7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راز سفیدے و خوس طعمے برنج🥰
#آشپزی
#خانه_داری
#ترفند
❤️فروارد یادتون نره ❤️
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
10.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوستانهها💞
#ترنج - می خوام ببرمت جایی که راه در رو نداشته باشه کسی هم نتونه دید بزنه. متعجب تر از قبل دوبار
#ترنج
هم گفتی دوستش داری و هم گفتی با این شرایط نمی خوای باهاش باشی. فعلاً که توپ توی زمین اونه. همین جوری ادامه بده و نترس. برو به سلامت.
نفس عمیقی کشیدم و بسم اللهی گفتم و وارد خیابان شدم. درست مقابل باشگاه پارک کرده بود. جلوتر که رفتم دیدم سرش را به پشتی صندلی تکیه داده و چشمانش را بسته. دو ضربه به شیشه زدم. بلافاصله قفل در را زد و سوار شدم و با لبخندی که قصد نداشتم تحت هیچ شرایطی از لبم پاکش کنم سلام کردم. نگاهش را در صورتم چرخاند و گفت:
- علیک سلام. مگه قرار نبود بری کلاس؟
خواستم جوابی سر هم کنم اما پشیمان شدم و صادقانه گفتم:
- وقتی نمیخوابم هم سرم درد می گیره و هم حالت تهوع میاد سراغم. نتونستم برم کلاس. ماشین را روشن کرد و گفت:
- باید می خوابیدی. اومدی باشگاه که چی بشه؟
حالا که نگاهم نمی کرد بهتر می توانستم ببینمش. او هم مثل هميشه بود. هیچ تغییر خاصی در لباس ها و صورتش نمی دیدم.
- خوابم نمی برد بدتر می شدم. تو خوابیدی؟ کمی شیشه را پایین کشید و گفت:
- تازه خوابم برده بود که یاسین بی شعور ثامر رو انداخت روی شکمم. اونم نامردی نکرد و سرحال و قبراق افتاد به جونم و نذاشت چشم رو هم بذارم. بعضی وقتا یه جوری حرصم رو در میاره که یادم میره سه سالشه. به نظرم بریم یه جا که بتونیم بدون سرخر بخوابیم.
خندیدم و گفتم:
- تا حالا بچهای رو ندیدم که از خواب بیدار شه و به اندازهی ثامر خوش اخلاق باشه. این یه موردش به تو نرفته. تبسمی کرد و گفت:
- آره. من به نخوابیدن عادت دارم ولی به از خواب بیدار شدن نه. خوشم نمیاد. ناهار چی بخوریم؟
به ساعتم نگاه کردم و گفتم:
- هنوز يازده نشده. زود نیست؟ عینک آفتابیاش را بالا زد و گفت:
- پس بریم خونه. با موادی که دارم یه چیزی درست می کنیم. قبوله؟
حدس می زدم مقصد خانهی او باشد. اما باز هم دلم در هم پیچید.
- نمیخوای بگی جریان چیه؟ چی توی سرته؟ این بار تبسمش ردی از تمسخر داشت.
- دیشب مردها رو متهم می کردی به این که همه چی واسشون عادیه اما بین من و تو اونی که داره سعی می کنه همه چی رو عادی جلوه بده تویی.
آب دهانم را قورت دادم.
- من یاسین نیستم که روزی هزار بار بغلت کنم و ببوسمت و از بچگی بهم عادت کرده باشی. درسته؟
من هم شیشهی سمت خودم را پایین کشیدم و گفتم:
- چرا اصرار داری دیشب رو یادآوری کنی؟ با انگشت ضربهای به گوشوارهام زد و گفت:
- به همون دلیلی که تو اصرار داری فراموشش کنی. الانم هیچی نگو. فعلا قرار نیست حرف بزنیم. اول باید اون زبون درازت رو غلاف کنیم وقتی که صدات بند رفت و نتونستی بلبل زبونی کنی نوبت من ميشه که برجکت رو بزنم.
در صدایش هم طنز را احساس می کردم هم ته ماندهی خشم را. ترجیح دادم بحث نکنم و دل به دلش بدهم تا ببینم می خواهد مرا به کجا بکشاند. انگار در برابر این آدم تا ابد نمی توانستم جانب احتیاط را رها کنم. به همین خاطر سکوت کردم و او هم آهنگ مورد علاقهاش را روشن کرد و بعد از کمی خرید از یک فروشگاه مواد غذایی, مستقیم به خانه رفت.
- خوش اومدی.
کفش هایم را با صندلی که کنار در بود عوض کردم و گفتم:
- ممنونم. برای فهمیدن نیتش بی تاب بودم اما دندان روی جگر گذاشتم.
- اگه می خوای برو توی اتاق و لباسات رو عوض کن. منظورم اینه که راحت باش.
به اتاق نرفتم. مانتو و روسریم را روی دستهی مبل انداختم و برای این که راحت به نظر برسم پلاستیک های خرید را بررسی کردم و گفتم:
- قراره پیتزا درست کنیم؟ کنارم ایستاد. تقریباً چسبیده به من.
- درست کنیم نه، من درست میکنم. تو فعلا بیا.
