ایران، پل ارتباطی بین اقتصاد محور شرق و اقتصاد غرب
#تحلیل_ویژه
#تحلیل_اختصاصی
🔸بخش اول
دیگر کمتر کسی مانده که از حمله سراسری محور شرق به زیرساخت های اقتصاد ابرقدرت جهان یعنی دلار آمریکا اطلاع نداشته باشد.
سالها پیش بود که رهبر ایران بارها بر ضرورت حمله به دلار به عنوان جادوی پولی و مالی آمریکا یا ابزار تسلط آمریکا بر دنیا صحبت کرده بودند
از سال گذشته و با تغییر دولت،حاکمیت ایران تصمیم گرفت که کشور به سمت محور شرق چرخش کرده ودر طرح اتصال به کریدور بزرگ آسیا واحیای جاده ابریشم حضور جدی پیدا کند و ضمن آمادگی برای ایفای نقش مهم خود به عنوان پل ارتباطی شرق با غرب و همچنین به عنوان مدیر و محافظ قسمت انتهایی این پروژه به ایفای نقش بپردازد.
محور شرق با اتحاد 3 قدرت بزرگ آسیا یعنی چین و روسیه و ایران و البته با کمک و شراکت سایر کشورهای متعهد به سمت ایجاد یک اقتصاد جدید غیر دلاری حرکت کرده است و این طرح در چند سال آینده به مرحله نهایی خود خواهد رسید.
دیگر با حضور ایران در این اقتصاد جدید تحریم های سابق کارگر نخواهد بود و امروز بعد از 43 سال فشار تحریم و جنگ اقتصادی همه جانبه، تازه میتوانیم به عنوان یک کشور معمولی و بدون هزینه تحریم ها، فعالیت اقتصادی خود را در جهان انجام دهیم.
به همین دلیل ارزش و اعتبار این پروژه محور شرق برای ایران از سایر کشورها بیشتر است زیرا تنها راهی است که میتواند ایران را به یک ابرقدرت جهانی تبدیل کند.
اما نکته ای که باید به آن دقت کرد این است که ایران به خاطر جایگاه خاص خود به عنوان یک بازیگر ژئوپلتیک و تاثیر گذار توان آن را دارد که مستقل از محور شرق در یک نقش جدید هم به ایفای نقش بپردازد.
همانطور که اطلاع دارید بعد از شروع اقتصاد غیر دلاری جدید محور شرق، جهان شاهد دو قطب بزرگ اقتصادی خواهد بود که برای 30 سال آینده وارد یک جنگ سرد اقتصادی بزرگ خواهند شد که در مقاطعی این جنگ سرد به یک جنگ سراسری نیابتی و حتی جنگ مستقیم تبدیل خواهد شد.
@cityofsun
طرح درگیر کردن ایران در یک جنگ مستقیم _ اوکراینی جدید برای ایران
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_ویژه
@cityofsun
تحرکات گسترده کنونی ناتو، مانند تحرکات دو ماه پیش از شروع اغتشاشات ایران به صورت افزایشی در حال گسترش است.
از آنجایی که اروپا از امتیازگیری بابت مدیریت آشوب های داخل ایران ناامید شده است،آنها اغتشاشات عمومی داخلی را به سمت پروژه تربیت جوکر در ایران تغییر دادند که حتی در صورت موفقیت کامل صرفا به بحث تخریب زیرساخت های شهری و ایجاد ناامنی خلاصه خواهد شد و هیچ امتیازی دیگری نصیب آنها نخواهد شد.
در نتیجه براساس آخرین شانس خود پیش از افزایش شدید قیمت گاز و رسیدن زمستان نیاز دارند ایران را به تضعیف و مستهلک کنند تا اروپا شانس آن را پیدا کند که در طی زمانی که ایران و روسیه در حال بازسازی خود هستند، آنها نیز روند بازسازی خود را بدست بگیرند.
به غیر آن با شروع درگیری در مرزهای ایران، کریدور اصلی تجاری آسیا به اروپا عملا مسدود میشود و چین برای نجات اقتصاد خود ٢ راه بیشتر ندارد
یکی استفاده از تجارت بحری که تحت کنترل و تسلط نسبی بلوک غرب است و یک راه دیگر ایجاد کریدور در یک هژمون جدید که ترکیه به دنبال آن است و آن را طرح 6 کشور یک ملت یا امپراتوری جدید تورانی نامیده است. چین مجبور میشود به همراه تجارت بحری بخشی از تجارت خود را از این کریدور عبور دهد و ایجاد این کریدور یعنی قبل از آن ایجاد رویش هژمون مورد نظر ترکیه که رقیب اصلی هژمون ایران خواهد بود و در واقع کل طرح اقتصاد محور شرق توسط آمریکا و ناتو کنترل میشود و حتی دیگر نیازی به نابودی اقتصاد اروپا جهت نجات دلار نیست زیرا در این صورت آمریکا با کنترل راه های تجاری چین اقتصاد این کشور را گروگان میگیرد و همه زحمت ایران برای نابودی تسلط دلار و ایجاد تغییرات جهانی هدر میرود.(البته این یک آرزوی دور و دراز برای بلوک غرب است و احتمال موفقیت این طرح کمتر از 25 درصد است)
برای پیشگیری از این تغییرات ضد تمدنی محور شرق، ایران چند راهکار خوب در میان گزینه های اجرایی خود دارد اما نباید فراموش کرد که این یک طرح ریسک بسیار بالایی برای کشورهای اروپایی و البته همسایه های طماع ایران دارد و کشور ما با یک برنامه مشخص میتواند از این اتفاقات مانند یک کاتالیزور در جهت حرکت تمدنی ایران بزرگ (محور مقاومت) استفاده کند و ره صد ساله را یک شبه طی کند
در سلسله تحلیل های پیش رو به بررسی همه جوانب این بحران میپردازیم.
پس از تغییر استراتژی جنگی روسیه در اوکراین و عقب نشینی از مناطق گسترده ای که در ابتدای جنگ گرفته شد، دستگاه تبلیغاتی غرب،روسیه را بازنده جنگ معرفی کرد و در آن زمان صداهایی مبنی بر اراده معرفی یک اوکراین جدید برای ایران در جهان پیچیده شد.
سیستم رسانه ای جهانی که عمدتا در دست یهودیان هست وظیفه اماده سازی شرایط روانی ملت ها را بر عهده گرفته است .
برای انکه آنها ایران را در جنگ آتی چه آغاز کننده جنگ باشد یا نباشد و مانند روسیه محکوم شود نیاز به ایجاد یک جو روانی_رسانه ای جهانی بود.
دقیقا مانند جنگ رسانه ای شدید علیه روسیه در ابتدای بحران اوکراین. برای این کار نیاز به استفاده از ایرانی های خارج از کشور برای معرفی ایران به سیاه ترین حالت ممکنه در جهان غرب بود. به همین دلیل نیاز بود با بهانه ای در داخل و همراه کردن اعتراضات عمومی و سپس فعال کردن جوکرهای ایرانی، نهایت نفرت را بین ایرانی ها پخش کنند.
به همین دلیل نیاز به ایجاد یک دوقطبی بود که با به حاکمیتک ایران هستید یا مخالف آن (اتحاد دشمنان ایرانی به همراه جامعه معترض)
آنها منتظر و آماده بودند که در مهرماه استارت اعتراضات داخلی ایران را با باز شدن مدارس کلید بزنند که به دلایلی زودتر طرح کلید زده شد .
بعد از شروع اغتشاشات به کشته سازی زیادی برای تحت تاثیر قرار دادن مردم دنیا نیاز بود،از آنجایی که با نوع برخورد حاکمیت نتوانستند کشته های مورد نیاز خود را برای محکومیت ایران در مجامع عمومی بدست بیاورند دست به یک بازی کثیف تری زدند و به سراغ
سلبریتی های جهانی برای تغییر افکار عمومی دنیا رفتند،این جو سیاه نمایی در این وسعت در دنیا را میتوان به عنوان اولین نشانه جدید اراده شروع یک جنگ جدید دانست.
