eitaa logo
دوستانه‌ها💞
2.9هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.8هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 به ایشان(آیت‌الله بهجت) گفتم : آقا می‌شود یک ذکری به ما بدید که دائمی باشد، خیلی بزرگ باشد. فرمودند : «در قبال این ذکری که من دارم به شما می‌دهم اگر تمام گنج‌های عالم را جمع کنید بیاورید، بروید داخل کوه‌ها هر چه جواهر وجود دارد جمع کنید، بروید در دریاها هر چه مروارید وجود دارد جمع کنید با این ذکری که به شما می‌دهم برابری نمی‌کند». گفتم: آقا بفرمایید چه ذکری هست که این‌قدر با همه جواهرات دنیا برابری نمی‌کند؟ ایشان فرمودند: ... (در کانال زیر سنجاق شده)🔻 http://eitaa.com/joinchat/2545418240Cd731e89944
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌روزی که بتونی ... با پولدارتر از خودت هم‌نشینی کنی و معذب نشی ! با فقیرتر از خودت بشینی و خردش نکنی ! با باهوش‌تر از خودت باشی و هم‌صحبت بشی ! با کم‌هوش‌تر از خودت باشی و مسخرش نکنی ! با عقاید و سلایق دیگران کاری نداشته باشی ! با زندگی شخصی بقیه کاری نداشته باشی ! اونوقت میتونی بگی" انسانیت "داری ...! ‌‌ 🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿🪴
11.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 یکی از ویژگی های زندگی مشترک داشتن و قبول کردن تفاوت بین طرفین هست حتی میشه گفت وقتی هیچ تفاوتی با همدیگه نداشته باشید این یه مشکله پس به تفاوت های همدیگه احترام بزارید و به مکمل همدیگه تبدیل بشید❤️ قبول دارید؟     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
♥️ℒℴνℯ♥️ ع‌ِشق تعریف ساده ای دارد ؛ _ ܟ݆ߺߺܝܝ݅ܝܩߊ‌‌̇ࡅـࡅߺ߳ࡉ‌ 🌝 💞🍃@lovely_lifee💞
✅ده توصیه برای داشتن بدن سالم : ❣️اگر حسابی اعصاب تان به هم ریخته، موز بخورید. 💓اگر می خواهید کلیه تان سنگ نسازد، زردآلو بخورید. 💜اگر فشارخون تان بالاست، کشمش بخورید. 💓اگر از سرو صدای معده رنج می برید، ماست بخورید. 💘اگر بیش از حد سرفه می کنید، عسل بخورید. 💜اگر همیشه احساس خستگی می کنید، فلفل دلمه ای قرمز بخورید. 🧡اگر می ترسید سرطان معده بگیرید، کلم بخورید. 💛اگر مشکل یبوست دارید، انجیر بخورید. 💚اگر دارای مشکلات گوارشی هستند، ریحان بخورید. 💙اگر دچار سوزش معده هستید، چای بابونه بخورید. 💙 ➥ 🌕 @ajayeb_rangarang 💯
💞ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 +چطوری فهمیدی عاشق شدی!؟ 🤍🥹 -‌وقتی پیداش کردم حس امن و آشنایی داشتم، انگار بعد از یه سفر طولانی رسیدم خونه ‌ ‌ 💞🍃@lovely_lifee💞
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی جون میشه لطفن یه چالش بزارین واسه خوش شانس بودن یا خوش شانس شدن من خیلی بدشانسم😔😢 یه جاری دارم خدای خوش شانسیه لطفن خانمایی که خوش شانسن بگن چیکار میکنن که خوش شانسن 😔 هرکاری میکنمم به چشم نمیاد.یه جاری دارم همه احترامشو دارن خیلی هواشو دارن هم خیلی خوش شانسه هم همه خیلی بزرگش میکنن هیشکی بهم احترام نمیزاره با اینکه به همه احترام میزارم مثل جاری ،حتی بیشتر از اون باز همه اونو فقط میبینن😢😢 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃💞🍃 تــــــــــــღــــــــرنجـ٨ـﮩـ۸ـﮩ ..... 🍃🍃💞🍃
دوستانه‌ها💞
#ترنج به موبایل ترنج زنگ زدم. جواب نداد. دوباره زنگ زدم جواب نداد. سه باره زنگ زدم و ناامید شدم.
این بار که داخل آمد وسایل پانسمان همراهش بود و بدون اين که به من مهلت حرف زدن بدهد پرسید: - کجات زخمیه؟ دوباره آن صحنه پیش چشمم زنده شد. قفسه‌ی سینه‌ی بهترین دوستم در فاصله‌ی چند سانتی متری من مورد هدف قرار گرفته و خونش به سر و صورت من پاشیده بود. یادآوری‌اش دوباره دیدم را تار کرد. من به او گفته بودم در آن مکان کمین بگیرد. من فرشته‌ی مرگش شده بودم. - زخمی نیستم. خون من نیست. خون رفیقمه. برای این که مبادا پیش چشمش بشکنم نسکافه را یکسره نوشیدم و به سوختن زبانم اهمیتی ندادم. ترنج کنارم نشست. متوجه شده بود که این بار یک چیزی غیرعادیست. چند بار دستش را به سمتم آورد و بعد پشیمان شد و گفت: - می خوای ثامر رو بغل کنی؟ ساعدم را روی ران هایم گذاشتم و به سرم اجازه دادم سقوط کند. - نه. نمی خوام بدخواب شه. هر بار تو رو بی خواب می کنم کافیه. بالاخره دستش را روی شانه‌ام گذاشت. - حالت خوب نیست. با چی بهتر میشی؟ می خوای دراز بکشی؟ می خوای من برم تا تنها باشی؟ يا اینجا بمونم ولی حرف نزنم؟ به زور گفتم: - من خوبم. - آخه هیچ وقت این جوری ندیدمت. هنوزم خطر تهدیدمون می کنه؟ سرم را تکان دادم. - نه دیگه جای نگرانی نیست. - به خاطر دوستت اینقدر ناراحتی؟ کاش این قدر سوال نمی پرسید. می ترسیدم از این که باز اشک هایم روان شوند. - روزای سختی رو گذروندم، خیلی سخت. شانه‌ام را فشرد. - اما تو که عادت داری. اولین بارت که نیست. شاید خیلی خسته‌ای. شاید اگه یه کم بخوابی حالت بهتر شه. عادت؟چه حرف بیهوده‌ای. من هیچ وقت هم به این همه مرگ در اطرافم عادت نمی کردم اما کسی نمی دانست. اجازه نداده بودم بفهمند. - آره. شاید اگه بخوابم بهتر شم. با دستان کوچکش, دست بزرگ مرا گرفت و گفت: _همین جا بخواب ثامر رو میبرم تو تخت خودش که اذیتت نکنه منم میرم که راحت باشی. چیزی لازم نداری؟ از لمس شدن خوشم نمی آمد. اما این بار اگر بغلم می کرد نه نمی گفتم. - نه. ممنون. **ترنج روی مبل دراز کشیدم و هزار بار از این شانه به آن شانه چرخیدم. حرف یک روز و یک ماه و یک سال نبود. من نزدیک به بیست و چهار سال بود که یاسر را می شناختم. هر حرکتش، هر حرفش، حتی حالت ابروهایش، حتی طرز پلک زدنش، همه را از بر بودم. شاید هرگز به درونش راه نیافتم که البته این فقط مختص من نبوده اما بیرونش را مثل کتاب می خواندم. انگار بیمار بوده جسمش که نه چون هرگز اجازه نمی داد از زخم هایش باخبر شویم. روحهش آلوده شده بود. آلوده به ویروسی که اجازه نمی داد خودش باشد, یاسر باشد و یا شاید برعکس. ویروسی که داشت خود واقعی و درون آسیب دیده‌اش را نشان می داد. طاقت نیاوردم. من می دانستم وقتی درد داری و تنهایی یعنی چه. من کشیده بودم. من خبر داشتم. برخاستم و دوباره به اتاق برگشتم. آرام در را باز کردم که مبادا خوابیده باشد اما همان طور که ترکش کرده بودم نشسته بود. با سر فرو افکنده و نگاهی مات. حتی تمایل چندانی هم به ثامر نشان نمی داد. کنارش نشستم و به ریش نامرتبش نگاه کردم. چند بار یاسر را این قدر به هم ريخته دیده بودم؟ چه کار می توانستم بکنم؟ من محبتم را به زن و مرد از طریق نوازش انتقال میدادم. با یاسر چه می کردم؟ - خیلی با هم صمیمی بودین؟سرش را تکان داد. - چی شد؟ خانواده‌ی ثمر کشتنش؟ - نه داعش بود. تو کوه کمین گرفته بودن. با ای آر پانزده زدنش. می دونی چیه؟ همین که حرف میزد نعمت بود. - نه. نمی دونم. - یه تفنگ تهاجمیه که مثل نارنجک عمل می کنه. حفره‌ای که ایجاد می کنه به اندازه‌ی یه دونه پرتقاله. استخون رو پودر می کنه. حتی بافت هایی که بهشون برخورد نمی کنه رو هم از بین می بره. فاصلش با من چند سانتی متر بود. هر چی خون تو بدنش داشت به من پاشید. توی یک لحظه پیش چشمم متلاشی شد. نه فقط اون سیزده نفر دیگه هم مردن به همین دردناکی. حرف های مهدی به خاطرم آمد. از افرادی مثل یاسر متنفر بود. - من تا مرگ چند سانتی متر فاصله داشتم. وحید هم یه پسر هم سن ثامر داشت اما.. ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام علی (ع) سه جمله اش برای من شعار زندگی اند ...!🌺 ✨یک جایی که فرمود : همواره در تنهایی مراقب افکارت ، در خانواده مراقب رفتارت و در جامعه مراقب گفتارت باش ! ✨یه جایی دیگر فرمود که: ای انسان اسباب رهایی تو سه چیز است " تحمل ، تعقل ، توکل " تحمل مصیبت و شدائد ... در کنارش چاره اندیشی و تعقل و در پایان سپردن به خداوند و توکل ! ✨میفرماید : تو هر کسی رو بفهمی ، قطعا او را میبخشی ! این یکی از زیباترین جملاتیه که آویزه زندگیه منه تو هر کسی رو بفهمی، قطعا او را میبخشی ...! ‌‌ 🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿🪴
.♥️ℒℴνℯ♥️ تو تنها سببی هستی كه به خاطرِ آن روزهایِ بيشتر ، شب‌هایِ بيشتر و سهم بيشتری از زندگی میخواهم تو به من اطمينان میدهی كه فردايی وجود دارد...🤍 💞🍃@lovely_lifee💞
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی دوست داشتنی 😍یه تجربه دارم که اگه صلاح دونستی بذار کانال خب من و دخترم پارسال از یکی از فامیلا گرفتیم و بیشتر از یک ماه درگیر بودیم طوری که شبا خواب شپش میدیدم و ارامش ازم گرفته بود هرچی فکر کنی استفاده کردم حتی از تجربه دوستان کانال هم استفاده کردم از سرکه شامپو شپش اسپری سس مایونز شامپو نرم کننده اسپند سرکه رنگ مو ..... خلاصه اخر سر گفتم بذار پماد ویکس امتحان کنم و کاملا جواب داد حتی امسال دختر۴سالم شپش گرفت و خواهرم هر دوشون پماد ویکس کشیدن به کل موهاشون باورتون نمیشه با همون یه بار همه تخم شپش ها پوچ شدن فقط یه نکته بگم وقتی خواستین موهاتون شست شو بدین مراقب باشین تو چشمتون نره من واسه دخترم سرش رو گفتم عقب بگیره بعد با اب شستم و درآخر اینکه لطفا هر کسی شپش گرفت خودش رعایت کنه که بقیه یه وقت نگیرین تو اکثر موارد از کثیفی نیست از انتقال و رعایت نکردنه ممکنه حتی از بالشت مشترک و .... انتقال پیدا کنه پس مخفی نکنیم چیزی و مواظب باشیم بقیه نگیرین این ویکسی که استفاده کردمه حالا مارکای مختلفه 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88