eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
154هزار دنبال‌کننده
30.5هزار عکس
19.4هزار ویدیو
293 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 دختــران چــادری 🌸
💠 جایگاه زن در چگونه است؟ 🌀 زن می تواند در تا آنجا بالا رود که پس از سالها نازایی و انتظار فرزند، همین که بچه دار شد فرزند خود را تمام وقت، وقف مسجد و محل عبادت کند. ▫️آل عمران، 36 🌀 زن می تواند، در به جایی برسد که قبل از تولد فرزند به فکر مسیر خدمات او باشد ▫️آل عمران، 36 🌀 زن نوعی بر فرزند دارد. ▫️آل عمران، 36 🌀 زن، بر فرزند دارد. ▫️آل عمران، 36 🌀 زن می تواند به مقامی برسد که پیامبر خدا را به شگفتی وا دارد. حضرت زکریا از مائده ی آسمانی حضرت مریم به تعجب افتاد ▫️آل عمران،.37 🌀 زن می تواند پیامبر خدا را تحت تأثیر قرار دهد ؛به گونه ای که به او غبطه بخورد. ▫️آل عمران، 38 🌀 زن می تواند شود. ▫️آل عمران، 42 🌀 زن می تواند به برسد و خداوند برای او پیام بفرستد. ▫️آل عمران، 42 🌀 زن می تواند در اجتماعات رسمی شرکت کند، خداوند به مریم می فرماید: یا مریم! همراه نمازگزاران، نماز گزار! ▫️آل عمران، 43 🌀 ✋ ▫️تحریم، 7 📚 منبع:تفسیر نور حجت الاسلام محسن قرائتی ┅═══✼❉❉✼═══┅ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ✅ کانال ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی 🔴 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🔸حجت الاسلام محسن قرائتی: آقا اصلا رو میذاریم کنار⛔️ بیا اصلا رو میذاریم کنار⛔️ حجاب یه مساله هر سالمی میتونه قبول کنه به یه خانم بگو حاضری شوهرت 99% مال تو باشه 1% واسه یه زن دیگه؟!😳😱 کسی هست بگه حاضرم؟! پس همونطور که دوس داری شوهرت عشقش مال تو باشه جوری ازخونه بیرون نرو عشق شوهر مردمو بدزدی‼️😰 یه جور لباس نپوش نکن که 1% عشق یه مردو مال خودت کنی‼️😔😔 زن مسلمان باید آنچنان در میان مردم رفت و آمد كند كه علائم و و سنگینى و پاكى از آن هویدا باشد ☺️ ┅═══✼🌸🌸🌸✼═══┅ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ✅ کانال ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی 🔴 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌸 دختــران چــادری 🌸
🔍 : خیلی خیلی با دقت تا آخرش بخونید ✖️ " ﻣﻨﻄﻖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ 👇 ‏« ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺳﻮﺍﻝ : ﭼﺮﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ :ﺁﺧﻪ ﯾﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﺎﻡ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﺸﻪ ... 😢 ﺳﻮﺍﻝ : ﺑﺰﺍﺭ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ 😳 ﺁﯾﻪ ﺑﺎ ﻣﻌﻨﯿﺶ 👇 ﺍﻟﺮِّﺟﺎﻝُ ﻗَﻮَّﺍﻣُﻮﻥَ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟﻨِّﺴﺎﺀِ ﺑِﻤﺎ ﻓَﻀَّﻞَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺑَﻌْﻀَﻬُﻢْ ﻋَﻠﻰ ﺑَﻌْﺾٍ ﻭَ ﺑِﻤﺎ ﺃَﻧْﻔَﻘُﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺃَﻣْﻮﺍﻟِﻬِﻢْ ﻓَﺎﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕُ ﻗﺎﻧِﺘﺎﺕٌ ﺣﺎﻓِﻈﺎﺕٌ ﻟِﻠْﻐَﻴْﺐِ ﺑِﻤﺎ ﺣَﻔِﻆَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻼَّﺗﻲ ﺗَﺨﺎﻓُﻮﻥَ ﻧُﺸُﻮﺯَﻫُﻦَّ ﻓَﻌِﻈُﻮﻫُﻦَّ ﻭَ ﺍﻫْﺠُﺮُﻭﻫُﻦَّ ﻓِﻲ ﺍﻟْﻤَﻀﺎﺟِﻊِ ﻭَ ﺍﺿْﺮِﺑُﻮﻫُﻦَّ ﻓَﺈِﻥْ ﺃَﻃَﻌْﻨَﮑُﻢْ ﻓَﻼ ﺗَﺒْﻐُﻮﺍ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻦَّ ﺳَﺒﻴﻼً ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﮐﺎﻥَ ﻋَﻠِﻴًّﺎ ﮐَﺒﻴﺮﺍً ✍ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﺯﻧﺎﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺧﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﺮﺧﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ِ ﻭ ﻧﯿﺰ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﻟﺸﺎﻥ ‏( ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺎﻥ ‏) ﺧﺮﺝ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﭘﺲ ﺯﻧﺎﻥ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻣﻄﯿﻊ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﺱ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ِ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ . ﻭ ﺯﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪ ‏( ﻧﺨﺴﺖ ‏) ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﻋﻈﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ‏( ﺑﻌﺪ ‏) ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺭﯼ ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ ﻭ ‏( ﺍﮔﺮ ﺳﻮﺩ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ، ‏) ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﯿﺪ ، ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ، ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮ ‏( ﺁﺯﺍﺭ ‏) ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﺠﻮﯾﯿﺪ ، ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ . / ۳۴_ ﻧﺴﺎ / 🧐 ﺳﻮﺍﻝ : ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺯﺩﻧﺘﻮﻧﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﻗﺮﺁﻥ ؟ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻫﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺮﯾﺴﺖ !😐 ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ :ﺑﺮﻭ ﮐﻔﺮ ﻧﮕﻮ .... ‏» ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻋﻘﻞ ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﺪ ...😕 ✖️___________________ 🔴✅ شبهه : 🔻 نویسنده شبهه با برداشت ناقص و غلط از قرآن و با توهین به ۱.۷ میلیارد مسلمان ، در حالی از منطق و عقلانیت می گوید ، که فرد اهانت کننده از عقلانیت است . 🔻 قوامیت مردان بر زنان به معنای سلطه، زورگویی و اجحاف مردان به زنان نیست ✋ و "قوامون علی النسا" به معنای سرپرستی، کارپردازی و نگهبانی مرد برای زن است، چرا که خانواده نیاز به رهبر و سرپرستی واحد دارد. 🔻 این به دلیل ویژگیهای خاص مردان بر عهده مرد قرار گرفته و این رهبری در قرآن با نفی کوچکترین استبداد و تنها در دایره رضای خدا مجاز است و ملاک برتری نزد خدا تقواست . ♨️ ویژگیهای مورد نظر در مردان : ✖️غلبه تفکر مرد بر نیروی عاطفه و احساسات او ✖️ داشتن بنیه و نیروی جسمی بیشتر در جهت دفاع از حریم خانواده ✖️ تعهد مالی در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداخت هزینه های زندگی 👇 📎 http://www.hawzah.net/fa/Question/View/62597 🔻اسلام اطاعت زن را تنها در اموری که وظیفه زن است مانند " آمیزش و امور واجب " می داند ، نه در امور منزل و کار ⛔️ حتی اسلام برای زن در این امور حق درخواست اجرت نیز در نظر گرفته و هیچ نظامی همچون اسلام چنین حقوقی را به زن نداده است. حتی اجرت گرفتن برای شیر دادن فرزند !!😳 📎 http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=218236 🔻 برای فهم آیات قرآن باید به سنت نیز مراجعه نمود چرا که معصومین (ع) مفسران قرآن هستند./نحل_۴۴/ 💠 زن در کلام (ع) : 👇 ✔️ پیامبر اکرم (ص) : زن لعبت است، هر کس او را گرفت مراقب باشد که ضایعش نسازد . ✔️ پیامبر اکرم(ص) : آیا جای تعجب نیست که کسی همسرش را بزند و آنگاه با او دست به گردن شود ؟! ✔️ امام علی (ع) : زن چون گُلى است (ظریف و آسیب پذیر) نه قهرمان و كار فرما. و ... 📎 http://www.hawzah.net/fa/Question/View/7337 💠 زن در آیات : 👇 🔅 دستور به مردان در مورد خوش رفتاری با زنان خود / نساء_ ۱۹ / 🔅 زن مکمل ، زینت و حافظ مرد /بقره‌_۱۸۷ / 🔅مایه خیر و آرامش / روم‌_۲۱ / و ... 🔻 دستورات اسلام مراتبی دارد و انجام هر مرحله منوط به انجام مراحل قبل و بی نتیجه بودن آنهاست مانند همین آیه : الف ) پند و اندرز دهید! ب ) در بستر از آنها دوری نمایید! ج ) آنها را تنبیه کنید! د ) اگر از شما پیروی کردند ، راهی برای تعدّی بر آنها نجویید! * مرحله تنبیه شرایطی دارد و منظور زدن با چوب مسواک و مانند آن است که سخت و دردآور نباشد و بدون اثر و آسیب باشد . این روش اصولا زدن محسوب نمی شود ! و در واقع نوازشی توام با تذکر جدیست. پیشوایان معصوم ما صراحتا این مطلب را تشریح فرموده اند . 