فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خانه_داری #ترفند
ببین ک دوای دردت همینجاست😍✅️
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
هدایت شده از مرکز موسیقی ماوا
47.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹نماهنگ| نگین خاتم منتشر شد
🎙 با صدای : گروه سرود نجم الثاقب تهران
🎬کارگردان:علی اردو
👤تهیه کننده:محمد حسن ندائی
🎼شعر و ملودی :امیر طلاجوران
🎹 آهنگسازی و موسیقی : آریا شمس
مرکز موسیقی مأوا🔰
اینستاگرام | تلگرام | ایتا | بله | روبیکا
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
میلاد پیامبر اکرم(ص) و هفته وحدت گرامی باد💚
#علی_حب النبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی از من میخواهد فراموشت کنم
و این چیزی ست که
دلم نمیتواند بفهمد
🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عشق_مذهبی
تقدیم به دوستان متاهل و متاهل های آینده❤
رسول مهربانی ها میفرمایند:این سخن مرد به زن که دوستت دارم هرگز از دل زن بیرون نمی رود....
کسی عشق های آسمانی ما را ندیده….😍❤
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موزیک_ویدیو
ولی چقدر این آهنگ غـ..ـمگینه🖤
پرسـ..ـيد کـ..ـسی را داری كه بعد از خستـ..ـگی
تو را به زندگی دعـ..ـوت کند؟
و من بسـ..ـيار سـ..ـكوت كردم..
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
#به_وقت_عاشقی
قبل هر جمله و حرف و سخن و نقل و کلام
اول صبح دوشنبه به شما عرض سلام..💚
-یاکریماهلبیت-
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
25.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
26.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آشپزی
طرز تهیه خورشت کرفس با لوبیا خوشمزه تر از قورمه سبزی 😍
مواد لازم:
کرفس:۳۰۰ گرم
گوشت: سیصد گرم
لوبیا :یک پیمانه
پیاز:یک عدد
رب گوجه:یک قاشق مرباخوری
سبزی خورشت یا نعنا جعفری خرد شده:نصف پیمانه
نعنا خشک:یک قاشق چایخوری
زردچوبه:دوقاشق چایخوری
فلفل قرمز: نصف قاشق چایخوری
فلفل سیاه:نصف قاشق چایخوری
نمک:به میزان لازم
آبلیمو:یک قاشق غذاخوری
زعفران دم کرده:یک قاشق غذاخوری
نکته:میتونی از نعنا جعفری به جای سبزی خورشت استفاده کنید
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
#به_وقت_عاشقی
چه شود که نازنینا رخ خودت به من نمائی
به تبسمی،نگاهی گِرِهی ز دل گشائی♥️
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #حامی و سوگند قسمت هجدهم هر چی پس انداز داشتم ، داشت ته می کشید اما من خوشحال بودم و
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#حامی و سوگند
قسمت نوزدهم
با دست ازادش موهای پخش شده روی صورتمو پشت گوشم فرستاد، لبخندی زد که ازش بعید بود ... گفت : شیطون شدی چطوره یکم شیطنت
کنیم ؟!اووم چطوره ؟! وای این برا خودش چی میگفت ، حالا چه خاکی تو سرم کنم ...
سرشو اروم اورد جلو انقدر نزدیک بود که به اندازه یه بند انگشت فاصله میانمون بود ... ... از
هیجان زیاد چشمام رو بستم ... ت چیزی توی دلم تکون خورد یه حس گس توی دلم پیچید برای اولین بار بود
کسی می ... از من فاصله گرفت و گفت : یه وقت فکرای خام دخترونه نکنی فقط برای این بود که ناکام از دنیا نری اخه نه که قلبت ناقصه ... البته شاید از هیجان ....
پشتش را به من کرد تا به سمت اتاقش بره .
