eitaa logo
🌈🙋‍♀شعروقصه کودکانه🙋‍♂🌈
4.1هزار دنبال‌کننده
744 عکس
1.6هزار ویدیو
76 فایل
🌹بهترین مادر دنیاشادترین کودک🌹 😊شعر، کاردستی 😊قصه، لالایی 😊بازی و سرگرمی 😊محبت های مادرانه 😊فرزندپروری 😊موزیک کودکانه 😊تغذیه کودک و نوزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
CQACAgQAAxkBAAEtfwxnaSU7kl8wtTOqAAHKIWcb626kHowAAn0BAAKYsFFQxsHU9K93zJo2BA.mp3
11.83M
داستان ملکه برفی 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نخودی و خاله موشه 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سنگی را که نتوان برداشت 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها
CQACAgQAAxkBAAEuQZ5nd-_lWppD8iJ0a-C1I875K_m5FgAClgEAAmEUpQZ_WZFIE3S-dDYE.mp3
5.2M
قصه های زیبا برای بچه ها حیوانات و پرستو 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها
وسایل مانی کوچولو امسال اولین سالی بود که مانی میخواست بره مدرسه . خیلی هم خوشحال بود و عجله داشت . کیفشو برداشت تا وسایل مدرسه شو توی کیفش بذاره .اما بعد از یه مدتی با خستگی و عصبانیت اومد پیش بابا و گفت :هر کاری می کنم کتابام توی کیفم جا نمی شه ! بابا نگاهی به کیف مانی کرد و با تعجب گفت :مگه چی توی کیفت گذاشتی که این همه باد کرده . بعد کیف مانی رو گرفت و وسایلشو درآورد تا ببینه مانی چه چیزایی باخودش برداشته . اول خرس کوچولو ،بعد تلفن اسباب بازی ،ماشین کوکی ،چند تا کتاب قصه …زیر همه اینها هم یه دفترچه بود که البته مچاله شده بود و جلدش خراب شده بود . بابا گفت :آخه عزیزم دیگه قرار نیست بری مهد کودک .تو باید بری مدرسه ،اینها هیچ کدوم توی مدرسه به درد نمی خوره . مانی از مخالفت بابا ناراحت شد و گفت آخه خرس کوچولوم می خواد درس بخونه .تازه تلفن باید باشه تا به مامان زنگ بزنم .کتاب قصه هامو هم برداشتم تا وقتی باسواد شدم خودم بخونم … بابا گفت مدرسه جای آدمهای بزرگ و مهمه .تو هم الان یه آدم بزرگ و مهم هستی که باید درس بخونی و بعد بری سر کار و کارهای خیلی مهم انجام بدی .این اسباب بازی ها برای نی نی هاست که تو مهد کودک بازی می کنن. مانی گفت: مثل شما ،مثل عمو … آره خیلی بزرگ شدم .بعد یه کم فکر کرد و گفت اصلا خرسه بمونه توی خونه تا من برگردم .تلفن هم نمی خوام .آخه اینکه واقعا زنگ نمی زنه .بابا با لبخند گفت کتاب قصه ها تو هم بذار توی خونه .تو مدرسه باید کتابای درسی مدرسه رو بخونی . مانی گفت پس چی بذارم تو کیفم ؟ بابا اول کتابای مانی رو توی کیفش گذاشت .بعد جلد دفتر چه مانی رو با کاغذ کادو و چسب درست کرد و گذاشت توی کیفش .بعد یه لیوان ،یه دستمال،یه جعبه مداد رنگی و مداد پاکن و تراش و .. بابا همه وسایل لازم رو توی کیف مانی گذاشت ولی هنوز کیف مانی پر پر نشده بود و سبک بود .مانی گفت حالا راحت می تونم کیفمو ببرم . فردا صبح وقتی می خواست بره مدرسه بابا صدا زد راستی مانی جان یادت نره همیشه باید زیبهای کیفتو ببندی .اگه زیب کیفتو باز بزاری ممکنه مدادات ، پاکن یا تراشت بیفتن و گم بشن . مانی گفت حواسم هست و بعد راهی مدرسه شد تا یه آدم مهم و با سواد بشه . 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها
CQACAgQAAxkBAAEvNf1niNtDUPngdjl8lcwmV-slMtPX3AACZgkAArHHqQarWP9UZUKAeTYE.mp3
7.46M
خاله سوسکه قسمت اول 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها
CQACAgQAAxkBAAEvNgtniNtDkiaG_i_s8n5LOYQdzBcnOQACZwkAArHHqQa4NjcsdN5_dTYE.mp3
7.15M
خاله سوسکه قسمت دوم 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها
👧🏻👧🏻👧🏻👧🏻 دختری که دوست داشت گنجشک باشه👍 یکی بود یکی نبود. دختر کوچکی بود به نام عسل که همیشه درحیاط، کنارباغچه می نشست به گنجشکهایی که در آسمان بودند نگاه میکرد و آرزو میکرد: ای کاش من هم یک گنجشک بودم! آن وقت هرجا دوست داشتم میرفتم و در آسمان پرواز میکردم. یک روز همین طور که در فکر و خیال بود، احساس کرد کوچک شده است ! وقتی به خودش نگاه کرد، دید آرزویش برآورده شده و به یک گنجشک تبدیل شده است. باخوشحالی به آسمان پرید و پرواز کرد، او از اینکه گنجشک شده خیلی خوشحال بود، تا اینکه خسته وگرسنه شد و روی شاخه درختی که پراز گنجشک بود نشست. ***** گنجشکی کنار او آمد وگفت: چیه بچه جون اینجا چی میخوای؟ عسل گفت: من خسته و گرسنه ام. گنجشک قاه قاه خندید وگفت: تو یک گنجشکی و خودت باید برای خودت جا و غذا پیدا کنی. الان هم از اینجا برو چون باید از قبل جا میگرفتی ! ***** عسل شروع به گریه کرد، درهمین موقع دستی او را تکان داد. مادرش بود ! بله بچه ها، عسل کنار باغچه خوابش برده بود وخواب دیده بود. او فهمید که هر آرزویی مشکلات خودش را دارد وهیچ وقت نمی توان بی گدار به آب زد. نویسنده: خانم اعظم شریفی مهر 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها
CQACAgQAAxkBAAExAp1nqJwqslO5Oa5-I5F4LcyPh6lJewACIQADsxOMBLHGf2imQyNHNgQ.mp3
4.67M
نی نی بداخلاق 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها
AwACAgQAAxkBAAEY1RxnqgHfMiBmEFL8xFbSjKNDZRpHQQACfAADPPZBUhyHOJjcO7laNgQ.oga
191.4K
داستان کودکانه:مزاحمت 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها
CQACAgQAAxkBAAEx4f1nvELpAAF7w3RxZgnUYnoWhuQ1E5kAAu4BAAIPP5hQP6H3JVsGRrk2BA.mp3
2.21M
داستان بی بی ناردونه قسمت دوم 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها
CQACAgQAAxkBAAEx9lRnva9BkAopazzTtHX2BD-O7k9xVQACDAIAAq0roVANT7ELeGARCDYE.mp3
2.52M
📢 بی بی ناردونه قسمت سوم 💃کانال انیمیشن شعر قصه لالایی: 👶🏻@cliipkodakan👶🏻 لینک اشتراک👆🏼همه‌پیامرسان‌ها