#توضیحات_تڪمیلے
این اثر که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی است متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز.
رمان با یک اتفاق شگفت و غریب آغاز میشود، جشن نیمهشعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد « #آقا_بیا » سردادهاند…
در این میان جوانی و فریادی که: «#آقا_نیا…» این شروع جذاب ما را با شخصیتهایی آشنا میکند که همه #مدعی_انتظارند
اما وقتی هنگام عمل میرسد و هنگامه عمل به شعارها میرسد، آن نمیکنند که میگفتند.
رمان در فضایی مکاشفهگونه
و بی زمان پیش میرود و مواجه همه آدمها را میبینیم با قصه ظهور…
📚 @clad_girls 🍃
📝| #توضیحات_تڪمیلے
کتاب حاضر،
روایت شخصیت دختری نوجوان است. دختری که تمام تلاشش را به کار می بندد تا در زندگی اول باشد.
در شانزدهمین بهار عمرش حادثه ای رخ میدهد و او را در رسیدن به خواسته اش کمک می کند؛
انفجاری که در سال ۱۳۸۷ در حسینیه سیدالشهدای شیراز رخ داده و نقطه اوج زندگی او را رقم می زند.
#بخشے_از_ڪتاب :
این شهیده بزرگوار مثل همه شما درس میخواند، زندگی میکرد، بازی میکرد و ...،
اما چیزی که او را به این درجه رساند، نکات ظریفی بود که در زندگیش رعایت میکرد، نکاتی که کاری به سن و سالش نداشت،
از سر #تقوا و #ایمان از سر مراقبت در رفتارهای روزمرهاش بود و #احترامی که برای بزرگترها؛ پدر و مادر و معلمان قائل بود و در کارهایش واقعاً مرد عمل بود،
یعنی درست است که راضیه یک دختر بود، اما واجباتش جایی که باید رضای خدا را در نظر بگیرد، واقعاً #مردانگی به خرج میداد.
سال سوم راهنمایی راضیه بین خودش و خدا عهدی بسته بود که بعد از شهادتش داخل وسایلش، البته داخل وسایلش که نه، داخل جعبه اسماء متبرکه پیدا کردم.
خلاصه کوتاهی از این عهدنامه:
«انشاء ا.. به امید خدا و توکل به خدا چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه. در این چهل روز که از ۵ خرداد ۸۵ شروع میشود، توفیق پیدا کنم مادام العمر دعای عهد و زیارت امین الله را بخوانم و گریه کنم.... همچنین شکر نعمتهای خدا و توفیق آلوده نشدن به گناه و نابود کردن نفس اماره و تقویت نفس لوامه را داشته باشم و تسبیحات خانم فاطمه زهرا (س) را همراه با الگوبرداری از حجاب، عفاف، ادب و اخلاق ایشان را سرلوحه زندگی خودم قرار دهم.»
📕@clad_girls