📎 http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=175602 🔻 اسلام در دوره ای برای زن کرامت و حقوق مختلف در ابعاد مدنی ، اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی قائل شده که در جایجای جهان ، زن بدون کوچکترین حق فردی یا اجتماعی و در حکم یک کالا خرید و فروش می شد و یا همراه جسد شوهرش سوزانده می شد و ... 📎 http://goo.gl/yNteId ____________________ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
صدا ۰۱۸.m4a
3.01M
(ویژہ مسئولاݧ و #مدیران )🔰 . . + رئیسے؟ مدیرے؟مسئولے؟ 💼•° تو حوزه..اداره ..اصلا هرجا🙂 برخوردٺ چطوریہ؟میدونستے خیلےمدیریتمون #‌ضعف داره؟🤦‍♂ -خیر، ما به خودمون مطمئنیم ڪارمون درستہ 😎 + یڪے غیبت ڪنہ..سرڪار نیاد چجورے برخورد میڪنے؟ میدونے #قرآن گفته چطورے برخورد ڪنیم؟☺️ #اخراجش‌ڪنیم؟ #ببخشیم؟ #جریمہ_ڪنیم؟ { ❌✅}•• [دین‌گردنمون‌نیاد..]😱•• مدیریت درست خیلے مهمه‼️ - خب چجورے ؟ 🙁+ #ویسوگوش‌ڪن ↑ 🎧| #دیدگاه_مدیریتی؟ ⁉️ |👤| #استاد_عزیزی http://eitaa.com/joinchat/3723296797C035496b51c کلاسهاےرایگاݧ استاد🔺
🍃💕🍃 تو مثل اخلاق خوبت ...👆 🍃💕🍃 📚 چه زیبا در گفته شده است که زن باعث آرامش مرد می باشد و 💓 سبک زندگی اسلامی یعنی وجود همین زیبایی ها در زندگی. 🍃🌺 برای سلامتی تمامی خانم های با که چهره ی دنیای مان را متین و زیبا می کنند، صلوات _____________ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌸🍃 •| همواره در این فکر بودم که🤔 #موسی(علیه السلام) از آن دختر چه دید؟؟ که حاضر شد برای #مهریه‌ی او ده سال از عمرش را #چوپانی کند! 😍 ✅جواب را خداوند 📖 در #قرآن ذکر کرده است:👇 💠 ﴿تمشي علىٰ استحياء﴾ آن دختر با #شرم_و_حیا راه می‌رفت.. 😇 _________________________ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
بیرون گذاشتن چند تار مو چه ضرری به کسی می رسونه ❓ بعدشم فکر نمی کنم که بیرون گذاشتن چند تا تار مو زیر سر شیطان باشه که بگیم نا فرمانی از خدا هست.‼️ 🔺وقتی حکمی از طرف خداوند تشریع شد مخالفت با اون حرامه چه کم باشه چه زیاد، شراب حرامه چه یک قطره یا هزار قطره، خوردن عمدی، روزه رو باطل می‌کنه چه یک دونه برنج یا هزار دونه، ظلم به یتیم بده، چه یک سیلی یا بیشتر. 🔻فقط تفاوت در اینه که هرچی نافرمانی بیشتر باشه عذاب سخت تر میشه ، علاوه بر اون برهنگی اولش با بیرون گذاشتن چند تار مو شروع می‌شه، یواش یواش روسری عقب می ره و آستین‌ها بالا میاد، شلوارها ساپورت👖 و بدن نما می‌شه و... ناگاه چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم که دختر و پسرمون در فساد و فحشاء💃 غرق شدن و کاری از دست ما بر نمیاد، 👹 خدا می‌دونه که شیطان انسان رو قدم به قدم به لجن زار گناه و قعر جهنم می‌کشونه و او چه زیبا در قرآن چندین مرتبه به ما سفارش فرموده: 📖(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر 🚫 ای مؤمنان! از گام‌های شیطان پیروی نکنید؛ و هر که از گام‌های شیطان پیروی کند [هلاک می‌شود] زیرا شیطان به کار بسیار زشت و عمل ناپسند فرمان می‌دهد 📚منبع :آیه ۲۱ سوره نور 🆔 @Clad_girls
🌹🍃 ✍🏻امام خميني(ره): يك جمله و صدها نكته: انسان ساز است و هم انسان ساز است... طراحی از: ✌️🏻 🌹 💠 _____________ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌸 دختــران چــادری 🌸
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهاردهم 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کن