اما برای آنکه بتوانند برای ایران یک اوکراین جدید را شبیه سازی کنند 3 کاندیدا معرفی شد
۱-کردستان عراق
٢-جمهوری جعلی باکو
٣-منطقه مرزی جنوبی شرقی ایران در خاک پاکستان
در بخش کردستان عراق در سالیان گذشته تحت نظر آمریکا و آموزش اسرائیل و با پول های گاوهای شیرده عرب ، تاکنون حداقل 3 بار تجمع بزرگ نیروهای تروریستی شکل گرفته بوده است.
سلاح اجتماعی، جدیدترین و مخرب ترین جنگ افزار آمریکا
@cityofsun
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_ویژه
جنگ افزار یا سلاح در هر زمان با توجه به ابزار و سطح دانش وتکنولوژی روز ابداع شده است.
امروز به معرفی جدیدترین سلاح مورد استفاده توسط انسان می پردازیم.
برای درک تحلیل زیر ابتدا باید تحلیل ایران زمین سوخته یا تربیت جوکر ایرانی را مطالعه کرده باشید.
در زمان مطالعه و تحقیق جهت استفاده در تحلیل جوکر ایرانی به اتفاق های به ظاهر نقض برخورد کردم که به دفعات مختلف استفاده شده بود و از نظر منطقی قابل توضیح نبود.اما پس از آنکه به بررسی اعتراضات در کشورهای مختلف پرداختم به یک هارمونی کلی و ثابت در همه آنها رسیدم که در واقع ساختار پروژه ای جدید و مخرب را نشان می دهد.
هنگامی که یک کشور به کشور دیگری حمله میکند شروع به زدن زیرساخت های شهرهای هدف می کند. یعنی با یک موشک چند میلیون دلاری یک ساختمان چند هزار دلاری نابود میشود.
موشک(سلاح) در اینجا عامل تخریب کننده اما هزینهزای ماجراست.
اما اگر دشمن همین خسارت را توسط عامل یا عوامل دیگری انجام دهد آیا می شود آنها را سلاح نامید؟
تعریف عمومی سلاح به وسیله ای میگویند که برای کشتن یا تخریب کردن استفاده شود.
حال اگر کشوری بتواند افراد و شهروندان یک جامعه را در راستای اهداف خود برای کشتن یا تخریب به کار گیرد آیا میتوان گفت که دشمن از این شهروندان به عنوان سلاح استفاده کرده است؟
سلاحی با اراده و هوش! هوشی بالاتر از هر هوش مصنوعی که تاکنون ساخته شده است.
سلاح اجتماعی به مجموعه ابزار هایی که یک کشور توسط آن با تغییر و شکست هنجار های یک جامعه و تزریق احساسات کاذب یک فرد یا شهروند یا گروهی از افراد را به یک سلاح جهت تخریب و ایجاد خسارت تبدیل کند، می گویند.
در اصل پروژه تربیت جوکر یا سلاح اجتماعی است که نتیجه آن تخریب زیرساخت ها یا ساختمان های شهری و کشتن مردم عادی و در اصل نابودی شهروندان آلوده شده به این سلاح است.
همانگونه که با تغییرات مختلف جزئی یک کل میتوان یک موشک زمین به هوا را به موشک هوا به هوا تبدیل کرد، براحتی با تغییرات اِلِمان های اولیه میتوان سلاح های مختلف اجتماعی را بر اساس بنیه فرهنگی کشور هدف و ابزارهای در دسترس در آنجا بدست آورد.
همانگونه که برای ساخت یک کلاشینکف باید از ابزار ها و مواد اولیه مختلف استفاده کرد برای ساخت و فعال کردن یک سلاح اجتماعی نیاز به استفاده از ابزارهای مختلف می باشد که در ادامه به آن اشاره ای کوتاه و مختصر میکنیم.
۱-رسانه (شامل رسانه های اجتماعی، سینما، بازی های رایانه ای و...)
٢-بحران های اقتصادی (در پس زمینه هر نوع سلاح اجتماعی یک بحران یا حتی ترس از بحران مالی به وضوح قابل مشاهده است، مثلا در چین به کارگران این فکر القا شده است که در صورت ادامه محدودیت های کرونایی، حقوق کارگران قطع خواهد شد (ترس از بحران اقتصادی) و اخراج آنها از خوابگاههایشان (اشاره به بحران امنیتی)
٣-بحران امنیتی در سطوح مختلف برای گرفتن نتايج مختلف
۴-بحران های روحی و روان فردی
۵-در آخر بحران اجتماعی مانند گسل های قومیتی یا مذهبی و یا بزرگ کردن تبعیض ها در جامعه و...
توجه داشته باشید که حتما لازم نیست چنین بحران هایی در واقعیت وجود داشته باشد،بلکه کافی است توسط رسانه این بحران در ذهن جامعه هدف که پایه اصلی یا مواد اولیه سلاح اجتماعی است، شکل بگيرد سلام و توهم یا ترس یا از همه بدتر اضطراب این بحران ها بر روی روح و روان فرد نقش ببندد.
جهت ساخت یک سلاح اجتماعی باید به مجموعه ای از عوامل فوق دسترسی داشت و به ترکیب مناسب برای گرفتن بیشترین بازخورد،از آنها استفاده کرد.
به عنوان مثال آمریکا برای اولین بار پروژه جوکر ها را در سال 2019 در کره جنوبی اجرا کرد.
در آن سال با استفاده از بحران جهانی کرونا شرایط لازم برای تست یک سلاح اجتماعی را در مقیاس بزرگ یعنی در یک کشور بدست آورد.
جامعه هدف دانش جویان بودند و خود هدف پروژه ترغیب آنها به یک نافرمانی مدنی آن هم در جامعه کره که تخریب اموال عمومی و حمله به نیروی پلیس، در نظر گرفته شد(تا این حد موفق شدند).
به علت بحران کرونا شرایط بحران های روانی و اقتصادی و اجتماعی در جامعه دانش جویان سئول آماده بود با کمک ابزار رسانه توهم بحران اقتصادی در آینده به این جامعه تزریق شد و بعد از آن با کمک لیدر های میدانی میزان زیادی از احساسات فردی از جمله خشم به افراد انتقال پیدا کرد و آنها برخلاف اعتراضات گذشته اینبار با یک قبح شکنی برخلاف عقل سلیم و فرهنگ اطاعت پذیری جامعه کره به نیروی پلیس حمله کرده و به اموال عمومی آسیب زدند.
(1-2)
اینکه ساختار پروژه جوکر چیست مثل آن می ماند که یک سلاح را به صورت اختصاصی بررسی کنیم که چگونه عمل میکند اما صحبت کنونی ما درباره کلیت سلاح های اجتماعی است.
یک موشک یا بمب با توجه به سر جنگی خود میزان مشخصی تخریب دارد اما در سلاح های اجتماعی اگر واقعا کشوری توانایی و ابزار ایجاد و استفاده آن را داشته باشد ممکن است با یک استفاده سلاح اجتماعی یک شهر یا حتی یک کشور را کلا به ورطه نابودی و جنگ داخلی کشاند که حتی بمب هسته ای هم چنین میزان از خسارت و تخریب را به همراه ندارد.
از آنجایی که این سلاح برای انسان ها و جامعه علمی ناآشنا است، حتی جامعه هدف متوجه تهاجم علیه خود نمی شود و دشمن آن کشور بدون آنکه مورد اتهام قرار بگیرد به تمامی اهداف خود میرسد و حتی به عنوان ناجی مردم هم شناخته میشود.
