eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
162.9هزار دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
16.8هزار ویدیو
273 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
–––•( )•––– 📹 🔰 چــرا رنگــ ؟؟؟ ⛔️ پاسخ خانـــم دڪتر نیلچی زاده (کارشناس سمت خدا) ✅حتما ببینید💯 ✔️ Join : ➡️ @Clad_girls
این بار تنها نیامده ام... من نماینده ی یک جمعیتم! از قول چادری ها ... از طرف سپاه زهرا لبیک... ✊ #عید_امامت_مبارک 🎉 💐 موسسه فرهنگی هنری چادرانه @chadorane 🍃🌸
این بار تنها نیامده ام دست تنهایی که نمی شود نشسته و چشم انتظار هم که نمی شود من نماینده ی یک جمعیتم! از قول چادری ها نه نه! منظورم چادری هایی که نشسته اند و کاری نمی کنند نیست از قول چادری هایی که چادر برایشان لباس رزم است و نه فقط یک حجاب برتر از قول چادری هایی میگویم که برای آمدنت می جنگند از قول چادری هایی که لشگر زینبند از طرف چادری هایی که گوش به فرمان زهرا (س) برای تو شمشیر میزنند... (س)_ ! لبیک یعنی تمام برنامه ریزی های زندگی ام ظهور تو را نزدیک میکند.... 💐 چادر یک سبک زندگی ست... @chadorane 🍃🌸 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
••┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•• به هر چــادرپوشی، #چـــادری نگویید!!! ⛔️ به فرشتـــه ها بر میخورد😔 🚫 خودنمایی با حجابــ‼️ 😳 یا به بهانـــه حجابـــ؟!! 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
🔴 تسلیت به مسیح پولی نژاد! 🆔 @Clad_girls
🔴 حالا خوبه تمدن بهت یاد داد‼️ 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
💕🕊 تمام عاشقانه هایت به‌ڪنار مڹ عاشق آڹ لحظہ‌اےهستم ڪة وقتے ڪمے روسرےام عقب میرود؛ با لبخندمهربانت بہ مڹ میفهمانے ڪه دلت نمیخواهد مراباهیچ مردغریبہ اے شریڪ باشے حتےبقدریڪ تارمو😉 🍀 @clad_girls 🍀
با عرض پوزش از آقایان با غیرت🙏 √ مَرد... اونایی بودن كه واسه خاطر حفظ ناموس مردم رفتن جنگ...👌 نه اونایی كه سر ناموس مردم در جنگند...😒😠 كسانی كه از تمام هست و نیستشون گذشتن...😔 یه عده زیر زنجیر تانك با بدن های له شده... یه عده هم روی مین فسفری ذره ذره آب می شدند حتی جیك هم نمی زدند... 😱😭 تا عملیات لو نره!!! و سایر همرزمانشون شهید نشن... و فقط بوی گوشت كباب شده بود كه...😱😰 یكی از یادگاران اون روزها می گفت با چشم خودش دیده كه یه جوونی خودش رو انداخته بود روی سیم های خاردار تا بقیه از روش رد بشن و عملیات كنند...😳😯 میگفت صدای خرد شدن استخوان هاش.....😭😭 یادمون نره كی بودیم... یادمون نره كی هستیم... یادمون نره چرا هستیم... و در آخر یادمون نره خیلی خون ها ریخته شد تا من و تو توی آرامش باشیم..☝️ الانم خیلی ها دارند به سختی نفس می كشند😷 تا من و تو راحت نفس بكشیم...👌 پس حواست باشه اقا پسر ‼️ اول به تو میگم☝️ نگاهتو نگه دار✋⛔️ دعوا سر ناموس مردم اسمش غیرت نیست😡📛 دختر خانوم‼️ توهم حواست باشه 😡 مانتوی کوتاه پوشیدن و حجاب نامناسب فقط رضای خلق خدا رو در پیش داره☝️😏 به رضای خدا بیاندیشیم...👌😉 یاعلی✋ 🍃🌸🍃〰🌸〰🌸〰🍃🌸🍃 ❤️کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است❤ ️ 💠: @Clad_girls 🌷
🌹اگر زنان چادری میخواستند نشانشان میدادم 👌 عرقی که در فصل گرما😓 بخاطر حفظ حجاب می ریزند دانه دانه اش خورشید است...‌ ☺️ شما خورشید خدا هستید و سه جا برای او نور میشود ... 🍃💐 (( آیت الله بهاءالدینی )) 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
✉️ #ارسالی_شما👇👇 سلام ....وقت شما بخیر... خواستم بگم کانالتون خیلی خوبه و مطالبش واقعا برای من مفید بوده و روی من تاثیر داشته.... واقعا خدا قوت..لبخند صاحب الزمان (عج)نصیبتون.... منم خیلی دوست دارم چادری بشم ولی نمیشه😞اصلا اعتماد به نفس ندارم.....یعنی روم نمیشه یهویی عوض بشم...میدونم فقط باید نگاه خدا برام مهم باشه...ولی نمیشه که نمیشه....نمیتونم حریف حرف و حدیث و نگاه های بعدش بشم😔کاش میتونستم.... 👇👇👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ پاسخ کارشناس کانال به سوال شما 🍃 سوالات و شبهاتتون رو برای ما ارسال کنید .
