eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
12.9هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍂🍃 چـــــــــــکـاوکـــ٨ـﮩـ۸ـﮩــــــــ...... 🍃🍃🍂🍃
دوستانه‌ها💞
#چکاوک حساب کارِت دستت باشه! دفعه ی آخرت باشه همچین غلطی میکنی و همچین جسارتی مرتکب میشی !شیرفهم ش
- داریوش این چه سوالیه؟ -خوب مگه دروغ میگم؟پسره همچین جسارتی کرده بابا !مرتیکه پاپتی معلوم نیست از کجا پیداش شده ؛دخترِ خونه رو ورداشته و یه دل سیر ازش کام گرفته .هر غلطی دوست داشته کرده و تا دلش میخواسته به نوش و نیش کشیده! ملاحت از شرم جیغ زد. -خفه شو داریوش! و ضیاءالدین گفت: -مگه نمیبینی حالش خوب نیست !بس کن دیگه! ملاحت باهمان لحن گریان گفت: -معذرت میخوام دایی ضیا !میدونم قوانین و اصول خانواده رو زیر پا گذاشتم. یک لحظه دلم رفت، آخه..آخه من.. من دوستش دارم دایی ضیا. وای خدای من! ملاحت !ملاحت عزیزم! لعنت به تو کمیل داریوش عصبی از ابراز علاقه ی ملاحت، پوزخند صدادار و عصبی زد و ضیاءالدین از آینه ی جلو، نگاه دلسوزانه ای به او انداخت .چقدر این مرد ناراحت بود از این اتفاق واین جسارتی که کمیل کرده بود !چقدر ناراحت بود و به روی خود نمی آورد.حتی داریوش هم ناراحت بود. بیش از اندازه عصبی بود... سر شب بود که پیامک تحکمی و دستوری ضیاء به گوشیم ارسال شد. -کم کم آماده شو !میریم! ده دقیقه بعد آمد و رو به مادرش گفت: -مادر جان من دارم میرم به آقاجون هم گفتم یه کار واجب پیش اومده؛ باید رسیدگی کنم شما با من میاید یا میمونید با ماهرخ یا بها برمیگردید؟ آقاجون گفت از خودتون بپرسم گفت هرچی شما گفتین،بها اصرار داره بمونین. میگه آخر شب با خودش برگردین .حالا باز هر جور خودتون صلاح میدونید. -حتما باید بری پسرم؟ حداقل بعد از شام برو! -نه مادر ،کار دارم باید برم. -خیله خب! پس ما میمونیم .آخه برای شام کلی تدارک دیدن وشاید ناراحت بشن. ضیاءالدین رو به من گفت : -تو چیکار میکنی چکاوک! اگه میای که برسونمت. ماهی گفت: -دخترم رو شام نخورده کجا میخوای ببریش ضیاء؟ چکاوک با خودمون برمیگرده مادر! ضیاءالدین عصبی بود و من تصور میکردم که تمامش بخاطر اتفاق امروز هست با چشم وابرو به من اشاره کرد که یعنی "مادرم را راضی کن، امکان که بریم" به تک و تا افتادم و گفتم: -ماهی جون! اگه اجازه بدید حالا که دارن میرن، منو هم تا خونه برسونن.آخه درسام مونده سر درد هم دارم . -آخه شام نخوردی دخترم . -اشکال نداره .خونه یه چیزی میخورم از غذای دیشبم مونده.ماهی سرزنش کنان گفت: -آخه نیم ساعت ،یه ساعت دیگه شام رو سرو میکنن.چه کاریه بری غذای مونده بخوری دخترم. ضیاءالدین گفت: -یه چیزی میگیرم سر راه مادر من نگران نباش. پس فعلا با اجازه! و اجازه مخالفت دیگری نداد. ده دقیقه بعد هردو در اتومبیل ضیاءالدین به سمت بندر در حرکت بودیم سکوت کرده بود و گرفته بنظر میرسید بیشتر عصبی بود.احتمالا تمامش بخاطر جریان ملاحت و اتفاق امروز بود که حسابی اعصابش را به هم ریخته بود. -ضیاءالدین خان!صدایم او را از افکار مشوشش بیرون کشید. -بله! -حالتون خوبه؟ خیلی ناراحتین!نفس عمیقی کشید. کلافه و عصبی! نگاهم کرد و گفت: -تو حالت خوبه چکاوک؟ تند نمیرم؟ در سوال پرسیدنش هم رگه هایی از عصبانیت دیده میشد.با تعجب گفتم: -نه !خوبم مشکلی نیست،اما شما انگار اصلا خوب نیستید. -امروز نزدیک بود دک و دهن پسره رو صاف و صوف کنم! با تعجب گفتم: -کدوم پسره؟ کمیل منصوری؟از آن نگاههای عصبانی و قرمز به من انداخت نمیدانستم چرا من را مورد عنایت چشمهای عصبانیش قرار میداد.قطعا چیزی رخ داده بود که من در جریانش نبودم! -چیزی شده ضیاءالدین خان؟ پوف کلافه ای کشید و اتومبیل را در بریدگی کنار جاده نگه داشت .نگاهش کردم. -چی شده؟ چرا اینجا وایسادین؟وسط این تاریکی؟صورتش در سایه روشن اتومبیل ، مردانه و زیبا به نظر میرسید. بدون اینکه نگاهم کند گفت: -توی این چند روز کسی بهت زنگ زده؟ یادم به تلفن آن پسر افتاد و چیزی مثل برقی ناگهانی ،حرارتی گرم ، حس ترسی مبهم ،از وجودم گذشت !حالا به مِن مِن افتاده بودم.و عرقی سرد از کمرم شروع به حرکت نموده بود . قطعا منظورش همین بود !حالا داشت نگاهم میکرد. با همان چشمان قرمز آتشین! و حالا بود که دلیل زودتر به خانه برگشتنش را میفهمیدم .و دلیل اینکه مرا از آنجا برداشته و با خود آورده بود. و دلیل اینهمه عصبانیت بی حد و حصرش !به شدت سعی میکرد خود را کنترل کند. -چکاوک؟ -من...من...خب..جوابشو دادم و گفتم که...شمرده شمرده گفت: -پس باهاش حرف زدی! آب دهانم را فرو بردم . -من...حرف نزدم بخدا...فقط گوش کردم و ... -پس به حرفاش گوش هم دادی! ترسیده ،با لحنی که مدعی بود و تلاشی مذبوحانه را برای پوشاندن ترسم نشان میداد گفتم: -اینجوری...نگام نکنین دیگه !دارین منو.. میترسونین .خب ..چیکار میکردم؟ نمیتونستم که از روش...قطع کنم .اما او کمی خود را جلو کشید و حالا صورتش در مقابل صورتم بود. و انگار حالش دست خودش نبود. 🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺 لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍 https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375 🍃🍃🌺🌺
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 بهترین گنجینه‌ها برای مرد، زن صالحه و پارسا است هر گاه به او می‌نگرد مسرورش می‌کند وقتی چیزی از او بخواهد اطاعت می‌نماید و زمانی که نباشد در غیاب او خود و دیگر امانت‌هایش را محفوظ نگه می‌دارد. 📚 نهج الفصاحه 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 😍💐پایان هفته‌تون دلنشین و درخشان 🤲🌹 الهی که دل مهربونتون بی‌دلیل شاد باشه و روز عالی در کنار عزیزانتون داشته باشید🤲🌷👍   🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌼 🌼 🌼دل هوای 🕊روی ماه یار دارد جمعه‌ها 🌼دل هوای 🕊دیدن دلدار دارد جمعه‌ها 🌼جمعه ها 🕊چشم در راهیم ما ای عاشقان 🌼یار با ما 🕊وعده دیدار دارد جمعه‌ها 🌼الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرَج🤲     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
15.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتقاد کردن یه روش یاد گرفتنیه و خلاقیت میخاد، و زندگی شیرین میشه اگه این رفتار رو یاد بگیریم! این کارو میتونید به شکل بازی هم با همسرتون انجام بدید و روش های محترمانه و انتقاد صحیح یک مشکل رو تمرین کنید🙆🏻‍♀️ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
21.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کرب و بلا..♥️ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
-جَبرَالله قُلوبَاً یَعلَم بِکسرِها سِواه.. +خدا دل‌هایی را که هیچکس جز خودش از شکسته بودنشان خبرندارد، بند می‌زند..❤️‍🩹 ❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای گل فاطمه! یابن الحسن! آقاجانم! بشنو داد همۀ را بشنو صدای همه ی را کربلایی؟ نجفی؟ سامره ای؟ یا مشهد؟ هر کجا هستی خالی کن جای همۀ را زائران حرم جد تو را می بخشند امشب آقا بده پس کرب و بلای همه ی را یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸از این رابطه بشدت دوری کنید! 👤مهمان: حجت الاسلام شهاب مرادی (کارشناس محبوب جوانان) یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