اگر یک کشور برای تخریب زیر ساخت های یک شهر یا یک کشور بخواهد حمله نظامی بکند باید هزینه های فوق العاده سنگین جنگ را بپردازد که در میان آن تلفات انسانی قابل جبران نیستند،اما با استفاده سلاح اجتماعی شما نیروی رزمی خود را از شهروندان کشور هدف انتخاب میکنید.
به عنوان مثال در عراق،آمریکا با یک سلاح اجتماعی به اسم جوکرها توانست دولت را سرنگون کرده و دولت مایل به خود را سر کار بیاورد.
مردم عراق هم از آمریکا کینه ای به دل نگرفتند و برای اولین بار بدون آنکه
هزینه ی سابق را بپردازد،توانست دشمن اصلی خود یعنی محور مقاومت را با یک جبهه جدید از دل جامعه جوان عراق درگیر کند همان جوان هایی که باید در آینده نزدیک به عنوان نیروهای جدید محور مقاومت شروع به فعالیت علیه آمریکا کنند.
باید توجه داشت که یک سلاح اجتماعی متفاوت از یک تهاجم فرهنگی، حمله رسانه ای صرف، حملات فیزیکی، بحران های اجتماعی، بحران های تصادفی و... است ولی با آنکه سلاح اجتماعی متمایز از عوامل فوق است ،خود مجموعه ای از این عوامل و شرایط و بحران های مختلف ساخته شده است
در بحرانی که ایران در طی 70 روز گذشته پشت سر گذاشت حداقل 3 بار از سلاح اجتماعی استفاده شده است.
که یکی از آنها پروژه تربیت جوکر است.
هم اکنون آمریکا به عنوان اولین کشوری که این سلاح را تولید و استفاده کرده است (تاکنون هیچ کشوری همه ابزار های لازم آن را از جمله رسانه ها و.. بدست نیاورده بود)
از آنجایی که سلاح اجتماعی تا زمانی که خنثی نشوند مانند یک بمب آماده انفجار در جامعه وجود خواهند داشت و هر بار با یک موج از خود را میتواند در جامعه یا همان بخش پخش نماید.
به همین دلیل توجه کنید که وقتی فرمانده های نظامی ما دستور حمله به کردستان عراق را دادند و یا تهدید های لازم را انجام دادند اثر گذاری این سلاح تا مدتی خنثی شد.
این تحلیل یک مقدمه اجمالی درباره این سلاح جدید و ناشناخته است در آینده نیاز است بخش های مختلف جامعه دانشگاهی خصوصا بخش دانشگاهی نیرو های مسلح به سرعت روی ساختار و شناخت این سلاح کار کنند تا بتوانند در مرحله اول از ایران و متحدان تمدنی خود محافظت کنند و در مراحل بعدی ایران خود به دانش این نوع سلاح و فعال سازی آن دست یابد.
همانگونه که در 70 روز گذشته دیدیم میزان تخریب و خسارت این نوع سلاح ها فوق تصور است.
این نوع سلاح قبلا در چندین کشور تست و آزمایش شد ولی با قاطعیت کامل عرض میکنم که ایران اولین کشوری بود که مورد حمله همهجانبه با این نوع سلاح جدید در یک جنگ همه جانبه قرار گرفته است
و از خباثت دشمنان یا حماقت آنها بود که در گذشته به این صورت آن را در جایی امتحان نکرده بودند تا اینگونه در رسیدن به هدف اصلی شکست بخورند.
ایران تا به امروز هم به لطف خدا توانسته بدون هیچ شناختی فقط با تکیه بر فرهنگ غنی مردمی این جنگ را
پشت سر گذاشته و کمر خم نکند.
امید است که هرچه سریعتر سایر محققان وارد بررسی و شناخت این دسته از سلاح های جدید شوند.خصوصا در بخش دانشگاه های نظامی کشور که ساختار اصلی امنیتی ایران در آنجا شکل میگیرد
یا علی
میلاد رضایی
آذر 1401
پ. ن:لطفا با ذکر منبع (جهت پاسخگویی و رفع شبهات موجود) در انتشار این تحلیل (#تحلیل_ویژه)به صورت گسترده سهیم باشید.
در دو چیز است رستگاری مرد
آنکه بسیار داد و اندک خورد
هر که در مهتری گذارد گام
زین دو نام آوری برارد نام
(جناب نظامی گنجوی)
@cityofsun
http://zil.ink/iran_cityofsun
☝️لینک تمام صفحات ما در شبکه های اجتماعی، لطفا حمایت کنید ☝️
(2-2)
سلاح اجتماعی -بخش دوم(مفهوم و ساختار اصلی سلاح و پاسخ به سوال پرتکرار مخاطبان )
@cityofsun
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_ویژه
به لطف خدا و زحمت همه کسانی که حامی اکانت و کانال تلگرامی هستند پس از انتشار رشته توییت سلاح اجتماعی استقبال خیلی خوبی از تحلیل صورت گرفت و بدنه اصلی مخاطبان اکانت با آن ارتباط گرفتند
از آنجایی که از ابتدا تحلیل قبلی به عنوان یک مقدمه بر این
https://twitter.com/IrclockM/status/1596509745761902596
بحث مهم ارائه شده بود، طبیعی است سوالات زیادی برای مخاطبان پیش آمد از آنجایی که تعداد سوال ها بسیار زیاد و بیشتر آنها تکراری هستند سعی میکنم در این رشته توییت سوال های پرتکرار را پاسخ داده و مطالب چکش کاری شوند.
بیشتری سوالات دوستان بابت آن است که هنوز بعضی ها به ماهیت اصلی سلاح اجتماعی که طرح جوکرها یکی نوع از آنها است ،توجه نکرده بودند
ماهیت و نتیجه یک سلاح اجتماعی دو چیز است، تخریب و تلفات
وقتی سازمان سیا یک سلاح اجتماعی را به مانند پروژه جوکری،در یک جامعه فعال میکند برای او یک هدف تعیین شده است هرچه میتواند از بدنه جامعه کشته و زیرساخت های
جامعه تخریب شود آنهم توسط خود مردم.هدف غایی هر سلاح اجتماعی همین است.
حال جامعه هدف،فارغ از نتیجه سلاح اجتماعی در هر مرحله میتواند پذیرای طرح های دیگر سازمان سیا باشد مانند انقلاب مخملی یا کودتا مدنی و حتی کودتا نظامی
این طرح ها دیگر ربطی به سلاح اجتماعی ندارند بلکه از شرایط به وجود آمده از فعال سازی سلاح نهایت استفاده را کرده اند
به همین دلیل در پاسخ به سوال هایی با طرح اینکه:چین مثل ایران نیست و سریع این اعتراضات را جمع میکند یا دولت چین فلان میکند یا نه حتی برعکس اینبار چین سقوط میکند یا... باید عرض شود که این ها ارتباطی به هدف اصلی سلاح نداشته و ماهیت رفتاری جامعه و دولت چین مشخص خواهد کرد که بعد از اجرای این پروژه چه احتمالاتی پیش خواهد آمد.