🔴 مطالب مرتبط به کانال های ازدواج رو مطالعه کنید‼️ ⚠️ 📢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 من نمیفهمم چرا یک برنامه تلویزیونی وقتی میخواد بگه خیلی صریح و متفاوته اولین اتفاقی که توش میوفته رد کردن خط قرمز تلویزیونه!! الان با رد کردن خط قرمز پوشش تلویزیونی نشون داد خیلی صریح و متفاوته؟؟ !! ➕ عطیه همتی 💓 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
♡♡ عشـــق ... و مـردانگے ام را با ◢غیــــــــــــــرت◤ معنا مے ڪنم❥ ↲درڪے ندارم از مردنماهایے ڪہ دوشادوش ناموس بدحجابشان، در ملأ عام بے غیرتے شان را بہ نمایش گذاشتہ اند↳ 💕 @Clad_girls
🔎 #سوال ✉️ #ارسالی_شما👇👇 سلام ممنون از بابت کانال مفید و بسیار خوبتون . بعضی وقت ها نماز هایم را از یاد می برم . حتی خودم رو هم مجبور کردم که حتما نمازم رو بخونم حتی اگر خسته ام یا کار دارم اما نمیدونم چرا اگر یه روز یکم دیر بخونم دوباره میرم سر خونه ی اول لطفا کمکم کنید 😥 👇👇👇👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ پاسخ کارشناس کانال به سوال شما 🍃 سوالات و شبهاتتون رو برای ما ارسال کنید .
❤️رتبه 4 کنکور شد، پزشکی شیراز. می‌تونست بره دنبال تحصیل و بعدش هم درآمد بالا و یک زندگی راحت. حتی می‌تونست یه رنگ مذهبی هم به کارش بده و توجیه کنه که میرم پزشک میشم و بعدش خدمت به مردم... اما چون پدرش در تبعید بود و کتابفروشی‌شون (بخونید مرکز مبارزه با شاه فاسد) رو آقا مهدی به تنهایی اداره می‌کرد، فهمید که الان اولویت انقلاب موندن تو خط اول مبارزه با شاه هست، نه رفتن دنبال آسایش. 🔻27 آبان، سالروز شهادت #شهید_مهدی_زین‌الدین 🆔 @Clad_girls
❤️🍃 یه موتور گازی داشت 🏍 که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت . یه روز عصر ... که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت❗️ رسید به چراغ قرمز .🚦 ترمز زد و ایستاد ‼️ یه نگاه به دور و برش کرد 👀 و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣 الله اکبر و الله اکــــبر ...✌️ نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .😳 اشهد ان لا اله الا الله ...👌 هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید 😂 و متلک مینداخت😒 و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد 😳 که این مجید چش شُدِه⁉️ قاطی کرده چرا⁉️ خلاصه چراغ سبز شد🍃 و ماشینا راه افتادن🚗🚙 و رفتن . آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت👀 و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ 😏 پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود 😖 و آدمای دورش نگاهش میکردن .😒 من دیدم تو روز روشن ☀️ جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌. به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"👌 همین‼️✌️ 🎌برگی از خاطرات شهید مجید زین الدین 🎈کپی با ذکر صلوات آزاد است🎈 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
. . دادگاهی در ایرلند فردی که به دختری تجاوز کرده بود را به سبب اینکه دختر لباسی نامناسب و توری و محرک بر تن داشت؛ بی گناه اعلام کرد و #لباس_نامناسب دختر را دلیل این تجاوز دانست! . منبع: yon.ir/UswLV . پ_ن: مگه چشم و دل اینا سیر نبود؟ اصلا اون بکنار! چرا به پوشش دختر گیر دادن؟ مگه نمیگن پوشش مهم نیست؟! . . مصی ژون دخترای ایران بیخیال فکری به حال دخترای اروپا کن . پ.ن۲: مصیح یه کلاسم برای مردای غربی بذاره که با دیدن خانوما اینقدر زود تحریک نشن...😄 اصن چه معنی داره مرد اینقدر بی شخصیت باشه😂😂 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
