دوستانهها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #ثریا از حرص صدام میلرزید تمام تنم میلرزید ، رو کردم به مهناز و گفتم اگر پسر آوردی فامیلی
🍃🍃🍃🌸🍃
#ثریا
نادر رو کرد به مهناز و گفت دهنتو ببند مهناز ، مهناز گفتم واه واه ترسیدم نبندم میخوای چه غلطی کنم شکر نیستم که بری زن هرجایی سرم بیاری بعدشم خندید و گفت والا عقلم برای آدمیزاد دیگه وگرنه مثلاً به الاغ بگی تو زن اصل و نسب دار قرص ماهتو ول میکنی بری یه زنی رو که تا دیروز صیغه ساعتی شاگردای بازار بود بگیری میگه بلانسبت مگه من نادرم؟
نادر اینو که شنید گفت من جای ناصر بودم زبونتو کوتاه میکردم مهناز زمزمه وار گفت هیچ غلطی نمیتونی بکنی که یهو سیلی محکم نادر اومد روی صورت مهناز و مهناز افتاد روی زمین لگدی که به شکم مهناز خورد صدای فریادشو تا چند تا خونه اون طرف تر برد به رنگ و روی زرد مهناز نگاه کردم انگار که تمام جون بدنشو کشیده بودن بیرون مهناز دراز کشیده بود کف زمین و مثل مار به خودش میپیچید انگار نادرم از کاری که کرده بود پشیمون بود با ترس به مهناز نگاه میکرد مامان بی حال یه گوشه افتاده بود و نمیدونم کی اینطوری شده بود و ما حواسمون بهش نبود ،شکر دستشو زیر سر مهناز گذاشت و به لباسش که لک حون روش بود نگاه کرد پیرهنشو داد بالا و به نادر گفت برو نادر قبل این که ناصر و برادرای مهناز بکشنت گورتو از این خونه برای همیشه گم کن
کاشکی بری و وقتی برگردی که از زمین و زمان خورده باشی نادر مات و مبهوت به لباس مهناز نگاه میکرد
عبداله رفت دنبال دکتر یه گوشه نشسته بودم و اشک میریختم به شهاب نگاه میکردم که هیچ واکنشی به این سرصداها نداشت و چشاشو زده بود به سقف
شکر با گریه گفت نکنه حامله بودی مهناز ؟ کاش باهاش یکی به دو نمیکردی خدا لعنتت کنه نادر ، راضیه با یه لیوان آب اومد سمت مامان و رو صورتش آب میپاشید فکرم رفت پی حرف نادر حس کردم تمام تنم گر گرفت راضیه از در که بیرون رفت پشت سرش رفتم بیرون گفتم راضیه با من بیا تو حیاط کارت دارم آهسته چشم گفت و جلوتر از من راه افتاد با قد کوتاهش با یه دست میتونستم خفش کنم بردمش لب استخر و از موهاش گرفتم و یهو سرشو بردم تو استخر دست و پا میزد و داشتم لذت میبردم دستش خورد به گلدون کنار استخر و افتاد رو پاش و انگشتشو له کرد مثل سگ داشت جون میداد که سرشو از اب اوردم بیرون گفتم دیدی راضیه ؟
دیدی مرگ و زندگیت تو دستای کیه؟
نمیتونست نفس بکشه به گلوش چسبیده بود و به هر دری میزد تا هوا رو بده تو ریه هاش یکم که حالش جا اومد چسبید به پاش و گفت چرا همچین میکنی خانم جان ؟ گفتم راضیه وصیتی نداری ؟
اینو که گفتم محکم زد تو قفسه سینم و خواست در بره که پامو گذاشتم رو پاش دادش به هوا رفت پامو رو پاش چرخوندم و گفتم قرار نبود که رم کنی راضیه قرار بود ؟
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💐سـ❤️ ـلام 😍 ✋
❄️ روزتون پراز خیروبرکت ❄️
☔️ امروز یکشنبه
☀️ ۹ دی ۱۴۰۳خورشیدی
🌙 ۲۷ جمادی الثانی ۱۴۴۶ قمر
🎄 ۲۹ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی
💯ذکر_روز
⛄️❄️یا ذالجلال و الاکرام ❄️☃️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیات ٣٨ تا ۴٠ سوره مبارکه شورا.
🔎 جستجوی سوره: #شورا
#مصحففارسی
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
14.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💎اون لحظه خدا داشت منو امتحان ميكرد ببينه بَندَشو كه فرستاده من كمكش ميكنم؟اون لحظه كه من امتحانو پس دادم خداهم رسيد دست منو گرفت، وقتي خدا كسى رو سمت شما ميفرسته هيچوقت نسبت بهش بي تفاوت نباشيد...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💎پنج نصیحت پدرانه دارم براتون …✨
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عرقگیری به روش سنتی ....
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
11.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کباب ترش گیلان ...
تجربه حس خوب آشپزی در طبیعت
تقدیم نگاه قشنگتون ❤️🌱
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را شوخی گرفتیم!
🔹استاد عالی
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88