نکته دیگر اینکه زمان طلایی اجرای پروژه جوکر 10 روز تا 2 هفته می باشد اگر در طی این مدت،مرحله اول تربیت طرح به سرانجام نرسد دیگر ادامه این پروژه فقط یک شکست برای پیمانکار آن به دنبال خواهد داشت
و سازمان های اطلاعاتی پشت باید به سراغ طرح های جایگزین یا مانند شرایط ایران به سراغ سلاح های اجتماعی دیگر بروند تا به کشور نهایت هزینه و خسارت بیشتری وارد کنند
آمریکا پس از شکست پروژه خود در ایران، تغییراتی در نحوه اجرای آن داده است.سرعت زیاد اجرای مو به مو دستورات اجرایی پروژه جوکرها در چین به ما نشان میدهد که این تغییرات زمانی،برای به نتیجه رساندن 2 هفته ای طرح اعمال شده
سوال دیگری که مطرح شده این بود که با توجه به رصد و سانسور شدید رسانه ها و شبکه های اجتماعی چین توسط حاکمیت،چطور این پروژه میتواند اجرایی شود؟
شايد تا قبل از آنکه این پروژه در چین کلید بخورد، با توجه به سابقه اجرای پروژه جوکرها در ایران، عراق، کره جنوبی و... احساس میشد که حضور و تسلط رسانه در کشور هدف یکی از پیشنیاز های اصلی این سلاح اجتماعی باشد، اما امروز مشخص شده است که این سلاح چقدر هوشمندانه طراحی شده است و حتی بدون آنکه رسانه ها و سلبریتی های زیادی را تحت فرمان داشته باشید میتوانید این سلاح را در کشور سرزمین دشمن فعال کنید
درواقع فلوچارت سلاح های اجتماعی با توجه به شرایط محیطی و اجتماعی جامعه،ورودی های مختلف را میگیرد و متغیرهای این پروژه توسط نقش ها یا ابزارهای هنجار جامعه مقدار دهی میشوند ولی نتیجه کاردر جوامع مختلف یکسان خواهد بود. فلوچارت یا الگوریتم هر سلاح ثابت است و این یک خبر بسیار خوب برای ایران می باشد که با تسلط بر این علم میتواند بدون آنکه نیاز حیاتی به ابزارهای اجتماعی داشته باشد با سایر هنجار های اجتماعی یک سلاح اجتماعی را در کشور دشمن (مثلا آمریکا) اجرا و فعال سازی کند
از آنجایی که این علم یک علم نوظهور است وجایگاه خود را در جامعه علمی جهانی بدست نیاورده،هرکشوری که به این علم تسلط یابد بعد از آمریکا دومین کشوری است که صاحب چنین قدرتی خواهد شد.
سلاحی با کمترین هزینه ممکنه و بیشترین تخریب، بدون آنکه نگرانی بابت پاسخگویی در استفاده از آن وجود داشته باشد.
درباره سلاح اجتماعی جوکرها چند سوال به طور مکرر پرسیده شده است از جمله آیا جوکر ها آموزش دیده هستند؟
هنر و یا ذات یک سلاح اجتماعی این است که بدون آنکه نیاز باشد جامعه هدف آموزش خاصی ببنید آنها را آلوده و درگیر میکند.
در طرح جوکرها، شخصی که به یک جوکر تبدیل میشود هیچ آموزش خاصی تا قبل از شروع پروژه، بابت انجام رفتارهای هیستریک آتی خود ندیده،بلکه این نهایت هوشمندی این سلاح یا طراح است که از افراد عادی جامعه به عنوان ورودی گرفته و یک فرد با روان فرو شکسته تحویل داده شود, اکنون جوکر به مرحله ای رسیده که ساختمان های مختلف و زیرساخت های شهری را نابود میکند و فردی که تاکنون شاید به..
برخورد صحیح با جامعه درگیر جنگ ترکیبی و سلاح های اجتماعی
@cityofsun
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_ویژه
همانطور که پیش بینی میشد هر روزی که از شروع بحران های تبلیغاتی ابتدایی آشوب های داخل ایران میگذرد این بازی رسانه ای سریعتر به سمت زوال خود پیش میرود.
کار به جایی رسیده که لیدر های دلقک و پروژه بگیر این جریانات بهانه هایی چون بارندگی و سردی هوا و.... را برای شکست اعتصاب های خیالی خود حتی در فضای مجازی، مطرح میکنند و مخاطب های عادی آنها پس از دیدن چهره واقعی رسانه ای این افراد( که در مقابل کوچکترین نظر مخالفتی،سیل فحش و ناسزا را تقدیم فرد میکنند) جرات ندارند بپرسند که این عوامل باید
به اعتصاب آنها کمک می کرد نه اینکه باعث هجوم مردم به مغازه ها شود.
به هرحال چیزی که با آن طرف هستیم پایان خفت بار این جنگ ترکیبی تمام عیار غربی ها علیه ایران است که ابتدای آن با فعال سازی سلاح اجتماعی جوکر ها آغاز شد و پس از آن تاکنون از 2 سلاح اجتماعی دیگر نیز استفاده کردند
نکته بسیار مهم در این زمان، برخود درست حاکمیت و فعالان رسانه ای مرتبط با آن، و همچنین سایر فعالان رسانه ای عاشق وطن با جامعه فریب خورده این جنگ ترکیبی است.
طبق تجربه های گذشته و آنالیز رفتاری لیدر های رسانه ای جریان کنونی، در این بازه پایانی عملیات های اجتماعی دشمن علیه ایران،شاهد شاهد چند نوع رفتار در ظاهر بدون برنامه هستیم ولی اگر بادقت نگاه کنیم یک دستورالعمل کامل ترکیبی منسجم را در پشت صحنه مشاهده میکنیم.
اولین حرکت آنها خصوصا در این زمان این است که تمام حس تلخ شکست و سرخوردگی را به یک حس تنفر از کشور ایران(تاکید میکنم کشور ایران نه جمهوری اسلامی ) تبدیل کرده و آن را در دوره های زمانی کوتاه به ذهن مخاطبان خود و در مقياس بزرگتر فضای مجازی جامعه تزریق میکنند.
برای اثرگذاری بیشتر باید ابتدای این جریان تزریق، یک نوع شوک روانی - عاطفی به مخاطبین خود وارد کنند.
مثلا یک کشته که طبق معمول یک بانوی جوان و یا نوجوان زیبارو هست،را به عنوان یکی از آخرین جانباختگان قیام مقدس خود معرفی کرده وبعد از آن یادآور میشوند که دلیل شکست اصلی قیام وجود نیروهایی به اسم پاسدار یا بسیجی یا روحانیت و... است که در اوج جو روانی شدید ناشی از موج کشته سازی در ذهن مخاطب اثر گذاری کافی را بگذارد.
یکی دیگر از اقدامات این افراد در دوره زمانی پایان اغتشاشات،مستند کردن حوادث اغتشاشات براساس منافعی که خود دارند، است
اینگونه برای آینده یک تاریخچه فانتزی بی اشتباه از تحولات مدنظر خود به خورد مخاطبین میدهند که این تاریخچه اساس کارهای آینده حملات اجتماعی آینده است و مسیر آتی کار آنان را علامت گذاری میکند
عمل دیگری که این طایفه خودفروخته انجام میدهند ارائه یک گزارش کار یا مرور سریع اتفاقات این چند مدت به رسانه های خارجی غیرفارسی است که این اقدام،دست کشورهایی مثل آمریکاو اتحادیه اروپا را برای ایجاد برخوردهای قهری مانند تحریم های بیشتر یا شارلاتانیسم رسانه ای باز میکند هرچه باشد لیدرهای این طایفه همگی از همین اربابان حقوق میگیرند یا بهتر بگوییم این کشورها کارفرما اصلی پروژه هستند.
باید توجه داشت که روایتی که در این دوره به خارجی ها بیان می شود برای این جماعت بسیار حیاتی است که اگر به هر دلیل کارفرما متوجه سوتی و افتضاحات این پروژه شود در آینده بدون استثنا این افراد کنار گذاشته می شوند به همین دلیل در این دوره زمانی بسیار سعی میکنند قبل از شروع عملیات رسانه ای،حریفان یا رقبای خود را در داخل و خارج،حذف یا بی آبرو کنند که صدای خلاف خواسته آنها به گوش افراد تاثیرگذار در سیاست های کارفرما خود نرسد.
به عنوان مثال میتینگ های خارج از کشور بهترین مکان برای تخریب این افراد هست، کافیه به یکی دو نفر پول بدهند تا در زمان سخنرانی این افراد کولی بازی راه بیاندازند و با گرفتن فیلم این اعتراضات دیگر مخالفان یا رقبای خود را کاملا از دور خارج میکنند.
این روش برای برخورد با لیدر های اصلی جریان ضد ایران یک روش با کارایی بالا است.
یکی دیگر از اقدامات جریان ساز دشمن در دوره پایان اغتشاشات در ایران، زمینی سازی برای راهاندازی اقدامات مشابه در آینده نزدیک است وبه یک حرکت جایگزین نیاز دارند تا جریان رسانه ای به طور کامل سرکوب نشود.
به عنوان مثال ابداع حرکت نمادین انگشت دست و یا خزعبلاتی مانند رنگینکمان و مشتقات آن و... به عنوان کلیدواژه های ارتباط حوادث آتی با درگیری های کنونی مطرح میشود
در هر صورت سعی بر آن است که تا هرچه میتوانند به سراغ کلمات و جملات هایی بروند که یادآور هيجانات روزمره اغتشاشات گذشته باشد.
سیاست ایران در مهار چین، معرفی ایران به عنوان راه نجات چین بخش اول
@cityofsun
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_ویژه
این روزها یک موج رسانه ای بابت یک قرارداد ساده چین با عربستان به راه افتاده است،کسانی که تا دیروز صحبت از فروش ایران به چین میکردند امروز برای پوشش دادن شکست های جبهه غرب در مقابل اتحاد شرق شروع به سواستفاده از احساسات وطن دوستی ایرانیان کرده اند.
تمام صحبت آنان این است که چین ایران را به عربستان فروخته یا ایران توسط چین بازی داده شده است...
قبل از ادامه تحلیل میخواهم یادآوری کنم بنده در زمانی که همه این افراد از فروش ایران به چین صحبت میکردند در تحلیلی به اهمیت بازگشت سریع دو استان سابق ایران( امارات و بحرین)به خاک مادری،اشاره کردم و دلیل آن را عدم حضور و نفوذ قدرتهای آتی دنیا مثل چین بجای آمریکا از این کشورها در خلیج فارس اعلام نمودم.
با یادآوری این نکته بگذارید به سال 2009 برویم.
آمریکا از سال 2000 و پس از حمله به افغانستان و عراق سودای حمله به ایران و یا تغییر حاکمیت ایران را با فشار نظامی داشت.
این نقشه پس از شکست اسرائیل در جنگ تابستان با حزب الله لبنان و سال بعد با مقاومت فلسطین، کاملا شکست خورد و اعلام کردند دیگر ایران با حربه نظامی تغییر رفتار نمیدهد.
در آن زمان سیاست آمریکا به سمت تغییر حاکمیت ایران با فشار شدید همه جانبه به مردم عادی و استفاده از مهره های خود در درون سیستم ایران تغییر کرد.
برای فشار آوردن به ایران نیاز به یک اجماع جهانی بود که جهت موفقیت در آن باید چین و روسیه را هم راضی میکردند.
در آن سالها اژدهای چین بیدار شده بود و روسیه هم کمکم پی برده بود جایی برای این کشور در اتحادیه اروپا وجود ندارد.به همین دلیل جلب حمایت آنان بسیار مشکل بود
آمریکا جهت تامین رضایت این دو دست روی موضوع حساس امنیت ملی آنان گذاشت
ایران اتمی!
هیچ کشوری در دنیا حاضر نیست یک کشور اتمی دیگر را به رسمیت بشناسد مگر کشورهایی با اتحادهای استراتژیک بلند مدت
دو کشور چین و روسیه هم تحت این پروپاگاندای رسانه ای علیه ایران متحد شدند،بعد از آن ما شاهد شاهکار سیاسی ایران هستیم.
سیاست خارجی ایران در کنار سیاست منطقه ای اش کار را به جایی رسانید که چین و روسیه امروز متحد اصلی ایران محسوب شده و این دو کشور برای دریافت توجه بیشتر ایران باهم رقابت میکنند
هدف از این گذر تاریخی این بود که به شرایط کنونی رابطه ایران با چین بهتر پی ببریم.
در سالهای بعد از اجماع جهانی علیه ایران، سیاست مقابله ایران با آمریکا و انتقال نقاط بحرانی از خاورميانه به سمت نقاط حساس کریدورهای دریایی تجارت جهانی،باعث شد چین مجبور شود به فکر احیای ابرکریدور راه ابریشم بیفتد.
دو اقتصاد بزرگ در دنیا تا سال 2020 وجود داشتند یکی آمریکا و دیگری چین، از زمان ریاست جمهوری اوباما در دور دوم و بعد انتخاب ترامپ به عنوان رییس جمهور جدید،یک جنگ تجاری تمام عیار بین آمریکا وچین درگرفت که چین بازنده اصلی آن بود و هزینه زیادی پرداخت کرد، علت باخت چین این بود که مسیرهای تجاری چین از مبدا تا به مقصد تحت کنترل و سیطره و نفوذ آمریکا-ناتو بود هرکجا که لازم بود به چین فشار بیاورند کافی بود این مسیرها را برای مدتی ناامن کنند
انتشار خبر سرقت دزدان دریایی از یک کشتی کافی بود تا پارامتر های زیادی از نرخ بیمهنامه کشتی تا تغییر مسیر حرکتی و.. جابجا شوند و هزینه زیادی روی دست چین بگذارند
به همین دلیل جنس در مقصد گرانتر عرضه میشد تا این هزینه ها را پوشش دهد و این میان تجار اروپایی یا آمریکایی به راحتی بازار های چین را از آن خود میکردند
در بخش راههای زمینی هم آمریکا با ناامن کردن افغانستان و پاکستان عملا دست چین را بسته بودند.
درگیری ایران با آمریکا در ذیل سیاست احیای امپراتوری محور مقاومت از ایران تا مدیترانه باعث شد افق های یک شاهراه جدید در مقابل چین شکل بگیرد که بسیار ارزان تر و سریعتر از راه دریا بود.
در این میان ایران با زیرکی و با همکاری سایر اعضای محور مقاومت کاری کرد که نقاط بحرانی داخل منطقه غرب آسیا(خاورميانه) به سمت مسیر های بحری(دریایی) تجارتی حرکت کند و شاهراه های دریایی تجارت بین آسیا و اروپا و دریای مدیترانه (که در اصل نزدیکترین مسیر حرکتی به سمت قاره آمریکا بود نیز)به خطر بیفتد.
این انتقال بحران باعث شد تجارت دریایی برای چین و هند هزینه زا شود.
همچنین اروپایی ها جهت رسیدن به بازار های آسیایی دچار مشکل اساسی بشوند
یکی از اصلی ترین نقاط انتقادی بحران به دریای سرخ بود که امنیت آن با روی کار آمدن حوثی ها در یمن عملا به دست محور مقاومت افتاد و در ساحل شمال شرقی آفریقا در دریای سرخ نیز نفوذ ایران گسترش یافت.
ظهور اژدها، سیاست ایران در مهار چین (بخش دوم)
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_ویژه
@cityofsun
در تحلیل گذشته و در بخش اول
https://eitaa.com/cityofsun/1245
سعی بر آن شد که نگاهی اجمالی به رفتار متقابل ایران و چین بپردازیم و به اهمیت راهبردی ایران برای چین اذعان داشتیم.
اما از این تحلیل به بعد به صورت تخصصی به نوع روابط دو کشور و اهمیت آن در زمین بازی جهانی می پردازیم.
بگذارید قبل از شروع،یک سوال از شما بپرسم و ادعایی عجیبی را بیان کنم،اگر کسی پاسخی برای آن پیدا کند نه تنها چین بلکه کل دنیا از او تشکر خواهند کرد.
آیا راهی امن برای چین وجود دارد که بدون حضور ایران در آینده تجارتش، بتواند به یک ابرقدرت اقتصادی مستقل تبدیل شود؟
برای مشخص شدن اهمیت سرزمینی ایران برای چین کافی است یک نقشه جلوی خود بگذارید و سعی کنید در آن راهی از چین به دو قاره اروپا و آفریقا رسم کنید که ضامن ابرقدرتی اقتصادی و بعد نظامی مستقل چین شود.
