eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
12.6هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 شروع سرگذشت جدید به اجبار از عشقم یوسف جدا شدم ونشستم پای سفره عقد و شدم همسر امیربهادرخان... .
دوستانه‌ها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #گلچهره عروس ؟کجایی تازه عروس؟نفس تو سینم حبس شد...این صدای جواهر بود.. خ.ون تو مغزم یخ کر
🍃🍃🍃🌸🍃 کلید رو هم بذارم داخل لباس جواهر که شک نکنه.هنوز چند دقیقه نگذشته بود که زن امیر خسرو اومد بیرون... صدای داد و بیداد جواهر همه جا پخش شده بود دوباره به پایین نگاه کردم جواهر از موهای دختر بیچاره گرفته بود من از این فاصله تونستم قیافه خوشگلش رو ببینم.. موهاش طلایی بود درسته که اول صبح بود و قیافه اش خواب آلود بود ولی من محو زیباییش شدم میتونستم اون دختر رو درک کنم.با هر حرفی که جواهر بهش میزد قلبم فشرده میشد چون من روزی چندین و چند بار تمام این چیزها رو تحمل میکردم و حالا نوبت این دختر بیچاره بود.ختری که همین دشب براش دسیسه کرده بو.د جواهر حالا بعد را..ب..طه .......با اون دعا نویس شیطان و حالا مواخذه کردن یه دختر بی گناه برای اینکه آب گرم نکرده .اینکه از صبح تا شب برای بقیه دعا می نوشت؟ برای بدبختی و اجاق کوری بقیه حاضر بود حتی دست به هر کاری هم بزنه چطور دلش میومد؟ این زن مادر بود؟ چرا بویی از انسانیت نبرده بود؟! زنی که مدام منی که هیچ تقصیری در قت..ل نداشتم رو مدام تحقیر میکرد و کتکم میزد؛ میخواست به خدا چی بگه؟ غصم‌گرفته بود مثل همیشه ... منی که به خوشگلی معروف بودم حالا زیر چشمام از گریه زیاد گود افتاده بود سری به نشونه تاسف تکون دادم و شاهد تحقیر اون دختر شدم.فکر کردی چه خبره اینجا؟؟ نه دختر جون تو این خونه فقط خانوم منم هر کس به کاری دستش گرفته و انجام میده وظیفه توهم اینه که یک ساعت قبل از همه بیدار بشی آب گرم کنی منتظر بمونی که من بیدار بشم بعدش هم کمک خدمتکار ها میکنی تا نون بپزن و صبحانه رو آماده کنن حالیت شد؟دختر بیچاره سرشو اندخته بود و با سر حرفاشو تایید میکرد؟ مهر اون دختر انقدر به دلم نشسته بود که دلم میخواست به حالش گریه کنم.خیلی دلنشین بود، بعد از اینکه حسابی تحقیرش کرد بهش گفت که گورش رو گم کنه یه نگاهی به اتاق منم انداخت به کلثوم گفت.این غربتی رو هم بیدار کنید... بعد هم راهی اتاقش شد لبخند تلخی زدم وقتی که کلثوم هم رفت داخل عمارت با قدم های تیز پله های ایوون رو دوتا یکی کردم و با عجله خودمو به اتاقم رسوندم و درو بستم و خزیدم زیر پتو، نفس راحتی کشیدم تند تند نفس می کشیدم که در اتاقم باز شد. کلثوم بود که گفت: گلچهره؟ مادر بیدار شو! وقتی که صدای نفس های منو شنید بقیه حرفش رو خورد اومد داخل کنارم نشست و لب زد خوبی؟؟ چرا انقدر نفس نفس میزنی؟ ❤️❤️
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند لحظه آرامش با صدای باران🌧🌧🌧 ❤️❤️
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 چهارشنبه 🔺 ۲۱ شهریور/ سنبله ۱۴۰۳ 🔺 ۷ ربیع الاول ۱۴۴۶ 🔺 ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴ 🌓 امروز قمر در «برج قوس» است. بنایی امور زراعی صید و شکار مناظره آغاز به کار دیدارهای سیاسی ازدواج امور آموزشی امور مشارکتی جابجایی رفتن به خانه نو بردن جهیزیه 👶 زایمان نوزاد خوش‌قدم و زندگی با برکتی دارد. 🚘 مسافرت مکروه است. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب چهارشنبه) شدیداً کراهت دارد و امکان سقط است. 🩸 حجامت، خون‌دادن و فصد موجب مرگ ناگهانی می‌شود. 💇‍♂️ اصلاح سر و صورت موجب دولت می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن خوب نیست، موجب بدخلقی می‌گردد. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است. کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن، وسیله سواری و یا چارپایان بزرگ، نصیب شخص شود. ان شاءالله 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب چهارشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیه ۷ سوره مبارکه اعراف است. ﴿﷽ و الوزن یومئذ الحق﴾ خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به افرادی واگذارد، برخی در انجام آن تلاش کنند و باعث مقام آنها شود و برخی کوتاهی کنند و از چشم وی بیفتند. مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز چهارشنبه «یا حیّ یا قیّوم» ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین می‌گردد. ☀️ ️روز چهارشنبه متعلق است به: 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ⭐خــــــدایا ⭐️عزیزی که این نوشته را میخواند ⭐بر بال آرزوهایش پرواز کند🕊 ⭐️او را دریاب ⭐در تمامی لحظات ⭐️آنچه  را به بهترین ⭐بندگان عطا می فرمایی ⭐️به او هم عطا فرما ⭐الهی آمیـــن 🌙شب زیباتون در پناه پروردگار مهربان    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
😎 برای 🔥 بی دردســــر لاغــــر میکنه ⁉️😁💪 🔴 فکر پیکر تراشی و عملهای خطرناک نباشی یه وقت❌❌❌ 🤦‍♀ 🍃 دیگه رویا نیست 🍃با های توی دو هفته 😱🔥 🦦😎 بدون رژیم و ورزش 🤯😍👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/2532769993Cb1eb2bb944 آقا و خانمی که شکم و پهلو داری... ☝️❌ ♨️معــــــجزه قرص ناف☝️☝️☝️
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
این قُـــــرصِ گیاهی رو بذار داخل و 😳‼️👇🏼 میگی چجوری❓ بیا اینجا کامل بهت میگن چیکار باید بکنی😎👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/2532769993Cb1eb2bb944 توضیحات در مورد اینجاست زود عضو شو چون لینک موقته☝️🏽🔴
🌸🍃 شروع سرگذشت جدید به اجبار از عشقم یوسف جدا شدم ونشستم پای سفره عقد و شدم همسر امیربهادرخان... .
