دلانہ✨
حضرتامیرالمومنین فرمودن:
"شما به #عمل به چیزهایۍ که مےدانید، محتاج تر هستید
از #دانستن چیزهایۍ که نمیدانید!"
.
.
.
ما طوری هستیم که مدام به معلوماتمون اضافه مۍکنیم، بدون بازدهے/:
واقعا محشریم✋🏼😐
#دلانه
#کلام_معصوم
🆔@Clad_Girls
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
🌿شهیداستادمطهری:
حجابماننداولینخاکریزجبههاستکه..
°•
#ریحانه 🌱
🆔️ @clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما این آزادی را نفی می کنیم!
_صحبت های شهید بهشتی درباره آزادی حجاب و عفاف در جامعه
به مناسبت سالگرد #شهید_بهشتی رحمهالله
🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فــقــطـ20ــروز
تــاعــیـــداللهالاڪـبــر💚✨..
⊹
⊹
⊹
تماملذتعمرمهمیناست، کہمــولــایمامــیـرالمؤمنیناست💕
#عید_غدیر
🆔@Clad_Girls
به کوری چشم مصی پولی نژاد و نوچه هاش، تیم ملی تکواندو بانوان ایران قهرمان آسیا شد ✌️
👤 | طاهره رئیسی
🆔️ @clad_girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
ما این آزادی را نفی می کنیم! _صحبت های شهید بهشتی درباره آزادی حجاب و عفاف در جامعه به مناسبت سالگ
+مقاممعظمرهبری:
حادثهی هفتم تیر یک محنت واقعی و حقیقتاً یک ضربه و حادثهی تلخ و تکان دهندهای برای کشور و نظام بود.
۱۳۹۰/۰۴/۰۶
#شهید_بهشتی
#استوری
🆔️ @clad_girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شیعــه،اهـل سـنت» #پارت_هشتم بخاطر حضور مستأجری که راه پله ات
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شـیعــه،اهـل سـنت»
#پارت_نهم
نگاه متعجب ما به هم گره خورد و مادر با گفتن:
_حتماً آقا مجیده!
به عبدالله اشاره کرد تا در را باز کند.
عبدالله از جا بلند شد و در را باز کرد. صدای آقای عادلی را به درستی نمیشنیدم و فقط صدای عبدالله میآمد که تشکر میکرد.
نگاه پرسشگر من و مادر به انتظار آمدن عبدالله به سمت در مانده بود تا چند لحظه بعد که عبدالله با یک ظرف کوچک شیرینی در دست و صورتی گشاده بازگشت.
دیدن چهره خندان عبدالله، زبان مادر را گشود:
_چه خبره؟
عبدالله ظرف بلورین شیرینی را مقابل ما روی فرش گذاشت و با خنده پاسخ داد: _هیچی، سلام علیک کرد و اینو داد دستم و گفت عیدتون مبارک!
که همزمان من و مادر پرسیدیم:
_چه عیدی؟!!!
و او ادامه داد:
_منم همینو ازش پرسیدم. بنده خدا خیلی جا خورد. نمیدونست ما سُنی هستیم.گفت تولد امام رضا (علیهالسلام)!منم دیدم خیلی تعجب کرده، گفتم ببخشید، ما اهل سنت هستیم، اطلاع نداشتم. تشکر کردم و اونم رفت.»
مادر لبخندی زد و همچنانکه دستش را به سمت ظرف شیرینی میبُرد، برایش دعای خیر کرد:
_ان شاء الله همیشه به شادی!
و با صلواتی که فرستاد، شیرینی را در دهانش گذاشت.
شاید احساس بهجتی که به همراه این ظرف شیرینی به جمع افسرده ما وارد شده بود، طعم تلخ بدخلقی پدر را از مذاق مادر بُرد که بلآخره چیزی به دهان گذاشت و شاید قدری از ضعف بدنش با طعم گرم این شیرینی گرفته شد که لبخندی زد و گفت:
_دستش درد نکنه! چه شیرینی خوشمزهایه! ان شاء الله همیشه دلش شاد باشه!
کلام مادر که خبر از عبور آرام غم از دلش میداد، آنچنان خوشحالم کرد که خنده بر لبانم نشست.
با دو انگشت یکی از شیرینیها را برداشته و در دهانم گذاشتم. حق با مادر بود؛ آنچنان حلاوتی داشت که گویی تا عمق جانم نفوذ کرد.
عبدالله خندید و با لحنی لبریز شیطنت گفت:
_این پسره میخواست یه جوری از خجالت غذاهایی که مامان براش میده دربیاد، ولی بدجوری حالش گرفته شد! وقتی گفتم ما سُنی هستیم، خیلی تعجب کرد. ولی من حسابی ازش تشکر کردم که ناراحت نشه.
