل می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن روز مناسبی نیست. باید بر هلاکت خود بترسد. 👕 دوخت و دوز روز مناسبی نیست. شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید به روایتی آن لباس یا در آتش می‌سوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد. خرید لباس اشکال ندارد. کسانی که شغلشان خیاطی است می‌توانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر، آن را تکمیل کنند. 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب سه‌شنبه) دیده شود، تعبیرش در آیهٔ ۲۹ سوره مبارکه عنکبوت است. ﴿﷽ أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ﴾ خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها جنگ و ستیز کند پیروز شود و‌ همه احوالات او شاید نیک شود. ان شاءالله مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر (وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز سه شنبه «یا ارحم الراحمین»  ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه «یا قابض» موجب رسیدن به آرزوها می‌گردد. ☀️ ️روز سه‌شنبه متعلق است به: 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد ❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ⭐خــــــدایا ⭐️عزیزی که این نوشته را میخواند ⭐بر بال آرزوهایش پرواز کند🕊 ⭐️او را دریاب ⭐در تمامی لحظات ⭐️آنچه  را به بهترین ⭐بندگان عطا می فرمایی ⭐️به او هم عطا فرما ⭐الهی آمیـــن 🌙شب زیباتون در پناه پروردگار مهربان    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌸🍃 شروع سرگذشت جدید به اجبار از عشقم یوسف جدا شدم ونشستم پای سفره عقد و شدم همسر امیربهادرخان... .
دوستانه‌ها💞
🍃🍃🍃🌸🌸 #گلچهره گفت چه غلطی کردی هان. با ترس بهش زل زدم و گفتم من... راستش این پتو کثیف شده بود م
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 من چرا عروس این خونه شدم یه پسر که سهله حتی اگه ده تا پسر هم بدنیا بیارم بازم فرقی در اصل قضیه نمیکنه ببین کلثوم ناراحت نشو ولی منم مثل توام... رعیت زاده ام آخه منو چه به خانومی این عمارت. هر کس باید به اندازه ظرفیتش حرف بزنه، اینا همشون ارباب زاده هستن عادت کردن دستور بدن ، ببین با من چطور رفتار میکنن؟ فرق من با خدمتکار تواین عمارت چیه؟تازه بعضی وقتا فکر میکنم حق و حقشوقش از من بیشتر باشه ولی من از وقتی یادمه با سختی و بدبختی بزرگ شدیم عید به عید برامون لباس چند سایز از خودمون بزرگتر می خریدن که چند سال بپوشیم.. از وقتی یادمه آقا و داداشام کار کردن برای یه لقمه نون ، کلثوم بدجور خسته ام آره من اشتباه کردم بچگی کردم عاشق شدم . برای خودم رویا بافی کردم که بتونم باهاش زندگی کنم ولی نشد... تقاصش رو با تمام زندگیم پس میدم سرمو پایین انداختم دیگه توان نداشتم خدایا بسه .. گلچهره ی زیبای قصه هنوز خیلی زوده برای تسلیم شدن.. اشکامو پاک کردم ... پتو رو برداشتم باید دوباره ببرم بشورمش قدمی برداشتم گلچهره؟ با صدای کلثوم به عقب برگشتم از اینکه اینجوری صدام کرده بود خوشحال شدم منتظر یه اشاره اش بودم که بغلش کنم که همینطور هم شد... انگار حرفامو از چشمام خوند... ای کاش میشد تو بغلش میموندم .ای کاش این زن مادرم بود، سرمو از سینه اش جدا کردم که گفت صبر کن باهم میریم چشمه الان بریم به استقبال آقا امیر خسرو بعدش دیگه خدمتکار ها میتونن از عمارت برن بیرون، سری تکون دادم و پشت سرش راه افتادم تا دم در عمارت منتظر عروس داماد جدید خونه باشیم.... ❤️❤️
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline