*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
بعضی ها؛
آرامش مطلقند؛
لبخندشان...
تلالو برق چشمانشان؛
صدای آرامشان...
اصلِ کار، تپش قلبشان...
انگار که یک دنیا آرامش را به رگ و ریشه ات تزریق میکند ...✨
و آنقدر عزیزند؛
آن قدر بکرند؛
که دلت نمی آید حتی یک انگشتت هم بخورد بهشان...
میترسی تمام شوند و تو بمانی و یک دنیا حسرت...✨
بعضی ها؛
بودنشان...
همین ساده بودنشان...
همین نفس کشیدنشان؛
یک عالمه لبخند می نشاند
روی گوشه لبمان...✨
اصلا خدا جان؛
در خلقت بعضی ها؛ سنگ تمام گذاشته ای ...✨
سایه شان کم نشود از روزگارمان
و من چقدر دوست دارم این بعضی ها
را... ✨
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
#داستان_کوتاه
میگویند روزی ملکالشعرای بهار، در مجلسی نشسته بود و حضار برای آزمایش طبع وی، چهار کلمه را انتخاب کردند تا وی آنها را در یک رباعی بیاورد.کلمات انتخاب شده عبارت بودند از: خروس، انگور، درفش و سنگ
ملک الشعرای بهار گفت:
برخاسـت خروس صبح برخیز ای دوست
خون دل انگور فکن در رگ و پوست
عشق من و تو صحبت مشت است و درفش
جور دل تو صحبت سنگ است و سبوست
جوانی خام، که در مجلس حاضر بود گفت:"این کلمات با تبانی قبلی انتخاب شدهاند. اگر راست میگویید، من چهار کلمه انتخاب میکنم و شما آنها را در یک رباعی بیاورید.سپس این چهار کلمه را انتخاب نمود: آئینه، اره، کفش و غوره." بدیهیست آوردن این کلمات دور از ذهن، در یک رباعی کار سادهای نبود، لیکن ملکالشعرا شعر را اینگونه گفت:
چون آینه نورخیز گشتی احسنت
چون ارّه به خلق تیز گشتی احسنت
در کفش ادیبان جهان کردی پای
غوره نشده موَیز گشتی احسنت!
🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿🪴
🔸خواص عاشورایی:
عبدالله بن حسن علیه السلام
🔻عبدالله بن حسن یکی از فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام است که در واقعه کربلا به شهادت رسید. بیشتر تاریخ نگاران نوشتهاند که عبدالله بن حسن، روز عاشورا و هنگام شهادت نابالغ بوده است.
🔺هنگامی که سپاه کوفه امام حسین(ع) را محاصره کرد، عبدالله به سوی عموی خود حرکت کرد، امام حسین(ع) از حضرت زینب خواست که مانع او شود اما نتوانست جلوی عبدالله را بگیرد. عبدالله گفت به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم و شتابان خود را به امام رساند.
🔹بحر بن کعب تیمی با شمشیری به سمت امام حسین حملهور شد، عبدالله به او گفت وای بر تو ای ناپاک زاده، میخواهی عموی مرا بکشی؟ بحر بن کعب با شمشیر ضربهای زد، عبدالله دست خود را جلو آورد، ضربه بر دست او فرود آمد و دستش به پوست آویخته شد.
♦️امام حسین(ع) او را در آغوش گرفت و فرمود: ای فرزند برادر صبر پیشه کن و این واقعه را برای خودت خیر بدان زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق میسازد. سپس حرمله بن کاهل اسدی با تیر او را به شهادت رساند.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#پنجم_محرم
#خواص_عاشورایی
#بصیرت
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
#پندانه
حتما بخوانید...👌
🔸جوانی تصمیم گرفت از دختر موردپسندش خواستگاری کند، اما قبل از اقدام به این کار، از مردم درمورد آن دخـتر جـویای معلومات شــد.
🔹مردم چنـیـن جـواب دادنـد:
ایـن دخـتـر بـدنـام، بیادب، بدخـو و خـشـن اسـت.
🔸آن شـخـص از تـصـمـیـم خود منـصـرف شـد، بـه خـانـه برگشـت و در مـسیر راه با شـیـخ کهـنسالی روبهرو شد.
🔹شـیخ پرسید:
فرزندم چه شده؟ چرا اینقدر پریشان و گرفتهای؟
🔸آن شخص قـصـه را از اول تا آخـر برای شیـخ بیان نـمـود.
🔹شیخ گفت:
بـیا فرزندم من یکی از دخترانم را به عقد تو درمیآورم، اما قبل از آن برو و از مردم درباره دخترانم پرسوجو کـن.
🔸شخـص رفت و از مردم محـل درمورد دختران شیخ سؤال کرد و دوباره به نزد شیخ آمد.
🔹شیخ از آن جوان پرسـید:
مردم چه گفتـند؟
🔸جوان پاسخ داد:
مردم گفتند دختران شیخ، بسیار بداخـلاق، بـیادب، بیحیا، فاسق و بیبندوبارند.
🔹شیخ گفت:
با من به خـانه بیا!
🔸وقتی آن شخص به خانه شیخ رفت، بهجز یک پیرزن، کسی را ندید و آن پیرزن، همسر شیخ بود که بهخاطر عقیم و نازابودنـش هیچ فرزندی به دنیا نیاورده بود.
🔹زمانی که آن شخص از دیدن این حالت شوکه شد، شیخ به او گفت:
فرزندم! مردم به هیچکسی رحم نمیکنند و دانسته یا ندانسته در حق دیگران هرچه و هر قِسمی که خواستند حکم میکنند.
💢به قضاوت مردم اعتنا نکنید؛ چون آنها به حرفزدن و قضاوتکردن پشتسر دیگران، عادت کردهاند.
🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿🪴
🌎🥀🍂
🥀
❇️ تقویم نجومی
🗓 شنبه
🔹 ۲۳ تیر/ سرطان ۱۴۰۳
🔹 ۷ محرم ۱۴۴۶
🔹 ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۴
💠 مناسبتهای دینی
🌴 ملاقات امام حسین علیهالسلام با عمر سعد ملعون
💧 منع آب از حرم امام حسین علیهالسلام
⚡️ اولین روز مکالمه حضرت موسی علیهالسلام با خداوند
🌎🔭👀
🌓 امروز قمر در «برج میزان» است.
✔️ برای امور زیر خوب است:
بنایی
غرس درخت
شروع کسب و کار
امور زراعی
شکار
آغاز نگارش
آغاز درمان
فروش جواهرات
امور مربوط به حرز
🌎🔭👀
🚖 مسافرت
خوب است.
👶 زایمان
نوزاد روزیدار و خوشقدم است.
💑 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب شنبه):
دلیلی بر نهی و استحباب نیست.
💇 اصلاح سر و صورت
باعث دولت میشود.
🩸حجامت،فصد،زالو انداختن،خوندادن
باعث مرگ ناگهانی میشود.
💅 ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست.
موجب بیماری در انگشتان دست میگردد.
👚 بریدن پارچه
روز مناسبی نیست.
آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.
این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمیشود.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب شنبه) دیده شود، تعبیرش از آیه ۷ سوره مبارکه اعراف است.
﴿﷽ و الوزن یومئذ الحق﴾
خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به افرادی واگذارد، برخی در انجام آن تلاش کنند و باعث مقام آنها شود و برخی کوتاهی کنند و از چشم وی بیفتند.
مطلب خود را بر این مضامین قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰
از اذان ظهر تا ساعت ۱۶
📿 ذکر روز شنبه
«یارب العالمین» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۱۰۶۰ مرتبه «یا غنی»، موجب بینیاز شدن میگردد.