قلبم شکست ، یه ادم چقدر می تونه خودخواه باشه اونقدر توی شوک بودم که نفهمیدم کی رفت ... با دلی شکسته و پاهایی لرزان به سمت
اتاقم و تنهائی هام رفتم ...
اسیردست تقدیرم
اگردستےنمیگیرم
هم ازدست خودم خستم
هم ازدستاےتقدیرم
توماه روشنےبگذر
نبایدمال من باشی
که درهرگوشه ےعمرم پرازروزهاےدلگیرم
توی تختم غلطی زدم ... هر وقت به اون لحظه فکر میکردم چیزی توی دلم تکون می خورد اما وقتی یاد تحقیری که کرد می افتم قلبم انگار صدتا
تیکه میشه هر کی شاید جای من بود بعد از این ازدواج صوری جدا می شد ... اما من سوگندم اهل جا زدن نیستم ... یه زن انقدر قدرت داره تا
مردی رو عاشق خودش کنه ... صبر کن اقا حامی ببین برات چه آشی می پزنم با این فکرا لبخندی زدم و به خواب رفتم ...
صبح زودتر از همیشه بلند شدم صبحانه اماده کردم برخالف روزای دیگه یه ارایش مات اما خوب انجام دادم که چهره مو قشنگ تر کرده بود ...
یه مانتوی ساتن براق خوش دوخت تا بالای زانو با شلوار راستای سورمه ی که ست هم بود و برای محیط شرکت خوب بود پوشیدم مقنعه
مشکی با کیف و کفش مشکی ست کردم ... اینها همه از خریدهای دیروزم بود .... یه انگشتر مشکی با ساعت مشکی صفحه بزرگ دستم کردم
... کفشام پاشنه اش یکم بلند بود و باید تا کاملا یاد گرفتنش خرامان راه میرفتم تا نیوفتم ...
پشت میز ناهار خوری تو اشپزخونه نشسته بودم و خیلی خانومانه داشتم صبحانه می خوردم که حامی هم وارد شد ...
ادکلنم و عوض کرده بودم و یه ادکلن با بوی خوب و موندگاری زیاد برداشته بودم ...
بدون اینکه به روی خودم بیارم دیشب چه برخوردی با هام داشت از جام بلند شدم براش چایی تازه دم گذاشتم
لبخند ملیحی زدم گفتم : چی دوست داری عزیزم ،همون را برات بذارم
- نگاهی بهم انداخت روی صورتم مکثی کرد گفت : تو یه چیزت شده ... نکنه داری میمیری محبتت گل کرده
- بده ادم به همسرش محبت کنه
- اینو خوب اومدی همسرش نه کلفت خونه ... تو گوشت فرو کن من گول این کاراتو نمی خورم ..ِ. از جاش بلند شد داشت میرفت که رو پاشنه
پا چرخید گفت : تا یادم نرفته اینم بهت بگم دو روز دیگه من و با یه زن دیدی برای من فاز غم برنداری که خیالات برداره حالا چون اسمت تو
شناسنامه ام هست، تو زنمی و من نباید با کسی باشم نه عزیزم
عزیزمو با یه حالت مسخره گفت ..ِ.
- منم نیازهای خودمو دارم بچه دو ساله ام نیستم و نه یه پسره دبیرستانی ... پس الکی دلتو خوش نکن صبحونتم مال خودت ...
رفت و ندید چطور با حرفاش خردم کرد که با هر حرفی که میزنه چطور غرورمو خرد میکنه ... عیب نداره اقای حامی پارسا دنیا دار مکافاته من
صبرم زیاده
بعد از جمع کردن میز کفشای مشکیمو پام کردم کیفمو برداشتم از خونه زدم بیرون
وقتی وارد شرکت شدم خیلی صمیمی و با لبخند با همه ی کارکنان احوالپرسی کردم ... حواسم بود که چطور با تعجب به تیپ جدیدم نگاه میکنن
... و این یعنی سوگند موفق شدی
ادامه دارد...
💝