✍️ 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های نبود که هرازگاهی اطراف شهر را می‌کوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلوله‌های داعش را به‌وضوح می‌شنیدیم. دیگر حیدر هم کمتر تماس می‌گرفت که درگیر آموزش‌های نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن و دیدار دوباره‌اش دلخوش بودم. 💠 تا اولین افطار چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است. تأسیسات آب در سلیمان‌بیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لوله‌ها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم. 💠 شرایط سخت محاصره و جیره‌بندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای به نان و شیره توت قناعت می‌کردیم و آب را برای طفل خانه نگه می‌داشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم. اما با این آب هم نهایتاً می‌توانستیم امشب گریه‌های یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک می‌شد، باید چه می‌کردیم؟ 💠 زن‌عمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو می‌خواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل مانده‌ایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید. در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزه‌داری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش می‌زد که چند روزی می‌شد با انفجار دکل‌های برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش می‌شد دیگر از حال حیدرم هم بی‌خبر می‌ماندم. 💠 یوسف از شدت گرما بی‌تاب شده و حلیه نمی‌توانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب می‌فهمیدم گریه حلیه فقط از بی‌قراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در شمالی شهر در برابر داعشی‌ها می‌جنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود. زن‌عمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد. 💠 زن‌عمو نیم‌خیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با می‌زنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه‌های در و پنجره در هم شکست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خرده‌های شیشه روی سر و صورت‌شان پاشیده بود. 💠 زن‌عمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه می‌کرد نمی‌توانست از پنجره دورشان کند. حلیه از ترس می‌لرزید، یوسف یک نفس جیغ می‌کشید و تا خواستم به کمک‌شان بروم غرّش بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجره‌های بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد. 💠 در تاریکی لحظات نزدیک مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمی‌دید و تنها گریه‌های وحشتزده یوسف را می‌شنیدم. هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست می‌کشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمی‌دیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟» 💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمی‌دید و با دلواپسی دنبال ما می‌گشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس می‌لرزند. پیش از آنکه نور را سمت زن‌عمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!» 💠 ضجه‌های یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ می‌ترسیدم عباس از دست‌مان رفته باشد که حتی جرأت نمی‌کردم نور را سمتش بگیرم. عمو پشت سر هم صدایش می‌کرد و من در شعاع نور دنبالش می‌گشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بی‌خبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست... ✍️نویسنده:
🌸 دختــران چــادری 🌸
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_پانزدهم 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های #داعش
✍️ 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود. دیگر گریه‌های یوسف هم بی‌رمق شده و به‌نظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمت‌شان دویدم. 💠 زن‌عمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه می‌رفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زن‌عمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید. چشمان حلیه بسته و نفس‌های یوسف به شماره افتاده بود و من نمی‌دانستم چه کنم. زن‌عمو میان گریه (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد و با بی‌قراری یوسف را تکان می‌داد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بی‌هوش بود که نفس من برنمی‌گشت. 💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب می‌ترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانه‌های حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش می‌کردم تا چشمانش را باز کند. صدای عمو می‌لرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری می‌داد :«نترس! یه مشت بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو شد و ناله زن‌عمو را به بلند کرد. 