فراز هایی از زندگانی شهید صابر مهر نژاد(کتاب قصه بچه های مسجد)
🌺🌺 #قصه_بچه_های_مسجد (1)
هفت خواهر وبرادر بودند که در دوران کودکی ونوجوانی غبار یتیمی بر شانه هایشان نشست. صابر فرزند سوم خانواده بود. باور قصه ی پرغصه ی زندگی آنان برای همه مشکل است، علی با سکته مغزی با زندگی وداع کرد وغبار غم واندوه رابر دل ها نشاند. محمد تقی بر اثر تصادف جان به جان آفرین تسلیم کردوهمه را سوگوار خود کرد. صابر هم باشهادت به معراج رفت ودل همه راشکست. مادر که سال ها پیش همسر خود را از دست داده بود، چون کوهی استواردر مقابل حوادث تلخ روزگارقد علم کرد وخم به ابرو نیاورد.
با تشکر از گرد آورنده: سید احمد ضیائی
کلاس قرآن شهید صابر مهرنژاد
🆔@ClassQuranShahidSaberMehrNezhad
🌺🌺 #قصه_بچه_های_مسجد (2)
ازکودکی سعی میکرد هزینه ای برای خانواده نداشته باشد وهمچنین بتواندبه دیگران کمک کند. درآن دوران، هم درس می خواند هم در کوره های آجر پزی کار می کردوهزینه تحصیل خود را تامین میکردواز طرفی هم کتاب های مورد نیاز کتابخانه محل را می خرید.
کلاس قرآن شهید صابر مهرنژاد 🌸
@ClassQuranShahidSaberMehrNezhad
🌺🌺 #قصه_بچه_های_مسجد (3)
انس با قرآن ومسجد از دوران طفولیت در وجودش جوانه میزد. در کودکی به همراه پدر به مسجد می رفت. نماز میخواند. دستان کوچکش را به قنوت میگرفت. در مقابل قرآن زانوی ادب به زمین میزد. بزرگتر که شد قرآن را به دیگران تعلیم داد و معلم قرآن شد.
کلاس قرآن شهید صابر مهرنژاد 🌸
@ClassQuranShahidSaberMehrNezhad
🌹🌷 #قصه_بچه_های_مسجد (4)
سال دوم راهنمایی را سپری میکرد که طعم تلخ یتیمی را در چهاردهمین بهار زندگی چشید. ازآن به بعد قادر به ادامه تحصیل نشد. سال73، عزمش را برای ادامه تحصیل جزم کردودر مجتمع ایثارگران موفق به اخذ دیپلم شد.
کلاس قرآن شهید صابر مهرنژاد 🌹🌺
@ClassQuranShahidSaberMehrNezhad
🌹🌷 #قصه_بچه_های_مسجد (5)
منش بزرگان را داشت ودوران نوجوانی اش رابه بزرگی جلوه میداد. همیشه بزرگتر از آنچه بود، دیده میشد. در آن دوران که رژیم ستم شاهی محافل قرآنی وروضه هارا کنترل میکرد، صابر در مقابل آنان هیمنه ای از خود نشان میداد.
کلاس قرآن شهید صابر مهرنژاد 🌹🌺
@ClassQuranShahidSaberMehrNezhad
🌸🌺 #قصه_بچه_های_مسجد (6)
از همان کودکی جوهره فرماندهی ومدیریتی در وجودش جوانه می زد. در هر گروه وجمعی کانون ومحور حرکت بود وبقیه تابع او بودند. رفتارش بادیگران، دوستانه وصمیمی بود.
فراز هایی از زندگانی شهید صابر مهرنژاد
کلاس قرآن شهید صابر مهرنژاد🌹🌷
🆔@ClassQuranShahidSaberMehrNezhad
بسم الله الرحمن الرحیم
فرازی از:
#قصه_بچه_های_مسجد
خاطرات شهیدصابرمهرنژاد 🌸🌸🌺🌺
قسمت 2️⃣
از کودکی سعی می کرد هزینه ای برای خانواده اش نداشته باشد و
همچنین بتواند به دیگران کمک کند.
در آن دوران، هم درس می خواند
هم در کوره های آجر پزی کار می کرد و هزینه تحصیل خودرا تأمین می کرد و از طرفی هم کتاب های مورد نیاز کتابخانه محل را می خرید.
@ClassQuranShahidSaberMehrNezhad
#کلاس_قرآن_شهید_صابر_مهرنژاد
بسم الله الرحمن الرحیم🤲🤲
فرازی از:
#قصه_بچه_های_مسجد
خاطرات شهید صابرمهر نژاد📝🌸🌸🌺
قسمت3️⃣
انس با قران ومسجداز دوران طفولیت دروجودش جوانه میزد در دوران کودکی همراه پدر به مسجد میرفت
نماز می خواند
دستان کوچک اش را به قنوت می گرفت
در مقابل قرآن زانوی ادب به زمین می زد
بزرگتر که شد قران را به دیگران تعلیم داد و معلم قران شد
#کلاس_قرآن_شهید_صابر_مهرنژاد 🌸🌸🌺
@ClassQuranShahidSaberMehrNezhad
بسم الله الرحمن الرحیم🤲🤲
فرازی از:
#قصه_بچه_های_مسجد
خاطرات شهید صابرمهر نژاد📝🌸🌸🌺
قسمت4⃣
سال دوم راهنمایی را سپری می کرد که طعم تلخی یتیمی را در چهاردهمین بهار زندگی چشید.
از ان به بعد قادر به تحصیل نشد.
سال73، عزمش را برای ادامه تحصیل جزم کرد و در مجتمع ایثار گران موفق اخذ دیپلم شد
#کلاس_قرآن_شهید_صابر_مهرنژاد 🌸🌸🌺
@ClassQuranShahidSaberMehrNezhad
بسم الله الرحمن الرحیم🤲🤲
فرازی از:
#قصه_بچه_های_مسجد
خاطرات شهید صابرمهر نژاد📝📝🥀🥀
قسمت5⃣⤵️
منش بزرگان را داشت و دوران نوجوانی اش را به بزرگی جلوه می داد.
همیشه بزرگ تر از آنچه بود،دیده می شد.در آن دوران که رژیم ستم شاهی محافل قرآنی و روضه هارا کنترل می کرد؛صابر در مقابل آنان هیمنه ای از خود نشان می داد....🌹
#کلاس_قرآن_شهید_صابر_مهرنژاد 🌸🌸🌺
@ClassQuranShahidSaberMehrNezhad
بسم الله الرحمن الرحیم🤲🤲
فرازی از:
#قصه_بچه_های_مسجد
خاطرات شهید صابرمهر نژاد📝📝🥀🥀
قسمت6⃣⤵️
از همان کودکی جوهره فرماندهی و
مدیریتی در وجودش جوانه میزد.
در هر گروه و جمعی کانون و محور
حرکت بود و بقیه تابع او بودند.
رفتارش با دیگران، دوستانه
و صمیمی بود... 🌹
#کلاس_قرآن_شهید_صابر_مهرنژاد 🌸🌸🌺
@ClassQuranShahidSaberMehrNezhad