برای درک اهمیت کریدور زمینی در خلاصی اقتصادهای محور شرق از زنجیر سلطه اقتصاد دلاری غرب باید چند نکته را مد نظر بگیریم تا به یک پاسخ قابل قبول برسیم.
اول آنکه رهبر بلوک غرب یعنی آمریکا حاضر نیست به هیچ عنوان از نظم دنیای تک هژمون اقتصادی کنونی دست بکشد و برای حفظ آن حتی یاران اروپایی را فدای بقای خود میکند و میداند ورود به دنیای چند قطبی یعنی پایان هژمون غرب برای همیشه.
نکته دوم:دو بلوک غرب و شرق رقبای تجاری و حتی دشمنان اقتصادی هم هستند و براساس نظم کنونی پترو دلاری در دنیا و میزان بدهی های وحشتناک این سیستم و دهها عامل ضعف دیگر دو بلوک با دو ساختار اقتصادی مجزا مدت زمان زیادی نمیتوانند در اقتصاد دنیا به خوبی و خوشی کنار بیایند و میزان منابع محدود انرژی دنیا و غلبه جمعیتی آسیا و بافت اقتصادی کشورهای محور شرق در حالت عادی به هژمون اقتصادی محور غرب پایان میدهد.
نکته سوم :قدرت آینده دنیا در دست دو گروه از کشورها است، کسانی که اقتصاد برتر را دارند و مهمتر از آن به علت افزایش رقبای اقتصادی متعدد، گروه دوم یعنی کشورهایی که بر امنیت اقتصادی ابرقدرت ها تسلط دارند جزو قوی ترین و تاثیر گذارترین کشورهای جهان خواهند شد.
نکته چهارم:برنده رقابت آینده اقتصاد دنیا به راحتی مشخص میشود و آن هژمونی است که جنس ارزانتر را ارائه و بازار مصرف بیشتری را در اختیار بگیرد
نکته 5:دو بلوک غرب و شرق در دو نظام کریدوری مختلف دریا محور(اقتصاد بحری) و کریدور جاده محور (اقتصاد ممالک بری) به قدرت مطلق اقتصادی می رسند و راه مشترک قاطع بین آنها وجود ندارد
نکات مختلف دیگری هم وجود دارد که برای کوتاه شدن تحلیل،فعلا به آن اشاره نمیشود.
اما آنچیزی که امروز در دنیا غالب است اقتصاد بحری است که از حدود 500 سال پیش و با شروع دوره دوم استعمار اقیانوسی اطلس_هند و اقیانوس آرام شروع به شکل گرفتن کرد که رأس قدرت آن استفاده از نیروی دریایی و سلاح های جدید در برابر قدرتهای سابق شرقی بود که با توجه به عدم رشد تکنولوژی در شرق،تفرقه افکنی بین ملت ها،عدم رشد فکری و سیاسی و نفوذ در بین حاکمان بی لیاقت و... شکل گرفت و تاکنون ادامه دارد. اما قبل از آن اقتصاد براساس کریدورهای زمینی مثل شاهراه ابریشم و... بود.
در قرن گذشته پس از آنکه آمریکا برای مهار شوروی به سمت چین چرخش کرد تا بتواند با ایجاد تضاد منافع چین را از اتحاد با شوروی دور کند، چینی ها با زرنگی تمام از این فرصت نهایت استفاده را کردند.
البته چینی ها برای رسیدن به این جایگاه هزینه های بسیاری از جمله مرگ بیش از 20 میلیون چینی و قحطی های گسترده را تقبل کردند آنها ابتدا به سمت هسته ای شدن حرکت کردند و وقتی به قدرت کافی بازدارندگی هسته ای رسیدند،سیاست درهای چرخش به غرب یا ایجاد درهای باز به سمت اقتصاد لیبرالی را کم کم اجرا کردند و با این همکاری خود به مرور امتیازات زیادی از جمله بازار فروش محصولات ژاپنی را از آمریکاییها گرفتند
چین حتی از این فرصت برای حذف رقیب بزرگ خود یعنی شوروی بهره برد و همه دنیا دیدند چیزی به اسم شریک استراتژیک محض وجود ندارد آمریکا ژاپن را فروخت و چین اطلاعات سری شوروی را و...
از آن زمان چینی ها به این نکته پی بردند که برای تبدیل شدن به یک قدرت جهانی باید چند مولفه را میسر سازند اول آنکه راه تجارت اختصاص خود را بنا کنند که در آن رقبای قدیمی غربی نتوانند تسلطی روی حیات تجارت آنها داشته باشند.چینی ها در گذشته یکبار طعم جنگ با بریتانیا را چشیده بودند و میدانستند در تجارت بحری فقط یک بازیچه مانند ژاپن خواهند بود و از طرف دیگر در اولین فرصت آمریکا بازار چین را از دست او خواهد گرفت همان بازاری که قبل از آمریکا از ژاپنی ها گرفته بودند و اینبار این بازار سهم کشور دیگری به اسم هند خواهد شد و این روند آنقدر ادامه خواهد داشت که هیچ رقیب بزرگی برای سیستم اقتصاد دلاری آمریکا پیدا
(ادامه پست بعدی)
برخواستن ققنوس از آتش-بخش اول (طرح جوانسازی فرقه پیر منافقین در یک قالب تکامل یافته)
@cityofsun
#تحلیل_اخنصاصی
#تحلیل_ویژه
چند ماه پیش اکانت محمد خاتمی عکسی از یک تابلو منتسب به میرحسن موسوی منتشر کرد که در آن یک ققنوس در آتش و خون به نمایش در آمده بود
کارشناسانی که رمزگشایی از این تابلو را انجام داده بودند، از هر خیانت یا توطئه ای سخن گفتند ولی هرگز فکر نمیکردند اکانت محمد خاتمی حاوی نقاشی میرحسن موسوی (که به قول شهید آیت یک فراماسون درجه بالا بود) خبر از احیای یکی از جهنمی ترین سازمان های تروریستی طول تاریخ ایران خبر دهد.
سازمان تروریستی منافقین خلق...
در تاریخ چند صد ساله اخیر، ایران شاید هیچ لکه ای کثیف تر و سیاه تر از کارنامه فرقه منحوس رجوی که به منافقین مشهور شده بود، وجود ندارد.
فرقه منافقین به خاطر چرخش از سیاست های الحادی کمونیسم به سمت مذهب اسلام توانست در دهه 50 شمسی از بدنه جامعه که بعضا شامل افراد مذهبی تندرو و روحانیت هم بود، یارگیری خوبی انجام دهد
اما بعد از آن و پس از انجام مراحل شست و شوی مغزی پیچیده اعضای فرقه،دست به قتل 17000 نفر از مردم مظلوم ایران که همگی مسلمان و شیعه بودند،زد و در کنار آن 8 سال در جنگ تحمیلی،انواع خیانت های رذیلانه علیه مردم و کشور ایران انجام داد
سیاهه اقدامات این فرقه مزدور چندین مجلد
می شود.
در این تحلیل با نگاهی دقیق به سراغ ساختار منحصر به فرد این فرقه برای استفاده دشمنان ایران از آنها در مقابل ایران میپردازیم که چرا بعد از 4 دهه،دشمن دوباره به سمت احیای این فرقه منحوس حرکت کرده است و البته این کارسازمان اطلاعاتی یک کشور یا چند کشور خاص نیست بلکه مجموعه تمامی امکانات دشمنان بسیج شده ایران است تا دوباره یکبار دیگه این فرقه منحوس را زنده کنند.
اهمیت اجرای این نقشه آنقدر زیاد بود که برای آن از سال ها قبل زمینه سازی کرده بودند و دشمنان حاضر شدند تا ٩۵ درصد ارتباطات،سرپل های خود، شبکه سازی های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هرچه که درتمام سالهای بعدازانقلاب، سازمان های جاسوسی برای آن زحمت کشیده بودند را بسوزانند و حتی آمریکا از سلاح های اجتماعی خود استفاده کرد و رسانه های تمام دنیا را سر خط کرده و از تمام ظرفیت رسانه ای خود استفاده کردند تا بتوانند چند ماه کشور را به سمت هرج و مرج کامل ببرند و پس از آن حتی با مسلح کردن مزدوران تجزیه طلب، باعث شکل گیری جنگ های شهری در شهر های مرزی شوند و...
هدف اصلی از این عملیات پیچیده ترکیبی این بود که در مدت زمان کوتاهی شرایط شکل گیری یک تکامل ایدئولوژیک را ایجاد کنند تا معترضان، مخالفان، حتی تجزیه طلب ها و... همه دشمنان ایران به یک اتحاد اولیه دو قطبی برسند بعد از آن با ایجاد شرایط خاص و پمپاژ مداوم تنفر، یأس، ناامیدی و بعد سرخوردگی و... شرایطی را مهیا کنند که این جمعیت جدید مخالفان متحد،که از یک دو قطبی بزرگ موافق و مخالف حاکمیت در کشور ایجاد شده است به سمت یک نوع تکامل سیاه بروند و آنان را تبدیل به اعضای جدید فرقه منافقین کنند.
البته توجه داشته باشید که دیگر بعد از آن این فرقه مزدور با آن فرقه سابق از همه لحاظ فرق خواهد داشت بلکه فرقه جدید شاید فقط در نام و کادر رهبری مشترکاتی با آن فرقه قبلی داشته باشد.
قرار بود با یک پروژه سریع،ده ها یا حتی صدها هزار نفر از ایرانیان ساکن در سراسر جهان و داخل کشور به این فرقه بپیوندند. بعد از آن همراهی سرمایه های عظیم مالی اهدایی کشورهای عربی و امکانات بزرگ حمایتی دولت های غربی (امکاناتی مانند دولت در تبعید و اهدا کرسی های بین المللی ایران به آنها و...) وحتی جایگاه مقبولیت داخلی به این فرقه تفویض گردد.به همین دلیل فرقه منافقین قبلی با همه خیانت های خود فقط شمه ای از آن فرقه جدیدی بود که به عنوان جایگزین اپوزيسيون سابق، تجزیه طلبان، سلطنت طلبان و سایر دشمنان حاکمیت و کشور قرار بود روی کار بیاید.
تزریق تنفر به همراه خشونت شدید در بدنه این دو قطبی شکل گرفته در کشور نشانه خواب شومی است که برای کشور ایران دیده بودند.زیرا در ذهن مردمان ایران و حتی دشمنان ایران چنان ذهنیت سیاه و نابخشودنی از خیانت های این فرقه شکل گرفته بود که در حالت عادی هیچکس حتی از ترس بی آبرو شدن خود،نزدیک این جماعت نمی رفت به همین دلیل نیاز بود رسانه ها، چنان فضای سیاهی در ذهن قطب مخالف حاکمیت ایران به وجود بیاورند که نه تنها اقدامات گذشته این گروه کم کم دارای توجیه شود بلکه حتی این نوع اقدامات و مغزشویی ها برای ایجاد تغییر در ایران به عنوان تنها راه چاره معرفی شود...
(ادامه در پست بعدی... 👇)
@cityofsun
رویای انرژی سبز اروپا ١ -تامین انرژی هیدروژن در آمریکای شمالی
#تحلیل_ویژه
#تحلیل_اختصاصی
@cityofsun
در ماه آگوست،اولاف شولز، صدراعظم آلمان، در رأس هیئتی از مدیران ارشد سیاسی و تجاری،به کانادا سفر کرد
در این سفر از جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا درخواست کرد تا با ارائه تسهیلات جدید جهت ساخت تاسیسات صادرات گاز LNG، در بنادر شرقی کانادا موافقت کند.
علیرغم اختلاف زیاد قیمت گاز طبیعی در آمریکای شمالی و سایر نقاط جهان،که باعث ایجاد فرصت های پرسودی در این تجارت میشود، جاستین ترودو اعلام کرد بعد از مشورت با کارشناسان، این سرمایه گذاری با ریسک بالا را نمی پذیرد.
به نظر شما چگونه این امر امکان پذیر است در چشم انداز آینده اروپایی که منابع سوخت های فسیلی ارزان در آن جایی ندارند ،چنین سرمایه گذاری هایی با بازده اقتصادی بالا کنار گذاشته شوند؟
تمام این ماجرا به نظر یک شوخی می آید.
در عوض، دو کشور برای توسعه یک «زنجیره تامین هیدروژن منطقه آتلانتیک کانادا» به توافقی عجیب و البته تخیلی دست یافتند.ما ایرانی ها همیشه با دیدن این تیترها کمی مات و مبهوت میشویم .تا آخر باهم باشیم ببینیم امکان اجرا شدن این امر چقدر است؟
متأسفانه، مانند بسیاری از چیزهایی که از رفتار فعلی رهبران غربی ناشی می شود، به نظر می رسد این دو کشور به همان اندازه که قصد جدی برای تهیه انرژی خود دارند اما در مقابل در درک واقعیت های روز دنیا کمی عوامانه عمل میکنند.
این اتفاق نمیتواند طبیعی باشد رهبران این کشورها،مشاوران برجسته و اندیشکده های کارآمدی دارند که از سال ها قبل، مدل اجرایی این گونه مباحث را امکان سنجی میکنند و هرگز نمیتوانم باور کنم چنین حرفایی، چیزی غیر از عوام فریبی شهروندان این کشورها باشد.
برای درک این موضوع که چرا اتحاد هیدروژنی بین کانادا و آلمان یک شکست حماسی تضمین شده است کافی است که تمام یارانههایی را که به این ابتکار تخصیص داده میشود و قرار است سوزانده شود را حساب کنیم،
اما قبل از آن ابتدا بیایید نگاه کنیم که واقعاً در مورد چه چیزی صحبت میکنند؟ (انرژی پاک هیدروژن)
اطلاعات عمومی ارائه شده برای این آرمانشهر انرژی سبز چهار فرض کلی را دربر میگیرد اما در جزئیات پرشمار آن بسیاری از نکات مهم مبهم مانده است. بگذارید میزان تحقق این شروط را بررسی میکنیم:
برای تهیه و انتقال این حجم از انرژی سبز ، 1)طرح، مستلزم استقرار گسترده مزارع بادی جدید در امتداد ساحل غربی منطقه نیوفاندلند است.
این منطقه برای گرفتن انرژی از بادهای شدید اقیانوس ایدهآل است(نیوفاندلند بادخیزترین منطقه کانادا است و جریان باد درست از روی جزیره میگذرد) - و این بخش از طرح امکانپذیر است.
٢) الکتریسیته تولید شده باید به نیروگاه های عظیم و رآکتورهای صنعتی تولید هیدروژن منتقل شود (که نیاز به سرمایه گذاری قابل توجهی برای تهیه مواد اولیه و ساخت تأسیسات مورد نیاز آن دارند). پس طراحی و ساخت ، راه اندازی و اتصال نیروگاه های بادی،
٣)مرحله بعدی تولید هیدروژن از طریق الکترولیز در مقیاس عظیم است.
در اینجا، آلمان تخصص فنی قابل توجهی دارد. غولهای مهندسی مانند زیمنس AG! در گذشته مبالغ هنگفتی را برای تکمیل این تکنولوژی سرمایهگذاری کردهاند و بدون شک در لبههای علم این فناوری هستند.پس این مرحله هم در عمل امکان پذیر است.
