eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
155.2هزار دنبال‌کننده
30.3هزار عکس
19.3هزار ویدیو
291 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب 📚 کلام مادر به اینجا که رسید، ناگهان برق غریبی در چشم‌هایش درخشید. با جدیتی بی‌سابقه اما همراه با ملاطفت مرا از جا بلند کرد، مقابل خودش نشاند و گفت: ببین! عباس‌من! نسبت تو و فرزندان فاطمه، برادر با برادر و خواهر نیست. همچنان که نسبت من با علی، نسبت همسر و شوهر نیست. نمی‌دانم به دست تضرع کدام دخیل بسته‌ای یا دعای نیمه‌شب کدام دل شکسته‌ای یا نفس اعجاز گر کدام رسول کمر به کرامت بسته‌ای، خدا لباس کنیزی این خاندان را بر تنم پوشاند. این لباس آنقدر بر تن من گشاد بود که من در آن گم می‌شدم اگر خدا دست مرا نمی‌گرفت. این وصلت، هزاران پا از سر من زیاد بود اگر دست خدا مرا از زمین بلند نمی‌کرد. تو مبادا گمان کنی که ما همسان و همشأن این خانواده بی‌نظیریم. اینها تافته‌های جدابافته عالمند. این‌ها زمینی نیستند. آسمانی‌اند. خاکی نیستند، افلاکی‌اند. |نویسنده: | ________ ✅ کانال برتــر حجاب ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی 🌸🍃 @clad_girls
🍶 از وقتی سکینه چشم به جهان گشود، آرزو داشتم که برایش کاری کنم، دلش را به انجام کاری شاد گردانم، دل خودم را به انجام کاری برای او خوش کنم. اما او هرگز لب به هیچ خواهشی تر نکرد. حتی همان وقت که کودک و کوچک بود. بچه‌ها همیشه سرشار از خواهشند اما او از همان ابتدا بزرگ بود، ده ها برابر از سن و سال خودش بزرگتر. امروز نیز سکینه برای آوردن آب، خواهشی نکرد. فقط مشک را به دستم داد و مهرآمیز نگاهم کرد. اما نگاهی که دل را به آتش کشید. نگاهی که مرا از جا کند و به اندازه‌ی مقابله با چهارهزار سپاه، به من نیرو بخشید. |نویسنده: | @clad_girls 🏴