eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.8هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 سرگذشت ثریا..... 🍃🍂🍃
دوستانه‌ها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #ثریا در خونه رو که بهم زدم مثل گیج و منگا بودم ، باورم نمیشد که منو از خونشون بیرون انداخت
🍃🍃🍃🌸🍃 چشامو که باز کردم گوشه حیاط بودم و عمه سراسیمه از اینور به اونور می‌رفت و اب قند آورد و بهم داد ، بعدشم با دستش منو باد میزد و می‌گفت عمه جان گرما زده شدی من می‌دونم گرما زده شدی . دستمو گرفت و منو برد تو خونه گفت خدا رو شکر رو زمین نیفتادی ، با بچه تو شکم خیلی باید حواست به خودت باشه . به آذر نگاه کردم که با ناراحتی بهم نگاه میکرد اومد کنارم نشست و گفت مهزاده چرا رنگ و‌روت انقد زرده ؟ عمه گفت غذای درست و حسابی نمیخوره بزار براش گوشت بار بزارم ابشو بخوره جون بگیره .آذر کمکم کرد تا برم رو تخت دراز بکشم موهای خیسم به گردنم چسبیده بود و بوی عرق تو دماغم پیچیده بود ، سعی کردم حساس نشم ولی نتونستم و رفتم سمت دستشویی و پشت هم بالا میاوردم . عمه هی میزد تو صورتش و می‌گفت بچم از دست رفت بعدشم رفت کیفشو برداشت و چادرشو انداخت رو سرش و گفت بیا بریم دکتر اینجوری نمیشه . رفتم تو اتاق و دوباره رو تخت دراز کشیدم ، گفتم عمه حالم از فکر و خیالاتمه که اینجوریه ، یکم که رد بشه بهتر میشم ‌. عمه در اتاق بست و گفت چیزی شده ؟ ناصر کاری کرده ؟ سرتکون دادم و گفتم آره و ماجرا رو براش تعریف کردم ، عمه با غصه بهم نگاه کرد و گفت مهزاده کاش خدا به جای جمال یکمم کمال بهت میداد که انقد تو کارات دستپاچه نباشی .سرمو انداختم پایین و گفتم خودم شرمندم که زنگ زدم ولی چاره چیه ؟ عمه گفت اگر کار شوهرت باشه چی؟ با بغض گفتم عمه جان اگر شما هم میخوای تقصیرا رو بندازی گردن شوهر من ، از خونت میرم . عمه ناراحت نگام کرد و گفت غلط می‌کنی که بری ، بعدشم دستشو رو سرم کشید و گفت منم یه زمانی مثل تو بودم ، تو همین موقعیت ولی فرق من و تو این بود که من شوهرم نبود ، کسی بود که چند سال حسرتشو تو دلم داشتم و از رسیدن بهش ناامید بودم . گفتم عمه همون دکتره رو میگی؟ عمه شروع کرد به گفتن ماجرا ، از روزی گفت که بابام با خانم جان دعوا می‌کنه سر سیمزار و پای اون دکتر به خونه باز میشه ، رسیدیم به زمانی که عمه و دکتر بهم نامه میدادن که آذر در اتاق زد و گفت ناهار آماده شده .ناهار که خوردیم حالم خیلی بهتر بود ، انگار جون دوباره به بدنم برگشته بود . عمه گفت یه زمانی شکر دلش نمی‌خواست دخترش داستان زندگیشو بدونه ولی من دارم همه رو بهت میگم ، خاطراتی رو میگم که تا حالا واسه کسی نگفتم ، عمه داشت از شب فرارش با محمدحسین می‌گفت و من دستام یخ کرده بود ، قطره های اشکش دونه دونه رو زمین میفتادن و با غصه گفت نیومد مهزاده ، محمد حسین نیومد و بعد اون این دل دیگه دل نشد . مهزاده من مرگمو به چشمم دیدم 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲 خدایا در هجدهمین روز بهمن ماه 🌱🌸 روز پنج شنبه تون بخیر روزتون ختم به زیباترین خیرها امیدوارم امروز حاجت دل پاک و مهربانتون با زیباترین حکمتهای خدا یکی گردد آرامش نصیب حالتون 🌸🌱    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
زیارت+آل+یاسین+علی+فانی.mp3
5.82M
❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام علی آل یاسین😔 سلام مولای غریبمان 😔 التماس دعا از همه خواهران و برادرانم🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🌹آره عوض شدم چون ارزش خودمو فهمیدم فهمیدم باید خودمو دوست داشته باشم فهمیدم نباید همیشه کنار بیام فهمیدم دلسوزی زیاد اشتباهه فهمیدم باید به اندازه باشم 💐☘️ فهمیدم باید خودمو جای درست خرج کنم وفهمیدم تهش فقط خودمو دارن آره تجربه هام از من چیزی ساخته که دیکه نمیتونم ونمیخوام مثل قبل باشم وحید رضا خوش بیان ❤    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
11.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚حکایت زندگی خیلی از ماها هست.... خیلی زیباست 👌❤️ ببینید و برای دیگران ارسال کنید🌼🦋 ‎‌‌   🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌آگه پشت سرت حرف میزنند حتما ببین 🌱🌹     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
❤️🍃 از نویسنده‌ای پرسیدند: اگر بخواهی کتابی صد صفحه‌ای درباره امید بنویسی، چه می‌نویسی؟ گفت ۹۹ صفحه رو خالی میذارم صفحه آخر، سطر آخر می نویسم: یادت باشه دنیا گرد است، هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی شاید در نقطه شروع باشی. زندگی ساختنی است، نه ماندنی، بمان برای ساختن، نساز برای ماندن... منتظرنباش کسی برایت گل بیاورد، خاک را زیر و روکن، بذر را بکار، از آن مراقبت کن، گل خواهد داد... . 🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️