🔴آزمــون استـخـدام معـلـم 👩‍🏫 میـدونـسـتـی قـراره بـه زودی آزمــون استخـدام ۲۰ هزار معلم برگزار بشه 🤔 آمـوزش و پـرورش بـا کمبـود معـلـم مــواجه شـده و تـا اسفـنــد، آزمــون استخــدامـی بـرگـزار میکنـه 📝 منبع مطالعه ✓ تست ✓ همگی در کانال زیر 👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b 🔴اگه میخای#معلم بشی عضو شو 👆 حتمـا نظــر قبـولی هـارو رو بخـــون .

🔴استـخــدام مـعـلــم 👩‍🏫 • آزمون استخدام ۲۰ هزار معـلـم بــه دستـور دولــت در #اســفـنــد 📆 ⚠️جـزئیـات آزمـون استخـدامـی و ادامه خبر رو در کانال زیر ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b ❗️ برای استخدام حتما عضو بشید👆

.

🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 سرگذشت ثریا..... 🍃🍂🍃

.🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #ثریا محمدحسین با غم نگاهم میکرد همه دلشون برام می‌سوخت صدای جیغای آسیه یه لحظه هم آروم نمیشد همه چی مثل خواب بود همش منتظر بودم یکی بیدارم کنه و یه لیوان آب بده دستم . بعد یه ساعتی سروکله محمدرضا و بابا و عمو هم پیدا شد، مثل آدمای گیج بودم همش با خودم فکر میکردم نکنه محمدحسین منو اینجوری نگاه کنه بگه تو چقدر زشتی یکم فکر کردم و گفتم یه لیوان چایی هم نذاشتم جلوش رفتم تو آشپزخونه و گفتم بی‌بی چرا چایی نیاوردی برای مهمون؟ بی‌بی با چشمای خیس بغلم کرد و گفت برو بشین ثریا جان خودم میارم مدام صدای داد و فریاد میومد با خودم گفتم آسیه آبروی ما رو می‌بره ،از این اتاق به اون اتاق میرفتم صدای ناله های خانم جان میومد گفتم حالا انگار چیشده که این مسخره بازیاشونو درمیارن محمدرضا با چشمای خیس اومد و رو به خانم جان گفت شهاب کجاست؟ با خودم فکر کردم لابد میخواد شهاب بگیره ازم داد زدم بمیری هم شهاب نمی‌دم دستت که ببری زیر دست نامادری بزرگش کنی ، یهو بابا زد زیر گریه باورم نمیشد بابا هم گریه کنه خونه شلوغ شده بود حتی شکر و مهموناشونم اومده بودن ،ناصر و مهناز اومدن . ناصر اومد بغلم کرد و گفت غصه نخور خواهر خودم پشتتم می‌دونم چقدر سخته ناصرو پس زدم و گفتم میبینی این آسیه زده به سرش آبروی ما رو جلو مهمونا برده یه بند داره جیغ میزنه کلافه شده بودم همه نگام میکردن و گریه میکردن پاشدم و رفتم اتاقا رو یکی یکی گشتم ولی مگه آسیه رو پیدا میکردم ،حس میکردم صدای گریه های شهابم پیچیده تو خونه به بی‌بی گفتم آسیه کجاست؟ دماغشو بالا کشید و گفت رفته پشت عمارت تو خونه من .عصبی بودم گفتم غلط کرده که رفته پله ها رو چندتا یکی کردم و دویدم سمت خونه بی‌بی ،درو باز کردم و آسیه رو دیدم چشاش باز نمیشد از گریه حالش بد بود گفتم مگه روانی شدی آسیه اون بچه جیغ میزنه تو بدتر از اون داری جیغ میزنی ؟ آسیه با صدای گرفته گفت خانم جان من همون اول که شما اومدی جیغ میزدم بعدش که اینجا خفه خون گرفتم با عصبانیت گفتم شهاب کجاست؟ گریه کرد و گفت منم بچم مرده می‌دونم چی می‌کشی ثریا می‌دونم جیگرت خونه گفتم شهاب نمرده گفت مرده ،داد زدم شهاب من نمرده شهاب زندس با عصبانیت داد زد مرده ، مرده ،مرده یهو جنازه شهاب اومد جلوی چشمم حالم بد شد مگه میشد باور کنم پاره تنم نفس نداره دیگه شروع کردم به شکستن وسیله های بی‌بی لباساشو پاره کردم ،اینه شمعدون شکستم بین تیکه هاش هزار تا ثریا دیدم آهسته گفتم ثریا توهم حقته بمیری با دست محکم میزدم رو تیکه های شکسته اینه از دستم خون میومد، ناصر منو محکم بغل کرده بود و زورش به من نمی‌رسید 🌼🌼🌼🌼🌼🌼

💞💞 فال حافظ 💞💞 💞 ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی 💞 💞لطفا نیت کنید یکی از قلب‌های زیر را لمس کنید💞 💗💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗💗💗💗 💗💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗 💗 خدایا به مـن در زندگے آرامـش عطا فرما💕💕

🍁 ترجمه دلنشین آیات ٨١ و ٨٢ سوره مبارکه اسراء. 🔎 جستجوی سوره: #اسراء #مصحف‌فارسی 🕊🕊🕊🕊

❌ فقط تا 13 رجب 😱 قرعه‌کشی 110 میلیون شمش طلا 😳 🎉 بزرگترین جشنواره تخفیفی ابردوا با 360 میلیون جایزه طلا و غیر نقدی 😳😱 این کانال داره ابردوا رو با تخفیف میده اسمتونم تو قرعه‌کشی 110 میلیون شمش طلا میذاره👇 https://eitaa.com/joinchat/2495742208Ca66702eb2e خدا رو چه دیدی شاید تو برنده شدی 😊☝️

*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💐سـ❤️ ـلام 😍 ✋ ❄️ روزتون پراز خیروبرکت ❄️ ☔️ امروز شنبه ☀️ ۱۵ دی ۱۴۰۳خورشیدی 🌙 ۳ رجب ۱۴۴۶ قمر 🎄 ۴ ژانویه ۲۰۲۵ میلادی 💯ذکر_روز ⛄️❄️یا رب العالمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌❄️☃️    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88