💠 در میان سرسام مسلسل‌ها و طوفان توپخانه‌ای که بی‌امان شهر را می‌کوبید، آوای مغرب در آسمان پیچید و اولین روزه‌مان را با خاک و خمپاره افطار کردیم. نمی‌دانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت. 💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بی‌تاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران می‌بارد و زیر لب به فدای یوسف می‌رود. عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج دور باشیم، اما آتش‌بازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپاره‌ها اضافه شد و تن‌مان را بیشتر می‌لرزاند. 💠 در این دو هفته هرازگاهی صدای انفجاری را می‌شنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بی‌وقفه تمام شهر را می‌کوبیدند. بعد از یک روز آن‌هم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم. 💠 همین امروز زن‌عمو با آخرین ذخیره‌های آرد، نان پخته و افطار و سحری‌مان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی می‌کرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود. زن‌عمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمی‌دانستم آبی برای دارد یا امشب هم با لب خشک سپری می‌کند. 💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت بر سر شهر می‌پاشید، در خاکریزها چه‌خبر بود و می‌ترسیدم امشب با گلویش روزه را افطار کند! از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس می‌کردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد. 💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت هم‌صحبتی‌ام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت. حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زن‌ها هر یک گوشه‌ای کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کردیم. 💠 در تاریکی خانه‌ای که از خاک پر شده بود، تعداد راکت‌ها و خمپاره‌هایی که شهر را می‌لرزاند از دست‌مان رفته و نمی‌دانستیم بعدی در کوچه است یا روی سر ما! عمو با صدای بلند سوره‌های کوتاه را می‌خواند، زن‌عمو با هر انفجار (روحی‌فداه) را صدا می‌زد و به‌جای نغمه مناجات ، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک کردیم. 💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پرده‌های زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خرده‌های شیشه پوشیده شده بود. چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستون‌های دود از شهر بالا می‌رفت. 💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرم‌تر می‌شد و تنور داغ‌تر و ما نه وسیله‌ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت ... ✍️نویسنده:
🌹🍃 ✍🏻 💠 🌱 “ قرآن دستور زندگی و یک سرچشمه ی تمام نشدنی ” قرآن کتاب زندگی است. اگرآحاد بشر قواعد زندگی را با قرآن تطبیق کنند، سعادت دنیا وآخرت نصیب آنها خواهد شد. مشکل ما این است که ما زندگی را با قواعد قرآن تطبیق نمی دهیم؛ مثلاً کسی که به پزشک مراجعه میکند ونسخه ی پزشک را میگیرد، لکن به این نسخه عمل نمیکند این مراجعه به نسخه پزشک بدون عمل به نسخه اثری نخواهد داشت؛ امروز وضع ما اینگونه است. ۹۹/۰۲/۰۶ طراح جوان 👨🏻‍💻 🌹 ✌️🏻 💠 کانال طراح جوان: 💠https://eitaa.com/joinchat/295174185C758d117bb8 🆔 @Clad_girls
🌹🍃 ✍🏻امام خميني(ره): يك جمله و صدها نكته: انسان ساز است و هم انسان ساز است... 🕊 🌹 🚨طرح؛ ویژه کانال دختران چادری 💠 طراحی از طراح جوان: 👇🏻 💠https://eitaa.com/joinchat/295174185C758d117bb8 •| @clad_girls |•