مادر جواب داد:
_خوب کاری کردی مادر! دستش درد نکنه! حالا این شیرینی رو به فال نیک بگیرید!
و در مقابل نگاه منتظر من و عبدالله، ادامه داد:
_دیگه اخمهاتون رو باز کنید. هر چی بود تموم شد. منم حالم خوبه.
سپس رو به من کرد و گفت:
_الهه جان! پاشو سفره رو پهن کن، صبحونه بخوریم!
انگار حال و هوای خانه به کلی تغییر کرده بود که حس شیرین تعارفی همسایه، تلخی غم دلمان را شسته و حال خوشی با خودش آورده بود!
ظرف کوچکی که نه خودش چندان شیک بود و نه شیرینیهایش آنچنان مجلسی، اما باید میپذیرفتم که زندگی به ظاهر سرد و بیروح این مرد شیعه غریبه توانسته بود امروز خانه ما را بار دیگر زنده کند!
ادامه دارد...
✍🏻به قلـــم فاطمه ولی نژاد
🆔@clad_girls
✅ #ارسالی شما از قم
امروز رفتم مطب خانم دکترخالصی این پیام زد به اتاقش.
ادرسش.بلوار امین، کوچه ۸
🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیا میدانستید در قوهقضائیه قاضی خانم داریم؟
🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فــقــطـ19ــروز
تــاعــیـــداللهالاڪـبــر💚✨..
⊹
⊹
⊹
تماملذتعمرمهمیناست، کہمــولــایمامــیـرالمؤمنیناست💕
#عید_غدیر
🆔@Clad_Girls
ظلمی که به تک فرزندان میشود
«مریم اردبیلی» مادر پنج فرزند، پزشک، دکترای رشته آیندهپژوهی و کارشناس مسائل زنان و خانواده گفت:
❇️ خانوادههای کنونی بسیار بیشتر از قدیمیها تربیت فرزند را سخت میگیرند و تمرکزی که روی یک فرزند در یک خانواده وجود دارد بزرگترین ظلمی است که از نظر تربیتی بر او روا داشته میشود.
👈 در گذشته کودکان با هم بزرگ میشدند و این شیرینترین و سالمترین مرحله رشد آنها بود؛ اما اکنون کودکان با بزرگان فامیل بزرگ میشوند و حس شیرین کودکی کردن با کودکان همسن و سال را تجربه نمیکنند.
❌ تمرکزی که خانوادههای کنونی بر روی نابغهپروری فرزندان دارند سلامت روح آنها را به مخاطره میاندازد.
#فرزند_آوری
🆔@Clad_Girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
°آرامشیاستڪہ"محجبہبودن"بهآنهامیدهد +یهودۍمسلمانشده،بانولیلاحسین #تولدی_دوباره 🧕🏻 🆔
-'دیگهشهرتمبراۍمراسماسڪارنیست،براۍ...
+بانومریمفرانسوا
#تولدی_دوباره
🆔️ @clad_girls
عکس سمت راست خانمهای ایرانی هستند که در دوران هشت سال جنگ تحمیلی از کشورشون دفاع کردند! از پرستاری و کمک در بیمارستانها گرفته تا پختن نون و شستن لباسها
عکس سمت چپ هم سایتی هست که گروهی از زنان اوکراینی توش فعالیت دارن، این افراد میان توی این سایت و عکسهای برهنشون رو میفروشن و پولش رو میدن به ارتش اوکراین!
سمت راستیها تربیت شدهی اسلام و قرآن هستند، سمت چپیها تربیت شدهی آمریکا و لیبرالیسم...
#تباه
🆔️ @clad_girls
📖 درسی از امام جواد(ع)
🏴 بهمناسبت شهادت امام جواد علیهالسلام
#امام_جواد (ع) 🖤
🆔️ @clad_girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــان جــان شـیعــه،اهـل سـنت» #پارت_نهم نگاه متعجب ما به هم گره خورد و ما
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت»
#پارت_دهم
صبح جمعه پنجم آبان ماه سال 91 در خانه ما و اکثر خانههای بندر، با حال و هوای عید قربان، شور و نشاط دیگری بر پا بود.از نماز عید بازگشته و هر کسی مشغول کاری برای برگزاری جشنهای عید بود.
عبدالله مقابل آینه روشویی ایستاده و محاسنش را اصلاح میکرد.من مردد در
انتخاب رنگ چادر بندریام برای رفتن به خانه مادر بزرگ، بین چوب لباسیهای کمد همچنان میگشتم که قرار بود ابراهیم و محمد و همسرانشان برای نهار میهمان ما باشند تا بعدازظهر به اتفاق هم به خانه مادر بزرگ برویم.
