eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
12.6هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 زندگی منظره است، باران است زندگی برف سپیدی است که بر روح تو بنشسته به شب زندگی چرخش یک قاصدک است. 📚سهراب_سپهری موسیقی باران عشق :ناصر_چشم آذر 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 سرگذشت ثریا..... 🍃🍂🍃
دوستانه‌ها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #ثریا گفتم نمی‌دونم والا باید ازت ناراحته یا کاری کردی ، آذر حق به جانب گفت چیکارش کردم من
🍃🍃🍃🌸🍃 گفتم به سلامتی زن عمو جان ، هنوز چند روز پیش همو دیدیم خبری از عروسی نبود که .زن عمو خندید و گفت والا ما از مادرت یاد نگرفتیم زیرزیرکی دختر عروس کنیم ، خواستگارش میخواد بزاره اروپا واسه همین عجله دارن، که بهارم با خودش ببره ،البته موندگار نیستن ها یه سال میمونن و برمی‌گردن گفتم باشه زن عمو جان به بهارم تبریک بگو از طرف من حتما میایم ،زن عمو گفت آقا دامادم با خودت بیاری ها اونم دعوته . چشم آرومی گفتم و گوشی رو قطع کردم . رفتم تو حیاط دنبال مامان که دیدم رو تخت نشسته و داره به حوض خالی حیاط نکاه می‌کنه گفتم مامان چرا اینجا نشستی ؟ خندید و گفت داشتم به قدیما فکر میکردم به مهناز به ثریا و عروسیش که تو این خیلی بود . وقتی همه اومدن تو این خونه دهنشون باز مونده بود آخه نبود خونه و عمارتی به این شکوه و عظمت . بعدشم یه اه کشید و گفت اسماسادات خدا بیامرز می‌گفت این خونه رو نساز اسمت میفته سر زبون مردم و بچه هات چشم میخورن . مدام قربانی میداد واسه صدقه سری تو و سهراب . بهم نگاه کرد و دستشو گذاشت کنار صورتم و گفت بچه که بودی جرات نمی‌کردم ببرمت در بازار با خودم میگفتم نکنه خوشگلیتو ببینن و بخوان بدزدنت ، دست مامانم بوسیدم و گفتم مامان چرا بابا رو نبخشیدی؟ مگه نگفتی همش یکی دو ماهی سیمزار صیغه کرده بوده و بعدش پشیمون بوده ، مامان با ناراحتی گفت چه میدونم فکر کردم کار درستی میکنم . مامان بهم گفته بود قبل حامله بودن من ، بابا با سیمزار صیغه می‌کنه چند ماهی و مامان میفهمه وقتی که میگه دیگه بابا رو نمی‌خواد می‌فهمه حاملس و بابا رو نمیبخشه تا این که بابا می‌فهمه سیمزار رضا رو ازش حاملس و مجبور به ازدواج باهاش میشه . یهو از جا پریدم و گفتم راستی مامان چشمت روشن باشه بهار داره عروس میشه .مامان متعجب منو نگاه کرد و گفت مثل سری قبل داره عروس میشه یا این دفعه واقعی عروس میشه ؟ خندیدم و گفتم نه این سری واقعیه فردا بله برون دارن و قراره بهم محرم بشن ، فرامرزم دعوت کرده برای بله برون . مامان تو فکر رفت و گفت بزار زنگ بزنم خونه فرامرز اینا به مادرش بگم بعدشم برگشت سمت من و گفت حالا داماد چیکارس؟ گفتم زن عمو گفته مهندسه و قراره بهار ببره اروپا ، مامان با چشمای متعجب نگام کرد و گفت وا کی دختر یکی یدونشو میده ببرنش اروپا که این مهناز میخواد بده؟ گفتم همش یه سال می‌خوان ببرنش و بعدش میان اینجا زندگی کنن . مامان سرتکون داد و گفت انشالا که خوشبخت بشن 🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگه وقتی دختر کم سن با پسر سن زیاد ازدواج میکنه اتفاقی که می‌افته اینه اون تازه اول جوانی هست میخاد بگرده ولی این میخاد استراحت کنه😐🙁 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ❤️ 🤱افزایش شیرمادر 🔹آرامش روحی مادر ؛ ضرب المثل "حرص نخور شیرت خشک میشه" واقعیت دارد، فشارهای عصبی و استرس و اضطراب واقعا باعث خشک شدن شیر مادر می شود. 🔹 درمان یبوست ؛ اگر مادر یبوست داشته باشد، احتمال کاهش شیر خیلی زیاد می شود که درمان عمومی یبوست دمنوش "بابونه و گل سرخ " و مصرف مرتب روغن زیتون ست، این دمنوش بسیار آرامبخش است. 🔹یک خون ساز و استخوان ساز قوی مخلوط "سویق گندم، سویق سنجد و شیره انگور ،کنجد و پودر بادام" است ،از هر کدام سه قاشق غذاخوری، اگر دو تا سه ماه در ایام بارداری این معجون را استفاده کنند و بعد زایمان نیز ادامه داده و به کودک هم از ماه سوم به بعد داده شود، در رشد جنین ؛ افزایش شیر مادر و رشد کودک و استخوان سازی وی بسیار موثر ست. 🔹فالوده ی سیب: از دو عدد سیب رنده شده + ۱ق چ تخم شربتی یا فرنجمشک و گلاب و عرق بیدمشک هر کدام ۱/۲ لیوان و کمی عسل تهیه می شود، ضمن اینکه خون ساز است، در افزایش شیر مادر بسیار عالی ست. 🔹مصرف شیر برنج، چهار مغز و ... 🔹ماءالشعیر طبی : نسبت یک به ده جو و آب را جوشانده بعد از یک ساعت که جو شکفته شد آبش را برداشته تا خیلی ژله ای و غلیظ نشود، همان آبجو رقیق که آبجوی طبی ست با عسل و کمی روغن بادام شیرین مصرف می شود که تصفیه کننده کبد ، پاک کننده روده ها و افزایش شیر مادر است. 🔹مصرف نخود آب ، کباب وکاچی ، کله پاچه و .... 🔹 داروی ترکیبی برای افزایش شیر مادر عبارتند از "شنبلیله، زیره سبز،شوید و رازیانه" که رازیانه دو برابر بقیه باشد ، دم‌کرده مخلوط فوق ، که طبعش گرم ست ، روزی یک تا دو لیوان. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 یک فنجان معرفت ؛ رَه‌بری‌های رهبر 🔅رهنمود امروز: خود را در مقابل خداوند احساس کنید... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه امام رضا برات کدوم جمله بود؟🥹 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 سرگذشت ثریا..... 🍃🍂🍃
دوستانه‌ها💞
🍃🍃🍃🌸🍃 #ثریا گفتم به سلامتی زن عمو جان ، هنوز چند روز پیش همو دیدیم خبری از عروسی نبود که .زن عمو
🍃🍃🍃🌸🍃 مامان زنگ زده بود به فرامرز و اونم گفته بود عصری میاد دنبالم تا همه باهم بریم بله برون بهار . لباسامو پوشیدم و موهامو دور شونه هام ریختم و نشسته بودم رو تختم تا بقیه آماده بشن و فرامرز بیاد ، سهراب اومد تو اتاق و گفت چه خوشگل شدی مهزاده . نگاش کردم و خندیدم گفتم جدی جدی خوشگل شدم ؟ سهراب خندید و گفت جدی جدی خوشگل بودی . رفتم جلوی آینه و گفتم وقتی فرامرز بیاد و منو ببینه حتما کلی ازم تعریف می‌کنه و میگه چقدر خوشگل شدی . فرامرز که زنگ در خونه رو زد ، مامان رو به من گفت سرخود نمیری تو ماشینش بشینی ها میای پیش خودمون میشینی دلم نمی‌خواد برامون حرف دربیارن. فرامرز اومد و سلام علیک کرد و مامان گفت پسرم تو پشت ماشین ما بیا که مسیرو بلد نیستی گم نشی . فرامرزم قبول کرد و تنها سوار ماشین شد و پشت سر ما اومد . دم در خونه زن عمو بودیم که ماشین بابا همزمان با ما وایستاد و سیمزار و پسراش از ماشین پیاده شدن . سهراب با عصبانیت گفت زن عمو هم شده خانم جان دوم ، این زنیکه اینجا چیکار میکنه؟ مامان برگشت و پشت سر نگاه کرد و گفت سهراب توروخدا یه وقت جلو فرامرز کار نامربوطی نکنی خوبیت نداره ، هنوز مامان داشت حرف میزد که بابا پیاده شد و برای سلام علیک اومد سمت ماشین ما و فرامرز ، پشت سرشم سیمزار و پسراش اومدن ،سیمزار یه جوری با فرامرز سلام علیک میکرد که آدم تعجب میکرد و فکر میکرد دوماد سیمزاره. فرامرز کنار من راه می‌رفت به لباسام نگاه کرد و گفت چقدر لباسات بهت میاد ذوق کردم و گفتم مرسی ، منتظر بودم مثل سهراب جوابمو بده و بهم بگه تو همیشه لباسات خوبه ولی چیزی نگفت . نشستیم تو مجلس و بهار رو صندلی با لباس سفید نشسته بود ، عمه ثریا گفت مثل این که قراره هفته دیگه عروسی بگیرن . مامان با تعجب گفت یه هفته ای چجوری میخواد جهیزیه درست کنه ؟ عمه گفت نمیدونم والا اینا هیچیشون مثل آدم نیست میگه قراره بهار و پسره برن اروپا وقتی برگردن جهیزیه رو می‌دیم . داماد یه جوری رو صندلی نشسته بود که انگاری به زور آوردنش سر سفره عقد و مدام چشماش رو من و آذر میچرخید ، حتی فرامرزم متوجه نگاهاش شده بود ولی غیرتی نشد . خطبه عقد که خوندن وقتی حلقه ها رو دست همدیگه کردن ،. همه زنای فامیل با تعجب نگاه میکردن و درگوشی حرف میزدن و بهار ذوق از تو چهرش مشخص بود ، حتی مامانم اخم کرده بود و زیر لب غرغر میکرد که این کارا دیگه چیه.. 🌼🌼🌼🌼🌼
آقای خونه توجه کن! وقتی به خانه برمی‌گردید از همسرتان بپرسید که آیا روز خوبی را پشت سر گذاشته یا نه‌ ؟‌‌! به حرف‌هایش توجه کنید، اما در مورد کارهایش قضاوت نکنید. با او همدردی کنید، بگذارید هر چه میخواهد گله و شکایت کند. خانم خونه توجه کن ! حتماً هنگام ورود همسرتان به خانه لبخند به لب داشته باشید، حتی اگر کوهی از مشکلات بر دوشتان سنگینی می‌کند. اصلاً خوب نیست که موقع ورود همسرتان به تلویزیون چسبیده باشید و یا در آشپزخانه پنهان شده باشید یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir