eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.6هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی شوهرمون عصبانی شد چکار کنیم⁉️ 👈در درون هر مردی یک مرد آهنین وجود دارد که موقع مشاجره با همسر فعال میشود 👈اگر موقع مشاجره و عصبانیت مرد ، چه شما  مقصر باشید و چه نباشید، مرد را تایید کنید و یک جمله بگویید                   با شماست 👈آن مرد آهنین  درون شوهر فرو کش می کند واو تبدیل به پسر بچه ای خوب ومهربان میگردد 👈حالا خانم می تواند در فضایی آرام تر وبه دور از خشونت حرفها ی خود را بزند بدون این که رابطه آسیب ببیند وتنش های زیادی بار بیاید از اعجاز این جمله غافل نباشید 👈با هوش باشید ومرد آهنین درون شوهرتون را رام کنید ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
12.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🅾حتما حتما کلیپ بالا رو ببین😳👆👆👆 ⚠️خطر فلجی😱😱😱⚠️ ♨️واقعیتش خودم هم تازه فهمیدم😔 گفتم به شما هم اطلاع رسانی کنم. 📛اگر بیماری داری که از علاجش خسته شدی وارد این کانال شو و ازروشی که برای اولین باردر ایران با پشتوانه پزشکان شیمی اختراع شده استفاده کنید.👇 https://eitaa.com/joinchat/1221198022Ce0e9017e52 ♨️یکبار برای همیشه با دردهات خداحافظی کن👌❤️👌😍
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
. ⭕️مژده🤩 مژده🤩 مژده🤩⭕️ 💢 درمان بیماریها بدون دارو برای اولین بار در ایران👌❤️👌 🅾روماتیسم، آرتریت روماتیدداری⁉️ 🅾دیابت و یا چربی خون ⁉️ 🅾سرطان داری و یا ام اس⁉️ 🅾سینوزیت داری و یا خلط پشت گلو⁉️و یا...... 💯اصلا نگران نباش عضو کانال زیر شو و معجزه درمان و هزاران گزارش رضایت رو ببین😍👌🤩👇 https://eitaa.com/joinchat/1221198022Ce0e9017e52
🍃🍃🍃🍃💞🍃 تــــــــــــღــــــــرنجـ٨ـﮩـ۸ـﮩ ..... 🍃🍃💞🍃
دوستانه‌ها💞
❤️❤️ #ترنج - دلم واسه این سر و صداهاتون تنگ شده بود. گفتم منا بره دنبال بقیه صبحونه رو همینجا د
❤️❤️ تازه این همه بدبختی به سرم آوردی کم بود؛ این ادای فراموشیت رو کجای دلم بذارم؟ رنگش به سفیدی می زد. دستانش هم واقعاً می لرزید. برایش آب ریختم. - شما که گناهی نداری. هرچی هست تقصیر منه. اگه با گواهی گرفتن هم آبروت برمی گرده من حرفی ندارم. بریم گواهی بگیریم تا خیالت راحت شه. اما فعلاً این آب رو بخور و یه کم بخواب. وقتی که برگشتم هر چی داد داشتی سرم بزن. چون الانه که صدای یاسر در بیاد. دیگه جون در افتادن با اون رو ندارم. جوابم را نداد. وادارش کردم دراز بکشد و پتو را روی تنش مرتب کردم و از اتاق بیرون رفتم. صدایش را از پشت سر شنیدم. - لباس گرم بپوش سرما نخوری. حداقل دو تا دونه خرما هم بذار توی دهنت. لبخندی زدم و به توصیه هایش عمل کردم اما هنوز خرمای دوم کامل از گلویم پایین نرفته بود که زنگ ساختمان به صدا درآمد. باید خودم را برای راند چهارم آماده می کردم. شالم را روی سرم انداختم. کیفم را برداشتم و در را گشودم. گوشه ای ایستاده بود و موبایلش را چک می کرد. مرا که دید گوشی را توی جییش گذاشت و گفت: - ماشین رو تا جایی که می شد نزدیک آوردم. بذار کمکت کنم که سریع تر برسیم. دیر شده. حرفی نزدم و کمکش را پذیرفتم. تقریبا تمام وزن مرا روی خودش انداخت و تا وقتی که روی صندلی جاگیر نشده بودیم رهایم نکرد اما بیرون رفتن ما همزمان شد با پیاده شدن نسیم و بهراد از ماشینشان. یاسر چشم هایش را تنگ کرد و گفت: - اینا بچه های اون وکیله نیستن؟ در حالی که از شدت تعجب زبان بند آمده بود جواب دادم: - آره ولی اینجا چه کار می کنن؟ پیاده شدم و تا به خودم بیایم در آغوش نسیم جای گرفتم. بهراد هم با یاسر احوالپرسی کرد و بعد از این که نسیم از من دست کشید گفت: _خیلی نگرانمون کردی نتانیاهو چه خوبه که سرپا می‌بینمت. خندیدم و گفتم: - ای بابا قدس که آزاد شد دیگه. نسیم دستش را روی گونه ام گذاشت. - خوبی ترنج جون؟ مامان خیلی نگرانت بود. دیروز هرچی تماس گرفت موفق نشد باهات حرف بزنه. امروز دادگاه داشت نتونست بیاد ما رو فرستاد. دستم را روی دستش گذاشتم و گفتم: - من خوبم. باعث زحمتتون شدم. بهراد کمی به من نزدیک تر شد. - جایی میرفتین انگار. مزاحمتون شدیم؟ یاسر به جای من پاسخ داد: - نوبت فیزیوتراپی داره. شما بفرمایید داخل. بچه ها هستن. ترنج هم تا یکی دو ساعت دیگه برمی گرده. نسیم دوباره بوسه ای روی صورتم نشاند و گفت: - نه دیگه. ایشا.. یه وقت بهتر برمی گردیم. قبلش باهات هماهنگ می کنم که ساکت رو ببندی و چند روزی بیای خونه‌ی ما. باشه؟ زیرچشمی به یاسر که چشم به دهان من دوخته بود نگاه کردم و گفتم: - حتماً میام سر بزنم. به مامان بابا خیلی سلام برسونید. چقدر عجیب بود این بشر! برخلاف انتظارم برای سوال پیچ کردن سرزنش کردن, متلک های تمام نشدنی و طعنه های استخوان سوز کاملاً ساکت بود و همین سکوت طولانی باعث شد دست ببرد و دستگاه پخش ماشین را روشن کند. آهنگ غمگین اما زیبایی فضا را پر کرد. نتوانستم جلوی زبانم را بگیرم. - تا حالا ندیده بودم آهنگ گوش بدی. صدایش را کم کرد. - مگه تا الان چند بار تو ماشین من نشستی که بدونی چی گوش میدم و چی گوش نمیدم؟ حرفش حق بود. - آره راست میگی. شاید بهتر بود می گفتم بهت نمیاد از این آهنگا گوش بدی. مغزم ندا داد "تنت می خاره یه چیزی بهت بگه ها." - به خیلی ها خیلی چیزا نمیاد. لحنش بو داشت. منتظر بودم بگوید "به تو هم خیلی چیزها نمی اومد ولی شد." اما نگفت. بحث را عوض کردم. - اینجایی که میریم خیلی جای خاصیه؟ یک ثانیه نگاهم کرد. - از چه لحاظ؟ - امنیتیه؟ خفنه؟ لبخندی گوشه‌ی لبش نشست. - نه. فقط عمومی نیست. هرکسی رو راه نمیدن. واسه بچه های خودمونه. سرم را تکان دادم. - اونجا می سپرمت دست یه آشنا و خودم میرم مدرسه‌ی ایمان. کارم که تموم شه میام دنبالت. لازم نیست اونجا به سوالی جواب بدی. البته بعیده سوالی به جز مشکلات جسمیت ازت بپرسن ولی اگر هم پرسیدن بپیچون و جواب نده. نگران شدم. - چی ممکنه بپرسن؟ به چیا جواب ندم؟ - به هرچی که مربوط به پاهات نبود جواب نده فقط همین. احتمالاً آنجا پر بود از میلادها و یاسرها و چقدر خوفناک می شد همچین مکانی. استرسم را پشت یک کلمه مخفی کردم. - باشه. فهمید که دلم خالی شده. - نترس. فقط جهت احتیاط گفتم وگرنه کسی کاری به کارت نداره. میری تو آب و کارایی که لازمه انجام میدی. بعدشم تا لباس بپوشی و موهات رو خشک کنی من اومدم دنبالت. علیرغم تمام دلخوری ها و خشمی که نسبت به او داشتم گفتم: - ممنونم. به خاطر من تو زحمت افتادی. گردنش را کمی به سمت پایین متمایل کرد و گفت: - اشکال نداره. جبران می کنی. ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺 لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍 https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375 🍃🍃🌺🌺
❌«تولید و پخش و » تولیدکننده انواع شلوار با پارچه های مازراتی ،سورن ،بنگال ، لینن ، لی و.. با تضمین کیفیت و قیمت ثبت سفارش @narges_hazer 🌐 Tolidi-hazer.top 🔲 فروش حضوری و اینترنتی 🔲 واریزی و ارسالی هرروزه @ersali_hazer 09038594499 ☎️ 05133645228 📍دفتر فروش: مشهد ، ۱۷شهریور ، مجتمع تجاری اکسون ، طبقه مثبت یک ،پلاک ۱۴/۳ شعبه دوم : مشهد، میدان 17 شهریور، سرا 10، پلاک 1/11 لینک کانال ایتا🔰🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/381092147C0a662c3a30
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
دوستان اینجا میتونید رو لمس کنید .خرید مستقیم از تولیدی حاضر ، ارسال به سراسر با منصفانه ترین ها 🌻 https://eitaa.com/joinchat/381092147C0a662c3a30
👩‍❤️‍👨 ⇜گله ها و ناراحتيهاي خود را با متانت و نرمي با در ميان بگذاريد ⭕️در موقع ناراحتي گله خود را اظهار نكنيد.‼️ 👌🏼تحمل كنيد تا وقتي شما و در آرامش روحي  وخيال هستيد آن وقت شكايت خودتونو بگوييد و اينكه  تنها باشيد{فقط شما و شوهرتان} ✅اينكه لحن حرف زدن شما نباشد و بوي تحكم جويي ندهد... ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️ حتما ویدیو رو ببین ❌️👆🔼⏸️ 😳 دیشب خونه دختر خاله ام دعوت بودیم دوساله ازدواج کرده،فقط۱۵سالشه بعدازشام😱 🧐 رفتیم درشستن ظرف ها کمک ش کنیم دیدیم پشت قابلمه ها ش برق میزنه🌱🌱 😤 سینک وهودش،ازتمیزی چشم رامیزنه اصلا انتظار نداشتیم آخه خیلی کم سن وساله😯 🤔ازش خواهش کردیم، بگه چیکار کرده خندید واین لینک را بهمون داد👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3099525120C64e809ab74
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
👇👇 🍂آموزش نقاشی روی ماست 🍂آموزش تزیین برنج وسالاد 🍂چیدمان میز تولد و مهمونی 🍂آموزش انواع خشک کردن میوه 🍂آموزش انواع ترشی وشور 🍆🌶 وسفره آرایی همش اینجاست بدو🏃‍♀جا نمونی👇 http://eitaa.com/joinchat/3099525120C64e809ab74 زیبا ترین نمونه تزیین غذا😍☝️☝️
وقتی شوهرمون عصبانی شد چکار کنیم⁉️ 👈در درون هر مردی یک مرد آهنین وجود دارد که موقع مشاجره با همسر فعال میشود 👈اگر موقع مشاجره و عصبانیت مرد ، چه شما  مقصر باشید و چه نباشید، مرد را تایید کنید و یک جمله بگویید                   با شماست 👈آن مرد آهنین  درون شوهر فرو کش می کند واو تبدیل به پسر بچه ای خوب ومهربان میگردد 👈حالا خانم می تواند در فضایی آرام تر وبه دور از خشونت حرفها ی خود را بزند بدون این که رابطه آسیب ببیند وتنش های زیادی بار بیاید از اعجاز این جمله غافل نباشید 👈با هوش باشید ومرد آهنین درون شوهرتون را رام کنید ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