eitaa logo
⭐کانال ارتباط با خدا🙏 ⭐
1.3هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
6.9هزار ویدیو
95 فایل
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 کانالی برای خودسازی 👌 دوری از گناه👌 به لذت بندگی خدا رسیدن👌 به آرامش رسیدن 👌 شاد کردن دل امام زمان عج👌 جاتون اینجا خیلی خالیه منتظر حضور سبزتون هستیم به کانال ارتباط با خدا خوش آمدیدین ارتباط با مدیر کانال @azhure9
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗محافظ عاشق من💗 قسمت74 ندا حرصی به مرصاد نگاه کرد و خواست جوابش را بدهد که مهدا پیش دستی کرد و گفت : من اجازه دارم اینجا باشم و در امور مشارکت کنم رو به دختری که ندا با بی ادبی با او صحبت کرده بود گفت : ببین عزیزم ما فقط میتونیم کسانی رو ثبت نام کنیم که بیش از سه ماه فعالیت داشتن ، نه اینکه خدایی نکرده بقیه شایستگی نداشته باشن به هیچ وجه بخاطر محدودیت هایی مثل فضا ، حمل و نقل ، جای موندن و ... هست . اما خب یه راهی برای رفتن شما هست ... + چی ؟ ـ یه نفر که خودش سهم ثبت نام دارن ، جای خودشونو بدن به شما دختر مغموم و ناراحت سرش را پایین انداخت و گفت : آخه همه دوست ها و همکلاسی هام خودشون میخوان برن ـ من کسیو میشناسم که میتونید به جاش برین اما قبلش باید یه سری تعهد بهش بدین + چه تعهدی ؟ ـ شماره تلفنشو بهتون میدم باهاش صحبت کنین ، شما هم شماره خودتو بده به من تا بهش بدم ، فردا صبح بهش زنگ بزن + باشه ممنون مرصاد متوجه شد که مهدا شماره خودش را داد و شماره دختر را هم گرفت . مهدا بعد از اینکه ناهارش را با مرصاد خورد به اداره رفت تا با هادی به مغازه ها بروند . مانتو بلند و خاکستری با شالی مشکی که صورت سفیدش را قاب کرده بود پوشید و با آرایشی ملیح که عادی به نظر برسد با سیدهادی و دو تن دیگر از همکارانش راهی شد . سید هادی : خب برین ، ساعت ۵:۳۰‌ بیاین میدان ... بی سیم هاتونو خاموش کنین ولی با گوشی در دسترس باشین ـ چشم قربان . همگی راهی موقعیت شدند ، مهدا اولین انتخابش طلا فروشی بزرگ و چند طبقه بود به این فکر کرد که چنین طلا فروشی حتما چندین دوربین و از چندین جهت دارد . سردرش را خواند ، حکیمی . آنقدر ذهنش درگیر بود که نفهمید این فامیلی ..... بسمت در رفت و داخل شد ، نگاهش را چرخاند دنبال کسی که بتواند حرفش را بزند و بدون درگیری موفق شود . به سمت نگهبان در رفت و گفت : سلام جناب ـ سلام بفرمایید ـ ببخشید میتونم مسئول مدیریت دیجیتال طلافروشی رو ببینم ؟ ـ کارتون ؟ ـ باید چیزی رو بررسی کنم آرام کارت که او را مریم رضوانی سروان اداره آگاهی ... نشان میداد را از کیفش بیرون کشید و مقابل گرفت رنگ از رخش پرید و با لکنت گفت : ما .. اینجا .. خلاف نمی کنیم بخدا من اینجا مثل دوربین مدا... ـ من فعلا با شما و نگهبانیتون ندارم فقط بهم بگید کجا میتونم فیلم های ضبط شده ی امروز رو ببینم ، خودتون هم دم دست باشید . آب دهانش را قورت داد و گفت : چشم بفرمایید راهنماییتون کنم خواست با مهدا راهی شود که مهدا گفت : شما مگه نباید اینجا بشینید و مراقب باشید ؟ ـ بله خانم ـ پس چرا دنبال من راه افتادی ؟ بگین کجا برم ـ طبـ... قه انتهای راهرو سمت چپ اتاق مدیره ـ ممنون ، همینجا بمونید ـ چ... چشم مهدا بسمت سرویس رفت و بی سیمش را فعال کرد و به همکارش که مراقب محوطه بود گفت : رضوان رضوان ... عماد ؟ ـ عماد بگوشم قربان ـ حواستون به طلا فروشی باشه منتظر یه خاطی ترسو باشید ـ چشم قربان ـ از دستش ندید با تلفن در دسترسم ـ دریافت شد ، تمام ! از سرویس خارج شد که با دیدن صحنه مقابلش سریع بازگشت ...... 🍁به قلم : ف میم🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @ckutr6