۴)مرحله آخر ( بخش ناممکن)
با فرض اینکه در طرح فوق،اگر حتی هیدروژن با قیمت رقابتی جهانی تولید شود (که بعید است)، چگونه حجم زیادی از هیدروژن قرار است از نیوفاندلند به اروپا منتقل شود؟(فراموش نکنید همه این مراحل باید در بستر یک فرایند صنعتی_اقتصادی امکان سنجی شود و بازده مالی داشته باشد)
به علت تفاوت های ذاتیِ بین هیدروژن و گاز طبیعی نمیتوان حمل هیدروژن را مشابه حمل و نقل LNG یک فرآیند ساده در نظر گرفت و این فرایند باعث میشود که حمل و نقل آن یک چالش بزرگ اقتصادی باشد.
در حال حاضر برخی از کارشناسان این صنعت در خوشبینترین مراکز اروپایی فکر می کنند شاید بتوان در اواسط دهه 2030 به درجه ای از پیشرفت علمی برسیم که حمل و نقل هیدروژن در این پروسه از نظر تجاری مقرون به صرفه گردد اما کماکان اکثر دانشمندان تردیدهایی اساسی در این موضوع دارند و نمیتوانند یک سناریوی واقعی اقتصادی را در چند دهه آینده برای این امر پیش بینی کنند که تکنولوژی بشر به سطحی برسد که کشتی های مملو از هیدروژن در سراسر دریاها در حال تردد باشند.چه برسد که یک مدل اقتصادی برای ابرسرمایه گذاری های کشورها ارائه دهند.
اگر حتی با دیده اغماض تمام مشکلات اولیه طرح فوق را مقرون به صرفه فرض کنیم بازهم بدون توانایی واقعی برای ارسال مستقیم هیدروژن در دو دهه آینده ، قابل اجرا نیست.
(ادامه در پست بعدی... )
@cityofsun
جنگ ارزی و نحوه کارکرد آن- بخش اول
#تحلیل_اختصاصی
#تحلیل_ویژه
@cityofsun
جنگ ارزی امروز دیگر یک حرکت پرابهام یا محدود نیست بلکه امروز به صورت یک علم درآمده است. تا چندین سال قبل اکثر کشورها فقط با یک یا حداکثر دو مورد از انواع جنگ های ارزی آشنا بودند اما امروز این علم بسیار گسترش یافته است و متد های مختلف جنگ ارزی را میتوان در دانشگاهها به صورت یک رشته تخصصی مجزا تدریس میشود.
چیزی که به عنوان جنگ ارزی در این چند تحلیل آینده ارائه میشود مقدمات این علم و یک یا حداکثر دو مورد از این علم پیچیده و به شدت خطرناک است. از آنجایی که عمده مخاطبین ،به صورت تخصصی با این علم اقتصاد ناآشنا هستند،سعی میکنم به ساده ترین روش ممکنه آن را بیان کنم
اما کم کم با تحول در ساختار قدرت و ثروت ایران و حرکت به سمت یک قدرت نوظهور اقتصادی لازم است که قشر جوان و تحصیل کرده ما با این مفاهیم آشنا شوند تا در آینده بتوانند از این کیک جدید اقتصادی ایران تکه بزرگتری را برای خود جدا کنند.
در این بین شاید برای افراد متخصص بعضی از کلمات بار معنایی جداگانه ای داشته باشد که امیدوارم در زمان خواندن مقاله این مقدمه را مد نظر داشته باشند
@cityofsun
زمانیکه بانک مرکزی یک کشور از سیاست های انبساطی مالی جهت کاهش عمدی ارزش پول ملی خود استفاده می کند، درواقع ابتدایی ترین نوع ارزی را اجرا کرده است.
به این استراتژی کاهش ارزش رقابتی نیز میگویند.
به صورت رسمی عبارت جنگ ارزی در در سال 2010 توسط گیدو مانتگا، وزیر دارایی برزیل وارد گفتمان سیاسی کشورها شده است.
او برای معرفی جنگ ارزی از رقابت بین چین ، ژاپن و ایالات متحده مثال زده و عنوان کرد سالهاست که این کشورها با جنگ ارزی به دنبال پایین ترین نرخ برابری ارزی خود نسبت به ارزهای متقابل هستند.
البته صحبت در مورد رقابت های ارزی از سال های قبل تر در اندیشکده ها و بین سیاستمدار ها وجود داشته است.
دلیل اصلی جنگ ارزی هم کاملا مشخص است خیانت دولت ها به قوانین تجارت آزاد و رقابت منصفانه بخش های خصوصی جهت بدست گرفتن بازار مصرف کشورهای رقیب و پس از آن کسب و کارهای داخل کشور پیروز در این رقابت، صادرات بیشتری خواهند داشت و سودآورتر می شوند،مشاغل جدید ایجاد شده ودر نتیجه این کشور از رشد اقتصادی بالاتری بهره مند می شود.
وقتی 3 قدرت اول اقتصاد دنیا برای بدست آوردن بازار مصرف رقابت میکنند تا قیمت تولید کاهش پیدا کند بهای آن را سایر اقتصادهای کوچک دنیا می دهند : دقیقا مانند یک جنگ سخت فرامنطقه ای یا جهانی.
جنگ های ارزی همچنین باعث افزایش ورود سرمایه گذار خارجی به کشور می شود.
زیرا بازار سهام برای سرمایه گذاران خارجی ارزان تر است و در نتیجه با ارزان تر شدن تولید مشاغل، سرمایه گذار خارجی اشتیاق بیشتری جهت کسب سود از سرمایه خود پیدا میکند.
معمولا در ادامه مسیر، کشورها شرایطی ایجاد میکنند تا حتی شرکت های خارجی در صورت تمایل بتوانند بخشی از سهام مناطق تجاری، مواصلاتی، حتی منابع طبیعی را خریداری کنند، اینگونه آنها مجبور میشوند برای تکمیل زنجیره سرمایه گذاری خود سرمایه بیشتری را به کشور وارد کنند تا بتوانند در مقابل تحریک یا تهدید از سوی رقبا،تعهد بیشتری جهت باقی ماندن در بازار کشور داشته باشند.
همانطور که گفته شد این ساده ترین نوع جنگ ارزی هست که خود کشور آن را اجرا میکند و نحوه کار آن هم به صورت کلی بر اساس دست بردن حاکمیت در نرخ ارزهای مبادله ای آن هم به صورت عمدی است.
درواقع به صورت طبیعی ارزش ارز کشور(در مقابل سایر ارزها)توسط یک ضریب مبادله که هنگام تبادل دارایی های بین کشورها به وجود می آید تعیین می شود. در نظر اول شاید به نظر بیاید برای محاسبه این نرخ تبادل به محاسبات پیچیده ریاضی با متغیرهای متعدد اقتصادی نیاز است اما در دنیای کنونی این نرخ بیشتر حاصل توافقات سیاسی و نوعی تفاهم با قدرت های نظام اقتصادی حاکم بر جهان کنونی است.
کشوری که در جنگ ارزی است عمدا ارزش پول خود را با چاپ پول و خلق اعتباریِ نقدينگی افزایش میدهد و زمانیکه عرضه بیشتر از تقاضا باشد، ارزش ارز کشور مبدا کاهش می یابد.(ایجاد تورم مصنوعی)
نرخ تبادل ارز در دنیا به چند صورت است :
بعضی کشورها نرخ ارز ثابتی را اعلام میکنند(نرخ ارز ثابت بر اساس قیمت دلار یا طلا محاسبه و ارائه میگردد). برخی کشورها نرخ ارز شناور دارند و عده ای دیگر مثل چین نرخ ارز را به صورت محدوده ای مشخص میکنند.
کشورهایی که نرخ ارز ثابت دارند معمولاً فقط با یک بخشنامه توسط بانک مرکزی اعلام می کنند که نرخ جدید ارز چقدر است.
(ادامه در پست بعدی... )