  شب_ها_ابراهیم_بخوانیم 📜 ❤️📜  
  داستان 💓 | اهل اسرار مطلعند از راز بکاء، اشک! اصلا برای همین است که بعد از روضه و دلی سیر از گریه، بعضی ها لبخند به لب دارند؛ خوشحال! سبک بال! حالا گیرَم یک دنیا هم بگوید دین آنها، دین افسرده هاست! چه باک... خواندن صفحه ے آخر دفتر شهدا و جریان اشک بر گونه هایم، یک چنین حال خوشی را داشت. دنیا و بساطش را در عدسی چشم تار دیدن، مزه داشت و خدای ابراهیم را در متن زندگی دیدن می چسبید...! این ساعت از شب، اهالی خوابگاه در خواب زمستانی فرو رفته بودند اما صدای جیغ های ریزِ اتاقِ "گلهای 88" از کانال هاے کولر به بیرون درز پیدا می کرد؛ همیشه پرهیاهو ترین دورهمی ها را داشتند! هنوز باران چشم هایم بند نیامده بود که جیغ بنفشی، پرده ے گوشم را به ارتعاش در آورد: «امروز شازدِه پسر رو توی مترو دیده خانوم خوش شانس! بگیرینش! نذارید در بِره!» صدای خنده هاے از روده بُر شده، کانال کولر را به لرزه در آورده بود و ناگهان دختری مثل مرغ پرکنده درحالی که دامنش را سفت چسبیده بود به سالن پرید و فریاد زد: «به خدا اتفاقی بود! به پیر به پِیغمبر اتفاقی دیدمش!» با صدای خواب آلود و عصبانی مسئول خوابگاه، "گلهای 88" در عرض چند ثانیه پر پر شدند منتها من هنوز حی و حاضر بودم! در منظومه ے چشم هایم، فیلم دختر "دامن به دست" تکرار می شد؛ فریاد می زد: «همه چیز اتفاقی بود! به خدا! به پیر! به پِیغمبر!» نوار کاست افکارم شروع به چرخیدن کرد و خطاب به "گل های 88" به صدا درآمد: «آن دختر راست میگفت شازدِه پسر را اتفاقی دیده مگر اینکه قبل از رویت چهره ے آن پسر، ابراهیم را دیده باشد...! شنیده باشد...! درک کرده باشد! صفحه ی آخر دفتر عبدالرحمن را بخوانید، هیچ چیز اتفاقی نبود!» نگاهم به خط آخر سبزمشقش افتاد: «جان همرزمت بگو برایم چه خوابی تدارک دیده ای؟» آخرین قطره ے قندیل بسته در چشمانم روی گونه غلطید و در گوش خودم گفتم:«هرچیزی در دنیا اگر اتفاقی باشد؛ اتفاق شهدا، اتفاقی نیست...!» درست همانجا بود که اعتقادم به قانون "حکمت آشنایی با شهدا" به یقین رسید. تنها اهل یقین می دانند که احتمال خلاف اصلا وجود ندارد نه اینکه احتمال خلاف نمی دهند و چقدر مرز بین این دو جمله باریک و عجیب است! دستم را روی زانوها حلقه کردم و با یک حرکت به سمت جلو، روی پاها ایستادم، می خواستم خودم را جایی ببرم! جایی که به عهدم با ابراهیم وفا کنم، طبق قرار باید صفحه ی آخر را زندگی می کردم... پس خودم را کِشان کِشان بردم به جایی که یک کاغذ باشد و قلم! ادامه دارد...  ✍نویسنده: | @biseda313 🔻انتشار با ذکر نام نویسنده جایز است. 🔺احساسات درون متن واقعیست و این را «ابراهیم دوستان» شاهدند! 🔺برای دسترسی به قسمت های قبل روی بزنید. 🔻نظرتون راجب داستان را به آیدی @biseedaa بفرستید. ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی 🔰 💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057  
ـ- - ─═इई🔔🔔🔔ईइ═─ - ـ ♨️♨️فراخوان سراسری♨️♨️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ♨️آغاز اولین موج اجتماعی ضد بدحجابی ✅ارسال رایگان برچسب های ویژه طرح به آدرس شما (جهت نصب در پشت ماشین) 💯موثر ترین و قدرتمند ترین موج سراسری در کشور در آستانه شروع 🔔به این بپیوندید و همه ی دوستان انقلابی تان را دعوت کنید. عضویت 👇 http://eitaa.com/joinchat/1058340876Cdd6c8bd44e