دستم را گرفت و کشید. حتی طبل هایی که در روز عاشورا می کوبیدند. به اندازه قلب صاحب مردهی من اینقدر بلند گرومپ گرومپ نمی کردند. مرا با خود به اتاق خوابش برد. هرچه تلاش کردم نتوانستم کنجکاویام را کنترل کنم. اینجا بسیار مجهزتر از اتاقش در باغ بود. تلویزیون، کامپیوتر، یک عالمه کتاب، کلی تجهیزات نظامی و انواع اسلحه. ماکت یک جت جنگی هم از سقف آویزان بود. دستم را آزاد کردم و به سراغ دو قاب عکسی که روی میزش بود رفتم. اولی را برداشتم. عمو زن عمو به همراه نوزادی در بغلش که حتما یاسین بود و یاشار و یاسر و دومی هم عکسی از خودش با لباس خلبانی و در کابین هواپیما. چقدر دلم می خواست این عکس را برای خودم بر می داشتم. اما زبانم را گاز گرفتم و به سمت کالکشن اسلحهها رفتم و دستم را روی بدنهی هفت تیری کشیدم و چن تایی دیگه هم بودن ،گفتم:
- اینا واقعین؟
- نه از اوناست که واسه ثامر میخری. فقط حواست باشه به ماشه دست نزنی.
ترسیدم و دستم را پس کشیدم. خودش پیش آمد و هفت تیر را برداشت و به دستم داد و گفت:
- بگیر. شوخی کردم. خالیه.
ادامه دارد ...
❤️❤️
ترفندآشپزی
رفع بوی سوختگی برنج✅
🔸یک تکه نان روی برنج قرار دهید و موقع کشیدن، نان را بردارید.
🔸یک عدد پیاز را پوست کنده و در داخل برنج فرو کنید پیاز بوی سوختگی را بخود می گیرد.
از بین بردن بوی نامطبوع برنج✅
اگر به هر دلیلی برنج خشک شما بو گرفت برنج را روی یک سطح پهن کنید. البته باید حتماً در سایه باشد تا بوی نامطبوع برنج از بین برود. زیرا اگر برنج را جلوی نورآفتاب قرار دهید باعث خرد شدن برنج می شود و برنج حالت خود را از دست می دهد و وقتی آن را داخل آب جوش می ریزید از هم پاشیده می شود.
#ترفند_آشپزی
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#طنزینه_اعضا
سلام خوبین یاسی خانم
خواستم یه خاطره شیرین برای دوستان مجازیم تعریف کنم
اینکه منو همسرم داشتیم میرفتیم شمال یه فلاسک چای همراهمون بود درش خراب بود. بایستی درشو باز میکردی چای میریختی تواستکان. توجاده که بودیم همسرم گفت برام یه چای بریز منم درفلاسک نیمه باز کردم داشتم چای میریختم یهو ماشین یه تکان بدی خورد درب فلاسک دراومد دستم سوخت منم نکردم نامردی استکان چای ریختم رو همسرم 😁😁😁 بنده خدا هم نه میتونست ترمز کنه چون لاین سبقت بود نه میتونست رانندگی کنه منم هم 😭😭هم 😂😂همسرم 😡😡بعدش 😂😂
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
#انگیزشی
🪐خدایی که همه ی کهکشون ها رو
خلق کرده،
به این فک کرده که این دنیا به یکی مث تو احتیاج داره👌🏼
قشنگه، نه...😍
🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿
.
💚✨زیارت عاشورا✨💚
🌺«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللهِ وَابْنَ ثارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، یا اَباعَبْدِاللهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَعَلى جَمیعِ اَهْلِ الاِْسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ، عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ، وَاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ، وَلَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَمِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیآئِهِم، یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ، وَلَعَنَ اللهُ آلَ زِیاد وَآلَ مَرْوانَ، وَلَعَنَ اللهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً، وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجانَةَ، وَلَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْد، وَلَعَنَ اللهُ شِمْراً، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى، لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَاَکْرَمَنى بِکَ، اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمام مَنْصُور مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، یا اَبا عَبْدِاللهِ، اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ وَاِلى رَسُولِهِ، وَاِلى اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَاِلى فاطِمَةَ، وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِکَ، وَبَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ، وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکُمْ، وَعلى اَشْیاعِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ، ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَمُوالاةِ وَلِیِّکُمْ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِکُمْ وَالنّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ، اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَوَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ، وَرَزَقَنِى الْبَرآئَةَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْق فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمام هُدىً ظاهِر ناطِق بِالْحَقِّ مِنْکُمْ، وَاَسْئَلُ اللهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ، اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ، مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ، وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتى مَماتَ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ، وَابْنُ آکِلَةِ الاَْکبادِ، اَللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ، عَلى لِسانِکَ وَلِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، فى کُلِّ مَوْطِن وَمَوْقِف وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْیانَ وَمُعوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ، عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ، وَهذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیاد وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ، اَللّـهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَالْعَذابَ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ، وَفى مَوْقِفى هذا وَاَیّامِ حَیاتى، بِالْبَرآئَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ، وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ * سپس صد مرتبه مى گویى: اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ
مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً * آنگاه صد مرتبه مى گویى: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ * سپس مى گویى: اَللّـهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِم بِاللَّعْنِ مِنّى، وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ، اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً، وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ بْنَ زِیاد وَابْنَ مَرْجانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْد وَشِمْراً، وَآلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیاد وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ * آنگاه به سجده مى روى و مى گویى: اَللّهُمَّ لَکَ الْحَممْدُ حَمْدَالشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للهِِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى،اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْق عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ، اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ»🌺
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
#زیارت_عاشورا
#علی_فانی
⏰کمتر از دوازده دقیقه ___#روز_۱۸
خواهرا چله زیارت عاشورا رو فراموش نکنید
چله زیارت عاشورا،
دوستان من آخر شب انتخاب کردم چون این موقع همه خونه هستن و معمولا دیگه کارای روزمرشون تموم شده هر روز هم صوتی با صدای زیبای آقای فانی و هم تصویری براتون میفرستم با هر کدوم که راحتترین ادامه بدین
التماس دعا🤲🏻
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88