🌎🔭👀
☀️ ️روز شنبه متعلق است به:
💞 #حضرت_رسول_اکرم ﷺ
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز شنبه پایان مییابد.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
السلام علی الحسین 🥀💔🖤و علی علی بن الحسین 🥀💔🖤
عزاداریهاتون قبول التماس دعا🖤🥀😔
شبتون بخیر دوستای من❤️❤️❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
دوستانهها💞
#چکاوک در گوشه ای پشت تخت سنگی دور از مرکز دید نشسته بودم و نمیدانم چرا احساس خطر نمی کردم ! حواس
#چکاوک
التماس کنان و گریان گفتم:
-تو رو ... خدا ! خواهش ... می کنم . التماس ... می کنم. بذارین برم . تو رو ... خدا!
یکی شان گفت:
خفه شو جوونم ! مگه میشه ازت گذشت . لابد ندیدی خودتو توی آینه که چه جیگری هستی. قربون خدا برم با این چیزای خوشگل مشگلی که درست می کنه!
و آن یکی گفت:
-از سر شب تو نختم ! کس و کارم نداری که ! وگرنه تا الان اومده بودن دنبالت ! بابا تو اصل جنسی!
ضجه زدم:
-تورو خدا ولم کنین . بذارین برم !
و خواستم از میانشان بگریزم که مرا گرفتند . در میان دستانشان دست و پا می زدم و جیغ می کشیدم . فریاد می زدم و التماس میکردم
رهایم کنند. صدایم درمیان امواج دریا گم میشد. صدایم به هیچ کس نمی رسید.
خدایا ! خودت کمکم کن . خدای بزرگم
خدای من !
صدایم را بشنو ! یکی از آن ها دست برد روی شالم و آن را از سرم کشید. دیگری مرا روی زمین خواباند و بالای سرم نشست و دستانم را در دو طرف بدنم قفل کرد !
آن یکی کمرم را وحشیانه و با فشار گرفته بود تا تکان نخورم !ودیگری دستش روی
کمری شلوارم نشسته بود ! یکی بالای سرم ، در حالیکه حریصانه نگاهم میکرد داشت کمربندش را شل می کرد و به گمانم می گفت
"
"اول نوبت منه
مرگ را در مقابل چشمانم می دیدم ! من با تمام فنون رزمی که بلد بودم ؛ در مقابل شش پسر جوان ، هیچ کاری نمی توانستم بکنم !
و در آن شرایط، آن قدر حالم بد بود که حتی نمی توانستم از خود دفاع کنم .
تنها کاری که از دستم بر می آمد جیغ کشیدن و دست و پا زدن و تقلا کردن بود.
یکی از آن ها شالم را گلوله کرد و در دهانم
چپاند . داشتم خفه میشدم . دو سه بار عق زدم.اما آن ها آنقدر هوس شهوت، چشمانشان را گرفته بود که اصلا نمی دانستند دارند مرا می کشند. و در واقع اصلا برایشان مهم نبود!
با آخرین توانم دست و پا می زدم .
یکی دیگر از آن ها پاهایم را با دستانش قفل کرد. و آخری دستش را روی یقه لباسم گذاشت تا آن را از هم بدرد. دیگر فایده ای
نداشت ! دیگر بی ثمر بود !
تقلا کردنم در میان این شش پسر مست
و شهوت ران و پرهوس ، بی فایده بود!
از ته دل ، با تمام وجودم زار زدم و ضجه زدم و گریستم و خدایم را صدا زدم . با تمام ناامیدی هایم! که ناگهان ، انگار نور خدا بر من تابید ! دستی قوی و مردانه ، دانه دانه ، این جوانک های مست و پاتیل را از روی من کند.
با خشونتی بی نهایت ، با عصبانیتی وحشتناک، و با نعره هایی دیوانه
کننده!
جوری میزدشان که انگار قصد داشت جانشان را بگیرد .
جوری مشت هایش را حواله ی شان می کرد که انگار قصدش کشتنشان بود. آنقدر عصبانی و پر از خشم بود که شش نفری با هم حریفش نمی شدند .
همه ی شان را خونین و مالین کرده بود و باز سیر نمی شد از کتک زدنشان!
بی حرکت و بهت زده ، با چشمانی پر از اشک ، همانطور افتاده روی زمین ، فقط نگاه می کردم ! فقط نگاه!
ضیاءالدین ام بود که اینگونه دیوانه شده بود و با این حجماز خشونت و خشم ، از ناموسش دفاع می کرد.
وای خدای من! ضیاءالدین ام بود!
ضیاء خودم !خدایا شکرت!
چند نفر به سمتمان دویدند . صداها آشنا بود. صدای کمیل بود و یوسف و دوسه نفر که لباس نظامی به تن داشتند و مامور بودند ! آمدند و به همه ی شان دستبند زدند. ضیاءالدین بی معطلی به سراغم آمد
و مِن خشک شده و ترسیده و بهت زده را از روی زمین بلند کرد و نشاند !
شال مچاله شده را از دهانم خارج کرد و گفت:چکاوک ! چکاوک ! حالت خوبه؟حرف بزن . حرف بزن چکاوک. یه چیزی بگو !
من فقط نگاه بودم و نگاه ! و پر از بهت و حیرت ! و او بی طاقت و بی تاب فریاد زد:
-یه چیزی بگو چکاوک !
-خ ... خوب... خوبم ...خوبم !
و ناگهان ، تمام اتفاقات چند دقیقه ی قبل مثل فیلم از جلو چشمانم گذشت !
و مرا از بهت و حیرت خارج کرد. جوری که تمام وجودم از بی کسی و تنهایی ام پر از اشک شد !
و من پشت دستم را روی دهانم گذاشتم و بی صدا ، ضجه زدم و گریستم ! و درمیان اشک هایم گفتم:
-خوبم ! بخدا خوبم!
نگران بود و پریشان ! زیر بغلم را گرفت و مثل پر کاهی بلندم کرد. در مقابلم ایستاد و تمام من را برانداز کرد.
بعد که انگار خیالش از سالم بودنم راحت شد؛ از روی موهای افشان شده و لباس های خاکی ام ، گرد و خاک را تکاند و هراسان و دیوانه شده گفت:
-جاییت درد نمی کنه . اذیتت کردن ؟
چیکار کردن عوضیا!
گریان و آشفته گفتم:
-خوبم ! بخدا خوبم . هیچی نشد. به موقع رسیدی . سر بزنگاه ! آروم باش ! آروم باش من خوبم ! به خدا خوبم!
نفس نفس می زد. پریشان و آشفته نگاه می کرد. سرش را تکان داد .
انگار داشت دیوانه میشد !
یوسف و کمیل بعد از بردن آن پسرها به اتومبیل پلیس ، داشتند به ...
ادامه دارد....
🍃🍃🍃🍃🍃🌺🌺
لینک کانالمون بفرس برا دوستات جمعمون جمع بشه😍
https://eitaa.com/joinchat/1760559465Ce9d8251375
🍃🍃🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَاتَّبِعْ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّىٰ يَحْكُمَ اللَّهُ ۚ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ﴿۱۰۹﴾
🔸 و تو خود از وحی خدای که بر تو میرسد پیروی کن و راه صبر پیش گیر تا وقتی که خدا (میان تو و مخالفانت) حکم کند و او بهترین حکمفرمایان عالم است.
💭 سوره: یونس
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💐سـ❤️ ـلام 😍 ✋
🥀ایام سوگواری ابا عبدالله الحسین تسلیت🥀
🌸 روزتون پراز خیروبرکت 🌸
🌹 امروز شنبه
☀️ ۲۳ تیر ۱۴۰۳خورشیدی
🌙 ۷ محرم ۱۴۴۵ قمری
🎄 ۱۳ جولای ۲۰۲۴ میلادی
💯ذکر_روز
🌸🌿یا رب العالمین 🌿🌸
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88