دوستانه‌ها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #گلچهره کلید رو هم بذارم داخل لباس جواهر که شک نکنه.هنوز چند دقیقه نگذشته بود که زن امیر
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 چرا انقدر نفس نفس میزنی نیم خیز شدم و گفتم :.هیچی خواب دیدم دستشو رو پیشونیم گذاشت و گفت :چرا انقدر یخ کردی انگار بیرون بودی؟ آب دهنمو قورت دادم و سوالش رو با سوال جواب دادم +کلثوم کله سحر اصول دین میپرسی؟سرشو پایین انداخت و با شرمندگی گفت ببخشید خانم جان اومدم بیدارتون کنم امروز باید بریم چشمه کلی کار داریم که باید انجام بدیم.. + آخ اون پتو دیروزی روپاک یادم رفته بود کلثوم خیله خب تو برو منم الان میام.بدون اینکه چیزی بگه از اتاق رفت بیرون.این وسایل رو باید کجا قایم میکردم من حتی کمد نداشتم در اتاقمم کلید نداشت هرکس دلش میخواست سرشو مینداخت و میومد داخل.خیلی بی درو پیکر بود اگه کسی ببیندش یا دست خدمتکار ها بیفته خیلی بد میشه، من مدام فکر میکردم که یه رازی تو این برگه هاست که من نمیتونم بفهمم اون چیه؟ تنها جایی که فعلا میتونستم بذارمش داخل بقچه ی لباس هام بود، باید دنبال به جای خوب و امن باشم رخت خوابم رو مرتب کردم و از اتاقم بیرون اومدم همسر امیر خسرو مثل فرفره مشغول کار کردن بود داشتم با دقت نگاهش میکردم که با دیدن جواهر بالای ایوون که مثل مالک دوزخ بهم چشم دوخته بود استرس گرفتم جارو رو برداشتم و مشغول شدم...کلید رو توی لباسم فشار میدادم یه جوری باید میذاشتمش سر جاش، فکری به ذهنم رسید کلثوم رو صدا کردم و گفتم .جواهر خانم هم لباس کثیف داره؟مکث کرد و یهو انگار که چیزی یادش افتاده باشه دو دستی زد تو سرش و گفت: خدا مرگم بده... قدمی به جلو برداشت و گفت خانم گفته بود که ملحفه تختش رو بشورم خوبه گفتی انشاالله خير از جوونیت ببینی مادر... دوباره صحنه های دیشب از جلوی چشمم رد شد مو به تنم سیخ شد دستشو گرفتم و گفتم + بذار باشه من این کارو انجام میدم.ابرویی بالا انداخت و با شک پرسید چرا؟+چه می دونم شاید تونستم با این کار ها نظرش رو جلب کنم دست از این دشمنی مزخرفش برداشت، ها؟كلثوم لب ورچید و گفت:هر طور شما بخوایین .با خوشحالی رفتم داخل عمارت خوشبختانه دوباره اون راهروی طولانی خالی بود جواهر هم تو ایون بود پس با خیال راحت در اتاق رو باز کردم به همون جایی که جلیقه آویزون بود نگاه کردم... ای داد بیداد اونجا نبود، حتما جواهر اون لباس روپوشیده و من دقت نکردم.اعصابم خورد شد ولی بعدش یهو یه فکری به ذهنم خطور کرد کلید رو دقیقا کنار مبل در امتداد اون میخ رو زمین انداختم که فکر کنه از جیبش افتاده.. ملحفه سفید رو با حالت بدی جمع کردم و مدتی بعد راهی چشمه شدیم.. ❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرعه‌کشی تمدید شد 😍😍 شروع جایزه باران ویژه افرادی که امروز وارد کانال بشن 😘😘😘 https://eitaa.com/joinchat/395248038C7aae282c50 جایزه برای همه‌ی مشتریان بدون استثنا‼️ جایزه نقدی و سکه های پارسیان 😍🥳🥰 ارسال رایگان همراه بیمه https://eitaa.com/joinchat/395248038C7aae282c50 طلای کم اجرت و بدون اجرت