eitaa logo
⭐کانال ارتباط با خدا🙏 ⭐
1.3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
93 فایل
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 کانالی برای خودسازی 👌 دوری از گناه👌 به لذت بندگی خدا رسیدن👌 به آرامش رسیدن 👌 شاد کردن دل امام زمان عج👌 جاتون اینجا خیلی خالیه منتظر حضور سبزتون هستیم به کانال ارتباط با خدا خوش آمدیدین ارتباط با مدیر کانال @azhure9
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃💖🍃🌸🍃💖 این متن حتما بخوانید 🌸 هرچه کنی به خود کنی زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد وسعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود… سرانجام صاحبکار درحالی که با تأسف بااین درخواست موافقت میکرد، ازاو خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.. نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد. زمان تحویل کلید،صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم ومصالح بهتری برای ساخت آن بکار میبرد وتمام دقت خود رامیکرد "این داستان زندگی ماست" گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز میسازیم نداریم، پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم درهمین ساخته ها زندگی کنیم، اما فرصتها ازدست میروند وگاهی شاید،بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نباشد.. شما نجار زندگی خود هستید و روزها،چکشی هستند که بریک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند! ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌@ckutr6 🍃🌸🍃💖🍃🌸🍃💖 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
  ⁉️از عارفی پرسيدند : چرا اينقدر ذکر صلوات در منابع دينى ما تأکيد شده! و براى آمرزش گناهان، وسعت روزى ، صحت و سلامتى، گشايش در کارها و... صلوات تجويز کرده اند، سِرّ و راز اين ذکر چيست؟ 🔸فرمود: ◽️ اگـر به قرآن نگاه کنيد فقط يکجا در قرآن هست که خداوند انسان را هم شأن و هم درجه خودش می‌کند يعنى از انسان می‌خواهد که بيايد کنار او و با هم در يک کارى مشارکت کنند و آن آيه اینست : "انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما" ♥️خـداوند و ملائکه‌اش براى پيامبر(ص) صلوات می‌فرستند ،شما هم بياييد و همراهى کنيد. علّت عظمت و بزرگى ذکر صلوات همين است که انسان را يکباره تا کنار خداوند بالا می‌برد. @ckutr6
بازرگانى در شهر بغداد زندگى مى‌کرد و از مال دنيا بسيار داشت. روزى مى‌خواست به سفر حج برود، دار و ندار خود را تبديل به جواهر کرد و آن‌را در هميانى قرار داد و پيش قاضى برد تا به‌صورت امانت به او بسپرد. قاضى گفت: من امانت کسى را قبول نمى‌کنم، آن‌را بردار و پيش کس ديگرى ببر. بازرگان به درستى قاضى بيشتر مطمئن شد. اصرار کرد که قاضى امانت او را قبول کند. قاضى گفت: من هميان تو را لاک و مهر مى‌کنم، خودت ببر در يکى از قفسه‌هاى دست راست کتابخانه بگذار. بعد از سفر هم بيا و آن‌را بردار. بازرگان قبول کرد. قاضى هميان او را لاک و مهر کرد و بازرگان آن‌را برد و در گوشه‌اى از کتابخانهٔ قاضى گذاشت. بعد به سفر رفت و حج خود را انجام داد و با مقدارى سوغاتى پيش قاضى برگشت. قاضى از گرفتن سوغات امتناع کرد. اما بازرگان اصرار کرد و او پذيرفت. بعد بازرگان سراغ امانتى خود را گرفت. قاضى گفت: کدام امانتي؟ بازرگان نشانى داد. بازرگان گفت: اگر در کتابخانه گذاشته‌اى حتماً همانجا است.بازرگان به کتابخانهٔ قاضى رفت و هميان خود را با لاک و مهر دست نخورده، آنجا ديد. اما چيزى در هميان نبود. سوراخى در ته کيسه بود. بازرگان بر سر زنان نزد قاضى برگشت و ماجرا را به او گفت. قاضى گفت. خانهٔ من موش‌هاى بزرگى دارد که به جواهر علاقه‌مند هستند! حتماً آنها بره‌اند!بازرگان گريان و نالان در کوچه‌ها مى‌رفت که بهلول او را ديد و علت گريه‌اش را پرسيد. بازرگان قضيه را گفت. بهلول گفت: من کار تو را درست مى‌کنم. از آنجا به نزد برادرش هارو‌ن‌الرشيد، که خليفهٔ بغداد بود، رفت و از او خواست تا حکمى بدهد که او پادشاه موش‌ها است. هارون‌الرشيد بسيار خنديد و حکم را به‌دست بهلول داد. بهلول پانصد نفر را با بيل و کلنگ اجير کرد و به خانهٔ قاضى رفت و دستور داد که پى‌هاى خانه را بکنند. نوکران قاضى به او خبر دادند، چه نشسته‌اى که الآن خانه‌ات خراب مى‌شود. قاضى چند نفر را فرستاد تا علت را از بهلول بپرسند. بهلول در جواب گفت: 'مى‌خواهم اين خانه را خراب کنم و تمام موش‌هائى را که زير پى هستند تنبيه کنم و جواهرى را که از حاجى بازرگان برده‌اند، پس بگيرم. فرمان هم از خليفه گرفته‌ام.' قاضى آمد و گفت: 'دستم به دامنت. بگو پى‌ها را نکنند، من جواهر بازرگان را صحيح و سالم به تو مى‌دهم تا به صاحبش برساني. بهلول به کارگران دستور داد دست از کار بکشند. قاضى رفت و جواهر را آورد.بهلول با جواهر نزد خليفه رفت و گفت که بازرگان را بخواهد. بازرگان آمد و بهلول جواهرش را به او پس داد. هارون‌الرشيد دستور داد ريش‌هاى قاضى را بتراشند و بر خرى برهنه سوار کنند. چنين کردند. لوحه‌اى هم بر گردنش آويختند که بر روى آن چنين نوشته بودند: 'سزاى خيانت در امانت چنين است، •┈•❀🍃🌺🍃❀•┈• @ckutr6