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗محافظ عاشق من💗 قسمت75 به یاد سردر طلافروشی افتاد ، حکیمی . سرکی کشید تا بفهمد ندا را می بیند یا نه ! در حال ترک مغازه ی بزرگ و مجهز بود ، مهدا وقتی از خروج ندا مطمئن شد از مخفیگاهش بیرون آمد و آرام بسمت پله ها رفت تا به جایی که نگهبان گفته بود برود . به طبقه دوم که رسید پشت سرش را نگاه کرد که حضور ناگهانی ندا غافلگیرش نکند . همین که به ابتدای راه رو رسید با دیدن سجاد با دست به سرش کوبید و کلافه بدون توجه به اینکه سر در اتاق را بخواند در اولین اتاق کار رفت پشت در ایستاد و نفس عمیقی کشید . محمدحسین مشغول بررسی پرونده ای بود که ندا از تخلف جواهر سازی با بیش از پنجاه سال تجربه همکاری و شراکت با خاندان آنها را داشت درست کرده بود . پشت به در و مقابل میز نشسته بود که با صدای کوبیده شدن در اتاقش با خیال اینکه ندا باشد بدون نگاه به فرد مقابل گفت : بهتون گفتم بررسی میکنم که الکی تهمت نزنیم ... دیگ وقتی سکوت بی سابقه ندا را دید سرش را بالا آورد و با دیدن مهدا با آن لباس و تیپ متعجب نگاهش کرد . ـ شما ؟ اینجا ؟ مهدا که به اندازه کافی غافلگیر شده بود با نگاهی پر از کلافگی جلو آمد کمی تعلل کرد و در آخر گفت : من بخاطر بررسی پرونده صبح اینجام بای... + محمدحسین جان من دارم می.... مهدا ؟ مهدا با شنیدن صدای سجاد چشم هایش را محکم بست و رو به سجاد که با تعجب به ظاهرش نگاه میکرد گفت : سلام پسر عمو + سلام با طعنه به عصا اشاره کرد و گفت : خداروشکر حالتونم بهتره ‌! ـ بله الحمدالله + شما کجا اینجا کجا ؟ اومدین طلا بخرین یا ...؟ مهدا نمی دانست چرا پسر عمویش کسی که همه او را همسر آینده اش میدانستند . این طور با نیش و کنایه در مقابل یک غریبه با او صحبت میکند . با خودش فکر کرد آنقدر بی اعتبارم که ظاهری با اندک تفاوت این گونه موجب قضاوت و تندی فرد مقابلش میشود !؟ همیشه سعی کرده بود رفتار سنجیده ای داشته باشد ... ظاهرش کاملا معمولی و سنجیده بود فقط چادر نداشت و این طور محاکمه لفظی میشد . ـ خیر آقا سجاد برای تعمیر گردنبندم اومدم ، چون از اینجا هست خواستم به خودشون مراجعه کنم ! دروغ نگفته بود مادر محمدحسین بعد از فهمیدن اصل قضیه آن آتش سوزی ، گردنبند زیبا و ظریفی که طراحی خود محمدحسین بود را به عنوان هدیه به مهدا داد . مهدا نمی دانست چرا گردنبند مروارید را تا این حد دوست دارد و همیشه همراه خودش داشت . برعکس انگشتر هدیه سجاد که حتی یکبار آن را در دستش نکرده بود . + محمدحسین تو کار تعمیر هم زدی؟ بابا دمت گرم 🍁به قلم : ف میم🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @ckutr6
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗محافظ عاشق من💗 قسمت76 مهدا نمی توانست بی احترامی سجاد را بی جواب بگذارد اما نمی خواست جلوی محمدحسین حرمت بشکند جلو رفت گردنبند را از گردنش بیرون آورد مقابل سجاد گرفت و طوری که فقط خودش بشنود گفت : وقتی پسر عموم این طوری راجبم قضاوت میکنه طلا میخوام چیکار .... اگه اون روز که بهتون زنگ زدم و گفتم باید حرف بزنیم اومده بودین الان تنها نمی اومدم گردنبند را در دستان سجاد انداخت و رو به محمدحسین گفت : ممنون از کمکتون ، به خانواده سلام برسونید از در خارج شد تا این طلا فروشی طلسم شده را به دیگر همکارانش بسپارد که دختر همیشه مزاحم زندگیش با چهره ای برافروخته و تمسخر آمیز جلو آمد و گفت : سلام بر خواهر بسیجی و فداکار ، اِ حاج خانوم چادرتون کجاست ؟! اصلا تو اتاق پسر دایی من چیکار میکردی ؟ ـ علیک سلام ، همیشه اینقدر مشتاقی از زندگی بقیه بدونی ؟ ـ نه همیشه فقط وقتی به ناکس و ریاکار جماعت میخورم برای ضایع کردنش... ـ بدون چی میگی ندا ، چادرم کجاست ؟ تو اتاق پسر داییت چیکار میکردم؟ هیچ کدوم به تو ربطی نداره تنه ای به دختر بی ادب مقابلش زد و با دل خون از طلافروشی بیرون زد به سمت سوپری رفت تا از ماجرای پرونده سر در بیارد . + مهدا ؟ مهدا وایسا ! ایستاد تا سجاد به او برسد . ـ بفرمایید + این چه رفتاریه میکنی مثل بچه ها ... اصلا .. ـ تند نرو آقا سجاد من مثل بچه ها رفتار کردم یا شما که آبروی منو بردین ؟ این چه طرز حرف زدن بود مگه منو نمی شناسین ؟ من آدمیم که حتی به نامحرم نگاه کنم ؟ با جمله آخر اشکش چکید با دست آن را پس زد و گفت : چطور به خودتون اجازه دادین این طوری قضاوتم کنین ؟ + ظاهر خودت تغییرات خودت ! تو کی این جوری لباس می پوشیدی ؟! چرا تو اتاق محمدحسین بودی ؟ ـ اصلا نفهمیدین چی گفتم ، این قدر بی اعتبارم که با یه نبود چادر این طوری با هام رفتار بشه ؟ مگه حجاب الانم چه مشکلی داره !؟ از چشمم افتادین ، دلمو شکستین + تو هم از چشمم افتادی ، تو هم دلمو شکستی وقتی منو نمی بینی ، تو هم دلمو شکستی وقتی انگشتری که با عشق و علاقه برات خریدمو حتی یه بار تو دستت ندیدم وقتی هر بار پدر و مادرم حرف از منو تو زدن بدون اینکه بشنوی گفتی فعلا نه ! آخه چطور تونستی یه گردنبند پیزوری رو همیشه گردنت کنی که هدیه این پسره است ولی انگشتر منو بندازی ته کمد ؟! هان ؟ فریاد کشید گردنبند را پاره کرد روی زمین انداخت و گفت : چطور عشق منو که از بچگی باهاش عادت کردم نادیده میگیری ؟ ولی این پسره رو از مرگ نجات میدی وقتی حاضر نیستی یه صحبت دو نفره داشته باشیم وقتی اصلا نمیپرسی من چی میخوام چی کار میکنم !؟ ولی میدونی این پسره طراح جواهرسازیه ! میدونی کجا کار میکنه ! کدوم کلاس هست کدوم نیست ! باهاش همـگروه میشی ، توی پروژه اش همکاری میکنی ، جزوه میدی .... چرا مهدا .... ! چرا من اینقدر کمرنگم ؟ من که همیشه عاشق بودم .... ! چرا بی معرفت ؟ چی کم گذاشتم ؟ چرا به محمدح ... ـ بسه دیگه همه چیو بهم ربط میدی ! این هدیه مادرش بوده منم آوردمش اینجا خودشون تعمیر کنن ، بعدشم اون بخاطر خواهر من ممکن بود بمیره خودتون بودین کاری نمی کردین ؟ اینکه دل یه نفر چیزی رو بخواد کفایت نمیکنه وقتی اون دل قبولت نداره ! از وقتی راجب آتش سوزی فهمیدین منو یه جور دیگه نگاه میکنین ! دیگه نه عقلم قبولتون داره نه قلبم . خداحافظ . با سرعت از سجاد دور شد و با چشمانی که از اشک خیس شده بود به سمت مقصدش رفت ، هر چند نه تمرکزی برایش مانده بود نه حوصله ای ... 🍁به قلم : ف میم🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @ckutr6
اعمال قبل خواب😍 مهدوی⭐🌜 ━━⊰❀🦋❀⊱━═ @ephjbm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 قرار هرشب مان بامولا 💢 ‍ ❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍 ✿ฺ اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ ✿ฺوَ انْکَشَفَ الْغِطآء وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ ✿ฺوَ ضاقَتِ الاَْرْض وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ ✿ฺوَ اَنْتَ الْمُسْتَعان وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی ✿ฺوَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ ♡ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِران یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ ♡ ✿ฺالْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ✿ฺاَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی ✿ฺالسّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ✿ฺالْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ✿یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ ✿ฺبِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین ▭▭▭▭▭▭▭▭▭▭▭▭▭▭ ❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍 🎀اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا @ckutr6