مادر چند تراول پنجاه هزار تومانی میان صفحات قرآن قرار داد و رو به پدر خبر داد:
_عبدالرحمن! همون قدری که گفتی برای بچهها لای قرآن گذاشتم.
پدر همچنانکه تکیه به پشتی، به اخبار جنایات تروریستها در سوریه توجه کرده و چشم از تلویزیون برنمیداشت، با تکان سر حرف مادر را تأیید کرد که مادر با نگاهی به ساعت دیواری اتاق، با نگرانی پدر را صدا زد:
_عبدالرحمن! دیر شد! پس چرا حاج رسول گوسفند رو نیاورد؟ باید برسم تا ظهر برای بچهها غذا درست کنم.
پدر دستی به موهای کوتاهش کشید و گفت:
_زنگ زده، تو راهه.
که پاسخ پدر با صدای زنگ همراه شد و خبر آمدن گوسفند قربانی را داد.پدر هنوز گوشش به اخبار بود و چارهای جز رفتن نداشت که از جا بلند شد و به حیاط رفت.عبدالله هم سیم ماشین اصلاح را به سرعت پیچید و به دنبال پدر روانه حیاط شد.
از چند سال پیش که پدر و مادر مشرف به حج تمتع شده بودند، هر سال در عید قربان، قربانی کردن گوسفند، جزئی جدایی ناپذیر از رسومات این عید در خانه ما شده بود.
از آنجایی که به هیچ عنوان دل دیدن صحنه قربانی را نداشتم، حتی از پنجره هم نگاهی به حیاط نیانداختم.
گوشت گوسفندِ قربانی شده، در حیاط تقسیم شد و عبدالله مشغول شستن حیاط بود که حاج رسول بهای گوسفند و دستمزدش را گرفت و رفت.
با رفتن او، من و مادر برای بسته بندی گوشتهای نذری به حیاط رفتیم.امسال کار سختتر شده بود که بایستی با چادری که به سر داشتیم، گوشتها را بستهبندی میکردیم که مردی غریبه در طبقه بالای خانهمان حضور داشت.
کله پاچه و دل و جگر و قلوه گوسفندِ قربانی، سهم خانواده خودمان برای نهار امروز بود که در چند سینی به یخچال منتقل شد.
سهم هر کدام از اقوام و همسایهها هم در بستهای قرار میگرفت و برچسب میخورد که در حیاط با صدای کوتاهی باز شد.همهی ما با دیدن آقای عادلی در چهارچوب در تعجب کردیم که تا آن لحظه خیال میکردیم در طبقه بالا حضور دارد.او هم از منظرهای که مقابلش بود، جا خورد و دستپاچه سلام و احوالپرسی کرد و عید را تبریک گفت و از آنجایی که احساس کرد مزاحم کار ماست، خواست به سرعت از کنارمان عبور کند که سؤال عبدالله او را سر جایش نگه داشت:
_آقا مجید! ما فکر کردیم شما خونهاید، میخواستیم براتون گوشت بیاریم. لبخندی زد و پاسخ داد:
_یکی از همکارام دیشب براش مشکلی پیش اومده بود، مجبور شدم شیفت دیشب رو به جاش بمونم.
که مادر به آرامی خندید و گفت:
_ما دیشب سرمون به کارای عید گرم بود، متوجه نشدیم شما نیومدید.
در جواب مادر تنها لبخندی زد و مادر با خوش زبانی ادامه داد:
_پسرم! امروز نهار بچهها میان اینجا. شما هم که غریبه نیستید، تشریف بیارید!»
ادامه دارد...
✍🏻به قلـــم فاطمه ولی نژاد
🆔@clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاجوادالائمه..
اَلــــایااهلـــِعالم!
من گداۍ جـــــوادم❤️✨
#امام_جواد
#شهادت_امام_جواد
🆔@Clad_Girls
دلانہ✨
گاهےوقتادنبالستارهایم..
ولیخـداماهروبھمونمیرسونہ!
واینجاستکه:
وَاللهالیُحِبُّالصّابِرین:)
#دلانه
🆔@Clad_Girls
✨💕
حـــاضرنیستم برایپررنگـــشدن،
هــزاررنگـــ|🌈شوم..✌️🏼
#ریحانه
@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖐🏻‼️...
مـــامــانها؟!
❍با دختراتون اینجوری رفتار نکنین...!
🎙استاد #لواف
➖➖➖✨
#تربیت_دخترانه
🆔@Clad_Girls