بار الها تنهاکوچه ای که بن بست نيست کوچه يادتوست ازتو خالصانه ميخواهم که دوستان خوبم وهيچ انسانی درکوچه پس کوچه هاي زندگی اسيروگرفتار هيچ بن بستی نگردند شب همه عزیزان بخیر @ckutr6 ‎  ‎  ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‍ ‍♥️ 🏵﷽🏵♥️ @ckutr6 ┊    ┊     ┊     ┊ ┊    ┊     ┊     🌸🦋 ┊    ┊     🌺🕊 ┊    🌸🦋 🌺🕊 💛دعابرای شروع روز 💛 ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَاروَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا،،،صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار 🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن،وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا،،،صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن 🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن،وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا،،،صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن 🙏🌺الـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة،،وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا،،،صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَالْشِّـقـَاوَة @ckutr6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨سه شنبه تون عالی 🌷✨از آسمـان 💕✨عشق و عظمتش 🌸✨ازخورشید، مهربانی اش 🌷✨از دنیـا 💕✨تمام خوبی هایش 🌸✨و از خـدا 🌷✨لطف بی کرانش 💕✨نصیب لحظه هاتون باشه 🌸✨امـروزتون زیبـا و در پناه خدا @ckutr6
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲🏼 دعای روز سه شنبه 🌼لطفاً برای دیگران بفرستید و در ثواب انتشار شریک باشید 🤝 @ckutr6
9.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روز سه شنبه روز زیارتی 🌸🍃امام زین العابدین علیه السلام 🌸🍃امام محمدباقر علیه السلام 🌸🍃امام جعفرصادق علیه السلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌ @ckutr6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍ ‍ ᪥࿐❤️﷽❤️࿐ @ckutr6 💚💐💚 ‍ ‍ روزتان معطر به ذکرصلوات برمحمد وآل محمد(سلام الله علیها)💐 💚السلام علیک یابقیة الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 💚السلام علیک یااباعبدالله الحسین (علیه السلام) 💚السلام علیک یا علی ابن موسی رضا(علیه السلام) 💚السلام علیکم یا اهل بیت النبوه جمیعا"ورحمة الله وبرکاته 💚💐💚 @ckutr6
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖 💛ب‌س‌‌م‌تعالی💛 ☘🌼اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عج‌و‌باب‌الحوائج🌼☘ 🍃🌸السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌸🍃 🍃🌺اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.🌺🍃 💎 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 💎 💎وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن💎ِ 💎وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 💎 💎وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن💎ِ 💚اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجِّل فرجهم و العن اعدائَهم اجمعین💚 💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖 @ckutr6